۱۳۹۸ فروردین ۳۰, جمعه


روحانیت خصم آشتی ناپذیر
زمان و آزادی!



روحانیت چه در تاریخی بسیار طولانی که "سکوت " و "انفعال"  برگزیده و تنها از نفوذ و قدرت "معنوی " خود بهره بر میگرفتند، چه در زمانی که به آرزوی دیرینه خود رسیده و عروس قدرت را در ا آغوش خویش کشیدند، در هر دو حالت ش، خصم آشتی ناپذیر "زمان" و "آزادی"  بوده اند. شرکت روحانیت در تمامی جنبش ها از جنبش تنباکو در 1307 گرفته تا شورش 15 خرداد1341و انقلاب 1357، نه تنها هرگز از نغییر و تحول در رندگی اجتماعی حمایت نکرده اند بلکه پیوشته مانع بزرگ طلوع و ظهور آزادی و هرگونه تغییری در راه و روش زندگی بوده اند. مخالفت روحانیت برهبری آیت الله خمینی با برنامه های اصلاحی شاه از جمله اصلاحات ارضی، آزادی زنان و تشکیل سپاه دانش با هدف نابود سازی عارضه کوری و بیسوادی، از آن روی  بود که گامی بسوی تحول و دگرگونی برداشته میشد، گامی بسوی تغییر زمان و وداع با جزم و انجماد.

بارگاه فقاهت و دستگاه حوزه های علمیه، در هر زمانی که بوی حرکتی و جنب و جوشی بسوی تغییر و تحول اساسی در جامعه به مشام شان رسیده است، بی درنگ در صدد خاموش سازی آن بر خواسته اند. روحانیت ناتوان از تطبیق خود با زمان و دگرگونی هایی را که بارمغان میاورد ، تنها میتوانست به مقاومت برخیزد تا در امواج سیال آن مستحیل نگردد. چه روحانیت بخوبی آگاه بوده است و هنوز هم که اگر بمقاومت در برابر زمان و نیروی تغییر دهنده آن برخیزد، نیرویی که همه چیز را دیر یا زود از بیخ و بن برکند، به دودی تبدیل شود و بهوا رود.

دستگاه فقاهت در تضاد و خصومت با زمان است زیرا که میخواهد تغییر ناپذیر و پا بر جا بماند تا ابد، زیراکه زمان تغییر و دگرگونی میآورد. هر نوی را کهنه، هر "حقیقتی" را باطل و هر خوبی را به بد و بالعکس تبدیل میکند. حال آنکه دین و احکام و مراسم آن تغییر ناپذیرند. زمان، مطلق و نهایی را از معنا و مفهوم تهی نموده ، حقیقت و آنچه غایی است و نهایی، تابع خود میسازد. دین پیوسته تلاش میکند که به اصل خود بازگردد و زمان، این بازگشت را هر بار دشوار و دشوارتر نموده بر سر راهش سنگهای سنگین انداخته و موانع بزرگی ایجاد میکند. زمان با گذشت خود، دین و حقایق و ارزشهای دینی را می پوساند و به کهنگی میکشاند. اما نه در دورانی که دین و قدرت باهم یکی و یگانه گشته اند و مرزی بین اند وجود ندارد. ولی فقیه هم عالم است و مجتهد و هم فرمانروای کل قوای قهریه. قدرت، دین را در شکل بخشیدن به واقعیت این جهان توانمند میکند. از تمام منابع مادی و فرهنگی و سیاسی سود برگیرد تا جان تازه ای در آنچه قرنها پیش باید بخاک سپرده میشد، بدمد.

 بدون تردید همآغوشی دین و قدرت، روحانیت را بخودی خود بسوی تطبیق با  ضروریات زمان سوق داده است، اما، نه بآن حد که خود را برای مقابله  با خشم و خشونت طبیعت و حفظ جان و مال مردم در آینده ای این نامعلوم، آماده نمایند. این است که یک بارندگی، هرچند شدید وناگهانی بجای آنکه نعمتعی بشود، به یک مصیبت فاجعه بار تبدیل میشود. نه تنها وقوع چنین حوادثی در اینده، هرگز در مدیریت کشور لحاظ نشده است بلکه مسیل های طبیعی را نیز بخدمت ثروت و مال اندوزی گرفته اند. چرا که روحانیت مشتاق ذوب در ذات الهی ست و در پی کشف رمز وراز عقل الله است، بهمین دلیل ذاتا علاقه ای چندان به سر در آوردن از کار طبیعت، ندارد. یعنی که روحانیت نمیتواند باینده بیاندیشد چرا که  شیفته گذشته است. واقعیات امروز را با رجوع به گذشته و آنچه در گذشته اتفاق افتاده است تعبیر و تفسیر میکنند. میتوان برهان اورد که پذیرش "جمهوری،" بفرزندی، بیانگر انعطاف پذیری عقل "اجتهاد" و بینش روحانیت است، چنانکه گویی نظام ولایت آشتی پذیرد با نهادهای نظام دموکراسی. چهل سال از این فرزند داری میگذرد هم اکنون بر همه آشکار شده است، که نهاد جمهوریت پوششی بوده است بر چهره کریه استبداد دین و قدرت که مظهر آن چیزی نیست مگر ولایت.

البته که روحانیت آغوش خود را ظاهرا بر روی علم و صنعت، بویژه  صنعت هسته ای، تسلیحاتی و نظامی گشوده است، و به بعضی نوگرایی ها تن داده- مثلا رادیو و تلویزیون را از حرامی خارج ساخته اند، اگرچه نمایش ابزار و آلات موسیقی در صدا و سیما هنوز قدغن است- و برغم اینکه از موهبت های تمدن مادی بهره ور و از کوخ ها به کاخها نقل مکان کرده اند، با این وجود آنها در دوران بدوی زندگی میکنند، دورانی که بشر دز طفولیت خود بسر میبرد و از حق و حقوق خود بعنوان یک انسان مستقل و آزاد، بی خبر بود. در واقع ساختار حوزه های علیمه که از بدو تولدش نزدیک به سثصد سال پیش از این تا زمان حال، اساسا بدون تغییر مانده و بازتابنده جزم اندیشی و مطلق گرایی نهادین در بینش روحانیت است.  

جماعت روحانیت، بیش از هر چیزی از "آزادی" ست که هراسناک اند. چرا که در آزادی، دستگاه فقاهتی نیز به مردگانی که بیهوده زنده نگاهداشته اند، خواهند پیوست. ترس از آزادی، ترس از حقیقت است، ترس از آشکار شدن دروغها، حقایق وارونه، افسانه ها و اسطوره هایی که روحانیت برای فریب و سلطه افکنی بر ساده دلان بکار گرفته اند. از ندای آزادی ست که روحانیت تا بیخ و بن بخود میلرزد.  چون در آزادی، "مقلد،" مستقل و خود گردان و خود مختار شود. یعنی که در آزادی، هیچ انسانی نه "تسلیم" شود و نه به "اطاعت" و "فرمانبری" تن دهد، نه خود شکند و نه خواری پذیرد و از برای خشنودی قدرت، حقیقت را انکار کند. حال آنکه، روحانیت جز بندگی و عبودیت و خواری و حقارت چیزی دیگری در انسان نمی یابد و نمی بیند. بیگانگی علما و فقها با "انسان" ناشی از آموزشهای قرآنی ست که بازتابنده، شان دونی ست که الله برای انسان قائل است، انسانی که برای بندگی و عبودیت خلق کرده است نه برای سروری و خود فرمانی، نه برای کسب دانش به رمز و رموز هستی. انسان رعیتی بیش نیست که موظف است در همه ی حالات بسوی الله بشتابد و در برابر او خود شکسته، پیشانی در درگاه ش ساییده و به حقارت و خواری خود اعتراف نموده و رفتار و گفتار خود را از آغاز تا پایان یک روز، هر روز، از بامدادان تا غروب آفتاب، از ازال تا ابد در تبعیت محض از قواعد و مقرارت شریعت، از جمله باید ها و نبایدها و حلالها و حرامها در آورد. روحانیت از آزادی در دل وحشت دارد به آن دلیل که رهایی بندگان را به ارمغان آورد، رهایی از احکام مطلق و چون و چرا ناپذیر و حقایق دروغین. دینکاران حوزه ای خود را مالک بر حقیقت میدانند، حقیقتی که غائی و نهایی ست. هرگز نمی اندیشند که حقیقتی مستقل از زمان و مکان، مثل کلام الله، حقیقتی که مجتهدین و علما و فقها بدان باور دارند، خود افسانه ای بیش نیست. تاریخ نشان میدهد که حقیقت دیروز، کذب امروز است و حقیقت امروز، کذب فردا. روحانیت آزادی را میکوبد تا این حقیقت را در پس تاریکی نگاه دارد.

پس چه تعجب اگر تاریخ چهل ساله حکومت اسلامی همراه است با سرکوب آزادی های فردی و اجتماع،ی بویژه آزادی در بیان و آزادی در دفاع از خقوق بشر. بنگر که چه کسانی یا بزنجیز کشیده شده، زیر شکنجه جان بجان آفرین تسلیم کرده اند ، یا بطناب دار آویخته و، یا در قتل های زنجیره ای، مقتول گردیده اند. آیا کسی میتواند بگوید چه مدت زمانی نیازمند است که یکبار دیگر گویندگان و نویسندگانی همچون علی اکبر سعیدی سیرجانی، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده و بسیار دیگر که هماکنون مجال ذکر نام آنها نیست، پرورش یافته و در آسمان تاریک تاریخ ما بدرخشند؟ آیا روحانیون حاکم، از سر عشق و شیفتگی نسبت بحقوق بشر است که فعالین حقوق بشری همچون عبدالفتاح سلطانی، نسرین ستوده و نرگس محمدی را باسارت در آورده اند- اینجا فقط  به ذکرهمین چندین نام اکتفا میشود. افزوده بر این اگر حجاب اجباری، درسطح گسترده تری نماد نقض آزادی وابتدایی ترین حق و حقوق بشری نیست، نماد چه چیزی میتواند باشد. آیا نسرین ستوده بدلیل دفاع از حقوق زنان مبنی بر ازادی در پوشش بزنجیر کشیده نشده است؟ در دفاع از این کارنامه سیاه نظام اسلامی ست که محمد جواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر و مشاور بین الملل قوه قضائیه و یکی دیگر از اعضاای خاندان تف لیس ولایت، اخیرا در مصامحبه ای ادعا کرده است که حکومت اسلامی، برخلاف آنچه غربیها تصور میکنند "اولین دموکراسی" در تاریخ کشور بوده و در آدمه اظهار میدارد که:

شما در کشورهای غرب آسیا نگاه کنید آیا کشوری هست که دموکراسی در آن به استحکام جمهوری اسلامی باشد؟ لذا این یک دستاورد عظیم حقوق بشری است و باید از آن حفاظت کنیم و کسانی که به هر دلیلی علیه این نظم دموکراتیک تلاش می کنند مسلم است نمی توانند پرچم حقوق بشر داشته باشند، دموکراسی ما دموکراسی سکولار و لیبرال نیست.

آری در حکومت اسلامی، آزادی مطلق است منتها در اطاعت و فرمانبری. حقیقت آنستکه نابود سازی، گویندگان و نویسندگان و فعالین حقوق بشر، بخشی از برنامه باسارت و بندگی کشاندن جامعه و ساختار مدینه فاضله اسلامی است، برنامه ای که بی تردید محکوم بشکست است.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi






۱۳۹۸ فروردین ۲۳, جمعه




"مرزنشناسی ایثار"
!و سپاه پاسداران



این سیل خانه برانداز که بیش از 20 استان کشور را فرا گرفته است، چندان ماندگار شده است چنانکه گویی قصد آن ندارد پیکر شوم خود را برگیرد و سر زمین ما را ترک کند. این سیل فراگیر در اوج خشم و خشونت چنان ویران کند و از بیخ و بن برکند و هرآنچه بر سر راهش بیند به تخریب و یرانی  کشاند، گویی که بر مردمی "نفرین" شده، مردمی که مورد غضب یک نیروی ماورایی واقع شده اند، وارد گردیده است.

حال آنکه، این مردم سیل زده از سر زمین مقدس ولایت، سر زمینی که ولی الله بر آن حکومت میکند، بر خاسته اند. چهل سال است که در زدودن گناهان تحت سازمانهای ارشادی و امنیتی، از هیچ دریغ نداشته اند. مگر این مردم چهل سال به قواعد و مقررات شریعت اسلامی تن نداده اند. مگر خطاکاران را طبق موازین قرآن مورد تنبیه و مجازات قرار نداه اند. مگر حجاب مقدس، پیکر زنان را از چشمان حریص و شهوت آلود مردان بپوشش خود در نیاورده است. مگر قواعد و مقررات جدایی جنسیتها باجرا در نیامده است. طبیعی ست که در چنین شرایطی ارتکاب "گناه" سیر نزولی را طی کند.  اما، گویا در جامعه ای که بنیاد آن بر دین گذاشته شده است، مثل جامعه اسلامی؛ بدلایل نامعلومی ارتکاب به "معاصی" و "گناه" افزایش داشته است، علتی  که خشم خداوند یکتا را بر انگیخته است  و مردم را دچار این بلای طبیعی ساخته است.

اما، در یک جامعه اسلامی باید علت آفت های آسمانی را نزد کسانی آموخت که بقله اجتهاد رسیده و به خواست و ازاده و میل، خداوند بی همتا، الله، وقوف یافته اند. علما و فقها از دیر باز به جامعه آموخته اند که هر پدیده که از آسمان نازل شود، چه آفت باشد و چه نعمت، دارای "حکمتی" است، حکمت الهی. چرا که الله بر همه چیز وقوف دارد و از وقوف هرچیزی آگاه است. پیشوایان دین از دیر باز بما آموخته اند که الله، خدایی که بجز او هیچکس دیگری نیست، پیوسته ایمان و باور بندگان خود را مورد "آزمایش" قرار میدهد. وگرنه زمین که بخودی خود بلرزه نمیافتد، طوفانهای مختاف سیل و رعد و برق، سر خود پدیدار نمیشوند مگر بخواست الله معطوف به آزمودن بندگان خود که باو پناه برده و از او طلب عنایت کنند و یا از آفریدگار خود در غفلت بسر برند، غفلتی که خشم الله را برانگیزد و سبب شود که حوادث ناگوار و ویران کننده بوقوع درایند.
.
بهمین دلیل بدرستی روشن نیست که چرا علما و فقهای حاکم و یا حوزه ای، با وجود اشراف کامل بر کلام الله، نتوانستند وقوع این سیل شوم و خانه برانداز را پیش بینی کنند. آیا ممکن است که الله، با علم و دانش عالمگیر خود که در قرآن "کریم" بازتاب یافته است، اشاره ای بوقوع این سیل نکرده و یا از آن غافل مانده باشد- که البته بسی بسیار بعید بنظر میرسد. مسلم است که اگر فقها و علمای و مراجع تقلید نتوانسته اند،  اشاره ای باین آفت آسمانی بیابند، بآن معنا نیست که الله از وقوع آن در کتاب قرآن خبر نداده است، تنها بغور و غواصی بیشتری در اعماق قرآن نیازمند است تا بتوانی آنرا بیابی.

آیت الله محمد علی کرمانی، امام جمعه موقت تهران در اخرین خطبه خود خبر میدهد که ناله های مردم سیل زده بگوش خداوند، رسیده است  در پاسخ به طلب عنایت سیل زدگان است که خداوند بسیاری از مردم را بامداد سیل زدگان فرستاد و بهمین دلیل نیز خداوند آنها را مورد رحمت خود قرار دهد. حال، آنکسی که "ناله های( مردم سیل زده) را نمی شنود و پول دارد نمیدهد و می تواند کمک کند ولی نمیکند...چنین فردی توقع نداشته باشد که خداوند هم دعای او را بشنود."

بچنین راه هوشمندانه ایست که خداوند بندگان خود را مورد رحمت و عطوفت قرار میدهد. نقش ولی فقیه در رفع و رجوع این مصیبت چیست از اندیشه خطبه گوی تهران، گریخته است. چون ولایت و مسئولیت یکدیگر را دفع میکنند حتی بشکل انتزاعی هم نمیتوان آنها را در کنار هم قرار داد.

در زمانیکه بخش اعظمی از مردم ایران با ادامه سیلاب ها دسته و پنجه نرم میکنند، خبر قرار گرفتن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست تروریست ها بوسیله آمریکا انتشار یافت، و چه غوغایی که بر پانشد، همه یاران و انصار رژیم لباس سپاهی بتن کردند و باید هم چنان میکردند، چون شمشیر پاسدار است که نظام را بر پا داشته است. بدین ترتیب مسئله سیل و وعده های الهی را امامان جمعه، از جمله علم الهدی، امام جمعه و نماینده ولی فقیه در خطه خراسان، در خطبه های سیاسی-عبادی تخفیف داده و به تصمیم "خبیثانه" امریکا پرداختند

علم الهدی، بلندگوترین بلندگوهای نظام اسلامی، خود فقیه برجسته، برخاسته از تبار فقها در واکنش به اعلام تصمیم  امریکا مبنی بر قراردادن پاسداران انقلاب در لیسن تروریست ها مسئله رابطه با امریکار را بخشی از مبارزه ای الهی خواند که وظیفه اصلی نظام است و آنهم "کفر ستیزی" ست. وی اظهار داشت که برای برخورد با کفر، الله دو راه در قران به مومنان توصیه میکند که اولی عبارت است از

گفت‌وگو و مذاکره و اجرای فراز بالای اخلاق و رحمت اسلامی در برخورد با کفار است. در سوره مبارکه نحل و فصلت بر این الگو تاکید شده است.

همچنانکه در غائله گروگان گیری، ادامه هشت سال جنگ پوچ و بیهوده و ترور و کشتارمخالفان سیاسی و دگراندیشان و اقلیت های دینی و منطقه ای در درون و بیرون کشور، این "فراز بالای اخلاق و رحمت اسلامی باجرا درآمد.

راهکار دومی که در کفر ستیزی در قران ارائه میشود، بنا بر قول علم الهدای

برخورد شدید و تند است و در سوره مبارکه سجده این نکته بیان شده که به کفار پشت کنید و از آنها اعراض کرده و هر نوع تعاملی را کنار بگذارید و یا در سوره مبارکه قلم نیز به نکته مشابهی اشاره شده است.

البته علم الهدی در پیروزی بر کفر شک و تردیدی بخود راه نمیدهد چون بر آن است که

خداوند متعال وعده داده کفار را دچار شکست در دنیا و آخرت می‌کند و وعده خدا حق است و اگر این را باور کنیم دشمنان ما در همین دنیا دچار ذلت می‌شوند. وعده خداوند متعال، حق است.

اما، امام جمعه خطه خراسان کمی بعد روشن میکند که پیروزی بر کفر هم چندان ساده بدست نیست و نیازمند ایمان به عدم توازن بین نیروی کفار و نیروی حق و "مرز نشناسی" ایثار است، راهکارهایی که سید الشهدا، امام سوم در ستیز با کفار بکار گرفته است. در مورد اول امام حسین به محاسبه 120 نفر نیروی خودی و 120000 کفار اصلا توجهی نکرد. سپاه پاسداران نیز در "دفاع از اسلام" و "پاسداری از انقلاب"

به هیچ وجه توانمندی دشمن از نظر تجهیزات و کمیت نباید مورد ارزیابی شود و سر به خدا سپرده باید پاسدار و سپاه جلو برود.

در پیمودن این راه، سپاه پاسداران نه تنها باید "سر به خدا سپرده" به قلب دشمن بزند بلکه  باید درس دیگری هم از امام حسین بیاموزند و آن نیز "مرزنشناسی ایثار" است. درواقع این خصیصه مرزنشناسی بود که سپاه را در جنگ هشت ساله "پیروز" و در شکست توطئه ها و دسیسته های دشمن  در درون و برون مرزهای کشور توانمند ساخت. پس علم الهدا می پرسد  "تا کجا باید در مقام ایثار حرکت کرد؟ و در پاسخ سوال میکند که آیا:

دادن جان و مال کافی است؟ تنها در عمق خطر رفتن و خطرپذیری کافی است؟ باید تا جایی رفت که در مرزنشناسی ایثار سیدالشهدا(ع)رفت.

سخنان خطبه گوی خطه خراسان، نسخه ای ست برای شکست و نیست انگاری دینی. نزدیک به یکهزار و چهارصد سال است که از مرگ امام حسین میگذرد. صدها سال هم هست که مردم ایران هر سال در روزهای طاسوعا و عاشورا چه شیون و زاریها و چه خود زنی ها که نمیکنند، درست بدلیل همان خصائص امام حسین عدم ارزیابی توازن قوا و مرزنشناسی ایثار. و درست در تبعیت از خصائص امامت است که نظام ولایت نشان داده است دشمن آشتی ناپذیر آزادی است و خصم ابدی حقوق بشر.

تا زمانیکه مردم ما به خزعبلات آخوندهای مفتخوار گوش فرا میدهند و برای نیست انگاری اسلامی سینه خود چاک دهند، باید در انتظار سیلاب های خشن و خشمگین تری باشیم، سیلابی چنان شرور و بر آشفته که روان ما را از این دین اهریمنی بشورد و پاکزدایی سازد. امید برهایی را نباید از دست داد.


فیروز نجومی
Firoz Nodjomi


۱۳۹۸ فروردین ۱۶, جمعه

مصاف توحید بر علیه طاغوت
!و سیلاب های ویرانگر



گفبیم که سیل آمد و خروشان هم آمد، چه خسارتها و ویرانی ها که ببار نیاورد، چه خانوارهایی را بی خانمان و 
بی ملجا و پناه نکرد، متاسفانه اما نظام منحوس "اهریمنی" دین اسلام، دینی که مظهر آن روحانیت است برهبری فقاهت، از بیخ و بن بر نکند و با خود بزباله دان تاریخ نبرد. افسوس که در دوران اساطیر زندگی نمیکنیم. چه همه مصیبت ها و نکبت ها از نظامی بر میخیزد که مهر "تقدس" بر خود کوبیده است. همه فریادها را نه بر سر امریکا که باید بر سر نظامی بر کشید که بر سریر "معصومیت" و "مظلومیت" بنیاد گذاشته شده است. در چنین جامعه مقدسی ست که یک بارندگی شدید و نا گهانی، سیل آب سراسر کشور را می پوشاند.  چه بخوبی معلوم شده است که الویت های نظام حاکم نه حفظ جان و مال مردم در دوران بحران و سیل و طوفان و حوادث طبیعی، بلکه توسعه و تعمیق نهادها و سازمانهای دینی دارای الویت اند، بویژه نهادها حوزه ای که زمانی با پرداخت "وجوه" به مراجع تقلید مدیریت مشد.

اما، نباید فراموش کنیم که این سیل ویرانگر در هر جامعه ای بوقوع نپیوسته است بلکه در جامعه ای بوقوع پیوسته است که بر خلاف جوامع موجود چه مدرن و پیشرفته و چه سنتی و در حال رشد و پیشرفته، جامعه ایست، که بر اساساس قواعد و مقررات برخاسته از دین اسلام بنیاد گذارده شده است، دینی که "متولیان" آن قشری از جامعه است که بر خود نام "روحانیت،" گذارده اند، حرفه ای که از طلبگی آغاز و به اجتهاد ختم 
شود.

روشن است که در چنین جامعه ای پدیده های طبیعی بویژه آنان که ویرانگراند، بخواست و تدبیر خداوند نسبت داده میشود و برای آزمایش یندگان بظهور در آیند که در عین ویرانگری، آورنده نعت الهی نیز هستند. همچنانکه ولی فقیه در سخنرانی اخیر خود اشاره نمود که تنها در ظاهر است که پدیده های طبیعی خشن و ویرانگر بنظر میرسند اما، در "باطن" آنها خیر الهی نهفته شده است. بعبارت دیگر، نمیتوان تاثیر دیدگاه دینی را در مدیریت زیست محیطی، نادیده گرفت. برهمه روشن است که تخصص در امور زیست محیطی از منظر، حکومت دین، تخصصی ست که بدان نیازی نیست. در بهترین وجه، یک حرفه زائد است و در بدترین وجه، حرفه ایست اختراع غرب برای اهداف جاسوسی و دست اندازی بمنابع ملی. این خود نشان میدهد که نظام با تمام نیروها و منابعی که در اختیار دراد، تا چه مقدرای به امادگی در رو درویی با افات طبیعی، اندیشه میکند 
و در برنامه های ساخت و سازی کشوری لحاظ میگردد.

هرگز فراموش نباید کرد و بتکرار که ما در جامعه ای زندگی میکنیم که سعی میکند که رها از گناه و خالص 
"اسلامی" باشد، جامعه مقدس و یا جامعه ای که بر آن "مقدسین " حاکم اند. چه همگان میدانند که بخشی از خشم طبیعت ناشی از سیر صعودی گناهان و معاصی انسان هاست. پس چه اهمیتی میتوان داشت اگر در تکنولوژی پیش بینی و جلوگیری از پدیده های ویرانگر طبیعت، سرمایه گذاری شود یا نشود. بهترین راه آمادگی کاهش گناهان است که آنهم از اولین روزهای روی کار آمدن آخوندهای بزرگ آغاز گردید. خرید و فروش و مصرف نوشابه های الکلی، بستن کاباره ها و رستورانها و کابارها و دیسکتک ها و تمام امکان تفریخ و طرب و شادی، چرا یکشبه تعطیل گردید؟ چون حرکت بسوی گناه زدایی جامعه و ساختار مدینه فاضله آغاز گردیده بود. بی دلیل نیست که نظام بجای آنکه رودخانه ها را لایروبی نماید، مسیر رودخانه را ترمیم و بر نگاهداری و وسعت جنگلها بیافیزاید، سرمایه هنگفتی را پیوسته در خدمت مبارزه با "بدحجابی" و جدایی جنسیتها، بزرگترین آفت اجتماعی،  بکار گرفته و لشگرهای گوناگون ارشادی، امنیتی و انتظامی، آشکار و مخفیانه سازمان داده شود تا پیوسته برحجاب زنان و ارتباط شان با مردان نظارت نموده و متخلفین را در برابر دادگاه شرع محکوم و بمجازات و تنبیه برسانند. پس از چهل سال صرف سرمایه گذاری در امر پوچ و بیهوده، گناه زدایی جامعه، از گناهانی همچون بدحجابی و اختلاط جنیسیتها، بمحض تضعیف دستگاه تنبیه و مجازات. نه از حجاب حرمتی ماند و نه از اختلاط جنسیت، حیثیتی.

ویرانی های سیل اب های اخیر بیش از هرچیز به سوء "مدیریت،" بویژه از جانب دولت نسبت داده میشود. در اینجا نیز بار دیگر لازم است که بیاد داشته باشیم که در جامعه ای روحانیت، قشری که از گدایی به شاهی رسیده است و رویای ساختار مدینه فاضله را در سر میپروراند و حکومت خود را ادامه حکومت پیامبر اسلام می انگارد نیز، مدیریت نیز شکل دینی و یا اسلامی بخود میگیرد که لروما تابع قواعد و مقررات عقلانی و حقوقی نظام بروکراسی نوین نیست. آنچه در نظر هم گرفته میشود نه "ضوابط" بلکه روایت است، نه شایستگی و تخصص بلکه التزام و تعهد به نظام ولایت فقیه. یعنی کیفیت و مدارج علم و دانش و تخصصی در تعین و انتصاب مدیریت نقش چندانی بازی نمیکند اگر در مرکز پیشانی پینه ای مشاهده شود، پینه ای ضخیم نشان بر اطاعت و عبودیت، آنگاه براحتی میتوان بر راس سلسله مراتب مدیریت صعود نمود.

بگذریم که قشر مدیریت بویژه، مدیریت در سطح فوقانی نظام، یا از حوزه ها برخواسته از طلبگی آغاز و راه 
اجتهاد را پیموده اند و یا ضمن تحصیلات دانشگاهی درس طلبگی هم آموخته اند. اینان چون به علم و دانش الله که نهایتا ریشه بر گرفته از قران، کلام الله، اگاهی می یابند خود را واجد شرایط و شایسته هر مقامی در نظام مقدس اسلامی می بینند. مسلم است که مدیریت دینی بیشتر به مصاف توحید و طاغوت می اندیشد، تا نجات جان و مال مردم در شرایط بحرانی. پس چه تعجب اگر سیل آب فاجعه ببار آورد، اما، ولایت فقیه از مصاف "توحید و طاغوت"  و ایجاد "تمدن نوین" بر اساس "عبودیت الهی " و "مبارزه با کفر و طاغوت،" سخن بگویید، از مبارزه ای "اجتناب " ناپذیر، اما مبارزه ای که بدون هیچ تردیدی به "پیروزی جبهه حق بر کفر میانجامد. وی در ادامه اخیرترین خطبه اش، ضمن اینکه بعثت پیامبر اسلام را " جامع ترین، کامل ترین و ماندگارترین بعثت‌ها" توصیف نمود، میافزاید که:

امروز انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ادامه بعثت پیامبر اعظم(ص) است و وعده خدا، پیروزی جبهه حق در مصاف توحید و طاغوت است.

حضرت ولی فقیه البته که از سیل خانمان برانداز هم سخن گفت، اما، بگونه ای که حادثه ای بوقوع پیوسته و 
"مسئولین" نیز بوظائف خود نیز عمل کرده اند اگرچه هنوز "کارهای زیادی " باید انجام شود. وی در حالیکه از همکاری مردم تقدیر نمود اعلام نمود که به مسئولین تاکید کرده است به باز سازی ویرانی ها و جبران خسارات" بپردازند.

بعبارت دیگر، سخنان ولایت فقیه را میتوان بازتاب مدیریتی خواند بر خواسته از عقل اجتهاد و علم فقه و الهیات. ولایت فقیه مسئولین را موظف و مکلف میسازد و ظاهرا همه مسئولیتهای اجرایی را بآنها واگذار میکند. این در حالی ست که ولی فقیه، کسی که حرف آخر را میزند و تصمیمی نهایی را در تمامی امور داخلی و خارجی اتخاذ نموده و مسئولین رده های فوقانی نظام را خود برمی گزیند، چنان سخن میگوید که او دارای کوچکترین مسئولیتی نیست. بدرستی روشن نیست که اگر مسئولین از اجرای فرامین ولایت سرباز زدند، مردم باید یقه کدام مقام را بچسبند. مدیریت اسلامی، کارایی خود را در تقابل با سیل آبی که سراسر کشور را پوشاند، بخوبی بمنصه ظهور رساند. نه مرکزی و یا مراکز گوناگون با تشکیلات و سازمانها با وظایف مشخص و تعریف شده وجود داشت و نه همآهنگی و همکاری بین سازمانهای دولتی و نیروهای انتظامی و امنیتی، بویژه سپاه پاسداران و ارتش. دیدیم درگیریهای لفظی بین دولتی ها و سپاهی ها را.  ایران وایر، گزارش میدهد که تمامی نهادهای دولتی و نظامی و هر اداره و سازمانی در مدیریت بحران، ساز خود را کوک میکنند. البته که این غافلکیر شدن نظام، این ناتوانی با دوران بحرانی را باید ناشی از آن نگاهی دانست برخاسته از ادامه مصاف "توحید و طاغوت، " نگاه فرا گیردین  و لاجرم هیچ حادثه و یا پدیده ای در جامعه اسلامی نیست که واقع شده و یا بوجود بیاید و برنگ و بوی دین اسلام آلوده نشود.

روشن است که آنچه هم اکنون در پیش روی داریم نه تنها فاجعه سیلاب بلکه بحرانهای همزمان در مهمترین و حیاتی ترین عرصه های زندگی، همه را باید بازتاب راستین مدیریت و هبری ای دانست که از آن بوی گند دین، بوی گند دین اسلام بمشام میرسد. تردید مدار که تا آن زمان که تصور شود که بحرانها و مصیبت هایی که مردم را چنین به سیه روزی و تیره بختی دچار ساخته است، ریشه در سیاست و قدرت دارد و نه در دین و مذهب، حکومت آخوندی بر قرار خواهد ماند. بخاط بسپر این هموطن که نقد حکومت آخوندی، از نقد دین میگذرد نه از نقد قدرت و یا سیاست.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi



۱۳۹۸ فروردین ۹, جمعه



سوار
بر نیروی خشمگین طبیعت...!



این سیل، متاسفانه نظام ولایت را از جا بر نکند و با خود نبرد، اما، بر آن مهر باطل نهاد که شاید مرحمی باشد بر زخمهای عمیقی که این سیل بر جا گذشته است. این بدان معنا ست که این سیل نشان داد که نظام ولایت برغم ادعای ش بر حفظ امنیت کشور، امنیتی که برای تامین آن باید دست بآتش افروزی در منتطقه بزند، کوچکترین مسئولیتی در باره حفظ جان و مال شهروندان کشور احساس نمیکند. که این نظام بار دیگر نشان داد که حفظ جان و مال ملت در برابر پدیده های ویرانگر طبیعت، در برنامه ریزی ها و پروژه های نظام ولایت، هرگز دارای الویت نبوده و نیستند. همین بس که به بودجه ای که مدیریت بحران کشور در مقایسه با بودجه ایکه به مرکز خدمات حوزه های علمیه، در بودجه کشور تخصیص داده شده است، بنگریم. بنا بر گزارش ایران وایر " بودجه مرکز خدمات حوزه‌های علمیه؛ ۸۰ برابر بودجه مدیریت بحران کشور" در بودجه کشور منظور شده است. این بدان معناست که موسسات دینی و مذهبی کوچکترین و بی اهمیترینشان دارای  بودجه ای هستند چندین برابر بودجه مدیریت بحران( لیست ایران وایر از مقایسه بودجه سازمانهای مذهبی در برابر بودجه مدیریت بحران کشور را در پایان مطلب مشاهده کنید).*

درست است، سیل یک پدیده طبیعی است. همه و هر جایی ممکن است بوقوع بپیوندد. سیل مثل هر بلای طبیعی دیگری ممکن است ضعیف و کم ضرر و زیان و یا قوی و ویگرانگر و خسارتبار باشد. اما، سیل مثل هر بلای طبیعی دیگری جامعه بشری را یکسان تحت تاثیر ویراگر خود قرار نمیدهد. جوامعی که به خشم و خشونتی که ممکن است از طبیعت بر خیزد اندیشه نموده و خود را آماده مقابله با آن نموده و تدابیر لازم برای استقبال و بدرقه آن تدوین نموده بگونه ای که خسارات مالی و جانی را بحد اقل برسانند، کمتر دچار ویرانی و تلافات انسانی میشوند. نیازی بگفتن نیست که در جوامع پیشرفته صنعتی، جامعه ای که نهادها و سامانه های آن پیوسته بر اساس محاسبه پدیده های ویرانگر طبیعت بنا میگردند، خسارتهای جانی و مالی کمتر است. نه اینکه تدابیر و راهکارهای از پیش اندیشیده شده لزوما، همچون یک سپر دفاعی، جامعه را از هر گزند طبیعی مصون میدارد، اما، با اطمینان میتوان گفت که ضرر و زیان و از دست دادن جان و مال بسیار کاهش مییابد. چرا که طبیعی ست که آنجا که ساخت و ساز بر اساس قواعد و مقرراتی که بر اساس محاسبه نیروهای طبیعی از جمله باد و باران و طوفان و سیل و زلزله، صورت بگیرد، بهتر، مجهزتر و با نظم و ترتیب میتوانند از جان و مال خود محافظت نماید. مثلا، کد خانه سازی در آمریکا و اروپا و ژاپن را نمیتوان با کد خانه سازی در بنگالدش و کشورهای کمتر پیشرفته با بنیان ضعیف علمی و صنعتی را مورد مقایسه قرار داد، بهمین دلیل هر طوفانی در بنگالدش یک فاجعه عظیم و غمانگیز اشت.

  اما، جامعه ایکه بر اساس تفکر و اندیشه دینی بنیاد گذارده میشود، ذاتا از تفکر به وقوع پدیده های ویرانگر طبیعی در آینده ای نا معلوم، ناتوان است. چون محور تفکر دین پیشه، عالم و فقیه، گذشته است و آنچه که در گذشته بوقوع پیوسته است. افزوده بر این وقوع پدیده های مخرب طبیعی را در ارتباط با اقتدار و وعده هایی که خداوند یکتا و یگانه داده است مورد تعبیر و تفسیر قرار میدهند. آخوند علم الهدا درخطبه اخیر خود، اگرچه سیل مناطق مختلف استان گلستان و شیراز را قابل جلوگیری خوانده و مسئولین را متهم بکوتاهی در مدیریت میکند، با این وجود وقوع حوادث مخرب طبیعی را بخشی از وعده و وعیدهای خدواند میخواند. چنانکه خدا ابلاغ کرده است که اگر راه "زهد" و "تقوا" پبشه کنی، هم در این جهان سعادتمند شوی و هم در آخرت. طبیعی ست که هرچه از راه "مستقیم،" انحراف پیدا کنی، دست بکفر و منکر بزنی، هم در این دنیا به "ذلت و نکبت مبتلاشوی هم در آخرت. علم الهدا میگوید:

به ما بیان می‌شود (خدا مقرر داشته است) اگر مسیر زندگی ما در اجرای تقوای الهی باشد نتیجه این زندگی، سعادت است و نهایت به این سعادت، نائل خواهید شد و اگر بنا شد مسیر زندگی و حیات شما برخلاف تقوا و در غیر مسیر دستورات الهی باشد به این ذلت و نکبت در سرنوشت زندگی مبتلا می‌شوید.
چه ما این سخنان را جدی بگیریم و چه بسخره، واقعیت آن است که این گفتمانی ست که چهل سال بر کشور ما حکومت میکند. یعنی که مسئله فراتر از سوء مدیریت است. امادگی برای تقابل مفید و مکفی با پدیده های ویرانگر ناگهانی در آینده ای نامعلوم، از یک منظومی فکری بزرگتری ریشه میگیرد که همانا گفتمان دینی ست، گفتمانی که انسان را مقهور نیروی طبیعی میپندارد، نه موجودی توانا به مهار نمودن نیروهای طبیعی. بعبارت دیگر، دین نگری هم با عقل و خرد در ستیز و خصومت است و هم با آینده نگری. ویرانی جنگلها، تصاحب کوها و مراتع طبیعی، بفتواهای آیت الله های گوناگون از جمله حضرت ولایت فقیه، ناشی از رویکرد بآینده نیست بلکه بازتاب دیدگاهی ست رها از درک رابطه زندگی اجتماعی با پیرامون طبیعی.پرفسور کردانی استاد کویر شناسی در دانشگاه تهران اظهار میدارد که : 

 ه قدری در مدیریت شرایط بد‌ عمل می‌کنیم، این روزها نعمت خداوند برای ما عامل بدبختی و گرفتاری شده 
 است و به جای اینکه مشکل آب را کم کند، مشکل آب را بیشتر کرده است.
وی خاطر نشان نموده است که ااگر نظام به گسترش آبخیزی، ساده و کم هزینه در ارتفاعات کشور اقدام کرده
 بود تا حدود زیادی میتوانستند نیروی ویرانگر سیلهای اخیر را مهار نموده و از شدت ویرانی آن بکاهند.
برغم کوته اندیشی و کوته نظری نهفته در دیدگاه دینی، علم الهدی به مدیریت انقلابی سیل ویرانگر در نقاط مختلف کشور بوسیله سپاه پاسداران و نیروهای ارتش تحت فرماهدهی کل قوا، آخوند خامنه ای، بگردن خود مدال افتخار میآویزد و اظهار میدارد که:
:
باید واقع بین باشیم؛ این نظام، نظام انقلابی است و مدیر انقلابی می‌پسندد و می‌طلبد؛ این مردم در عمر 40 ساله انقلابشان، مدیر انقلابی را دیده‌اند و مدیر انقلابی را لمس کرده‌اند؛ چه در زلزله غرب کشور و چه در سیل گلستان آنکه وارد عملیات شد و مسائل را حل کرد یا سپاه بود و یا ارتش. مگر غیر از این است که این سپاه و ارتش تحت مدیریت فرماندهی کل قوا و مقام معظم رهبری هستند؟ این نظام مدیریتی که رهبری پیاده‌سازی کرده‌اند، شامل نیروهایی مخلص و فداکار است و اگر این نوع مدیریت عرصه قوه قضائیه و دولت را فرابگیرد آنها نیز از همین قبیل خواهد شد.
آری، تا زمانیکه ولایت فقیه بر مسند فرمانروایی تکیه زده است و مدیریت انقلابی کشور را بعهده دارد، ملت 
نباید هرگز غم و اندوهی بخود راه بدهد. این در حالی است که تا بامروز کمتر ویدیویی انتشار یافته است که نیروهای پاسداران و ارتش را نشان دهد که فعالانه به کمک سیل زدگان شتافته باشند، چنانکه گویی وارونه .
سازی حقایق پدیده  تازه ایست در حکومت اسلامی.
مسلم است که روزی خشم طبیعت بسر آید، اما، بر ماست که سوار بر نیروی خشمگین این سیل خانمان بر انداز، نظام ولایت فقیه را رهسپار لجنزار تاریخ نمائیم.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi

*مرکز خدمات حوزه‌های علمیه : بیش از ۸۰ برابر
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم: تقریبا ۱۲ برابر 
شورای عالی حوزه‌های علمیه: بیش از ۲۳ برابر
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی: بیش از ۱۷ برابر
سازمان تبلیغات اسلامی: تقریبا ۱۵ برابر
موسسه نشر آثار امام خمینی: بیش از دو برابر
حرم آیت‌الله خمینی: تقریبا دو برابر
نهاد رهبری در دانشگاه‌ها: تقریبا ۸ برابر 
سازمان اوقاف و امور خیریه: بیش از ۲۳ برابر



۱۳۹۸ فروردین ۲, جمعه

سال نو،
سال پیوند و همبستگی!



اول، سالی که گذشت، سال ادامه حیزش و فریاد بود از اواخر سال پیشتر، سال "فریاد" بود "از این همه بیداد،" سال  محنت و سختی بود  و درد و رنج بیشتر، فقرو فساد عمیقتر، اعتیاد و فحشای گسترده تر. سالی که گذشت، سال ویرانی محیط زیست بود غارت های بزرگ میلیاردی.
 سال که گذشت، سال بحرانهایی بود که همزمان گریبان نظام را برگرفته و تنفس را بر آن دشوار ساخت. سالی که گذشت، سال ادامه آتش افروزی نظام بود و پروردن رویای برافراشتن پرچم  کیش "اهریمنی" در منطقه، از عراق و یمن گرفته تا لبنان و سوریه با ابزار موشک پرانی  و فشفشه، بدست کسانی که  از کار گل بسرداری رسیده اند  و فرماندهی. سال گذشته همچنان سال افتخار نظام بود بر کوبیدن بر طبل تو خالی، سال مبالغه و یاوه گویی، سال لاف و گزاف و بر حسب معمول سال تداوم ریا وفریبکاری، مکر وخدعه الهی که این "دشمن" بد خیم، "شیطان" است مسئول همه نکبتها و مصیبتها، نه رهبران و روسا و وزیران و مدیرانی که همه علم و دانش و خود بر گرفته اند تنها از یک کتاب، کتابی آسمانی در بر گیرنده  همه آنچه تا کنون بشر آموخته است و در آینده خواهد آموخت. مهم نیست رئیس و مدیر عمامه بسر و یا پیرهن یقه کوتاه بتن دارد، مهم آن است که کلام الله را بکار گیرد در مدیریت، چه در عرصه عدالت و دادگستری و چه در عرصه افتصاد و دیپلماسی بین الملی، چنانکه گویی در قران "مقدس" هم درس حقوق بشری آموخته است و هم درس مملکتداری و صنعت و تکنولوژی و هم درس جاسوسی و خبرچینی.
  
سالی که گذشت، سالی بود که در دل مردم شک و تردید افتاد. شک و تردیدی که ولایت از آن سخت هراس داشته است و دارد. بارها خود در سخنرانیها و خطبه های ش اشاره کرده است که تولید شک و تردید در ذهن مردم  استراتژی دشمنان نظام است که بوسیله قدرتهای استعماری علیه نظام ولایت رهبری میشود. نظامی که یکه و تنها در برابر شان به مقاومت برخاسته  و در تمام نقاط دنیا سلطه شان را به چالش کشیده است. که دشمنان با ایجاد شک و تردید به ذهن مردم رخنه میکنند.  که نظام ولایت، تقلب میکند. دروغ میگوید. شلاق میزند. شکنجه میکند. مکرر بدار میآویزد. که آزادی بیان نیست و هرکس عقیده ای مخالف نظام داشته باشد به نیستی می پیوندد که  این تهمت های قدرت های استکباری ست برای ایجاد شک و تردید در وجود ملت، چنانکه گویی که مردم از ابزار بینایی و عقل و خرد محرومند، بنده و رعیتی بیش نیستند که مستقلا مشاهده کنند و بسنجند. که پایه های ولایت و یا معصومیت و شریعت در خون و دروغ ، بنیان گذارده شده است. نه می بینند، نه میشنوند و دریابند که معترضین و کارکران و معلمان و فعالان حقوق بشر را میگیرند و به بند میکشند، مطبوعات را می بندند، روزنامه نگاران، نویسندگان، خبرنگاران، فیلمسازان، هنرپیشگان، خوانندگان و نوازندگان را دستگیر و بدون اطلاع خانواده ها، روزها، هفته ها و ماه ها در سلولهای مجرد نگاهداری میکنند. رسانه های اینترنتی را ویران، سیستم مخابراتی را مختل نموده و در فضا پارازیت های خطرناک میاندازند که با توطئه ها و دسیسه های دشمنان دست و پنجه نرم کرده و از بروز شک و تردید در ذهن مردم جلوگیری کنند. در حالیکه کار از کار گذشته است و مردم قطرات خونی که از شمشیر ولایت میچکد با چشمان خود مشاهده نموده اند. سالی که گذشته سالی بود که در برابر «او هست بجز او هیچکس نیست،» «ما هم هستیم» ظهور یافت و مبانی توحید را به چالش کشید.

سالی که گذشت، سالی بود که زنان همچنان در صف اول، مبارزه با نظام اهریمنی را ادامه دادند، در انظار عمومی حجاب اجباری از سر بر گرفتند، بر سر چوبی آویختند و ناقوس افول نظام را بصدا در آوردند؛ و به چه قیمتی سنگین و پر بهایی. زنان شجاع و فرهیخته ای، همچون نسرین ستوده و نرگس محمدی، زنانی که تاج و تخت ولایت را تهدید میکنند به حبس های طولانی محکوم میکنند. چه بخوبی نظام بوی برده است که در دست توانای آنها و زنان بسیاری همچون آنان است که کلید رهایی و آزادی ملت نهفته است. بی جهت نیست که سالی که گذشت سالی بود  که نظام همچنان بزنان کینه ورزید  و پیوسته و بهر بهانه ای نسبت بآنان تبعیض روا داشت و آنها را مورد انتقام ستانی و خشم و خشونت قرارداد با گشت های مختلف "ارشادی" و انتظامی به بهانه بر قراری "امنیت اخلاقی."

وبعد. با ناخشنودی عمیق است که بگوییم سالی که در پیش است بسی بسیار سختر و آزار دهنده تر خواهد بود از سالی که گذشت. اما، چه باک در شرایط دشوار و نامناسب است که بذر رهایی و آزادی کاشته میشود. با این همه سال گذشته، سالی بود که درخشش اراده معطوف به رهایی و آزادی در دل تاریکی و خاموشی ادامه یافت، درخششی که از سال پیش تر آغاز یافته بود. از اینروی مردم یکدیگر را در یافتند و فهمیدند بر خلاف آنچه نظام سعی میکند که الغا کند، تنها و منفرد نیستند. که  هم درد هستند و غم و اندوه مشترک دارند. که تنها نیستند در احساس بندگی و رعیتی و محرومیت از ابتدایی ترین حق و حقوق بشری.

در سال نو، بی تردید، دستگاه امنیتی رژیم هر آنچه که در توان دارد بکار گیرد تا بر حسب معمول همچنان رهبران و گردانندگان هر خیزش اعتراضی را شناسائی و سپس از صحنه مبارزه خارج نموده و آن خیزش را خاموش سازد. همه بخوبی آگاه هستند که چه بر رهبران کارگران و کارمندان و معلمان وهر خیزش اعتراضی دیگری رفته و هنوز هم  میرود و چه هزینه سنگینی برای رسیدن بحق و حقوق خود پرداخته اند. این شیوه نظام ادامه خواهد یافت.

اما، از آنجا که وضع موجود بوخامت گذارده و و پروژه دولت مبنی بر افزایش حداقل حقوق تا پانصد هزار تومان، نه تنها درد تامین معیشت کارکنان و زحمتکشان را تسکینی نمیدهد بلکه بر زخمهای مردم نمک هم می پاشد. چون افزایش حقوق همراه با افزایش عرضه کالاهای پایه ای نیست. افزایش حقوق تنها  بافزایش تقاضای بیشتر می انجامد و رقابت بین متقاضیان و صفهای طولانی تربرای بدست آوردن کالاهای مورد نیازی که پیوسته کمیاب تر میشود. یعنی که دولت ولایت با یک دست میدهد و با دست دیگر پس میگیرد. پس شکایتها، نارضایی ها و اعتراضات همچنان ادامه خواهد یافت و برغم خواست نظام رهبران جدیدی را در دامن خود پرورش میدهد و زمینه را برای پیوند و همبستگی بین خیزشهای اعتراضی بوجود آورده و در نتیجه وحدت کثرت، رمز پیروزی بر نظام را اجتناب ناپذیر مینماید.

بدین معنا که از آنجا که بحرانهایی که مردم را به چنین روز سیاهی نشانده است، قبل از آنکه از اقتصاد و یا سیاست برخیزد، در واقع از دین بر میخیزد، دینی که مظهر آن روحانیت است برهبری ولی فقیه. ولی فقیه است که حرف اخر را در اتخاذ هر  تصمیم مهم و حیاطی، میزند و حرف او اول از علم و دانش دینی او ریشه میگیرد و بازتابنده سیاستهایی است  بنفع تداوم و بقای حکومت روحانیت، نه رفاه و آسایش ملت. که گزینش ولی فقیه ارجح  است بر گزینش 80 میلیون آدم دیگر. چرا که ولی فقیه از تبار "معصومین" و "مظلومین" و خطا ناپذیران است، مطلقا پاک دست و پاک دامن است و بالاتر از همه، "پاک " دهان. چون از دستانش چیزی جز خون نریزد و ظلم بر نیاید و از دهانش چیزی جز کذب و نفرت به دیگری بیرون نریزد. چهل سال آمریکا ستیزی، محور تمام سیاستهای داخلی و خارجی از آغاز در جهت خدمت به نهادین ساختن ارزشهای دین و قواعد و مقرارت شریعت اسلامی بکار گرفته شده است. سالی که گذشت، سال استبداد سیاه بود، مثل دیگر سالهای دورتر، که تنها یک شخص است که حق  دارد بر گزیند.

بنابراین طبیعی ست که تا زمانیکه خیزش های اعتراضی، براندازی نظام ولایت فقیه را هدف استراتژیک خود قرار ندهد، کثرت بوحدت نخواهد رسید. البته که چنین امری هم اکنون بوقوع پیوسته و در شعارهایی همچون «حکومت اسلامی نمیخواهیم نمیخواهیم" و یا « توپ و تانک و فشفشه آخوند باید گم بشه» بعنوان نمونه بازتاب یافته است، تکرار و ادامه این شعارهاست که زمینه را برای پیوند و همبستگی تمامی اقشار مردم برعلیه نظام بوجود میآورد. پیوند و همبستگی کثرت است که "وحدت کلمه" را بچالش میکشد و کثرت در وحدت را جانشین آن ساخته و رهایی و آزادی را بارمغان آورد. به طلوع روشنایی باید امیدوار بود.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi





۱۳۹۷ اسفند ۲۴, جمعه


چگونه به اینجا رسیدیم!




 اینجایی که دوزخی ست برای "حقیقت،" برای راستی و درستی، برای عفاف و نجابت، اینجائی که "معصوم" و"مظلوم،" فریبکارترین اند و سفاکترین و بیرحمترین؟ اینجایی که امام، یزید میشود و یزید، امام؟
چگونه باینجا رسیدیم، اینجائی که بایدها و نبایدها، حرام ها و حلال ها، هم دینی اند و هم سیاسی، یکی بیانگر رابطه بین خداوند بی همتا، الله است و "بنده،" دیگری بازتابنده رابطه فرمانروا است و فرمانبر و نیز رابطه حاکم و محکوم. اما، هردو مشترکا، دین و قدرت، هیچ نجویند مگر "تسلیم" و "اطاعت" و فرمانبری.
براستی چگونه باینجا رسیدیم، باینجایی که جامعه ما تا بیخ و بن گندیده، ظلم و ستم، فساد و فحشا، فقر وتنگدستی، سراسر آنرا فرا گرفته و ناقوس خروج امام عج از غیبت را بصدا درآورده است.
به یقین از آن زمان که تسلیم و اطاعت در عبادت و عبودیت در برابر الله، خداوند یکتا، برضایت خاطر، تبدیل شد به تسلیم و اطاعت، بضرب تیغ و تازیانه، بضرب شمشیر و شلاق، بضرب زندان و شکنجه، بضرب اعدام و حد زنی در ملا عام، بضرب قتل عام ها چه در بیرون و چه در درون زندانها.
افزوده براین،"فرا فکنی" و "مسئولیت گریزی،" یکی از برجسته ترین ویژگیهای حکومت "مقدس" اسلامی، را باید یکی  از دلایل مهم رسیدن به تاریکی و ظلمت کنونی دانست که از راس، از جایگاه ولی فقیه و بیت رهبری آغاز و در تمامی دستگاها، سازمانهای دولتی، و زیرین ترین لایه های اجتماعی نفوذ کرده است. رهبر معظم انقلاب بارها یاد آوری کرده است که چه زودتر از اینها، پیش از آنکه باین ناکجا آباد دینی برسیم، در باره "فساد" اخطار کرده است و اگر "مسئولین" دستورات اورا باجرا در میآوردند، فساد اینچنین گسترش نمی یافت. بهمین سادگی ست که او از بدوش گرفتن مسئولیت میگریزد. آری، همه افساد بپایان میرسید اگر که مسئولین بفرامین او گردن مینهادند. واقعیت، اما، آن است که شمشیر ولایت نه تنها بر گردن مسئولین نامسئول فرود نمیآید، بلکه ارتقا می یابند که سرها را بر دار شریعت بر آویزند، زبانها را از حلقوم بیرون کشند و دهشت آفرینند. بنگر که چگونه طلبه ای، همچون ابراهیم رئیسی، با دستهایی خونین از گدایی بشاهی میرسد.
مسئله این است که حاج آقا، خدا خامنه ای با ایمانی که به خدای خود دارد، خام اندیش تر از آن است که بفهمد که فساد از فرا فکنی و مسئولیت گریزی آغاز میگردد، یعنی با شخص وی. اگر مسئولیت گریزی در دوران شاه از قدرت بر میخاست، از قدرت استتبدادی، یعنی قدرتی که پاسخگو نیست، در حکومت مقدس اسلامی، حکومت اخلاق و خدا محوری، فساد افزوده بر ریشه گرفتن از قدرت استبدادی به مراتب اولی از "دین،" از حکومت "شریعت" بر میخیزد، از قواعد و قوانین الهی که مظهر آن ولی فقیه است و نهاد "فقاهت." این بدان معناست که از استبداد مضاعف دین و قدرت، فساد مضاعف بر میخیزد. چرا که شریعت اسلامی ست که زمینه ساز همه افساد است، زمینه سازاصلی فرا افکنی و مسئولیت گریزی.
چرا که با ابزار "فتوا" و برساختن آنچه "کلاه" شرعی نامیده میشود،هیچ حرامی نیست که حلال نشود و هیچ حلالی نیست که حرام نشود. نیز هیچ تکلیف شرعی نیست که غفلت از آن جبران پذیر نباشد. همچنانکه درآمدی که ناشی از "ربا خوری" تولید شده است میتواند به درامدی حلال تبدیل شود. همین بس که بخشی از آن درآمد، طبق فتوای مجتهد، بعنوان "صدقه" در اختیار مراجع تقلید و یا نهادهای دینی قرار بگیرد. حتی اگر کسی در انجام تکالیف شرعی خود در هنگام زندگی غفلت ورزیده است، بستگان او میتوانند یا خود کمر بجبران غفلت او بپردازند و یا در برابر پرداخت وجوهی، ملایی را استخدام کرده که چندین سال در جبران مافات، نماز قضا بخواند و روزه ی قضا بگیرد. نقل میشود که برای اینکه آیت الله خمینی خوردن ماهی ازون برون را برای مسلمانان حلال کند، فلسی را بر نوک دم ماهی یافتند که شرعا بهانه ای شود برای صدور فتوای حلال شدن ازون برون. آری، انسان در برابر الله مسئول است نه در برابر انسانی دیگر.
بنابراین، چه باک از دروغ گفتن و پنهان ساختن و یا وارونه نمودن حقایق. چه باک از مال ربایی و رانت خواری و رشوه گیری. یکی را "تقیه" میخواند و دیگری را "غنیمت" الهی. چه در قاموس اسلام، مسئولیت در برابر خدای یکتا و یگانه ارجح است بر هرگونه مسئولیت دنیوی و مسئولیت در برابر جامعه بشری.
تا زمانیکه باورمند، خود را نسبت بخداوند خویش مسئول محسوب نماید، میتواند هر تعهد و قرارداری را بپذیرد و یا فسخ کند، بدون آنکه هیچ مسئولیتی را بپذیرد. چه باورمند، بویژه اگر از حوزه های علمیه، از نهاد فقاهت برخاسته، عمامه تقدس بسر و عبای تقوا به تن کرده باشد، همیشه و در همه حالتی بر حق است، حتی زمانیکه دست خود را بخون دیگری آغشته نموده و اموال دیگری را برباید. بعضا، اگر هم مورد سوال قرار بگیرند با ابزار رانت و رشوه از پاسخگویی میگریزند. در اینجا وجدان هیچ یک، نه رشوه دهنده و نه رشوه گیرنده، دچار شرم نمیگردد، چرا که آنها خود را در برابر خدا مسئول میدانند نه در برابر انسان همنوع. پس چه جای تعجب اگر  حکومت دین و اخلاق، در منجلاب فساد دغرق و نابود شود.
طبیعی ست که وقتی خیزش مردمی، بیش از یکصد شهر بزرگ و کوچک را فرا میگیرد، باید با چراغ دستی در پی مسئول بگردی، چنانکه گویی رفاه و آسایش و فراوانی ضروریات زندگی مادی و از همه مهمتر "آزادی" بوده است مسئول و یا همچنانکه مقتدرترین شخص کشور که بر راس نظام قرار گرفته است، بر طبق معمول، "دشمن" و یا "دشمنان" نظام را مسئول میخواند، دشمنان "فرصت شناسی" که هم سیاست دارند، هم ثروت و هم قدرت. این دشمنان نظام هستند مسئول تمامی تیره بختی ها و سیه روزی ها، مسئول اقتصاد ورشکسته، غارتهای میلیاردی و ویرانی محیط زیست و زوال انسان و پسروی اجتماعی، دشمنانی که هر بذری که نظام ولایت کاشته است از بیخ و بن بر کنده اند.
آری، این دشمنان نظام اند مسئول تمام بی کفایتی ها و ورشکستگی ها در تمام عرصه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، نه سرکوب و منکوب کردن آزادی های فردی و اجتماعی نه نظام تبعیض جنسیتی و ستیز و خصومت با جهان بیرونی. اگر فحشا و روسبیگری، اعتیاد و مصرف مواد مخدره، گسترش یافته و اگر  خشم و خشونت، درغگویی و دو روئی، فردیت منقی و جاه پرستی و رقابت و برتری طلبی، زرق و برق و زینت گرایی، غیرتمداری و تعصب گرایی و نابینایی نهادین گردیده است، همه از دسیسه های دشمن برمیخیزد نه از حکومتی که بر دین و اخلاق بینان نهاده شده است.
فرمانروای خطه خراسان، حجت الاسلام، علم الهدا، فضای مجازی را مسئول وضع نابسامان کنونی و تظاهرات پی در پی مردم بشمار میاورد. حجت الاسلام پاک دهان بر آن است که فضای مجازی دروازه ای ست برای ورود "شیطان." در فضای مجازی، شیطان میتواند از "شگرد" های خود استفاده کرده با ابزار "آرایش " و "تزئین" دست بفریب جوانان بزند. خطبه گوی خراسان، هشدار میدهد که شیطان در صدد راه بندان است و اجازه نمی‌دهد انسان صراط مستقیم را انتخاب کند.
این بلاهت است که ما را باین روزسیه نشانده است. بلاهتی که از عقل "اجتهاد" بر میخیزد، عقلی که بر حلال و حرام، پاک و نجس، مستحب و مکروه،  تکیه میکند، عقلی که بریدن از خواسته های تن و پیوستن به نیازهای معنوی و روحی را تشویق و ترویج مینماید. حکومت دین و قدرت از بکارگیری عقل محاسبه گر ناتوان است. چرا که عقل محاسبه گر، ذاتا مادی اندیش است. حال آنکه عقل اجتهاد، نگران سود و زیان نه در این جهان بلکه در دنیای دیگر است. حسابرسی واقعی آنجا ست نه اینجا. آنجا باید جوابگو باشیم در پیشگاه پروردگار. این فریبکاری متولیان دین، برخاسته از بلاهت است که ما را در عصری چنین تاریک فرو برده است.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi