۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۰, جمعه

ظریف:

در تحلیل مجتهد و در اجرا مقلد!


 

تا اینجا شواهد حکایت از آن دارند که معماران، طراحان و مجریان فایل صوتی، از لحظه نطفه بستن تا انتشار آن در یک فایل صوتی، کم و بیش به هدفی که در نظر داشته اند رسیده اند. کمتر رسانه ای را اینروزها میتوانی بیابی که در آن بحث فایل صوتی مطرح نباشد و سخنان وزیر امورخارجه مورد تفسیر و تعبیر و تجزیه و تحلیل قرار نگیرد. بدرستی روشن نیست که کدام اسرار محرمانه ای در اظهارات ظریف بباد رفته است که رئیس جمهور فرمان تعقیب و دستگیری و محاکمه انتشار دهنده آنرا صادر کرده است؟ 

 البته که آقای رئیس جمهور، آخوند حسن روحانی برآشفته است که این فایل صوتی برای انتشار نبوده است و بخشی از پروژه بررسی استراتژیک رئیس جمهور بوده است. که بیرون دادن چنین نواری در این زمان حساس چیزی نیست مگر کارشکنی در مذاکرات احیای برجام. ظاهرا، انتشار فایل صوتی تاکنون یک قربانی گرفته است که کسی نیست مگر، حسام الدین آشنا، رئیس بررسی های استراتژی ریاست جمهوری. 

مسلم است که سخنان ظریف بمذاق بسیاری که خود را در رقابت با او و رئیس وی می بینند خوش ننشیند، بویژه اگر در تخریب فرد و یا نهادی بکار رود، نماد التزام و تعهد مطلق بولایت، مثل سردار شهید قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، نماد اقتدار برون مرزی حکومت اسلامی، و یا آنچه ظریف "میدان" مینامد در برابر"دیپلماسی" که خود را نماد آن میخواند. رئیس جمهور بر آنست که ظریف اسراری را فاش نساخته است بلکه از رابطه دوبال دیپلماسی و میدان سخن گفته است، رابطه ای که ضرورتا ممکن است که همراه باشد به تقابل و تعامل که همیشه به توفق و غلبه میدان بر دیپلماسی میانجامیده است. 

سر مقاله کیهان، بوق ولایت، اما،  ظریف را متهم به فرا افکنی نموده بآن دلیل که هر شکست و ناکامی در دیپلماسی را بدخالتهای میدان نسبت میدهد. در نقد فایل صوتی، سرمقاله میافزاید که ظریف با "القای دوگانه دروغین «میدان- دیپلماسی» مدعی شده است که اقدامات منطقه‌ای ایران در روند دیپلماسی و از جمله روند برجام اخلال ایجاد کرده است. حال آنکه واقعیت آنستکه قدرت و هیبت نیروی نظامی میدان پیوسته حامی و راهگشای دیپلماسی بوده است. 

 تا کنون کدام پیروزی را دیپلماسی با پشتوانه میدان بدست آورده است، سوالی ست که سرمقاله کیهان پاسخی بدان نمیدهد. اما، تاکید میکند، سوالی که مقامات مسئول در باره آن سکوت برگزیده اند آنستکه آیا، برجام جز خسارات جبران ناپذیر، چیز دیگری ببار آورده است (نقل بمضمون، کیهان اردیبهشت 10). بگذریم که حسین شریعتمداری، نماینده ولایت فقیه در کیهان، یک روز زودتر انتشار فایل صوتی را مخابره پیامی بامریکا خواند مبنی براین که میدان در راه دیپلماسی سنگ اندازی میکند. 

این داستان بدان جهت نقل گردید که نشان بدهیم انتشار فایل صوتی بازتابنده  رقابت ها و اختلافات درون نظام، بین ولایت و یکی از سه قوای جمهوری، قوه مجریه است. برغم گرد و غباری که بپا کرده است، انتشارفایل صوتی تغییر و تحولی در ساختار قدرت بوجود نمیآورد. اگر از تلخی هایی که ظاهرا از انتشار فایل صوتی برخاسته است بگذیریم، انتشار فایل صوتی نهایتا در خدمت تحکیم و تداوم نظام بکار میرود. چون این تصور را بوجود میاورد که در واقع در جامعه پر سکون ولایت گفتگویی نیز بوقوع می پیوندد و بحثی هم در میگیردبویژه اگر دریچه ای بر روی افشای حقیقت گشوده شود. تردید نباید داشت که نظام انتظار دارد که انتشار فایل صوتی تنور انتخابات را داغ نماید. 

اما، حقیقتی که ظریف ناخواسته دست بافشای آن زده است، افشای چهره و یا هویت واقعی خویش است. او نشان میدهد که تا چه حدی تحقیر پذیر است و تا کجا تن به خواری و حقارت میدهد. او التماس میکند که او را ببازی بگیرند و شان او را بعنوان وزیر امورخارجه حرمت نهند. در واقع ظریف در این فایل صوتی، از خواری و حقارت خویش، پرده بر میکشد و نشان میدهد که وزیر امورخارجه، عمله ای بیش نیست در حکومت اسلامی. نه باو اعتمادی هست و نه برای نظر او اهمیتی قایل اند. ظریف در این فایل صوتی پیش از افشای دستگاه و یا نهادی، خود را افشا کرده است، شخصیت و کیستی و چیستی خویش را عینیت بخشیده است. چه بسا، انچه او ناگفته گذارده است بدون تردید او را بسی عمیقتر افشا نماید و نقاب تزویر و فریب را بهتر از چهره او برگیرد.

البته، باید بیاد داشته باشیم که ظریف یک تافته جدا بافته نیست. چون، در نظام مقدس ولایت هرگز به وزارت و ریاست و مدیریت ارتقا نیابی اگر تن بخواری و حقارت ندهی و زبان به تملق و چاپلوسی و یا حمد و ستایش باز نگشایی. امثال ظریف بسیاراند که توانسته اند علم و دانش دانشگاهی را در تبعیت از شریعت اسلامی و تعلیمات حوزه ای در آورند. بی دلیل نیست که فساد سراسر نظام را دچار پوسیدگی و فروریزی از درون کرده است. چرا که التزام و تعهد بولایت است، نه به علم و داده های علمی و خرد و عقل انسانی، شرط ضروری رسیدن بقدرت و ثروت. 

 تنها ظریف نیست که پیرهن یقه آخوندی بتن میکند و بعربی از امام علی نقل قول میکند و ادعا دارد که در تحلیل مجتهد است و در اجرا مقلد. با اطمینان خاطر میتوان گفت که اکثر اعضای کابینه و مراتب فوقانی سازمانهای دولتی از قماش ظریف اند، ناله های شکوه آمیزی که از گلوی ظریف برمیخیز، از گلوی همردیفان او از جمله رئیس جمهور نیز بگوش میرسد. آخوند روحانی شکوه سر دهد که  بعداز 42 سال هنوز معلوم نیست که رئیس جمهور چکاره است. برای انجام این امر تفسیر قانون اساسی لازم است. آخوند حسن روحانی شکوه خود را بدینگونه مطرح میکند: 

مردم به برنامه‌های رئیس جمهور رای می‌دهند، مجلس نیز برنامه‌های هیات دولت را بررسی می‌کند و آن وقت دوباره برنامه 5 ساله نوشته می‌شود (انتخاب، 31 فروردین 1400). 

در این راستا دریغ است که ناله ای که از گلوی وزیر بهداشت، سعید نمکی بگوش میرسد یادی نکینم. چون شکوه او در واقع  از دل نازکی ست. از او نقل شده است که گفته است از گزارش اموج کرونا بحضرت ولی فقیه، خود داری میکند بآن دلیل که نمیخواهد سبب غصه حضرت ولایت را فراهم آورد. 

تا زمانیکه افرادی مثل جواد ظریف و سعید نمکی در نظام مقدس حکومت اسلامی پیدا میشوند، نظام ادامه خواهد یافت تا قیامت. 

فیروز نجومی

 

Firoz Nodjomioi

Firoznodjomi.blogspot.com

fmonjem@gmail.com

  

۱۴۰۰ اردیبهشت ۳, جمعه

 

فرمانبر خدا

یا فرمانروای خود؟






چرا باین روز دچار شدیم، دچار مصیبت و نکبت، دچاربیماری و افت زده، گرسنه و حیران و درمانده که چه میشود و بکجا میرویم؟ مگر ملت ایران، ملت بزرگی نیست؟ چه شد که زیر بار حکومت فرومایه ترین قشر جامعه، قشر آخوندها رفیم و به ذلت و خواری تن دادیم؟

 

 شوم تر از این، بیش از 32 سال از 42 سال گذشته، فقیه ای بر ما حکومت کرده است که مظهر دین است و قدرت، جلوه شمشیراست و شریعت و قهر و خشونت، آخوندی که 32 سال است به ستیز باجهان برخاسته، و نظام تسلیم و اطاعت را در درون برقرار کرده است. بعمامه سیاهی که بر سر دارد و هر روز بلند و چاق تر شود و عبایی که بردوش اندخته ننگر. در پس آن چیزی جز مکر و خدعه نیابی.

 

مگر نه اینکه بسوی تمدن بزرگ برهبری شاهی که خود را از تبار کورش کبیر میدانست، در حرکت بودیم، چه شد که راه خود را کج کردیم و به دنده عقب زدیم، در حالیکه فکر میکردیم سوار بر دوش آنان که خرقه تقدس برتن داشتند و رستگاری بشر را در حرکت بسوی تاریکی میدانستند، بسوی خوشبختی، بسوی رفاه و آسایش و از همه مهمتر بسوی روشنایی و آزادی و رهایی از بندی های استبداد به پیش میرویم. براستی، زهی خیال باطل و خام اندیشی!

 

بنگر که در کجا هستیم امروز؟ بنابر اخیرترین گزارش سازمان عفو بین الملی، بیش از نیمی از تمامی اعدام هایی که در سراسر جهان باجرا در میآید، در جامعه ما بوقوع می پیوندد، جامعه ایکه ساخته شده از تقدس و تقوا،  در جامعه ایکه بر آن مردانی حکومت میکنند، دانا و آگاه بخواست و اراده الله، همچنانکه در قران کریم بازتاب میآید. تردید مدار که طناب شریعت بگردن هیچ محکومی نیفتد بدون حضور قران و قرائتی چند از آیات آن. این بدان معنا است، مجازات اعدام، که جامعه جهانی، دون شان انسانی و مجازاتی هولناک علیه بشریت خوانده است، در کشوری بوقوع می پیوندد که بر آن قواعد و مقررات مقدس آسمانی حاکم است، شریعت اسلامی، شریعتی که قشری بنام روحانیت با متجاوز از 300 سال تاریخ، خود را متولی آن میداند.

 

آخوند خامنه ای، خداوند یکتا و یگانه، سراسر تقدس و تقوا، بارها اعلام کرده است که ما رکود زدیم. او البته که باید گردانفرازی هم بکند، چون او خود را مظهر اراده الله میداند، چرا خود را نستاید وقتی خود را خدا میداند.

 

اما، ولایت فقیه تنها در مجازات اعدام رکورد نزده است بلکه نظام کیفری ای را بر جامعه حاکم ساخته است برخاسته از اراده الله در 1400 سال پیش از این، مثل قصاص، ابتدایی ترین شیوه انتقام ستانی. چندی پیش فرزندی با برکشیدن چارپایه از زیرپای پدرش او را به طناب دار آویزان نمود و انتقام مادر از او بستاند. سریع و بدون هیچ تاملی، مبادا خاطر الله آزارده شود. عدالتی در خوردوران طفولیت و نادانی بشر، نه در دورانی که بشرجهان را دگرگون ساخته است، نه در دورانی که حفظ کرامت انسانی سرلوحه اعلامیه جهانی حقوق بشر است.

 

حفظ کرامت انسانی نه تنها در مرکز قوانین اساسی اکثر کشورها، از جمله امریکا قرار دارد بلکه در تمامی اجرای مراحل قانونی از لحظه بازداشت تا مراحل مختلف اثبات جرم و در تمام دوران محکومیت دارای الویت نیز هست. متهم، انسان بوده و هست، قبل و بعد از آنکه بخطا متهم شود. پایمال کردن کرامت نه انسان سیاسی، حتی انسانی خطا کار، پایمال کردن کرامت تمامی انسانهاست.

 

 البته باین مجازات غیر انسانی، قصاص، سننگسار و قطع ان یک از اعضای پیکر انسان که در ارتکاب جرم بکار گرفته شده است، مثل قطع دست سارق را باید افزود. نظام مقدس ولایت نشان داده است که انقدر ارزش برای کرامت انسانی قائل است و بدان حرمت میکذارد، که روزنامه نگار دگر اندیشی را از کشورهای خارج میرباید و در داخل برای برقرار سکوت و عبرت دگراندیش پس از یکسال نگاهداری در زندان انفرادی بدارمجازات میاویزد. روح الله زم نه اولین آنها بود و نه آخرین آنها. این جنایت ها بدست جنایتکارانی صورت میگیرد که سعادت را را در دیدن خود غرقه در خون ولایت ستیزان میدانند.

 

وای اکر سری بزندانهای جامعه مقدس اسلامی بزنی، بویژه به زندانی ها سیاسی و اطاقهای شکنجه. هم اکنون محمد نوری زاد، یکی از 14 درخواست کنندگان استعفای آخوند خامنه ای، در بستر مرک بسر میبرد و قرار است تا 15 سال دیگر در بند باشد. بعدا، آزادی او محدود است و همراه با محرومیت هایی ست که او را تا آخر عمر همراهی کنند. نوری زاد، شخصیتی ست شناخته شده و با نام و نشان، وای بحال آنان که بی نام و نشان اند. چه داستانهای عم انگیز از گذراندن سالها در سلولهای انفردی و پس از تحمل آنهمه درد و رنج بدار آویختنه شدن که بگوش نمیرسند.

 

 بگذریم از زندانی های طولانی مدتی که مدافعین حقوق بشر مثل خانم نسرین ستوده و عبدلفتاح سلطانی و بسیاری دیگر از دگراندیشان و مخالقان سیاسی را بدان محکوم کرده اند. هم اکنون دو دانشجوی نخبه دانشگاه صنعتی شریف، علی یونسی و امیر حسین مرادی بیش از یکسال است در بازداشتگاه موقت بسر میبرند. چه تعجب اگر مثل زندانیان دیگر تحت آزار و شکنجه و تحمل سلول انفرادی وادار باعتراف باتهامات وارده نموده و بدینوسیله راه را برای آویزان نمودن آنها از طناب شریعت هموار نمایند.

 

اما، این تنها نظام کیفری نیست که در تبعیت از شریعت، از قواعد و مقرراتی بر خاسته از احکام قران، در آمده است. جامعه مقدس ولایت جامعه ایست که تمامی عرصه های آن در تبعیت از شریعت اسلامی سامان یافته است. جمعیت شاغل کشور در طول روز بفعالیتهای میپردازند که باید در تبعیت با قانونمندیهای آن تخصص بحرکت در آیند. حال آنکه در تحت نظارت قواعد و مقرراتی بچرخش درآید که بنیان آن لزوما نه بر کسب رسمی لیاقت و شایستگی و معیارهای عقلانی ، بلکه بر اساس قواعد و مقررات شریعت، یعنی مقراتی که الویت را دهد  بروابط فامیلی و خویشاوندی، برگزیده میشوند؛ بگونه ای که میتوان از ظهور روابط قبیله ای در جامعه ای سخن راند که در جهت معکوس باید حرکت کند، اگرانتظار دارد بقا یابد در آینده.

 

در نتیجه همین روابط قبیله برخاسته از تاریخ اسلام است که هم اکنون شاهد تمرکز ثروت و قدرت در دست اقلیت و گسترش اکثریت 80  درصدی نیازمندان، در جامعه ای هستیم که شریعت اسلامی بر آن حاکم است، جامعه ایکه، نیمی از اعدامها در جهان را بخود اختصاص میدهد. اگر این نشانی از عدالت اسلامی نیست، نشان چی چیزی میتواند باشد، جز نشانی بر آغاز فروپاشی حکومتی مقدسی که پرچم حرمت بکرامت انسانی را بدوش میکشد ولی کوچکترین عفو و بخشایشی بانسانی روا ندارد، بویژه اگر خطاکار بوده، دگر گونه بیاندیشد و یا سر بمخالفت و سر پیچی بردارد. حکومت اسلامی فرمانبر خدا میخواهد نه فرمانراوی خود.

 

فیروز نجومی

 

Firoz Nodjomi

 firoznodjomi.blogspot.com

fmonjem@gmil.com 

۱۴۰۰ فروردین ۲۷, جمعه

آخوند خامنه ای:

طلب از قران کریم!



فرا رسیدن ماه رمصان، فرصتی دیگری را برای ولی فقیه، آخوند، خدا سید علی خامنه ای فراهم آورد تا بر فراز منبر قدرت، یک خطبه درخشان دیگر ایراد نماید. شاید که رزمندگان و مخالفین و دگراندیشانرا قانع کند که با حکومت دین است، با حکومت اسلام است که سر و کار دارند، دینی که دربافتهای وجود باورمند لانه میکند، بر باورها و انیشه ها و بر ذهن ما مهر خود را می کوبد، ئمانی که ما از خویشتن هیچگونه آگاهی ای نداریم.

برحسب معمول آن بخش از خطبه ی رهبر معظم انقلاب مورد توجه تحلیلگران قرار گرفته است که مربوط میشود به مذاکره با قدرتهای جهانی برسر لغو تحریمات، مذاکراتی که قرار نبود برقرار گردند، اگر امریکا تمامی تحریمات را لغو نکند. در حالیکه در بخش اول خطبه است که اخوند خامنه ای، ماهیت خود را بعنوان آخوندی که از طلبه گری بشاهی رسیده است  ابمنصه ظهور میرساند. چه در این فرصت، در ماه مقدس رمضان، بار دیگر به توجیه حکومت ولایت میپردازد و آن را شعبه ای و یا ادامه حکومت الهی، میخواند، حکومتی که پیامبراسلام بفرمان الله، خداوند یکتا و یگانه برای برقراری استقلال و عدل و عدالت تشکیل داد. بهمین دلیل آخوند خامنه ای کسانی را به انتقاد میگیرد که به کلام الله با دیدی محدود و تنگ نگاه میکنند و افسوس میخورد بحال کسانی که عاحز از فهم و درک زبان الله هستند و ناتوان از وقوف باراده او، چنانکه گویی کتاب مقدس قران کریم تنها در باره مسائل شاخصی و احکام یکتا پرستی و روزه و نماز است. وی اظهار میدارد:

چقدر غافلند کسانی که خیال می‌کنند قرآن به مسائل زندگی و سیاست و اقتصاد و حکومت کاری ندارد 

آنچه اینجاجالب است، انست که پس از 42 سال خطبه خوانی، معلوم است که ولی فقیه هنوزنتوانسته است مردم را نسبت بماهیت دینی و ماورایی حکومت ولایت فقیه قانع ساخته باشد. آخوند خامنه ای، برمنبر قدرت، با علم و اشاره، این پیام را میخواهد بمردم مخابره کند که تصمیمات مهمی که او اتخاذ کرده و میکند، با رجوع به مصادیق قران بوده است. چرا که وی اظهار میدارد که:

هر وقتی که ما از قرآن نسبت به حادثه ای شبیه به آن حادثه استنطاق کنیم و هدایت بطلبیم قرآن کریم همین مطلب را در اختیارمان خواهد گذاشت.

مثلا، وقتی در ژانویه 2006 فرمان فک مهر وموم سازمان هسته ای سازمان بین الملی را ولی فقیه صادر نمود، حتما، با طلب از قرآن کریم انجام گرفته است. یعنی که با ابزار استخاره. همچنین، تدبیر بزرگ نرمش قهرمانانه، که بتوافقنامه برجام انجامید. مصداق سازی آخوند خامنه ای را باید جدی گرفت. او در ادامه خطبه اش کوته اندیشان را مود انتقاد قرار میدهد که قادر نیستد وسعت و عمق اندیشه الله را بفهمند. وی میگوید:

کسانی که قرآن و اسلام را به مسائل شخصی و عبادی منحصر می کنند یا قران را نخوانده اند و یا بلد نیستد و لذا اینگونه اشتباه و خطا حرف می زنند.

پس مردم ایران اگر پس از 42 سال حکومت اسلام، بقله حرمت و احترام در جهان رسیده اند، ناشی از رفاه و آسایش و خوشبختی و سعادتی ست که مردم ایران تحت حاکم و یا حاکمانی بسر برده اند که طلب از قران کریم کرده اند.

اما، متاسفانه مردم ایران هنوز باین واقعیت آگاه نیستند که ادامه ستیز با غرب بسرکردگی امریکا، دلیل عمده ای برای پسروی ها و ادامه جزم نگریها، خود تدبیری بوده است بر خواسته از قرآن کریم. آخوند، خامنه ای، خاطر نشان میکند:

.قرآن خودش را از چالش های سیاسی و اجتماعی به هیچ وجه کنار نمی کشد و از مقابله با طاغوت ها و مستکبری و ستمگران اجتناب نمی کند و در مقابل اینها ایستاده است و اگر اهل قرآن هستید قهرا میدان زندگی شما میدان ظهور قرآن است.

42 سال است که مردم ایران شاهد هستند که چگونه حکومت قرآن توانسته باتمام چالشها بمقابله برخیزد، چالشهایی که با کشتار و خونریزی بر بام نشمینگاه مقدسترین مرد جهان، امام خمینی، آغاز گردید و بزودی به مناطق مختلف کردنشین و ترک نشین، ترکمن صحرایی و سنی و بهایی و غیره... کشانده شد. با طلب از قرآن کریم بود که هشت سال جنگ ادامه یافت و بیش از 4000 از زندانیان سیاسی در 67 بقتل رسیدند. چه نخبگان و فرهیختگان در داخل و خارج بفرمان ولایت فقیه در خون خود نغلتیدند.

بدون تردید نیز بخاک و خون کشاندن آنان که در سال 96، دست رد بر سینه حکومت دین نهادند و انزجار و نفرت خود را با شعارهای بیشماری، از جمله جمهوری اسلامی نمیخواهیم، نمیخواهیم، بیان کردند. همچنین سرکوب و کشتار تظاهرکنندگان در اعتراض به افزایش 300 درصدی قیمت بنزین در سال 98 که بیش از 1500 نفر کشته بجا گذارد و تعداد نامعلومی مجزوح و دستگیر شدند، خود بیانگر طلب از قران کریم بود. چه معجزاتی که از این کتاب مقدس آسمانی که بر نجیزد.

آخوئد خامنه ای درست میگوید، هر دست و پایی را میتوانی قطع نمایی، طناب دار را بر هرگردنی میتوان بیافکنی و شمشیر شریعت را میتوانی بهر خونی آلوده نمایی همین بس که طلب از قران کرایم کنی.

 اگر هنوز هستند کسانی که فکر میکنند قران نقشی در سیاست ندارد، نباید هرگز در فهم سخنان آخوند خامنه ای دچار تردید شوند که در اسلام، دین و قدرت غیر قابل تشخیص از یدیگرند. با این وجود هنوز هستند کسانی که بر آن باورند که نمیتوان به قران بعنوان یک سند سیاسی نگریست، حال آنکه فرآن با بیان رابظه حاکم و محکوم آغاز میشود. الله ببندگانش فرمان میدهد که بنام او آغاز و او را رحمان و رحیم و ارباب و مالک بر دوجهان بخوانند و مورد حمد و ستایش قرار دهند. حق با آخوند خامنه ای و همه پیروان او ست. مگر حکومت اسلامی، نیست حکومت فرمانروایی و فرمانبری؟

آیا تا کنون، کسی، بنی و یا بشری در سراسر ایران، ازجمله آیت الله هایی که در حوزه ها باموزش و تدریس احکام الهی اشتعال دارند، پیداشده اند، که بتوانند خوانش ولی فقیه از متن مقدسرا قرآن مورد نقد قرار دهند؟ تا زمانیکه خوانش الترناتیوی ارائه نشده است، باید خوانش اخوندی خامنه ای را از قرآن کریم، هم بلحاظ روح و هم متن اصلی، اصیل ترین خواند. واقعیتی که دگراندیشان، بویژه آنان که در اندیشه براه اندازی جنبش براندازی هستند باید بآن توجهی خاص مبذول دارند. سوال این است آیا میتوان به مبارزه با رژیمی برخاست که در یک دست شمشیر برگرفته و در دیگر دست قرآن کریم؟ آیا میتوان چنین نظامی را خلع سلاح نمود؟ در چنین صورتی برای پیروزی بر او کدام یک را، شریعت را از دست او برگیری و یا شمشیر را؟

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi

Firoznodjomi.blogspot.com

fmonjem@gmail.com

  

۱۴۰۰ فروردین ۲۰, جمعه

 

بر طبل پیروزی

باید کوبید و یا بر طبل عزا؟


بار دیگر طبل پیروزی، در حکومت اسلامی، بصدا در آمد، پیروزی، پیروزی، پیروزی بر ابر قدرت امریکا. که پشیمان از کرده خویش با خروج از برجام، امده توبه کند.  البته، اینبار آخوند شیخ حسن روحانی، رئیس جمهور حکومت دین است که بر طبل پیروزی میکوبد. چرا نکوبد؟ او مدعی ست که توانسته است در سه سال جنگ با تحریمات امریکا، کالاهای ضروری را فراهم نماید بدون اینکه به جیره بندی تن بدهد. اگرچه اعتراف هم میکند که قیمت نامتعادل بوده است. چنانکه گویی که آخوند شیخ روحانی با تدابیر داهیانه مانع گسترش فقر و فساد و فحشا گشته و شکم های گرسنه را سیر کرده است در حالیکه تحت تحریمات امریکا بوده است

 در ادامه سخنانش در هئئت دولت، رئیس جمهور، آخوند شیخ روحانی، همچنان تا پایان بر طبل پیروزی میکوبد. که دولت پیشین امریکا را در جهان ایزوله و منفور کردیم. که فشار حداکثری را شکست دادیم، کالاهای ضروری را بفور در اختیار مردم نهادیم و از تن دادن به کوپنی کردن کالاهای معیشتی اجتناب کردیم.. اما، فراموش نکرد که بیافزاید بدون رهبری ولی فقیه، هیچ یک از این پیروزیها رخ نمیداد. بقول معروف، توپ رئیس جمهور، پر پر بود. این در حالی ست که او بخوبی به محدود بودن اقتدار خود آگاه است و میداند حرف آخر را ولی فقیه میگوید. رئیس جمهور بهتر از هرکسی میداند که در درون نظام هیچ تصمیم مهمی اتخاذ نمیگردد مگر مورد تایید آخوند خدا خامنه ای قرار بگیرد.

هم اکنون دو سال است که پیمان  اف ای تی اف، معطل امضای مسئولین کشور است پیمانی که اگر امضا نشود ارتباطات مالی و تجاری با جمهوری اسلامی همچنان مسدود میمانند. بهمین دلیل است که کشورهایی که نفت خریده اند، نمیتوانند بهای آنرا بدولت جمهوری اسلامی پرداخت کنند. علت تاخیردر تصویب عهدنامه اف ای تی اف را باید در نظر و  اراده منفی ولی فقیه جستجو نمود.

اما، چنین بنظر میرسید که آخوند شیخ روحانی بر طبل پیروزی سخت میکوبد نه تنها بآن دلیل که همچون رستم دستان پنجه در پنجه ابر قدرت امریکا افکنده و پشتش را بخاک رسانده است بلکه بان دلیل که بگوش آن دشمنانی که در درون کشور در لانه هایشان خزیده اند برسد، بگوش آنانی که گویا اجازه نمیدهند که پیروزیهایی که ریاست جمهوری در سه سال جنگ تحریمات بدست آورده بگوش مردم برسد. او دهان به شکوه میگشاید که چرا از این پیروزیهایی که در مبارزه با تحریمات امریکا بدست آورده ایم، فیلم سینمایی و تاتر و سریالهای تلویزیونی نمیسازید. سپس یادآوری که نباید واقعیت ها را تحریف کینم، چنانکه گویی، رئیس جمهور نه بر راس قدرت قرار دارد و نه دارای مسئولیتی ست. بدرستی نیز روشن نیست که شکایت به پیشگاه چه کسی میبرد. حال آنکه همه شکایتها باید به پیشگاه او برسند. حال باید پرسید، آیا کسی میتواند شکایت به پیش شاکی برد و طلب از طلبکار بخواهد؟ رئیس جمهور، کشور را از از درد و رنج کمبود کالاها نجات داده است. اما، نمیتواند بودجه ای برای تبلیغات خدمات ریاست جمهوری اختصاص دهد.

مخاطب ریاست جمهور چه کسانی هستند؟ چه کسانی جلوی بازگشت ببرجام سنگ ریخته اند؟ چه کسانی او را متهم بفروش هسته ای کرده اند؟ سوالاتی ست که همچنان باید در ابهام بمانند. چرا که رئیس جمهور خود یکی از بازیگران اصلی این نظام است. یعنی که گفتمان مظلوم نمایی آخوند شیخ روحانی، از دعواها، رقابت ها، حسادتها و جاه طلبی های  درونی نظام بر میخیزد، از بازی قدرت. شاید هم از زیرکی ست که آخوند شیخ روحانی دیگرانی را با هویتی مجهول مخاطب قرار میدهد تا هرگز خود مخاطب قرار نگیرد. غدعه ای که آخوندها در بیرون کشیدن آن از آستین، مهارتی بسزا دارند.

لازم نیست که به زیر و رو کردن سخنان رئیس جمهوری بپردازی که خود را حیران بینی و بهت زده که آیا آخوند شیخ روحانی در دینای واقعی بسر میبرد یا تصور میکند بر فراز منبر روضه میخواند و مردم را بصحرای کربلا میکشاند؟ او واقعیت را تحریف نمیکند، بفراموشی می سپاردش تا وجود آنرا نفی و انکار نماید. او بر طبل پیروزی سخت میکوبد، بآن امید که  برای لحظه ای هم که شده، توجه جامعه  را از بحرانهای بیشماری که گریبان نظام را میفشرد برگیرد. چه او از پیروزی بر تحریمات امریکا، در حالی سخن میگوید که بیش از 65 درصد جمعیت کشور نیازمند یارانه های دولت اند. البته که نه بیکاری هست، نه گرانی ، نه گسترش فقر هست و فساد، نه قیمت دلار به بالاتر از سی هزار تومن رسیده است، نه آب و هوا بسم آلوده گشته و نه خشکزاری در حال پیشروی ست و... لیست میتواند ادامه یابد. رئیس جمهور از این فرو روی بسوی زوال و ذلت ملی، سخنی بزبان نمیراند.

البته که رئیس جمهور، آخوند شیخ روحانی بجای دمیدن در بوغ و کرنای  پیروزی بر امریکا و بازگردندان آن به برجام، باید در مبارزه با ویروس کرونا و شکست در دست آن بر طبل عزا میکوبید.  گسترش ویروس و جهشهای آن، افزایش تعداد میرندگان و مبتلایان، درگیرساختن بیمارستانها، کارشناسان را بر آن وادشته که روزهای دشوارتر و با مرگ و میر بیشتری را  در اینده پیش بینی کنند.

شاید زیاد بیربط نباشد که این سوال را مطرح کنیم  که چرا یکی از این امامانی که پیوسته در زندگی ما حضور دارند، بویژه امام عچ، که هنوز زنده است و در میان ما زندگی میکند، دست امدادی بسوی، ادامه دهندگان راه آنان، آخوندهای مقدس و با تقوا دراز نمیکند؟ آخوندها، هم خود بحقیقت افسانه ها اخت گرفته اند و ایمان دارند و هم مردم ایران را خرافات زده و موهوم پرست و مطلق باور ببار آورده اند. اگر باور به لا الله الا الله که براحتی بر سر زبانها جاری میشود، بیانگر مطلق باوری نیست، بیانگر چه چیزی میتواند باشد که خود سکوی فولادینی گردید که بر فراز آن حکومت اسلامی برقرار گردید و پرچم تسلیم و اطاعت بر فراز آن باهتزاز درآمد..

 اما، کسی چه میداند، امامان کارشان را غیبی، بانجام میرسانند. دیدیم که هشت سال جنگ با کفر و باطل، تسخیر قدس از راه کربلا چه برکاتی با خود بارمغال آورد. حال باید منتظر دریافت برکت حاصل از بیش از چهاردهه امریکا ستیزی بمانیم.

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi

firoznodjomi.blogspot.com

 

fmonjem@gmail.com

 

 


۱۴۰۰ فروردین ۱۳, جمعه

امریکا ستیزی در بیرون

و دشمنی با آزادی در درون!



این روزها، رابطه جمهوری اسلامی و کشور چین موضوع روز است در درون و همچنین در بیرون. چرا که دو کشور رسما پیمان 25 ساله ای را امضا کرده اند که محتویات ان نزد مردم ایران مضنون و مشکوک است. بهمین دلیل، بسیاری این عهد و فراردارد را برابر با پیمان ننگین ترکمانچای میدانند. گویا بنا برملاحظاتی، این چین است که در مخفی نگاهداشتن خرد و ریز عهدنامه اش با جمهوری اسلامی اصرار میورزد، چنانکه گویی همان ملاحظات کافی است که جمهوری اسلامی را وا دارد که سکوت بر گزیند و رازی را بر ملا نکند که چه معامله ای کرده است، چه داده است و چه گرفته است. بعضا، بر آن باورند که اعداد و ارقام و زمان قید شده در پیمان، از ضعف جمهوری اسلامی خبر میدهد و گسترش اقتدار جهانی چین.

جالبتر آنکه گفته میشود این پیمان در واقع پیمانی بوده است ناشی از مذاکراتی که بین "رهبران" دو کشور و نمایندگان آنها صورت گرفته است. دو رهبری که دارای چهان بینی و باور به ارزشهای متصاد با یکدیگرند. این روایتی است به حقییفت نزدیکتر. چرا که چنین عهدنامه ای هرگز بامضای رهبر دو کشورنمیرسید اگر کشش و جذابیتی این رهبران در یکدیگر نمی دیدند و احساس نمیکردند که دارای منافعی مشترک هستند.

شی جین پینک، چون بقدرت رسید، خود را  رئیس جمهور و رهبر مادام العمرچین و حزب کمونیست خواند. بدینترتیب، او بر روی دست تمام دیکتاتورهای پیش از خود برخاست.  در حالیکه حکومت ولایت بنا بر اراده ای ماورایی برقرار گردیده و بنا دارد ادامه یابد تا قیامت. البته شی جین پینگ، چندان اهمیتی نمیدهد که رهبر حکومت اسلامی خود را در قلمرو خویش چگونه توصیف میکند. اما، او خود رهبری ست که باین جهان میاندیشد و سود و منفعت و برتری ملتش را در این جهان مادی میجوید. این در حالی ست که ولایت فقیه، خود را جانشین خداوند یکتا و یگانه، الله بر روی زمین می پندارد و وظیفه دار دفاع از برتری دین اسلام و ستیز ابدی با شیطان.

 اگر مرامنامه حزب کمونیست زائیده تفکر و اندیشه انسانها ست و، ملتزم به برابری و بر قراری عدل و انصاف و رفاه و آسایش همگانی در جامعه. مرامنامه حکومت ولایت، کلام الله است، کتاب قرآن که برتاباند فقط و فقط  اراده و امیال الله، خدایی که رسول خود را در درون یک جامعه بادیه نشین در یکهزار و چهارصد سال پیش از این بر میگزیند و رمز و راز هستی و نیستی، بویژه شیوه حکومت را بر او اشکار میسازد. حکومت ولایت، برای ادامه رسالتی آمده است که الله بر دوش رسول خود نهاده  است که عبارت بوده و هست از فراخوانی بسوی تسلیم و اطاعت. تسلیم که الله تنها خدایی ست که وجود دارد و بجز او هیچ خدای دیگری نیست. که بیخودی درپی یافتن خدای دیگری نباشی و باحکام الهی و یا شریعت اسلامی نیز گردن نهی در تمامی عرصه های عملی زندگی. بنابراین، زیاد دور نرفته ایم اگر بگوییم که اراده ولی فقیه معطوف به اراده الله ست.

با این وجود، آنچه این دو رهبر، یکی فقیه و مومن و خداشناس، دیگری مادیگرا و سیاست پیشه و خداناشناس  را بیکدیگر نزدیک میسازد، تنها اقتدار استبدادی نیست. آنچه رهبر چین را به ولایت فقیه نزدیک و با او متحد میکند، امریکا ستیزی ست، سیاستی که ولی فقیه بیش از چهاردهه  است بر آن اصرار ورزیده است، برغم خسارات جبران ناپذیری که تا کنون ملت را بدان دچار کرده است. این در حالی ست که شی جین پینک خود را رقیب امریکا میداند و بخوبی از سودی که از رابطه با امریکا میبرد آگاه است و پیوسته قصد افزودن بر آنرا داشته و دارد. در حالی که نظام ولایت خود را دشمن آشتی ناپذیر غرب برهبری امریکا میداند. چرا که حکومت دین برهبری آخوند خامنه ای، امریکار را منشا کفر و خداناشناسی می پندارد و جامعه ای فاسد و تبلور لهو و لعب و بیعاری و ولنگاری، اخلاق و رفتاری که از ازادی برمیخیزد، و متولی ان امریکاست.

هرچند که ستیز و دشمنی نظام ولایت را با آمریکا نمیتوان با رقابت با آن از طرف چین، یکی دانست، با این وجود  در برخورد با حقوق بشر و ستیز با آزادی، دارای باور و ارزشهایی که امریکا پیوسته خود را مدافع و متولی آن دانسته است، دارای مواضعی مشترک اند. بی دلیل نیست که ولی فقیه و شی جین پینگ بیکدیگر اعتماد میکنند، چون هر دو دشمن آشتی ناپذیر آزادی اند. چه اگر در چین و حکومت اسلامی آزادی وجود داشت، نه شی جین میتوانست حکومت خود را مادامالعمر اعلام بدارد و دهان هر مخالفی را با مشت آهنین بکوبد و نه ولی فقیه میتوانست، همچون الله، خداوند بی همتا بریک جامعه بیش از سه دهه با تکیه بر وحدت شریعت و شمشیر، سرکوب و خفقان  و بخاک خون کشاندن مخالفان و دگراندیشان حکومت کند. البته که دشمنی با آزادی در درون و امریکا ستیزی در بیرون، سیاستی ست که رهبر چین و حکومت اسلامی را با ولادیمرپوتین هم نزدک میسازد.

روشن است که چین و شوروی، هر دو از رابطه شان با امریکا سود میبرند و پیوسته در سدد راضی نگاهداشتن امریکا هستند. حال آنکه، تنها جمهوری اسلامی ست که بابت ستیز با امریکا، ساختار اقتصادی کشور را بویرانی و اکثریت جامعه را بفقر و فحشا و تنگدستی کشانده است. در واقع تمامی سیه روزی و تیره بختی هایی که گریبان ملت ما  را گرفته است، باید به سیاست امریکا ستیزی نظام ولایت در خارج و دشمنی با آزادی دررون نسبت داد.

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com

fmonjem@gmail.com