۱۳۹۱ خرداد ۶, شنبه

تعامل با غرب: نفرت، کینه توزی و انتقام ستانی

خداوند خامنه ای با غرب تعامل نمیکند. به غرب کینه میورزد. دوست دارد که از قویان و زور داران انتقام بگیرد، تا مستضعفین را شاد و مسرور سازد. در تعامل با غرب گفتمان نظام ولایت، گفتمان کینه توزی ست و انتقام ستانی. چرا که "رهبر معظم انقلاب " ضعیف است و سخت نیازمند پنهان ساختن آن. ضعیف است که نسبت به قوی کینه میورزد و به و خونخواهی از قوی میپردازد. تنها راه انتقام ستانی از غرب را خداوند خامنه ای در بدست آوردن فن آوری هسته ای یافته است. غنی سازی هسته ای را باید تیر انتقام جویانه ای دانست که نظام ولایت هم بر بدنه ی غرب می نشاند و هم در درون گرد و غباری بپا میکند که کسی نبیند دیگری را.

نظام ولایت از اینکه غرب را برهبری آمریکا مضطرب و نگران می بیند؛ از اینکه اسرائیل را در تکاپو انداخته است؛ از اینکه اروپا را نیز بر ضد خود شورانده است، بسیار خوشحال و خشنود است، مدیریتی که الهام بخش آن امام عج است. کوشش در دست یابی به فن آوری هسته ای حامل این پیام است که علم و تکنولوژی را باید در آغوش اسلام جستجو کرد. این نه اسلام که سر زمین علم و صنعت، غرب است که از پیشرفت علم و دانش و تکنولوژی در کشورهای اسلامی جلوگیری میکند.

البته نظام ولایت، بسیار زیرکانه دست به انتقام ستانی میزند. قبل از آنکه اندیشه ی نابودی اسرائیل را در سر بپرور اند، آبها را متلاطم میسازد، به نا امنی ها، دامن میزند. سعی میکند دشمنان خود را در نگرانی و تشویش نگاه دارد تا بحران نظام سرمایه داری را با افزودن بر نرخ انرژی عمیق ساخته و تداوم بخشد. بگذریم که حکومت اسلامی به لحاظ نظامی چه مانور ها که نمیدهد چه موشک ها و چه قمرهائی که برای نمایش به هوا پرتاب نمیکند. خود تهدید میکند و آماده ی جنگ میشود، اما دشمن را متهم میکند. در آمریکا و کشورهای غرب صدای "مرگ بر ایران " از دهان آمریکایی ها و مردم بومی کشور های غربی تا کنون بگوش کسی نرسیده است. حال آنکه نظام ولایت نزدیک به چهار دهه است، شعار مرگ بر دشمنان خود از جمله مرگ بر آمریکا و اسرائیل را پیوسته فریاد زده است.

بدرستی روشن نیست که فن آوری هسته ای، میتواند درد گرانی و بیکاری و فقر ورز افزون را درمان نماید یا نه؟ تا کنون نیز پاسخی به این سوال داده نشده است که  آیا سود آن افزون تر است یا زیان؟ اگر بهره ای دارد، بهره ور کیست؟  آیا کسب آن بهر قیمتی ضروری ست به آن دلیل که نشانی ست بر شکوه و عظمت و اقتدار در سطح جهانی؟ اما برای ملت و یا حکومت اسلامی، حکومت آیت الله ها و حجت الاسلام ها، حکومت علما و فقها، بر خاسته از دامن حوزه های علمیه و یا دانشگاه ها؟ از کجا معلوم که ملت ایران خواهان چنین عظمت و شکوهی هستند؟ آیا در باره هزینه ها سنگین غنی ساز از جمله خطر جنگ با مردم قرار دادی بسته شده است؟ نظام ولایت به انواع و اقسام ابزار و آلات الکترونیکی و دیجیتالی متوسل میشود تا بتواند نظام اطلاع رسانی را کند و مختل سازد. دهان ها را می بندد، کشور را طبق آخرین برآورد نهاد های جهانی تبدیل به "زندان روزنامه نگاران " میکند، خفت و خواری ای که هزار بمب اتم هم جبران گر آن نیست، لکه ی ننگی که از پیشانی پینه بسته ی ولایتمدار ان هرگز زدوده نشود.

بعضا رفتار و گفتار حکومت اسلامی را واکنشی میدانند به عدم حرمت به اقتدار ایران در منطقه. که با حکومت اسلامی خارج از نزاکت سخن میگویند، از چماق و هویج، گویی که ایرانیان حیوان اند. تحریمات پس از تحریمات کار بجایی نمیبرد، مگر رنج و درد بیشتر برای مردم. این نوع تحلیل گران، زرنگ اند هم از آخور میخورند و هم از توبره. به خشنودی حکومت و درخواست جیب میاندیشند، نه آینده ای رها از یو غ ولایت.

اما گویا این تحلیل گران فراموش کرده اند که آقای خامنه ای و پیروان وی از گدایی به پادشاهی رسیده اند. گفتمان حکومت اسلامی را نه زائیده ی این سابقه ی تاریخی بلکه ناشی از عوامل بیرونی میدانند. بدون فهم این سابقه تاریخی و جایگاه اجتماعی روحانیت به دشواری میتوان کینه توزی و انتقام جویی نهفته در رفتار و گفتار نظام ولایت را مورد شرح و توضیح قرار داد.

 اینجا روحانیت را همردیف گدایان بشمار میآوریم از آنرو ی که روزی کارشان گدایی بوده است. روزی ضعیف بوده اند. به جز بخش فوقانی آن اکثریت طلبه ها از طبقه ضعیف و یا فرو دست به حوزه ها علمیه رفته با در آمدی ناچیز لباس روحانیت می پوشیدند. تا قبل از انقلاب 57، روحانیت داری شهرت خوبی نبود، در جامعه. در نزد روشنفکران، قشر هایی از طبقات متوسط و بخشی از ثروتمندان، آخوند، ملا و یا روحانی را "مفت خوار " و تن پرور بشمار میآوردند. طلبه گری گریز از خدمت اجباری و نا شی از تنبلی ذاتی بشمار میآمد. در شهر قصه نیز آخوند در پیکر روباه از دل شکایت میکرد. یعنی که در ادبیات هم از روحانیت به موازی فریب و ریاکار، بسیار یاد شده است.

 امام خمینی در اوائل انقلاب که هر روز مجبور بود بمناسبت ی سخنی بگوید. گاهی به گذشته و تجربیات شخصی نیز اشاره ای میکرد. در یکی از این مراسم از نگون بختی های روحانیت در دوران شاهان پهلوی سخن راند، از افول و حرمت و اعتبار   روحانیت تا آنجا که در دوران مصدق برتن الاغ "ملا " مینوشتند، بر او عینک میزدند و در خیابانها می دواندند(نقل به مضمون).  آقای رئیس جمهور نیز در یکی از سفرهای استانی، در دوره ی اول زمامداریش در دیدار با خانواده شهدا از زمانی گفت که روزه گرفتن و نماز خواند نشان امل بودن بوده است. هیچ دانشجویی نمیتوانست بگوید من مسلمانم. روشن است که وقتی دین و آنچه دین مقرر میدارد، اعتبار خود را از دست میدهد، بازار "مفت خوران " به کسادی روی مینهد.
 
این بدان معناست که گدایان همیشه کینه و نفرت قشر های بالاتر و برتر جامعه، قشر های غیر سنتی جامعه،
آنان که احترام و حرمتی برای "مفت خوران " قائل نمیشدند، یعنی آنان که "غرب زده " نامیده میشدند، در دل نگاه میداشتند و نسبت به آنان احساس انزجار میکردند و سزاوار انتقام میدانستند. آنچه به کینه ی دستگاه روحانیت نسبت به غرب دامن میزد، افزایش غرب زدگی و نفوذ فرهنگ غرب بود. اری این غرب بود که دین را از مسند قدرت بزیر کشید، عقل و خرد الهی را تابع عقل و خرد بشر ساخت و اقتدار خود در علم و صنعت را بکار گرفت تا جهانی در خور ارزشهای خود بنا سازد. آری غرب قوی بود و اسلام ضعیف.  تنها بر شاخه های درخت تنومند اسلام است که نفرت و کینه توزی و انتقام ستانی روید ن تواند گرفت.

بعبارت دیگر، کینه توزی گدایان نتیجه امیال سرکوب شده است، نتیجه خواری و خفتی است که در دست شاهان پهلوی و سلطه گران و استعمار پیشه گان، تحمل کرده اند. شکایت از ضعف و فرو دستی و ذلت ی که بر سر اسلام رفته است، از زبان رهبران دینی، از خمینی گرفته تا خامنه ای و احمدی نژاد، بسیار شنیده ایم، نیز از نفرت عمیق شان به دشمنان غربی. امام خمینی در سخنرانی معروف ش، که از آن فتوا ای "میزان، رای ملت " استخراج گردیده است، روشنفکران و حقوق دانان، مدافعان حقوق بشر را غرب زده میخواند. نفرت و انزجار ی که امام خمینی در آن سخنرانی نسبت به غرب و "غرب زدگی " ابراز نمود، نشان از کینه ای عمیق بود که نسبت به غرب در دل داشت و چه خوب معلوم بود که چیزی جز انتقام ستانی از غرب نمی خواست(خصومت روحانیت با غرب به ما قبل انتشار غرب زدگی آل احمد باز میگردد). امام  در پی انتقامی بود که ضعیف از قوی می ستاند. در نزد او و مستضعفان پیرو وی، اسلام قواعد و قوانین آن، کافی برای زندگی بود از آغاز تا آخرت. هرچه بجز آن کفر بود و باطل. نفرتی که جان و روح خوار شد گان را مثل خوره میخورد اخیرا در سخنان آقای رئیس جمهور، احمدی نژاد، بازتابی درخشان یافت. وی به قدرتهای جهانی اشاره میکند و میگوید که اینها از گرگ هم بد ترند. گرگه دوتا گوسفند پاره میکنه میره یه گوشه ای خواب ش می بره ولی اینها سیر نمیشن(نزدیک به مضمون).

آری غرب گرگ درنده است، قوی است و چنگال تیز دارند. معلوم نیست که ضعفا، گوسفندان چه کسانی هستند. معلوم است که خود یکی از گوسفندان است. درست است نظام ولایت از راس تا ذیل درشت میگویند و بیشتر اوقات بسی بسیار بزرگ در ستیز با سلطه میگویند، اما اگر نیک بنگری باز تابنده ی ضعف و ناتوانی. و گر نه چه نیازی داشت به پنهان سازی در دل کوهها؟

حال، خوار شد گان و تحقیر شد گان بر مسند قدرت جلوس یافته اند. محور سیاست ها و تصمیمی گیریهای رهبر انقلاب، گوینده ی حرف آخر، چیزی نمیتواند باشد مگر کینه توزی و انتقام ستانی، اصل اساسی اخلاق اسلامی ناشی از نفرت و انزجار ضعیف از قوی.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر