۱۳۹۷ خرداد ۴, جمعه


خروج امام عج از غیبت

و دستیابی باسلحه کشتار جمعی!






واقعیت آنست که روحانیت برهبری امام خمینی، از آغازین لحظات جلوس بر منبر قدرت، دست بکار آماده ساختن شرایط اجتماعی برای خروج امام عج از غیبت شدند. دست بهر کاری که زدند، هر سیاستی که اندیشیدند و هر برنامه ای که طراحی کردند، همه در خدمت مهیا ساختن شرایط برای ظهور امام عج بوده است، در خدمت شرایطی که بشر در عمق منجلاب ظلمت و سیاهی،  فقر و عقب ماندگی، نابرابری ها و بی عدالتی های اجتماعی، جنگ و خونریزی،  تخریب و یرانی، فساد و فحشا، کفر و نافرمانی، هنجار شکنی و "اباحیگری" غوطه ور گردد. آیا کسی میتواند بگوید  که نظام مقدس ولایت در رسیدن به هدف خود دچار شکست شده است؟
حضرت ولایت، ولی فقیه دوم، خدا خامنه ای، در یکی از خطبه های خود نیز اعلام میکند برای "نجات" بشر از "نظم غیر عادلانه" است که امام از  غیبت  خروج مینماید. وی اظهار میدارد:
امام زمان(عج) ظهور خواهد كرد تا جوامع بشري و تاريخ بشر را نجات دهد و اين نظم غيرعادلانه را كه بر اثر جهالت و اغراض نفساني بر جهان حاكم شده است به نظمي عادلانه مبدل سازد( آفتاب یزد ، دوشنبه,28 مرداد,1387).
گفتار ولی فقیه چیزی نیست مگر تایید روایتی که هر بچه مسلمانی در دوران کودکی میآموزد. اما، از نظام "غیر عادلانه" چنان سخن میگوید گوئی که در مورد جوامع دیگر، و نه جامعه اسلامی، دارای مصداق است، در جوامعی که در منظر وی بسوی باطلاق خدا ناشناسی و ماده پرسنی روانند، جوامعی نه در نتیجه طرح الهی بلکه ناشی از "جهالت و "اغراض نفسانی" موجودیت یافته اند، بر عکس حکومت اسلامی که بنا بر خواست و صلاحدید خداوند یکتا، الله پا بعرصه وجود گذاشت. شاید، حضرت ولایت بر آن خیال توهم انگیز است که اوضاع حاکم بر شرایط کنونی مالا مال از عدالت است و رضایت اجتماعی، نه تبعیضی هست و نه زوری و ظلمی. رزق و روزی همگان تامین است و رفتار تباه آمیز انسانی، فساد و فحشا از نظام ولایت رخت بر بسته است. نه کسی زور میگوید، و نه کسی زور میشنود، نه فرمانبری هست و نه فرمانبری. اگر این واقعیت جامعه بود چه نیازی بظهور امام از غیبت بود. این بدان معناست که حکومت اسلامی با برقراری نظمی "عادلانه" خروج امام از غیبت را به تعویق انداخته است. در حالیکه وظیفه جانشینان امام دوازدهم، نشسته بر جایگاه "امامت" مهیا کردن شرایط است برای "ظهور،" یعنی که حاکم نمودن بر جامعه یک نظم "غیرعادلانه."
چهل سال است که حکومت اسلامی برهبری ولی فقیه، توانسته است، شرایطی را بوجود آورند زمینه ساز خروج امام از غیبت، هرچند که ممکن است هنوز سرهای بیشماری بر زمین افکنده شود تا لحظه ظهور فرا رسد. ئر نتیجه در تبعیت از کردار پیامبر اسلام که رسالت خود را با راهزنی در بدر و زدن گردان بسیاری از اسیرانی که بضاعت مالی نداشتند که جان خود را بخرند، آغاز نمود ولی فقیه اول نیز، "امامت" را بجانشینی امام غایب،  با گردن زدن "اسیران،" سران نظام شاهنشی، برپا کرد، اسیرانی که با اعتماد و اطمینان به امان امام خمینی، اسلحه بر زمین گذارده و تن به تسلیم داده بودند.  در آن زمان کمتر کسی میدانست که رسالت حکومت اسلامی چیزی نیست مگر اماده سازی شرایط اجتماعی برای خروج امام عج از غیبت. 
در به مقصد رساندن این تکلیف الهی، جانشین امام دوازدهم، ولی فقیه، خود از تبار امامان ماورایی، بیدرنگ جامعه را به "تسلیم" و "اطاعت" کشید، به بندگی و عبودیت. در میکده و میجانه را بگل گرفت، بساط می و مطرب، ساغر و پیاله  را بر چیدند و مه رویان، جلوه مهرو محبت نهفته در نهاد انسانی را بند حجاب کشیدند، گویی موی افشان و برآمدگی و برجستگی های اندام زنان، زمینه را برای خروج امام به تعویق میاندازد. امام زمان که نمیتواند در شرایطی ظهور یابد که زنان ججاب اسارت را بر سر تیکه چوپی آویزان کرده اند و بر طبل رهایی میکوبند.  پس با ابزار قهر و خشونت، زنان را مجبور ساختند که خود را در پس حجاب پنهان نمایند، مبادا که "شهوت" را در مردان تحریک نموده، نظم اجتماعی را مختل سازند. برای شست و شو و پاک سازی جامعه از گناهان و معصیت ها یکشبه نظم و مقررات "شریعت" را بر جامعه حاکم ساختند، بدون آنکه هرگز کسی احساس کند که تغییر و تحول بزرگی بوقوع پیوسته است. کمتر کسی میتوانست بداند که شریعتی که بدان باور دارند همان شریعتی نیست که با شمشیر یکی میشود. چه کسی میدانست شریعت، یعنی تسلیم و اطاعت و فرمانبری، که باید این و نباید آن کنی، از حرام پرهیز و به حلال عمل کنی، نه در آزادی بلکه در اسارت و بندگی. چه در صورت سرپیچی، تنبیه و مجازات بوده  است و، زندان و شکنجه، نیزکمتر کسی میدانست که شریعت ، شلاقی ست که بر گرده مست و شیدایی فرود میآید که باده حیات می نوشد، و یاعاشق و دلباخته ای که مرز جدایی جنسیتها را شکسته است. که شریعت آن طناب داری  ست که بگردن محکوم و "محارب" میافتد و جان را از آنان میستاند. براستی چه قوانین و مقرراتی بهتر از حکومت شریعت اسلامی، میتواند زمینه را برای خروج امام از غیبت فراهم آورد؟
پس، تاریکی، سراسر زندگی را گرفت و ظلمت بر همه چیز سلطه افکند. لبخند از چهره ها ناپدید گشت. خشم و خشونت، عصیان و عصبانیت، پدیدار گشت و بر سختگیری ها نیز آفزوده گردید. دوران "جهاد" و "شهادت،" آغازگردید. برای آماده سازی شرایط ظهور بر گردن چه جوانانی کلید بهشت آویزان نکردند و در میدان مین ها رها نساختند که از راه کربلا قدس را فتح نمایند. سر چه جوانان انقلابی ای را بجرم محاربه که از تن جدا نکردند، چه مخالفینی را که بگلوله های آتشین نبستند و بعضا را قصابی نکردند. هر صدایی را در حلقوم خفه و خاموشی بر قرار کردند.
رئیس جمهور پیشین، محمود احمدی نژادی را بخاطر دارید، اگر چه از حوزه های علمیه بر نخاسته بود، اما، در علم ظهور از هر مجتهدی مجتهدتر بود. وی زمانیکه بر مسند ریاست جمهور نشانده  شده بود که در شیپور ولایت بدمد، به عنوان یک چهره سياسي مدعو در سومين اجلاس دوره چهارم مجلس خبرگان رهبري در سخنرانی خود اعلام میکند که:«جمهوري اسلامي ماموريتي جز زمينه سازي براي ظهور امام زمان(عج) ندارد.»
 آری مهیا ساختن شرایط برای خروج امام عج از غیبت در دوران زمامداری محمود احمدی نژاد باوج خود رسید. و او چه ارزنده به وظیفه خود وفا دار ماند. در سوق جامعه بسوی تباهی مادی و اخلاقی از هیچ فرو گزار نکرد، یعنی که در غیر عالانه ساختن نظم جامعه از هر ابزاری استقاده نمود. او تنها زمامداری بود که لقب  "موسای زمان" گرفت و به امام غایب، صاحب زمان، حضور بخشید. امام غایب در تمام ضیافت ها و آبگوش خوری های، احمدی نژاد هنگام ریاست جمهوریش حضور داشت، حضوری که با خالی گذاردن نشیمنگاه امام زمان درکنار خود، رئیس جمهور بوجود امام غایب، واقعیت می بخشید. احمدی نژاد در فراهم ساختن شرایط ظهور امام عج از دولت های پیشین هم سبقت گرفته و شرایط را برای سقوط جامعه در سیاهی و تاریکی و در نتیجه خروج امام از غیبت هموار ساخت.
در همین زمان بود که "دجال" هم با دلارهای نفتی ناشی از فروش نفت به قیمت بشکه ای بیش از صد دلار، ظهور یافت. بسیاری بر آن باور بودند که احمدی نژاد همان دجال بوده است. چه، اگر با دقت بیشتری به چهره او بنگری، عناصری را در آن مییابی که بر طبق روایات در دجال هم مشاهده میشود: سیاه چرده، ابروهایی که یکی باسمان و دیگری سر باعماق رمین کشیده شده اند با چشمهای ریزه و نیمه تر، نشسته در بیخ کاسه سر، چنانکه گویی موشی ست که دیر زمانی سنت که در سوراخهای تنک و تاریک، بسربرده است.  همه شیفتگان و سینه چاکان امام غایب،  زر و زورپرستان، تف لیسان ولایت در پی دجال روان شدند و دلارهایی که از ماتحت وی خارج میشد، با حرص و ولع تمام جیبهای خود را انباشته می نمودند. دلارهای هنگفتی که دجال با خود همراه داشت فساد را تا زیرین ترین لایه های جامعه گسترش داد، رانت خواری، زمین خواری، کوهخواری، رشوه و اختلاس و غارت و چپاولگری به یک امر عادی تبدیل شد. نیروهای تولیدی روی باقول گذارد و بیکاری بیداد میکرد، چنانکه گویی شرایط ظهور فراهم گردیده است و هر آن امام عج در میان ما ظاهر شود. چه کسی او را خواهد شناخت، رمزی ست که اینجا جای گشودن آن نیست.
 اما، هیجیک از برنامه های نظام، در آماده سازی شرایط ظهور، مثل "غنی سازی هسته ای بهر قیمتی" ، موثر نبوده است، اندیشه مقدسی که از ولی ققیه، جانشین امام غایب درخشیدن گرفته بود. احمدی نژاد که بیشتر به "پادوی" ولایت میزد تا رئیس جمهور، بار پیشبرد اندیشه گرانبار خدا خامنه ای را به پشت بست. جشن هسته ای بپا کرد و جنبش هسته ای براه انداخت. به تحریمات قدرتهای جهانی چه خوشامدها که نگفت. آنان را به توپ و تشر می بست که شما تحریم کنید ما به پیش میرویم، اما، نمی گفت که بسوی صحرای کربلا، بسوی عدم میرود تا شرایط را برای ظهور آماده سازد. صدور قطعنامه های شورای امنیت سازمان بین الملل را به باد ریشخند میگرفت و خطاب بآنان میگفت آنقدر قعطنامه صادر کنید تا قطعنامه اتان پاره شود.
بار دیگر، چنان بنظر میرسید که شرایط برای ظهور آماده گشته است. اقتصاد کشور رو به ویرانی میرفت، دیر زمانی بود که ارزش ریال، پول ملی، پولی که بازتابنده ارزش کار مردم است در برابر ارزش دلار رو بسقوط  نهاده  و هم اکنون از مرزهای بی سابقه 8000 تومن هم گذشته و پیش بینی میشودکه ادامه خواهد یافت. سقوط ریال یعنی افزایش نکبت و فلاکت. بینان تولیدی کشورنیز روی بسوی تعطیلی نهاده. دریاها و رودخانه یکی پس از دیگری خشک گردیدند، تبدیل کشور به یک خشگزار برهوت ، کم آبی و کوچ روستائیان روستاهای خشک شده به شهرستانها،  و بحرانی عظیم انسانی ای که بوجود میآورد همه نشانه های ظهور را مخابره میکردند و هنوزهم. البته قرار بود و هست که با دست یابی به علم و دانش هسته ای، اقتصاد مقاومتی شکوفا شود و مشت محکمی بر دهان آمریکای جهانخوار فرود آورد. اما، کشتی ولایت درزیر پنجه تحریمات، بگل نشست، فقر و تنگدستی تشدید گردید، بیکاری و گرانی، تن فروشی و روسپیگری، تقلب و دزدی، فریب و ریاکاری، دروغگویی و کلاهبرداری را تا زیرین ترین بافت های جامعه گسترش یافته و هم اکنون به یک امر عادی تبدیل شده است. آیا شرایطی اماده ترو مهیاتر از این برای فرود امام عج از بیخ آسمانها، میتوان یافت؟
هر ابزاری که تا کنون بشر برای تخریب و ویرانی، برای کشتار و خونریزی آفریده است، قابل مقایسه با اسلحه اتمی، ابزار وحشت و کشتار جمعی نیست، یکشبه میتواند، به انتظار جان نثاران و شیفتگان و دلباختگان امام عج  پایان بخشد. به باور ولایت این همان اسلحه ای است که میتواند امام دوازدهم را بزمین بکشاند. دانشمندان سختکوش نظام، اما هنوز، فن و فنون غنی سازی هسته ای را نیاموخته بودند، اگرچه در کلام الله، کلام مقدس قرآن  به اترژی هسته ای و نیروی تخریب کننده آن اشاراتی رفته است، ولی مفسران و تحلیگران هنوز در آن اشارات در حال قواصی اند بلکه رمز گشایش هسته ای را در کلام الله بجویند. کبره کبودی که مثلا در پیشانی علی اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، نقش بسته است، نشانی ست بر غور و غوطه ور شدن وی در آن کلمات اسمانی برای یافتن طلسم هسته ای.
اما، شیاطین برهبری امریکا، بزرگترین شیطانها، بار دیگر و بر سر راه ولی فقیه بسوی "عدم،" بسوی نیستی و نابودی، شرایط لازم برای ظهور امام از غیبت، موانع صعب و البعوری برپا نموندد. شیاطین 5+1  پیشنهاد هایی بر میز مذاکره، پیش روی  فرمانبران مقام معظم رهبری، جانشین امام، گذاردند حاوی این هشدار که یا از حرکت بسوی عدم، بازگشت زده، نه بآن دلیل که نگران موجودیت حکومت اسلامی بودند، بلکه در فکر ترکشهای انفجاری بوده و هستند که میتواند منطقه را بآتش بکشاند د. شیاطین پر زور و قدرت، خواست خود را در ادامه چنین بیان کردند که یا آماده سازی شرایط ظهور بواسطه دست یابی به غنی سازی هسته ای، را معوق گذارده، سانترفیوژها را از بیخ و بن برکنده  و دل راکتور آب سنگین را با سیمان پر نمایند و یا، طناب تحریمات خفه کننده بر گردن حکومت اسلامی، بتدریج تنگ تر میشود و پروژه تاریخی ظهور صاحب زمان، بپایان خواهد رسید.
ایستادگی و مقاومت حضرت معظم رهبر انقلاب، در واکنش به زور داران جهانی، شگفت انگیز بوده و هست. وی با تدبیری بیمدان آمد، حیرت بر انگیز و معجزه آسا: "نرمش قهرمانه"، تاکتیکی که تسلم به مطالبات شیاطین را در بسته بندی مردم پسند بنام "توافق هسته ای" بنام "برجام.،" ارائه مینمود.
اما هم اکنون معلوم شده است تن دادن نظام ولایت به توافق هسته ای "خدعه " ای  بیش نبوده است. چه روحانیت برهبری ولایت، بر آن بوده و هستند که تمامی منطقه خاورمیانه را باید برای خروج امام عج از غیبت آماده نمایند. این منطقه خاورمیانه است که باید در آتش مقدس "جهاد " و "شهادت" بسوزد. توافق هسته ای بدون تردید نظام ولایت را بیشتردر رسیدن به اهدافش توانمند ساخت. ده ها میلیارد دلاری که در نتیجه "توافق" بدست آورده بود در خدمت آتش افروزی در منطقه بکار گرفت تا شرایط را برای ظهور امام در عراق و لبنان و نوار غزه و سوریه و یمن و سرانجام در عربستان و سعودی و اقمار آنان، فراهم کنند، شرایطی که با نابودی اسرائیل مهیا خواهد گردید.
از اینرو حکومت معصوم ولایت از برآورده ساختن نیاز های ملت سر باز زد. ضمن عمیق نمودن شکاف طبقاتی و بی عدالتی هایی بی سابقه در تاریخ،  ثروت ملت را در صنعت موشک سازی و توسعه و تولید انبوه  موشکهای عظیم تر با برد هرچه بیشتر سرمایه گذاری نمود. بر بدنه برخی از موشک های دورپیما بزبان عبری نوشتند که اسرائیل باید نابود گردد و بهوا پرتاپ کردند که در دل اسرائیلی ها و متحدین منطقه ای اش هراس و وحشت انداخته و به آنان بفهمانند که با نیروئی سرو کار دارند که پرچم ظهور را بر دوش میکشد.
اما، شیاطان بزرگ که هم اکنون شاخهای تیز و مرد افکنی بر سر دارد باین "خدعه:" جمهوری اسلامی پی برده و از توافق خروج یافته و بطور جدی بر سر راه نظام ولایت بسوی عدم، تمام قد ایستاده است. تصمیم شیطان بزرگ مبنی بر خروج از برجام و بازگشت تحریماها را، برغم گرایشهای اقتدارگرایانه، بی اعتبار ساختن "حقیقت" و نهاد های نگهبان دموکراسی مثل دستگاه قضائئ، باید مورد ستایش قرار داد و بآن خوشامد گفت. چرا که اینبار شیطان بزرگ، برخلاف شیطانهای اروپائی که در پی مماشت با نظام اسلامی اند، تصمیم گرفته است اول بال و پر حکومت اسلامی  را در منطقه برچیده، قدرت پرواز را از آن سلب نموده تا در درون به خواست های برحق مردم پاسخ گوید تا بلکه  نظم ولایت، نظم شریعت، نظم اسارت و بندگی؛ نظام خرافه پرستی برچیده شده و بجای حرکت بسوی عدم، برای اماده سازی شرایط برای خروج امام عج، حرکت بسوی زندگی و آزادی آغاز گردد.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi



۱۳۹۷ اردیبهشت ۲۸, جمعه

پارسی بودیم،
مسلمان شدیم



حال زمان آن فرا رسیده است که باصل خود باز گردیم و مسلمانی را ترک کرده و پارسی شویم. چرا که حکومت دین در حال براندازی خویش است. بعضا، این را امری محال میدانند و، طرح آنرا نیز جنجال آمیز و تحریک کننده تلقی میکنند. گویی که وقتی از براندازی دین سخن میرانیم از پدیده ای نوظهور و بسیار غریبی سخن رانده ایم. همچنانکه حکومت ها آمده اند و رفته اند، دینها نیز آمده اند و رفته اند. آیا دین اجداد ما ایرانیان، الله پرستی بوده است؟ ما ایرانیان، پیامبری داشته ایم از جنس انسان و دارای پیامی بود در خور بشریت تا ابدیت: سه نیک: پندار، گفتار و کردار نیک. الله آمد با شمشیر و شریعت. گفت یا من و یا هیچکس دیگر، لا الله الا الله. ما ایرانیان هراس از تنبیه و مجازات را بدل گرفتیم و تسلیم شدیم و به اطاعت از احکام الله گردن نهادیم. پارسی بودیم، مسلمان شدیم و به حقارت و خواری در برابر الله تن دادیم. یعنی که بندگی را پذیرفتیم و زدن هر گردنی و ریختن خون هر انسانی  را  که شک و تردید نسبت به یکتایی و یگانگی الله، به درون خود راه میداد، کمال شمردیم. ایمان به زندگی ابدی در بهشت را بر باور به سه نیک در این جهان ترجیح دادیم. سه نیک تبدیل شد، به یک نیک، عبودیت و بندگی که از آن پس شد ابهت و عظمت و سروری، اطاعت از احکام شریعت و آئین الهی. تاج و تخت شاهنشاهی واژگون و آئین سه نیک بفراموشی گرائید. بجای آن نشست آئین تازی، آئین خشونت و بیرحمی و انتقام ستانی، آئین جهاد و شهادت و در آغوش کشیدن نیستگرایی. گرفت جای سه نیک را هرچه بود فریب و ریاکاری، تحجر و تعصب، جزم و واپسگرایی، ایمان به اسطوره و افسانه و یا رسالت و امامت برخواسته از زبان و رسم و رسوم بیگانه. پارسی بودیم و مسلمان شدیم.

این بدان معناست که فروپاشی حکومت دین، فرآیندی ست ساختاری. حکومت اسلامی در زیر آوار خویش دفن میگردد. در واقع از آغازین لحظه صعود بر اریکه قدرت، دین، خود را در معرض براندازی قرار داده است. چرا که دین الله و قدرت از اعضای یک نظام اند. آنها را نمیتوان از یکدیگر جدا ساخت و یا از یکدیگر تشخیص داد. مثلا، وقتی ولایت فقیه سخن میگوید و ما را به تسلیم و اطاعت در برابر الله فرا میخواند، بدرستی روشن نیست از زبان دین سخن میگوید و یا از زبان قدرت؟ وقتی جهاد و شهادت و ایثار گری را توصیه میکند، به نفع دین سخن میگوید و یا قدرت؟ یا وقتی که فتوا میدهد که دوچرخه سواری زنان در برابر چشمان مردان در معابر عمومی "حرام " است، آیا این بدان معناست که متخلف مجرم است و سزاوار تنبیه و مجازات؟ آیا جلاد ی را که در درون ولایت فقیه میزید میتوان رویت نمود؟ حال آنکه، گفتار و رفتار سید علی خامنه ای بگونه ای ست، چنانکه گویی او، جلوه الله است، بیانگر بی همتایی، یکتایی و یگانگی او ست. همچنانکه الله بر بود و نبود، بر هستی و نیستی  کنترل دارد، ولایت فقیه نیز توانا ست بر همه و هر چیز. هر آن که اراده کند میتواند دروازه های دوزخ خود را بگشاید و دگر اندیشان و مخالفان را بدست بازجویان و شکنجه گران با تقوا و مومن بسپارد. کمتر کسی است که قطره های خونی که از آستین ولایت فقیه بر زمین میچکد مشاهده نکرده باشد، اما قطره های خونی که از لابلای کتاب مقدس قرآن میچکد، قابل رویت نیست. درحالیکه، ولایت فقیه هیچ گردنی را بدون اذن و خواست و حکم الله بر زمین نمی افکند.

در نظام های ایدئولوژیک، تنها ساختار قدرت نیست که رو به افول میگذارند، بلکه همراه با فرو ریزی ساختار قدرت، نظام ارزشی نیز از هم فرو میپاشد. در اتحاد جماهیر شوروی و اقمار آن تنها احزاب کمونیست نبودند که از اریکه ی قدرت بزیر کشیده شدند. مارکسیسم- لنینیسم هم بعنوان دین احزاب کمونیسم در هم فرو ریخت. حتی آنچه خوب و انسانی در مارکسیسم بود بی اعتبار و مفتضح گردید. ایده ی جامعه ای آزاد از استثمار و رها از سلطه ی دولت و طبقه حاکم، پاسخگوی نیازهای اجتماعی، خارج از هیاهو و هرج و مر ج بازار، به ایده ای در ستیز و خصومت با خصلت و نیازهای انسانی آزاد تبدیل گردید. کاپیتالیسم شد راه رهایی و نجات بشری.  نیز زمانی که لشگر ویرانگر هیتلر به گل نشست، ارزشهای ناسیونال- سوسیالیسم و نژاد برتر هم واژگون گردید. با نابودی هیتلر ایده ی نژاد آریایی هم به لجنزار تاریخ پیوست.

اما، در شرایطی که دین و قدرت جدایی ناپذیر از یکدیگرند و دین ارجح بر قدرت و بر دوش آن سوار است، روند فروپاشی از دین و ارزشهای دینی و تنزل نظام ارزشی امامت و ولایت آغاز میشود. یعنی که امامت و خلافت با هم یکتا و یگانه مشوند و معصومیت و مظلومیت تبدیل میشوند به جنایت و خیانت در "راه مستقیم،" راه انبیا. حجاب میشود نماد پنهان سازی، پوششی بر همه زشتی ها و پلیدی های نظام اسلامی. بجای آنکه حجاب حفاظی باشد بر عفت، نماد بیگانگی میشود و خفت. احکام طهارت و نجاست میشوند بیانگر کودکی و صغارت، قواعد و مقررات اسارت و حقارت.  روزه داری و نمازگزاری در برابر الله میشود سبب خجلت و شرمندگی. جهاد و شهادت نیز در راه الله میشود کنشی برخاسته از حیوانی ترین خصلت انسانی. مساجد میشوند نه جایگاه عبادت بلکه آب ریز گاهی مقدس. ارزشهای اسلامی، بی ارزش میشوند و درون سیاه و تیره خود را به نمایش میگذارند. یگانگی و یکتایی شمشیر و شریعت، دین و قدرت، پاسدار و طلبه است که زمینه ی بی ارزش شدن ارزشها و براندازی دین را فراهم میآورد. این است که از مسلمانی دست بشوییم و باصل خویش بازگردیم و بار دیگر پارسی شویم.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi


۱۳۹۷ اردیبهشت ۱۴, جمعه



درب این زندان را

باید از بیخ و بن برکند!






نزدیک به چهار دهه است که روحانیت، مراجع تقلید، علما، فقها و مجتهدین، مظهر دین و اخلاق و زهد و تقوا، بر جامعه حکومت کرده اند. بنگر که چه بذری کاشته اند و چه حاصلی به بار آورده اند.  بارگاه ولایت را تاسیس و جامعه را بر مبانی فرمانروایی و فرمانبری، سامان بخشیده و به یک زندان بزرگ تبدیل نموده اند. نه اینکه در این زندان آزاد نیستی. بعکس آزادی مطلق است، اما آزادی در اطاعت و فرمانبری. باید بپوشی و بنوشی و در آمیزی، بشنوی و ببینی نه بر اساس اراده ی آزاد بلکه  آنچه که حافظ سکوت و آرامش، نظم و انضباط در زندان است. روشن است آرامش این زندان را رسانه ای همچون تلگرام که ورود بیش از 40 میلیون ازجمعیت کشور را بفضای مجازی هموار میکرد، به چالش کشیده است. چه در آن فضای مجازیست که زندانیان بفضای آزاد ورود نموده و آزادی را تجربه و به تواناییها و ظرفیتها و کیستی و چیستی خود آگاه گشته و میتواند بمنصه ظهور برسانند. این تنفس در آزادی ست که خشم آخوندهای حاکم را برانگیخته و دستور به مسدود ساختن آن را داده اند، گو اینکه هم اکنون در این امر شکست خورده، همچنانکه در برابر کاست خود رو، سی دی و ویدیو و ظروف ماهواره ای شکست خورد. اما، اینبار شکست او بسیار عظیم خواهد بود. چون نظام خود را روی در روی 40 میلیون انسانهایی  قرار میدهد که تشنه رهایی از بند زندانند.

در این زندان است که یکی از خطبه گویان جمعه تهران، "مسئولان " را مورد سوال قرار میدهد که:



زندانی که دارای عقل و شعور نیست. بنده است نه انسان. بهمین دلیل کتابهای یک نمایشگاه بزرگ را باید ممیزی و تفتیش کنند، مبادا شخصی "گمراه" شود. فقط در یک زندان میتوانی بر فراز منبر قدرت صعود نمایی و سخنان چنین بلاهت باری را بر زبان برانی. البته که این خطیب جمعه، نیز همچون دیگر خطبه گویان جمعه از جمله ولی فقیه، "مسئولین" را خطاب قرار میدهند، چون خود را مسئول نمیدانند. تنها در زندان است، که مسئول خود را "معصوم" و خطا ناپذیر می پندارند و با زیرکی شانه از زیر بار مسئولیت خالی میکنند.

تنها در یک زندان است که رهبر معظم انقلاب با تدبیر دست یابی به غنی سازی هسته ای بهر قیمتی، میتوان یک ملت را بسوی نابودی بکشاند و مورد هیچ سوال هم قرار نگیرد؟ کدام زندانی میتواند نعره «نه» برآورد باین تدبیر پوچ و زیاینبار حضرت ولایت. تعامل و مذاکره با آمریکا، هرگز حتی بقیمت پسروی و پرداخت خسارتی جبران ناپذیر. عقب ماندگی پدیده ای نست که بتوان با سرعت آنرا ناپدید ساخت. این تصمیم ها و تدابیر ولی فقیه مبنی بر غنی سازی هسته ای بهر قیمتی بوده است که سبب تحریمات و ورشکستگی اقتصادی گردیده است. دور زدن تحریمات، با شرفترین دینمدار هم بفساد کشاند. فقط در زندان است که خدا میتواند حکومت کند. هزینه بلند پروازیهای حضرت ولایت باید مردمی بپردازند که مجبورند سرزمین و آب اجداد که هم اکنون خشک و سوزان گردیده، و به سرزمین طوفان ریزگردها و هوای آلوده و کشنده تبدیل شده است ترک و خود را آواره شهرستانها نموده، در حاشیه شهرها بزندگی نکبت باری تن بدهند. البته که امپراطور سازی خرج و هزینه دارد. و هیچ امپراطوری بر ساخته نشود وقتی که از درون ورشکسته است و دست به گریبان بحرانهایی گوناگون، که ورشکستگی بانکها، فرو ریزی ارزش ریال و ادامه اعتراضات و اعتصابات. دستیابی به سوریه و بنای اتوبان تهران دمشق با گذر از بغداد و بیروت، خود خود از توهم ولایت برخاسته است که بر خطر جنگی خانمان سوز میافزید. البته که کشتی اقتصاد "مقاومتی" که از نبوغ ولایت بر خاسته بود بزودی بگل نشست و هم اکنون قرار است که نجات در "خرید کالا های ایرانی" ایرانی نهفته باشد، چنانکه گویی این لفاظی ها راه بجایی میبرد. در جهان آزاد تنها کافی ست که رهبری ، یکی از تصمیم های زیانبار و جبران ناپذیر را اتخاذ نماید که او را به محاکمه کشانده و به سالهای طولانی در رندان محکوم نمایند. در زندان است که میتوان "حقیقت " را پیوسته پنهان نگاهداری.  
  
کدام آدم صاف و ساده و منصفی را میتوانی بیابی که از شرایط موجود، راضی باشد؟ آیا هست یک زندانی که این مصیبت و نکبت بزرگ و این تلخی و سختی رنجبار را تجربه نکرده باشد و رویای آزادی در سر نپروراند؟ طبیعی ست که زندانیان کینه ی زندانبانان خود، آنان که ابزار خشونت را در انحصار خود دراند، کینه دشمنان خود را بدل گیرند و انتظار آن لحظه ای را کشند که فروپاشی آنها را شاهد باشند. کیست که امروز نداند بلا از چه منبعی بر میخیزد؟ اگرچه ممکن است هنوز باشند زندانیانی که این زندان را بازتاب آن باورهایی که روحانیت در ذات ما نهاده است ندانند. اما واقعیت آنست که دوران تسلیم و اطاعت و فرمانروایی و فرمانبری، عبودیت و بندگی، به سر آمده است. دوران خود فرمانفرمایی، استقلال و تعقل و آزادی و انسانیت فرا رسیده است. اگر سالمند تران و قشر کوچکی محافظه کار و سنتی، هنوز هراس آزادی را در دل دارند، جوانان امروز شیفته ی آزادی و خود فرمانی هستند. چه بخوبی آگاهند تنها در آزادی ست که میتوانند شکوفا شوند. رهایی از یو غ شریعت  و نظم و انضباط ولایت است که نیروی جوان سرشار از توان است که میتواند درب این زندان را از بیخ و بن بر کند.  .

بعبارت دیگر، رهایی از یو غ روحانیت را باید جانشین مماشات با روحانیت نمود. جوش و خروش و اعتراض و مقاومت زمانی به خود شکل جنبش گیرد که به سوی رهایی به پیش رود. خیزش مردمی در دی ماه سال کذشته که هم اکنون باشکال مختلفی ادامه یافته است نور امید را در این زندان تاریک تابانده است که جنبش آینده ضرورتا جنبشی ست رهایی بخش، رهایی از قانونمندی های اسارت و بندگی، قواعد و مقررات و تشریفات بیهوده مبتنی بر احکام فقاهتی. که در تضاد و نفی آزادی ست، چیزی که طبیعت به انسان هدیه بخشیده و نهاد ش را با آن سرشته است. ما زمانی میتوانیم به انسانیت خود دست یابیم که بتوانیم درب این زندان را از بیخ و بن بر کنیم و طرحی نو در اندازیم در خور سرشت و شأن و شایسته ی انسانی والا و آزاد، رها از فریب و دروغ.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi