۱۴۰۰ تیر ۱۱, جمعه

  

ناقوس مرگ نظام

بگوش میرسد!


پس از یکهفته تامل و چرتکه اندازی، سر انجام، در یک خطبه کوتاه، ولی فقیه، آخوند خامنه ای، مهر تایید و تصدیق را بر نتایج انتخابات کوبید، آنرا حقا و انصافا حماسه خواند و خدا قوتی هم به خدمت رئیس جمهور منتخب، اخوند ابراهیم رئیسی عرض نمود. هر کس با کمی آشنایی با گفتمان اسلامی- فقاهتی، بساد گی میتواند در یابد سخنان ولی فقیه در تجلیل از انتخابات ریاست جمهوری، چیزی نیست مگر لفاظی های گمراه کننده، تحریف و وارونه سازی حقایق و دروغگویی. درحالیکه همه شواهد عینی نشان میدهند که بخش عظیمی از جامعه از خانه ها شان خارج نشدند، ولی فقیه از آفرینش یک حماسه سخن میگوید. بعضا، برآنند خوشبینانه ترین تخمین رای دهندگان به 20 درصد هم نمیرسد.

 چه تعجب اگر ولی فقیه، مرد زاهد و خداشناس از شرکت 60 درصدی مردم در انتخابات سخن بگوید و آنرا حماسه بخواند و نه یک تودهنی بزرگ و محکم. چرا که بنا بر قول آخوند خامنه ای، تمامی ماشینهای تبلیغات جهانی، از جمله در رادیو، در تلویزیون، در ماهواره، در فضای مجازی به خصوص، نه یکی دو تا، صدها بلکه هزاران شبکه و کار و مسیر برای اینکه مردم را از انتخابات دور کنند. مگر آخوند میتواند بر فراز منبر قدرت از خود زنی دست کشیده و روضه شهادت و مظلومیت سرندهد؟

 ولی فقیه اگرچه بمناسبت هلاکت محمد بهشتی سخن میگفت، اما، بخش مهمی از خطبه خود را به تجلیل رئیس جمهور منتخب، اخوند ابراهیم رئیسی و تحلیل انتخابات پرداخت.  ولی فقیه، خدمات آخوند رئیسی در مقام رئیس قوه قضائیه و تغییراتی که در مدتی کمی بیشتر از دوسال در آن نهاد  بوجود آورده است، مورد ستایش و قدر دانی قرارداد. تغییراتی که سبب شده است که نتوانی نظام قضائی امروز را با دیروزش، تشخیص، دهی یا که با آنچه دوسال پیش از این بوده است مقایسه نمایی. تغییراتی با آثار بسیار خوب جلب امید و اعتماد مردم. این بدان معناست که حمد وستایشی اگر هست باید نثار آخوند خامنه ای بشود. مگر کسی جز آخوند خامنه ای در موقعیتی بوده است که یک مدیر لایق و برجسته با کفایت و شایسته مثل آخوند رئیسی را بر راس قوای قضائیه بنشاند. بعبارت دیگر، برای اوست که مدعوین باید هورا بکشند نه برای رئیسی. رئیسی میوه رنج ولایت است!

اما، گویا آخوند خامنه ای فراموش کرده است که رئیس پیشین قوه قضائیه، صادق لاریجانی هم برگزیده او بود، همچنین پیش از او هاشمی شاهرودی و محمد یزدی. یعنی که از شش رئیس قوه قضائیه، از اغاز انقلاب تاکنون، چهار نفر از آنان برگزیده، ولی فقیه فعلی بوده اند و هریک فاسدتر از دیگری. آیا آنان کارنامه خدماتی ندارند؟  شاید،آنچه عیان است چه حاجت به بیان است؟ گویی قدسی سازی ظلم و ستم و خفقان و سرکوب در 30 سال گذشته، افتخاری بس بزرگ است که ولی فقیه از سر فروتنی چیزی از آن بزبان نمیآورد و یا اگر هم میآورد زیر زبانی بیان میکند که کسی نفهمد. مثلا وقتی در ستایش خدمات رئیسی به بازگرداندن امید و اعتماد بقوه قضائیه اشاره میکند، تنها میتواند باین معنی باشد که 30 سال است که قوه قضائیه، بدرستی و آنگونه که باید عمل نکرده است که سبب نا امیدی و بی اعتمادی مردم گردیده است.

توجیه گذاردن بیش از چهار میلیون ارای باطله بحساب نظام، در واقع نشان میدهد که درک و فهم آخوند خامنه ای، چندان ربطی به معنا ومفهوم انتخابات در فرهنگ سیاسی، ندارد، بلکه او به بانتخابات از منظر اسلام مینگرد، نه تبلور اراده مردمی. او میگوید اگر کسی رای سفید و یا باطله بصندوق ریخت:

... پیداست که به صندوق رأی علاقمند است، پیداست که با صندوق رأی قهر نکرده، پیداست که به نظام علاقمند است.

این بدان معناست که از منظر اخوند خامنه ای غرض از برقراری انتخابات چیزی نیست مگر نمایش میزان علاقه مردم به نظام که میتواند معادل بیعت در قاموس اسلام باشد، که چیزی نیست مگر اعلام تسلیم و اطاعت از برگزیده الله، خداوند یکتا و یگانه.

اما، آنچه انتخابات، رای مردم، و نهادهای باصطلاح نظام مردم سالاری دینی و "جمهوری" را تهی از معنا و مفهوم نموده و مینماید، وجود فردی با قدرت و اختیارات فرا قانونی ست بر راس جامعه. هربار که ولی فقیه بر فراز منبر قدرت خطبه و یا بهر مناسبتی که سخن بگوید، نظامی را که او مردم سالاری دینی میخواند، از اعتبار و مشروعیت ساقط میکند. چرا که بدرستی روشن نیست نظامی که سه قوای مجزا و مستقل از یک دیگر دارد و ابزاری بحساب میایند در خدمت بمنصه ظهور رساندن اراده مردم ناشی از یک انتخابات سراسری، ولی فقیه چه کاره است و چه نقشی  بازی میکند.

وجود فرد با اقتداری نامحدود بر راس جامعه را باید منشا و سبب اصلی تمام مصیبتها و نکبتها، سیه روزها و تیره بختی هایی که اکثریت جامعه با آنها دست بگریبانند دانست.مردم چگونه میتوانند بآینده ای امیدوار باشند، در حالیکه در قعر تاریکی و جهل و تحجر زندگی میکنند. چگونه میتوانند بحکومتی اعتماد کنند که به بدترین جنایات علیه بشریت دست زده است و میزند و بجز خواری و حقارت چیزدیگری برای ملت بارمغان نیاورده است. اگر مردم در انتخابات به ریاست جمهوری رای میدهند که او بمدیرت زندگی اجتماعی بپردازد، ولایت فقیه چکاره است؟

ولی فقیه خواسته یا ناخواسته نشان داده است که نظام انتخابات را در هر سطحی ، نظامی میپندارد که در نهایت در خدمت تایید و تداوم حکومت ولایت فقیه کار میکند. چون ولی فقیه، رب العلمین، قدرت نهایی ست. حرف اول و آخر حرف اوست. هستی و نیستی یک ملت 85 میلیونی بدست اوست. هرآنچه که در تمامی عرصه های زندگی اجتماعی اتفاق میافتد و یا نمیافتد، همه وابسته باراده ولی فقیه است. اوست که تصمیمات مهم در باره امور داخلی و خارجی را رقم میزند. حرف و اراده او ماورا اراده و حرف قانون است. ولی فقیه ملتزم به قانون نیست. این قانون است که ملتزم به ولی فقیه است.

آیا، زمان آن نرسیده است که از این مباهات دروغین، به جمهوری و یا وحدت مردم با حکومت دینی را ولایت فقیه از دامن خود بشوید، انحلال جمهوری را اعلام کند، و بیت رهبری را جانشین آن نماید. آیا زمان آن فرا نرسیده است که نظام به شعبده بازیهای انتخابات پایان دهد و هزینه آنرا صرف حل مشکلات معیشتی جامعه نماید؟ مگر نه اینکه گردش جامعه نهایتا بسته باراده آخوند خامنه ای ، پس چه نیازی ست به نهادهایی مثل مجلس و ریاست جمهوری و انتخابات، نهادهایی که حتی کاربرد تزئینی شان راهم پس از گذشت 42 سال از دست داده اند.

اما براستی چه نیازی باعلام انحلال جمهوریست، چرا که در عمل دیر زمانی ست که منحل گردیده است. کیست که نداند آخوند خامنه ای، همچون الله، یکی است و یگانه. که همه چیز با او آغاز و پایان میگیرد. این حقیقتی ست که مردم با عدم شرکت در انتخابات، نشان دادند که بخوبی از آن آگاه اند. بازتاب ظهور این اگاهی، آگاهی جمعی را بحقیقت، میتوان در اعتصابات کارگران نفت و پیوستن دیگر اصناف بآنها مشاهده نمود. ظهور این آگاهی ست که ناقوس مرگ نظام ولایت فقیه را بصدا در آورده است.

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi

firoznodjomi.blopsopt.com

fmonjem@gmail.com

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر