فرا رسیدن قیامت
و لغو احکام
اسارت و بندگی!
علما، فقها،
آیت الله ها و حجت الا سلام های حاکم، خود
آگاه اند که بر اصل تسلیم و اطاعت و فرمانبری قرار گرفته است، احکام شریعت اسلامی
و یا فقهی و فقاهتی. شریعتمداران حرفه ای، آنها که زندگی به مردگان بازگردانند و
زندگان را بمردگی کشانند، بخوبی میدانند که اطاعت از احکام فقاهتی، معیار ایمان نه
به توحید است و نبوت و نه به معاد است و امامت که خود ظاهر است و تنها ظاهر سازی:
عبا است و عمامه، تسبیح و سجاده. لباس سالوس است لباس فقاهتی، نه لباس خرد و خود آئینی
و یا ایمان بذات الهی که لباس تزویر است و فریبکاری. فقها زندگی خود وقف آموختن و
آموزش احکام قرآنی کنند و فهم میل و اراده الهی. تقلید و تبعیت واجب و، تبلیغ و ترویج
کنند، دینداری و بندگی. همه هرچه هست از احکام شریعت اسلام گویند، این باید و
نباید آن کنی، حرام و مکر وه این است و حلال و مستحب آن. نجاسات این است مطهرات آن.
چشمها را بسته، باید تسلیم شوی و اطاعت نمایی. به رکوع و سجده در افتی و، از دات الهی مغفرت
طلبی در نهایت ذلت و خواری.
از انسان و
سرافرازی انسانی، از خرد و خود آئینی، بعمد سکوت کنند و خاموشی برگزینند فقهای
انقلابی، چه تنها خرد و خود آئینی است که رهایی از يوغ احکام شریعتی، بازمانده از
دوران بادیه نشینی، دوران جهال و نادانی، ببار
آورد و ممکن سازد میثاق اجتماعی، آزاد نماید نیروی آفرینش و خلاقیتهای انسانی. بیهوده بین خالق و مخلوق خود را واسطه کنند،
علما و فقها و آیت الله های مقدس و حاکم. جدا و بیگانه سازند خالق را از مخلوق. چرا
که مخلوق، خالق است و خالق، مخلوق. این است توحید، حقیقت نهایی که پنهان ساختن آن
فریب تولید و باز تولید کند ریاکاری.
روشن است که احکام
فقاهتی، رمز دوگانگی است و بیگانگی. بدون خرد و خود آئینی، احکام الهی پوچ اتد و زا ئد و باطل. چیزی را نجویند مگر کنترل و سلطه کامل بر رفتار
و گفتار و پندار انسانی. در خرد است و خود فرمانی، همه هرچه راستی ست و درستی،
صدافت و پاکدامنی. در احکام است و در قواعد شریعت اسلامی، همه هرچه کژی ست و کاستی،
پستی ست و پلیدی. در خرد است و خود فرمانی،
همه هرچه عشق ست و آزادگی، شیدایی و شیفتگی و در احکام فقاهتی است همه هرچه خدعه است و نیرنگ، و فریب و رياکاری.
بنابراین، روشن است که ای هم وطن، نفی فقاهت، به
نفی احکام تسلیم است و اطاعت، نیر به امتناع است از تقلید و تبعیت. از تصور يک جامعه آزاد از دین و رها از احکام فقاهتی نباید دچار کابوس و وحشت شوی و نباید که بخود تشویش و
اضطراب راه دهی. چون اگر در پی رستگاری حقیقی هستی، باید که روح و جان خود آزاد
سازی از خرافه پرستی و خام اندیشی که "او هست و جز او نیست دیگری." چه
اجتناب از شک و تردید، اجتناب از اندیشیدن است و فروکاستن انسان است به یک حیوان
اهلی.
چه سود، اگر چشم بسته و همچون بره ای بیگناه
گردن بر احکام شریعت اسلام نهی و جسم با غسل و وضو تطهیر و آلودگیها از تن بزدایی،
روزانه به قیام و قعود بپردازی بزبانی بیگانه درعجز و ناتوانی به حقارت و خواری
خوداعتراف و خویشتن را فرومایه سازی.
چه سود، اگر یکی
از دوازده ماه را بامید واهی و باورهای موروثی دهان فروبندی و درون از طعام تهی
داری که در آن نه نور معرفت بلکه تخم خفت و خواری بکاری؛ چه سود، اگر دو ماه دیگر
از سال را به سوکواری و خود زنی بپردازی در خاک و خون غلتیدن یک تازی به دست یک تازی
. چه سود اگر دخیل بندی و نذر کنی و سفره های رنگین پهن و الله و خاندانش را رشوه
دهی و رسم و رسوم دیرینه را تداوم بخشی.
چه سود، اگر عقل
و خرد انسان را در اسارت نگاهداری؟ در نهایت، توحید و نبوت، دوزخ و بهشت افسانه ای
بیش نیستند از برای فریب ساده دلان و خوش باوران، که اصول دین ابزاری در دست علما و فقها، در دست ریاکاران. که این عقل و خرد است و خود فرمانی که بر تاریکی و کوری
فائق آید و به ثمر رساند رهایی وآزادی، بینایی و دانایی. دادن تن به احکام شریعت اسلامی نه به سعادت دنیوی
انجامد و نه رستگاری اخروی، حال انکه سرپیچی و پا گذاردن بر احکام
"مقدس" تسلیم و اطاعت و فرمانبری است که پایان بخشد به سلطه تازیان بومی
، حتی اگر در حلقوم فرمانبر فرو برند با ابزار روضه و خطبه خوانی بر فراز منبر
فریب و ریاکاری. چه، زوال نظام استبدادی دین و قدرت آغاز گردیده و، دوران خود
فرمانی فرا رسیده است.
پس اگر تکلیف خود باعلما و فقهای حاکم، و یا با
قشر "روحانیت" روشن و شفاف خواهی،
ای هموطن، باید که خود بینا و دانا سازی، هراس بخود راه ندهی و بانک بر آری که
احکام شریعت اسلامی، از جمله احکام قصاص و سنکسار و قطع اعضای پیکر مجرم، احکام
خشونت و انتقام ستانی، محاربه و حد شرعی و شلاق زنی، احکام حجاب اجباری و جدایی
جنسیت ها را لغو و قیامت را اعلام کنید.
که چه جای نگرانی ست؟ بگذار که جامه سالوس و ریا بر کنیم، تن آزاد و جان خود از تقوا
و تقدس دروغین رها سازیم ، زلف ها افشان و باده بنوشیم براستی، پایکوبی کنیم و ایمان
آوریم که نه فرمانبر که خود فرمانروای خویشتنیم. بگوئیم، رسا و گیرا بگوئیم، و
هزاران بار مکرر بگوئیم، که احکام شریعتی لغو و قیامت را اعلام کنید. که هم اکنون
قیامت فرا رسیده است، حالا و همینجا. که این راه رهائی است از يوغ فقاهت و آزاد
سازی جامعه از اصل تسلیم و اطاعت است و بندگی وعبودیت. که این راه نجات است از کوری و تاریکی، که ای هموطن این
ست راه صعود بقله بلند انسانیت و آزادی.
فیروز نجومی
Firoz
Nodjomi