تسلیم
یا پذیرش شکست
و قبول خواری و حقارت!
هم اکنون، همه شواهد حاکی از آنست که حضرت ولایت، آخوند خامنه ای، برای یک
درگیری دیگر با اسرائیل و احتمالا با نیروهای امریکای آماده میشود. بتازگی خبری در
مطبوعات و رسانه های ارتباطی انتشار یافت مبی بر
خریداری پانصد هار تن مواد اولیه،
از چین، لازم برای سوخت موشکهای جدید. چرا اماده نشوند؟ مگر حضرت ولایت چیز دیگری
هم تجربه کرده است بجز پیروزی؟ بیش از 30 میلیارد دلار هزینه تشکیل نیروی نیابتی
در سوریه، بهمراه قربانی تعداد بسیاری ار رده های پائینی سلسله مراتب نظامی، اگر
در علوم فقهی پیروزی خوانده نمیشود، آنرا چه چیزی میتوان خواند؟
بهمین ترتیب، میلیاردها دلاری که حضرت ولایت بکار گرفت تا نیروهای نیابتی
دیگری همچون حوثی ها در یمن، حماس و جهاد اسلامی در غزه و حزب الله در لبنان.و حشد
شعبی در عراق را سازمان دهد. آیا تاکنون، واژه "شکست" در تمام در
گیریهای نیروهای نیابتی نظام با نیروهای اسرائیل، بگوش کسی رسیده است؟ در قاموس
حکومت آخوندی، البته که هرگز، واژه شکست وجود ندارد. اما، خاطر آسوده دار که ربایش
ثروت مردم، بنام الله، بدون هیچ شک و تردیدی، سزاور عجر و پاداش الهی ست.
حال، چون نیک بنگری، بسادگی دیده شود که حضرت ولایت بانتهای خط رسیده است.
باید برگزیند بین تسلیم بدون چون و چرا. برغم تحمل باری شرم انگیز، یکی از بهترین
راهها در برابر ولایت، در مقایسه با ادامه جنگ است با نیرویی بسی بسیار برتر.
تسلیم به خواستهای هسته ای و موشکی و
پهبادی، اسرائیل و امریکا، از آنروی بهترین راه در پیش روی حضرت ولایت است بآن
دلیل که نظام میتواند ساختار قدرت ولایت را حفظ نموده و همچنان، در درون به
حکمرانی الهی خود ادامه دهد. ولی، از انجا که ولایت ففیه دانش و بینائی و دانائی
خود را در درون کلام الله در قران مقدس کسب کرده است.
مردد و نا مطمئن، یکبار دیگر، حضرت
ولایت، همچون گذشته در درون قرآن مقدس بجستجو پرداخته و آیه ای را می یابد که با
ابزار تفسیر گفتمان مقدس الهی، خاطر نشان مینماید که که میتوان همان نتایجی را بدست
آورد که در نتیجه اعلام تسلیم بدست میاورد، مثل، برگرفتن بخشی از تحریمات و دیگر
محدودیتها در عرصه تجاری و مالی البته، تاکتیکی ست که در طولانی ساختن جنگ نهفته
است، جنگی که غرب و اسرائیل، از ادامه و طول زمان ان، در عمل نشان داده اند که
بیزارند. اما، در جنگ 12 روزه اسرائیل و امریکا نشان دادند برای تخریب و ویرانیهای
نیروهای نظامی حکومت اسلامی، شامل بر نیروهای زمینی و دریائی و فضائی، نیازمند
زمانی طولانی نیستند. اما، براندازی نظام را از درون به مردمی که نزدیک به نیم قرن
به آن تن داده اند واگذار میکنند.
اما، قبل از بحث در باره پدیرش این
وظیفه، در اینجا، رخصت که فرض کنیم، حضرت ولایت، همچنان در عمق زمین، موفق شده است
بوظایف مقدس الهی خود، عمل نموده، از تسلیم بدون قید و شرط سر باز زده و زمینه را
برای خروج امام عج از غیبت و اعلام قیامت آماده ساخته است. درست، همه این فرضیات و
رویاها را میتوان بخوش خیالی و خوشبینی نسبت داد و نه آن چیزیکه هماکنون در درون،
بویژه، بر صحنه سیاسی اتفاق میافتد. وقتی دعواها و بگو مگوهای قدرتمداران را
پیوسته دور از اظلاعات عمومی نگاه میدارند و تنها هراز گاهی به افشای برگزیده ای
از آنان میپردازند، تا سکوت و آرامش پایداربماند. باینترتیب، ممکن است بر طول عمر
نظام بیافزایند. خاطر آسوده دار نه بیش از چند سال، اگر نه چندین ماه.
اما، واقعیت آنستکه عمر حکومت فریب و ریاکاری بسر آمده است، یعنی که حکومت
تقدس بنام الله و پیغمبر و امام چهره زشت خود را آشکار ساخته است..ساده دلان و سبک
زیستان، از میانه حالان جامعه گرفته تا فقیران و گرسنگانی که برغم فروش نیروی کار
خود بارزانترین قیمت برای زندگی بخور و نمیر، به خصلت فریبکار آخوند و تقدس عمامه ای
که بسر دارد، آگاه گشته اند و بحکومت آخوندی، همچون حکومت اجنبی، حکومت بیگانگان
مینگرند، حکومتی که در نزدیک به نیم قرن نشان داده اسنت که آماده است برای حفظ و
بقای حکومت آخوندی دست به کشتار ندای هر مخالف بزند. اگر از جنبش دانشجوئی
در 78 و جنبش سبر در 88 بگذریم، آیا کشتار جوانان در 96، 98 و 01 را باید نشانی بر
میران احترام و ارزشی دانست که نظام برای جان انسانها، بویژه جان زنان قائل است؟
البته، آخوندی که بر جامعه حاکم است،
هر روز جمعه بر منبر قدرت، صعود نموده و بر فراز آن همچنان خطبه فراخوان تسلیم و
اطاعت و نیز، تقلید و تبعیت را تکرار میکند. اما، اگر به منحنی شرکت باورمندان در
برگزاری نمازگازاری جماعت در روزهای جمعه، بازمانده از دوران رسالت بنگریم،
میتوانیم بخوبی سقوط شرکت کنندگان در بر گزاری نماز جماعت در روزهای جمعه را از
رقم نزدیک به 100، یه مرز 10 باور کنی، حتی وقتی که شماره و شمارشی در کارنیست.
همین بس، که به ویدیوهایی بنگری که از مراسم برگزاری نماز جماعت جمعه بنمایش
گذارده اند و روزی نیست که بر تعداد بینا شدگان افزوده نشود. واقعیتی که میتواند
نشانی دانست بر کاهش باورمندان امامتی.
چند روز پیش بود که رئیس جمهور طرد شده، محمد خاتمی، واقعیت را اینگونه بیان
نمود:
دنبال تخیلاتی
رفتیم که نه به آنها رسیدیم، نه به توسعه / از کشورهای دیگر منطقه عقب افتادهایم
/ درآمد ترکیه از توریسم، از کل درآمد نفتی ما بیشتر است، در حالیکه ما بهترین
پتانسیل برای توریسم را داریم
البته که نمیتوان از ریاست جمهوری که پس از نزدیک به بیست سال محرومیت از بیان
و یا گشودن دهان و ابراز عقیده ای، هرآنچه که بزبان میراند سراسر بیان حقییقت باشد،
صریح و بدون هر خدشه ای. اما حضرت رئیس جمهور سابق، آخوند، محمد خاتمی، هرگز،
اماده نیست و شاید حتی فکرش را هم نکرده است که وقتی از رفتن بدنبل "تخیلات،"
سحن میگوید، باید حد اقل فکر کرده باشد که در پاسخ به این سوال که از چه و یا از
کدام تخیلات سخن میگوئید، از تخیل ساختار یک جامعه اسلامی سخن میرانید که نه تحمل
قهر و خشونت و انتقام و قصاص را دارد، و
نه بی حجابی و امیزش زنان و مردان با یکدیگر. تردیدی ندارم که توضیح بیشتری در
باره آن تخیلات، میتواند بآیندگان بیاموزد که چگونه از غوطه رفتن در تخیلاتی بر خاسته
از اراده ای معطوف به تسلیم و اطاعت که تنها میتواند در خواری و حقارت-بنمایش در
آید بگونه ای که امکان ندارد انسان را بیک حیوان نزدیک نسازد. فرمانبر، نه اعتراضی
نه مقاومتی.
فیردوز نجومی
firoz nodjoimi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjm@gmail.com
.jpg)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر