۱۳۹۷ اردیبهشت ۲۸, جمعه

پارسی بودیم،
مسلمان شدیم



حال زمان آن فرا رسیده است که باصل خود باز گردیم و مسلمانی را ترک کرده و پارسی شویم. چرا که حکومت دین در حال براندازی خویش است. بعضا، این را امری محال میدانند و، طرح آنرا نیز جنجال آمیز و تحریک کننده تلقی میکنند. گویی که وقتی از براندازی دین سخن میرانیم از پدیده ای نوظهور و بسیار غریبی سخن رانده ایم. همچنانکه حکومت ها آمده اند و رفته اند، دینها نیز آمده اند و رفته اند. آیا دین اجداد ما ایرانیان، الله پرستی بوده است؟ ما ایرانیان، پیامبری داشته ایم از جنس انسان و دارای پیامی بود در خور بشریت تا ابدیت: سه نیک: پندار، گفتار و کردار نیک. الله آمد با شمشیر و شریعت. گفت یا من و یا هیچکس دیگر، لا الله الا الله. ما ایرانیان هراس از تنبیه و مجازات را بدل گرفتیم و تسلیم شدیم و به اطاعت از احکام الله گردن نهادیم. پارسی بودیم، مسلمان شدیم و به حقارت و خواری در برابر الله تن دادیم. یعنی که بندگی را پذیرفتیم و زدن هر گردنی و ریختن خون هر انسانی  را  که شک و تردید نسبت به یکتایی و یگانگی الله، به درون خود راه میداد، کمال شمردیم. ایمان به زندگی ابدی در بهشت را بر باور به سه نیک در این جهان ترجیح دادیم. سه نیک تبدیل شد، به یک نیک، عبودیت و بندگی که از آن پس شد ابهت و عظمت و سروری، اطاعت از احکام شریعت و آئین الهی. تاج و تخت شاهنشاهی واژگون و آئین سه نیک بفراموشی گرائید. بجای آن نشست آئین تازی، آئین خشونت و بیرحمی و انتقام ستانی، آئین جهاد و شهادت و در آغوش کشیدن نیستگرایی. گرفت جای سه نیک را هرچه بود فریب و ریاکاری، تحجر و تعصب، جزم و واپسگرایی، ایمان به اسطوره و افسانه و یا رسالت و امامت برخواسته از زبان و رسم و رسوم بیگانه. پارسی بودیم و مسلمان شدیم.

این بدان معناست که فروپاشی حکومت دین، فرآیندی ست ساختاری. حکومت اسلامی در زیر آوار خویش دفن میگردد. در واقع از آغازین لحظه صعود بر اریکه قدرت، دین، خود را در معرض براندازی قرار داده است. چرا که دین الله و قدرت از اعضای یک نظام اند. آنها را نمیتوان از یکدیگر جدا ساخت و یا از یکدیگر تشخیص داد. مثلا، وقتی ولایت فقیه سخن میگوید و ما را به تسلیم و اطاعت در برابر الله فرا میخواند، بدرستی روشن نیست از زبان دین سخن میگوید و یا از زبان قدرت؟ وقتی جهاد و شهادت و ایثار گری را توصیه میکند، به نفع دین سخن میگوید و یا قدرت؟ یا وقتی که فتوا میدهد که دوچرخه سواری زنان در برابر چشمان مردان در معابر عمومی "حرام " است، آیا این بدان معناست که متخلف مجرم است و سزاوار تنبیه و مجازات؟ آیا جلاد ی را که در درون ولایت فقیه میزید میتوان رویت نمود؟ حال آنکه، گفتار و رفتار سید علی خامنه ای بگونه ای ست، چنانکه گویی او، جلوه الله است، بیانگر بی همتایی، یکتایی و یگانگی او ست. همچنانکه الله بر بود و نبود، بر هستی و نیستی  کنترل دارد، ولایت فقیه نیز توانا ست بر همه و هر چیز. هر آن که اراده کند میتواند دروازه های دوزخ خود را بگشاید و دگر اندیشان و مخالفان را بدست بازجویان و شکنجه گران با تقوا و مومن بسپارد. کمتر کسی است که قطره های خونی که از آستین ولایت فقیه بر زمین میچکد مشاهده نکرده باشد، اما قطره های خونی که از لابلای کتاب مقدس قرآن میچکد، قابل رویت نیست. درحالیکه، ولایت فقیه هیچ گردنی را بدون اذن و خواست و حکم الله بر زمین نمی افکند.

در نظام های ایدئولوژیک، تنها ساختار قدرت نیست که رو به افول میگذارند، بلکه همراه با فرو ریزی ساختار قدرت، نظام ارزشی نیز از هم فرو میپاشد. در اتحاد جماهیر شوروی و اقمار آن تنها احزاب کمونیست نبودند که از اریکه ی قدرت بزیر کشیده شدند. مارکسیسم- لنینیسم هم بعنوان دین احزاب کمونیسم در هم فرو ریخت. حتی آنچه خوب و انسانی در مارکسیسم بود بی اعتبار و مفتضح گردید. ایده ی جامعه ای آزاد از استثمار و رها از سلطه ی دولت و طبقه حاکم، پاسخگوی نیازهای اجتماعی، خارج از هیاهو و هرج و مر ج بازار، به ایده ای در ستیز و خصومت با خصلت و نیازهای انسانی آزاد تبدیل گردید. کاپیتالیسم شد راه رهایی و نجات بشری.  نیز زمانی که لشگر ویرانگر هیتلر به گل نشست، ارزشهای ناسیونال- سوسیالیسم و نژاد برتر هم واژگون گردید. با نابودی هیتلر ایده ی نژاد آریایی هم به لجنزار تاریخ پیوست.

اما، در شرایطی که دین و قدرت جدایی ناپذیر از یکدیگرند و دین ارجح بر قدرت و بر دوش آن سوار است، روند فروپاشی از دین و ارزشهای دینی و تنزل نظام ارزشی امامت و ولایت آغاز میشود. یعنی که امامت و خلافت با هم یکتا و یگانه مشوند و معصومیت و مظلومیت تبدیل میشوند به جنایت و خیانت در "راه مستقیم،" راه انبیا. حجاب میشود نماد پنهان سازی، پوششی بر همه زشتی ها و پلیدی های نظام اسلامی. بجای آنکه حجاب حفاظی باشد بر عفت، نماد بیگانگی میشود و خفت. احکام طهارت و نجاست میشوند بیانگر کودکی و صغارت، قواعد و مقررات اسارت و حقارت.  روزه داری و نمازگزاری در برابر الله میشود سبب خجلت و شرمندگی. جهاد و شهادت نیز در راه الله میشود کنشی برخاسته از حیوانی ترین خصلت انسانی. مساجد میشوند نه جایگاه عبادت بلکه آب ریز گاهی مقدس. ارزشهای اسلامی، بی ارزش میشوند و درون سیاه و تیره خود را به نمایش میگذارند. یگانگی و یکتایی شمشیر و شریعت، دین و قدرت، پاسدار و طلبه است که زمینه ی بی ارزش شدن ارزشها و براندازی دین را فراهم میآورد. این است که از مسلمانی دست بشوییم و باصل خویش بازگردیم و بار دیگر پارسی شویم.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر