۱۴۰۴ مهر ۱۸, جمعه

 

زمان خروج

از عالم برزخ فرا رسیده است!



 

از آنجا که حضرت ولایت فقیه، آخوند خامنه ای، مثل، امام خمینی، شجاع، قاطع، نترس و بی باک است، هنگام جنگ با دشمنان دیرینه اسلام، یهودیان ساکن در کشوری بنام اسرائیل، زندگی پنهانی را در عمق زمین، بعنوان یک تاکتیک جنگی، بر اساس متن کلام الهی آغاز نمود. کنشی که، بی تردید، شکل گرفته از فهم آیه ای در کلام الهی در توجیه کنش پناه گرفتن و پنهان شدن حضرت ولایت، آخوند خامنه ای در عمق زمین، بجای رو در رویی با دشمن. کدام آیه، در چه سوره ای، چه برگ و صفحه ای و کسب هر اطلاعاتی دیگری، چندان مهم نیست. چرا که با ابزار تعبیر و تفسیر معانی و مفاهیم، آیه های مقدس، میتوان نه فقط کنش پنهان شدن از ترس رو در رو گشتن با دشمن را موجه جلوه داد بلکه هر کنش دیگری راهم. حتی، حلال ساختن آنچه حرام و نا مشروع بوده است، نوشیدنیها و عذاها و استفاده از حیوانات. همه زمینه ای برای زایش رشد و فساد.

بر کمتر کسی پوشیده است که حضرت ولایت، رویای جنگ دیگری را با اسرائیل در سر میپروراند، بان امید که بدست آرد حیثیتی را که از دست داده است. نداند که جنگ اینبار، بسی بسیار طولانی تر از 12 روز خواهد بود و تخریب و ویرانی وسیعتر و کشتار و خونریزی بیشتر. بگذریم که نمیتوان به ارسال پیام و یا نشانی هایی که نظام در مورد حل مناقشات هسته ای و موشکی و براه اندازی دو باره جنگ، در جهان رسانه ای مخابره میکند چندان اعتماد کرد. چه، نظام آخوندی، بیش از هر چیز ثابت کرده است که در رجز خوانی و توخالی گویی بی رقیب است در جهان.  

 اما، کیست که نداند چرا حضرت ولایت، از ظهور در عموم و ایراد چندین سخنرانی در هفته، در حسینیه خصوصی خود، امتناع مینماید و هر وقت هم که ظاهر شده است، در حضور عموم، ناگهانی بوده است و بسیار غافلگیرانه. نه اینکه حضرت ولایت، نگران تیرهای "غیبی"  اسرائیلیها بوده باشد. هرگز. اگر چه، کمتر از دو ساعت، از آغاز جنگ 12 روزه، حضرت ولایت، بیش از 30 تن از رهبران نظامی اش، هدف تیرهای غیبی اسرائیلیها قرار گرفته، کشته شده و بمرتبه شهادت رسیدند که در بهشت، در کنار حوری های زیبا و همیشه باکره تا ابد زنده بمانند و از زندگی لذت ببرند، سعادتی که نصیب هر کسی نشود.

اما، واقعیت آنست که زمان، خصم آشتی ناپذیر سکون است و هر آنچه تغییر ناپذیر و مطلق و نهائی.. این حکم زمان است، اگر، بطور تصادفی، تحولی در شرایط موجود صورت نگیرد، حضرت ولایت دیر یا زود باید از منبر قدرت فرود آید، واقعیتی گریز ناپذیر و هرگز، کسی نتواند آنرا از مسیرش منحرف نماید. پس، از هر زاویه که بنگری، چندان راهی بروی حضرت ولایت گشوده نیست. نیز، بسی بسیار بصلاح هم هست که دل بامداد چین و روسیه نیز نبندد. بنده الله ای، همچون، حضرت ولایت که اگر شبانه روز پیشانی بندگی را در برابرش بزمین بساید هرگز احساس خستگی نکند، چگونه با خداناشنان کافری، همچون شی جین پینگ، رئیس جمهور چین و ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، روابطی صمیمانه بر قرار میکند، حتما توجیه آنرا در آیه ای در قرآن مقدس جسته اند. یعنی که اگر بگوئیم در نظام آخوندی هیچ کنشی خارج از چارچوب مقدسات اسلام بوقوع نمی پیوندند. سخنی نادرست بزبان نرانده ایم. اما، سوال این است که تا وقتی الله، خداوند یکتا و یگانه هست، چه نیازیست به کمک و همکاری نظامی با چین و روسیه؟ مگر، امام حسین با لشگر 72 نفری شجاعانه آغوش خود را بروی جنگ با لشگر سی هزار نفری یزید(میگویند) نگشود؟ مگر میتوان امام را با لشگری اندک شکست داد؟

روشن است که موضع حضرت ولایت باحتمال زیاد، چیزی نخواهد بود، مگر تظاهر بشتافتن باستقبال مکانیسم ماشه. چه، تحریمات بین المللی، موجب نگرانی حضرت ولایت و پیروانش نشود. زیرا که بر آن باوراند، دیر زمانی ست که این تحریمات را تجربه کرده اند. باضافه، تحمل سختی ها و نا ملایمات زندگی، ابزاری ست در خدمت راستی آزمائی ایمان دیندار. فقر، در منظر اسلام آخوندی، به تحکیم باور و ایمان به اصل و اصول دین منجر میگردد. پس چه جای نگرانی ست منابع و ثروتی که متعلق به ملت است، در راه توسعه و گسترش دین اسلام مصرف میشود. حضرت ولایت، در عملی ساختن این برنامه بیش از 2 تریلیون و یا دو هزار میلیارد دلار، از ثروت ملت سرقت نموده و صرف کسب ابزار و آلات تخریب و ویرانی، کشتار و خونریزی و بوجود آوردن نیروهای نیابتی در سوریه و لبنان و غزه و عراق و یمن نمود. همه در خدمت گسترش دین اسلام و نابودی دشمن آن صیهونیسم. این در حالی ست که در این سال تحصیلی، بیش از یک میلیون از شاگردان، در مناطق بلوچستان و سیستان، نواحی کرما و اهوتز، بدلیل عدم استطاعت مالی نتوانسته اند بمدرسه بروند. نظام آخوندی، در این نزدیک به نیم قرن حکومت، توانسته است با توسعه فقر، اسلام را گسترش دهد. گفته میشود  تا کنون یک تنها یک نفر در یکی از کشورهای آفریقای، اسلام باور شده است.  

اما، بر صحنه درون است که حضرت ولایت بنظر میرسد، در اجرای نقش تاریخی خود، دچار دشواریهایی ست نگران کننده. چرا که در شرایط کنونی، تنها رابطه ساختار قدرت با مردم نیست که بیش از همیشه تهی از اعتماد و اطمینان گردیده است بلکه رابطه مردم با دین است که سئوال برانگیز شده است. از زمان صعود آخوند بر فراز منبر قدرت تنها مشت آهنین قدرت نبوده است که بر فرق سر مردم، در این نزدیک به نیم قرن گذشته سخت فرود آمده است بلکه بلکه سلطه احکام دینی برتمامیت زندگی، اکثریت را باسارت و بندگی کشانده است، به چنان ذلت و حقارتی که بسیاری به ریشه و علتهای آن، بیش از همیشه آگاهند. که خبر از نقش تاریخی نسلی میکند که بجای اینکه تن باسارتب باحکام دینی بدهد، به تسلیم و اطاعت، خویشتن خویش را شناخته و بخود مفتخر است که او بازتابنده آزاد زیستی است و متعهد به جنبش زن زندگی آزادی.

اما، برغم این گرایشها، باید باین واقعیت اعتراف کرد که

زندگی در تحت حکومت آخوندی را باید زندگی  در عالم برزخ دانست، عالمی بین بود و نبود، عالمی بین اسارت و بندگی. مثلا، در این عالم آیا، یک خانم میتواند بدون حجاب، آزاد باشد، همچون، انسان بهر جا که میخواهد برود؟ وقتی که در عالم برزخ زندگی میکنی، پاسخ هم آریست و هم نه. اما، در هر دو مورد درتبعیت از قواعد و مقرراتی نهفته سراسر ابهام، همچون، حجاب زنان، جدایی جنسیتها، تولید و مصرف نوشیدنی های نشاط آور و هزاران قوانین دیگر در عرصه های گوناگون زندگی، در ارتباط با محدودیتها و ممنوعیت ها، نیز، حرامها و حلالها، خوبیها و بدیها که هدفی نجویند مگر برقراری نظام تسلیم و اطاعت و فرمانبری، قواعد و مقرراتی که در آغاز با ایجاد نیروهای انتظامی بشکل گشت های ارشادی گوناگون بوجود آمدند. اما، یکی پس از دیگری ناپدید گشتند. سر انجام، نظام مجبور گردید برای نظارت بر رعایت حجابداری، به نیرویی از زنان متوسل شوند بنام حجاب بانان، که به پیشینیان خود پیوستند. چرا که احکام شریعت، با تحمیل محدودیتها و تنگ نمودن دامنه آزادیها در عرصه ها مختلف زندگی، تناسب خود را با شرایطی که حاکم بر جهان قرن بیست و یکم است، هر روز از دست میدهد. در واقع، از همان آغازین روزهای صعود آخوند بر فراز منبر قدرت، خیلی زود نشان داد که قصد نگریستن بآینده را ندارد. این گذشته است، انچه که در یکهزار و چهار صد پیش از این بوقوع پیشوسته است، نظر رهبران سیاسی امروز را که روزگاری را در حوزهای علمیه به آموختن علم الهی پرداخته اند بخود جلب میکند.

باین واقعیت است که که نظام در شرایط کنونی وا کنش نشان میدهد. بر رفتاری که تا دیروز تحمل ناپذیر تعریف میگردید، دیر زمانی ست که پذیرفته شده است. اگر چه، اکنون، بیش از هز زمان دیگری روشن شده است که  احکام شریعت، هرگز، با شرایط حاکم بر دنیای امروزی تناسبی نداشته است.. باین واقعیت، بیش از هرکس دیگری حضرت ولایت وقوف دارد. اما، آنچه او را از بیان این واقعیت باز میدارد چیزی نیست مگر قدرت.

این بدان معناست که در شرایط کنونی، از هر لحاظ خطرناک و بسی بسیار بی ثبات، نه جنگ نه صلح؛ نیروهای انتظامی نظام اسلامی، از پس از قتل مهسا امینی و ظهور جنبش زن زندگی آزادی، بسیاری از محدودیتها و هنجارهای دینی ضد آزادی نهفته در نهادشان، بلحاظ اقتدار اخلاقی فرو ریخته اند، بطوریکه در شرایط کنونی، ورشکستگی اقتصادی، گسترش کمبود ضروریترین کالاهای مصرفی، از آب و برق گرفته تا، نه گوشت قرمز و گوشت مرغ، بلکه انواع حبوبات پروتئینی، مثل، لوبیا چیتی، بخوبی نشان میدهد که نظام بکدام سوی در حال حرکت است. بهمین دلیل به "نرمش قهرمنانه متوسل شده است که به عدم تبعیت از احکام دینی، مثل رعایت حجاب و اختلاط جنسیتها، برگزاری جشن و سرور و موزیک و رقص و پایکوبی جمعی را نادیده پندارد.

پس، چه باک، اگر اینروزها را روزهای برزخی حکومت آخوندی بنامیم. اگرچه دیر زمانیست که جامعه ما، در کل، در عالم برزخ، زندگی میگذراند، زیرا که تحت سلطه دینی، زندگی میگذراند که خود زائیده عالم برزخ و یا عالمی ما بینی، مابین آنچه  واقعیت است و آنچه زائیده تخیل و باور است. ایامیتوان گفت زندگی در این دنیا واقعی است و زندگی پس از مرگ و فرا رسیدن قیامت و زندگی ابدی در بهشت و یا در جهنم، کذب و دروع است و برساخته تخیلات بشری؟ این است که هماکنون با شدت بیشتری میتوان بودن در عالم برزخ را در حکومت اسلامی احساس کرد. چه آنچه در عالم سیاست میگذرد، حاکی از ان است که روز نهائی و پایان بخشیدن بزندگی در عالم برزخ فرا رسیده است.

فیروز نجومی

firoz nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjem@gmail.com

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر