۱۳۹۱ فروردین ۳۱, پنجشنبه

شریعت، شمشیر است
شمشیر، شریعت

امروز کمتر کسی هست که رابطه ی شریعت  با شمشیر را تجربه نکند. یعنی با نا آزادی ها، محدویت ها، ستم و سرکوب، و ترس و وحشت در زندگی روزانه روی در رو قرار نگرفته و آنرا به نوعی احساس نکرده باشد. اما تحمل کرده است. آنرا پذیرفته است. تحمیل وحدت کلمه، برقراری حجاب و جدایی زنان از مردان، گریه و مویه و عزاداری را جانشین شادی و طرب و لذت ساختند، خشونت و سرکوب، جنگ و کشتار و خونریزی را، مردم پذیرفته اند، شاید هم براحتی. اگر چنین نبود، پدیده هایی همچون خمینی و خامنه ای و نیز احمدی نژاد موجودیت نیافته بودند. اگر بپرسیم که چرا تحمل سرکوب و خشونت در جامعه ما همیشه در سطح وسیعی پذیرفته شده است، پاسخ آنرا باید در باور به شریعت جستجو نمود، در باور به قواعد و مقررات، نظم و انضباط شریعت. چرا که باورمند لزوما به این واقعیت آگاهی ندارد که باور به شریعت در عین حال با باور به شمشیر، یعنی تنبه و مجازات، کیفر و کین خواهی در آمیخته است. بر آن تصور است که شریعت عبادت است و نماز روزانه و با نام الله آغازیدن، نه شلاق و باتوم، نه بریدن اعضای بدن مجرم، نه سنگسار، نه استبداد و نه دیکتاتوری. با این وجود از این امر آگاه نیست که باور به شریعت با باور به شمشیر یکی است. که شریعت، شمشیر است و شمشیر، شریعت. چرا که باورمند دچار این فریب است که الله رحمان است. الله بخشنده و رحیم است. حال آنکه از این الله رحمان، است که هراسی عمیق در دل دارد. چرا که الله وظایف و تکالیف ی، قواعد و مقرراتی برای هدایت بشر فرستاده است که بدان باید عمل شود. بهمین دلیل برای آن پاداش و جزا تعیین و تعریف نموده است. مثلا اگر از اجرای عبادات، نمازهای روزانه، رعایت طهارت و نجاست، غسل و وضو، استبرا و استخاره، سرباز زنی، ممکن است که در این دنیا به عقوبتی دچار نشوی، اما در آن دنیا باید پاسخگوی بی اعتنایی های خود به شریعت باشی. بی جهت نیست که الله بهشت و دوزخ را آفریده است. اما الله مشرک و کافر، دزد و جنایت کار را هم در این دنیا بعنوان "محارب " محکوم به اعدام میکند و هم در آخرت و آن دنیای دیگر.

بعضا، خود را به ظاهر از بند هراس از آخرت رها ساخته اند. اما این بدان معنا نیست که شریعت را مردود دانسته به فریب الله رحمان و رحیم آگاه گردیده اند. یعنی که باورمند، چه آنان که به تکالیف شرعی خود عمل میکنند و چه رها یافته گان، هر دو به الله هی باور دارند، که کیفر دهنده است و کین خواه. قرائت رحمانی قرآن بر آن است که خشم و خشونت نهفته در شریعت را باید به نظام فقاهتی نسبت داد نه به الله که خود را رحیم و رحمان خوانده است. این فقهای حریص و قدرت طلب اند که در زمان غیبت امام به عملی ساختن تنبیه و مجازات فتوا داده اند. حال آنکه خشم و خشونت، کیفر و کین خواهی  در ذات الله نهفته است که خود واعظ شریعت است. قرائت رحمانی قرآن تبلیغ میکند که از اسلام فقاهتی ببر تا به اسلام رحمت برسی که خود چیزی نیست مگر نگاه داری و تداوم یک فریب دیگر. چون الله رحمت و رحمان خود را نه تنها  شامل حال مشرکان و کافران، مخالفان و سر کشان نمیکند، بلکه بخشنده ی هیچ خطا و یا خطا کاری نیست. مثلا هرگز یک سارق را نمی بخشد. شدید ترین و بیرحمانه ترین مجازات را سزاوار او در این دنیا میداند، و امر به بریدن یک دست و یک پا از طرف عکس بدن مجرم میکند. الله بر سارق چنان انتقامی را روا میدارد که ترس و وحشت را در دل بشر عمیق تر سازد نه در جهت توقف وقوع جرم بلکه در سوی تسلیم و اطاعت به اراده ی او که نهایی است و غائی. الله در کتاب معروف خود از تنبیه و مجازاتی برای بشر سرکش سخن میراند که مو را بر بدن آدمی سیخ میکند. الله، آفریننده ی درد و رنج است. چرا که بشر در بیرحم ترین و سفاک ترین وجه خود توانسته است بقول میشل فوکو، یک مرگ را به هزار مرگ تبدیل سازد( انتظامات و مجازات). هزار مرگ در نتیجه شدیدترین و بدیعترین مجازاتی که بعقل و خرد بشر برسد، به یک مرگ ختم میشود. اما الله یک مرگ را به هزار مرگ تا ابد مکرر میسازد. بشر خطا کار را میسوزاند تا خاکستر شود. بار دیگر در او جان میدمد که در درد و رنج مطلق از او زندگی را پس بستاند.  

بنابراین، ترس از الله چیزی نیست که بتوانی انکار کنی. قرائت قرآن، بویژه اگر بوسیله ی قاری های متخصص اجرا شود، فراخوانی ست به سوی ترس و هراس. که آخرت در پیش است. نظم و انضباط شریعت را بپذیر،  اندیشه ی آن را از خود نران، که الله بر همه چیز آگاه است. تهدید و اخطار که مباد که از احکام الله سرپیچی و آن کنی که نباید کنی. بعبارت دیگر، ترس از الله اصل و اساس آئین اسلام است. کتاب قرآن، آنجا که الله خود سخن میگوید، سراسر حکایت از اقتدار و قدرت و دانش بی انتهای او در کیفر دهی و انتقامجویی الله است. او میتواند هم زندگی ابدی در آسایش و آرامش اهدا نماید و هم  در تنبیه و مجازات. وجود الله همیشه با ترس آمیخته است. چون تنها او ست که وجود دارد و بجز او هیچکس نیست. آیا این یک واقعیت وحشت بار نیست که بشر باید بپذیرد؟ آیا هیچ نبودن بشر در برابر الله میتواند ترس انگیز نباشد؟


واقعیت اما این است که بشر به لحاظ سن و سال بسیار کهن تر است از الله. یعنی که طبیعت مقدم بر الله است. تا 1400 سال پیش از این از الله خبری در جهان بشری نبوده است. اولین بشری که بر روی زمین پیدا شده است طبق آخرین اکتشافات انتروپالوژی دو میلیون سال عمر دارد و در طی این زمان  بشر از اسارت در بند طبیعت رهایی یافته است و بر نیروهای آن سلطه افکنده و تحت کنترل خود در آورده است. اگر طبیعت ترس را در سرشت بشر نهاده بود، بشر هرگز جهان موجود را بوجود نیاورده بود. بشر جهان پیرامون خود را تغییر داده است به آن دلیل که طبیعت در نهاد ش نه ترس بلکه جرات نهاده است. بقول نیچه از مظاهر جرات، قدرت است، قدرت به معنای آفرینش و خواست دست یابی به حقایق تازه است. اما الله ترس را در الله پرستان از جمله ایرانیان جانشین جرات ساخته است. ترس است که الله پرست را امیدوار نموده  و وا میدارد که به احکام شریعت تن دهد چرا که شمشیر در ذات شریعت نهفته است. در چنین شرایطی نه سر دادن به شمشیر بلکه رها ساختن خویش از شریعت است که جرات میخواهد. این یک واقعیت است تا زمانیکه ایرانی در بند شریعت است راه به نیک بختی و آزادی نخواهد برد.

فیروز نجومی
Firouz nodjomi
fmonjem@gmail.com
rowshanai.org


  






  


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر