۱۴۰۲ آذر ۱۰, جمعه

دین راز بقای

حکومت آخوندی!

  


  

بنظر میرسد که باید بگونه ای دیگری بتعییرات و تحولاتی که دیر زمانیست که در حکومت اسلامی بوقوع می پیوندد بنگریم و یا تعبیر و تفسیر کنیم. چه، از هر زاویه که بنگری، هر حکومتی که در شرایط حکومت آخوندی قرار داشت، تا کنون چندین بار سرنگون شده بود.

 

چه، تمام شواهد حاکی از آنست که اقتصاد کشور اگر رسما ورشکسته نیست، غیر رسمی در حال فروپاشی ست. کارشناسان بر آن باورند که شرایط اقتصادی حکومت آخوندی، حتی، بیش از این سخت و دشوارتر نیز خواهد گردید. بار گرانی و بیکاری، کاهش نیروهای تولیدی، و بازار کساد داد و ستد، غارتهای بزرگ و اختلاس های میلیاردی، گسترش فقر و فساد و فحشا، انحطاط و تباهی و عقب ماندگی، مادر همه تیره بختی ها و مصائب اجتماعی، همچنین، تخریب محیط زیست، خشکی رودخانه ها و دریاچه ها و آب و هوای آلوده در نتیجه ندانم کاریهای "مجتهدین" حوزه ای و دانشگاهی، ظاهرا، چندان موجب نگرانی و اضطراب نظام نمیگردد.

 

حال آنکه، آنچه حکومت دین را پیوسته از آغاز تا بامروز سخت نگران و بر افروخته کرده است، حجاب زنان بوده است. در مرکز توجه نظام، هیچ نیست، مگر حجاب زنان، بویژه پس از قتل مهسا امینی. از آغاز حجاب، مسئله اصلی و حیاتی جامعه آخوندی بوده است و هنوز هم هست. در حاکم ساختن حجاب اجباری، حکومت آخوندی چه سازمانها و نیروهای ارشادی و نظامی و انتظامی بوجود نیاورده است، از گشتهای ثاراللهی تا ظهور حجاب بانان، ماموران تعلیم دیده زنان با حجاب بونیفورم شده با نواری سبز، برکشیده از دو طرف از سر شانه تا کمر، چنانکه میتوان از فاصله ای بسیار دوری آنها را شناسایی کرد. اخیرا، حجاب بانان را در دو سوی راهروهای متروها ردیف کرده اند که بر حجاب زنان نظارت نموده و باذیت و آزار و تهدید بدستگیری زنان متخلف بپردازند.

 

براستی، راز و رمزماندگاری نظام آخوندی، برغم وقوع طوفانهای و بحرانهای عظیم و ویران کننده، در چیست؟ پس از گذشت 44 سال حکومت دین، معلوم شده است نمیتوان امیدوار بود که عوامل مادی و زیربنایی گرانی و بیکاری، گسترش فقر و بدبختی و فلاکت، همچنین فساد و فحشا، غارت و چپاول ثروت ملی را مسئول تعییر و تحولات اخیر و یا ظهور جنبش زن زندگی و آزادی دانست، تغییرات و تحولاتی که باید آغاز یک جنبش آنقلاب خواند، انقلابی که جوانه زده است و در حال رشد رویش است. ما، هم اکنون در بهبوهه تحولاتی هستیم که بدست زنان با جنبش کشف حجاب آغاز گردید. تحولی که بسختی میتوان آنرا کمتر از یک تحول انقلابی دانست. چگونه میتوان کشف حجاب را کمتر از یک کنش انقلابی خواند. همچنانکه سالها پیش از این، اعلام کردم حجاب از سر زن بر گیر حکومت اسلامی فرو خواهد ریخت، واقعیتی که هنوز مصداق دارد. البته که دیر زمانی است که نظام اراده کرده است که از تمدن بشری شاخه ای بر گیرد و حجاب را  قانونمند سازد که بدرستی روشن نیست در کدام کوچه پس کوچه مجلس قانونگزاری آخوندی، گم و گور و ناپیدا گردیده است و از اجرای آن خبری بگوش نمیرسد.

 

هماکنون آن دستگاه عریض و طویل سرکوب و خشونت بر علیه زنان که به ابتکار مجتهدین  سازماندهی شده بودند فشل گردیده است. کشف حجاب در حال گسترش است و نظام نمیتواند مانعی بر سر رشد و توسعه آن بوجود آورد. اما، تنها کشف حجاب نیست که از رویش انقلابی عمیق و سر نوشت ساز حکایت میکند. مثلا، اینروزها بخوبی میتوان تغییراتی مهمی را در رفتار مردم مشاهده نمود، از بزن و بکوب و شادی و پایکوبی در خیابانها تا مراسم سوکواری و خاکسپاری عزیزان که در ان بجای قران خوانی و نوحه و تو سر زدن، با دهل و سرنا و یا دف و تنبور بمدح و ثنای مرحوم میپردازند. که مرگ دیگر نه ورود به جهان تاریکی و سیاهی بلکه ورود بیک زندگی نو و جهان روشنایی تعبیر و تفسیر شود. نظام بخوبی میداند که اگر به این تحول، تن بدهد و زنان را بدون حجاب بپذیرد، دیر یا زود باید با سرنوشت محتوم خود روی در روی گردد.

 

پس چه باک، بگذار بر سر هر کوی و برزنی حجابانان را بگمارند و بی شرمانه بهر قهر و خشونتی برعلیه زنان دست خود را آلوده نمایند. پیروزی زنان در مبارزه با حجاب اجباری، بدون تردید پیروزی بزرگی ست برای جنبش رهای بخش زن زندگی آزادی.

 

با این وجود، آنچه هنوز راز آمیز است بقای حکومت آخوندیست. چرا که عوامل شناخته شده ی مادی و اقتصادی که در تغییر و تحولات انقلابی و شبه انقلابی جوامع دیگر نقش تعیین کننده را بازی کرده و میکنند، در حکومت دین، تا کنون نقش مهمی بازی نکرده اند. شاید هم، نباید  نقشی بازی کنند. چون جامعه ایکه آخوند بر آن حکومت میکند، بر اساس قانونمندیهای سرمایه داری بچرخش در نمیآید. اگر چه، سود و سرمایه نقش خود را در نظام اقتصادی بازی میکنند، اما، بسیاری از تصمیمات سرمایه گذاری، نه در خدمت کسب سود بیشتر بلکه در خدمت گسترش و نفوذ دین آخوند در درون و در سطح جهانی تحت رهبری ولایت فقیه، آخوند خامنه ای اتخاذ میگردد، تصمیماتی که ریشه بر گرفته از باور بدین اسلام بعنوان حکومتی بازتابنده اراده خداوند یکتا و یگانه، الله.

 

باین دلیل هم، بحرانهای اقتصادی موجب نگرانی نظام نشود. زیرا که در قاموس اسلام، فقر و بدبختی لزوما، پدیده چندان زشتی هم بشمار نیاید. که خود نشانی ست بر ارزشهای متعالی، همچون، ساده زیستی، فروتنی، بی اعتنایی به مادیات و دل بستن بمعنویات. که ای بسا، رنج و سختی در این جهان همراه باشد با رستگاری و خوشبختی در آن جهان، جهان ماورایی. بریدن از مادیات وکم جویی و کم خواهی و کم مصرفی، داروی دردهای اقتصادی ست. چه جای نگرانیست.

بگذریم که دیر زمانیست که نظام مردم را به پر خوری متهم میکند. مگر چند سال پیش از این وزیر بهداشت نظام اعلام نکرد که "هفتاد درصد مردم پرخوری میکنند." وزیر نیرو، نیز،  اظهار کرد "مردم ایران زیاد غذا می‌خورند در حالیکه چینی‌ها با یک وعده سیر می‌شوند". آقای وزیر فراتر رفته و تحریمات را ناشی از ضعف مردم در برابر مصرف خواند. که ابرقدرتها باین نقطه ضعف ما پی برده و تحریمات را برگزار کرده اند. این در حالیست که بیش از 30 درصد مردم در فقر مطلق بسر میبرند و بیش از 70 درصد دارای مسائل معیشتی هسستند.

 

با این وجود، عوامل اقتصادی، برغم افزایش فقر و فلاکت در طی 44 سال گذشته در ظهور جنبش رهایی بخش زن زندگی آزادی نقشی بازی نکرده اند. هماکنون، نیز، آنچه بقای حکومت آخوندی را بچالش کشیده است، نه از نوع زیربنایی ست، نه اقتصادی و یا مادی بلکه از نوع فرهنگی ست، از نوع جنبش خروج از تاریکی و پیوستن بروشنایی ست، بر انداختن قواعد و مقررات شریعت اسلامی ست و رهایی از خرافه گرایی و جزم نگری.

 

حکومت آخوندی دارای دشمن طبقاتی هم نیست. هم چنانکه در دوران رسالت، زمان حکومت محمد، پیامبر اسلام، بدلیل وجود "امت" طبقه ای وجود نداشت. در حکومت اسلامی، نیز، ولایت فقیه است و امت. برغم و جود نا برابریها و وجود فقر و ثروت. در نتیجه بسختی میتوان به رفتار و کرداری رجوع نمود بازتابنده خصومت طبقاتی. البته که درصد کوچکی از جامعه بخش بزرگی از ثروت را در اختیار دارند، اما، فاقد ویژهگیهای یک طبقه اجتماعی است بمعنای مارکسیستی آن. چون نه وجودی خواهند داشت جدا از ساختار دین وقدرت و فاداری بدان، نه هدف اصلی آن انباشت سرمایه است و توسعه تولید و توزیع، بلکه تحکیم و توسعه حکومت دین است و بس. وگرنه نمیتوانند بکار خود ادامه دهند. چه تعجب که صنایع بازمانده از دوران گذشته ، مثل، ارج، و آزمایش و ایران ناسیونال را ویران نمودند.

 

در مبارزه با استبداد مضاعف دین و قدرت برهبری قشر آخوند، چاره دیگری باید اندیشید. اول از همه باید از مماشت با دین و مظاهر آن پرهیز نمود. حقیقت را باید پذیرفت که مصیبت و نکبتی که جامعه ما با آن روبروست، ناشی از باور مشترک حاکم و محکوم به دین است، دینی که متولیان آن از فرومایه ترین اقشار جامعه برخاسته اند. چندی پیش، از آقای داریوش شایگان نقل شد که گفته بود که نسل گذشته "گند " زده است، البته، نه به آندلیل که با اسلام دوازده امامی به مماشت پرداخته است بلکه بآن دلیل که جامعه تاب "تحمل" تغییرات را نداشته است. نسل شایگان، شاید "انقلابی ترین" نسل در تاریخ معاصر ایران، گند زدند زیرا که با ارتجاعی ترین قشر جامعه، با قشر آخوند عهد اتحاد بستند، قشری که در طول تاریخ، نیرویی بوده است باز دارنده جامعه از حرکت بسوی "بدعت" و نو آوری، نیرویی ذاتا "زمان ستیز" و دشمن آشتی ناپذیر انسان خود- ائین و آزاد. آری، نسل گذشته گند زده است بآن دلیل که به تنها چیزی که نمی اندیشید آزادی بود و قانونی در خدمت حفظ و بقای آن.

 

نظام ولایت، نظام شاهنشاهی نیست که با هزیمت شاه بنیان نظامی که بجا گذارده بود از هم فرو بپاشد. نظام ولایت تنها بر خشونت و یا شمشیر بنیان گزارده نشده است بلکه بر شریعت و شمشیر طوامان بنیانگزاری شده است. شمشیر بر اساس شریعت است که سر بر زمین میافکند، شریعتی که در سرشت ملت نهفته شده است و در آداب و رسوم، در باورها و ارزشهای جامعه تبلور می یابد. تا زمانیکه مردم، برضا یا بطمع، در مراسم نماز های جماعت شرکت میکنند، بزیارت امامزاده ها میروند، در سکواریهای ماه های محرم و صفر، بعنوان فعال و یا تماشاگر شرکت نموده، به حج میروند و حیوان قربانی و سفره های مقدس پهن و نذر و نیاز میکنند و سر انجام تا زمانیکه صدای اذان از گلدسته های مساجد بگوش میرسد، شمشیر اسلام با قدرت بر سر هرکسی که از تسلیم و فرمانبری سر باز زند فرود میآید. این است که دین اسلام راز بقای حکومت آخوندی ست.

 

این دین و پرورش در دامن دین است که آخوند خامنه ای را از گرگی هار و درنده به یک روبه ریاکار تبدیل میکند. چرا که هیچ حرامی نیست که در دین حلال نشود و بلعکس، هیچ شرم و حیایی نیست که به تفاخر غرور تبدیل نشود و هر رفتار و زشت و زننده ای به تسلیم و اطاعت و فرمانبری تعبیر نشود. چندی پیش از این آخوند خامنه ای بر بازوی نیرومند و سینه ستبر حماسی ها بوسه میزد و شربت و شرینی پخش میکرد، امروز از "سوراخ موشی" که رپر قهرمان، توماج صالحی برای وی خریداری کرده است، بکرنش و نرمی سخن میگوید، گفتمانی که از دین اسلام ناب محمدی برمیخزد، از دینی که در دفاع از ان میتوانی از هر مرز قرمزی که در تاریخ بشر از جمله تاریخ اسلام، شناسائی شده است عبور کنی. همچنانکه میگویند، حفظ نظام از "اوجب واجبات" است حتی اگر لازم باشد، میتوانی سر امام عج را هم از تن جدا ساخته بر زمین افکنی.

 

در حفظ حکومت دین و بنام الله، سر چه جوانان و نوجوانان زیباروی با اندامهای نیرومند را که با شمشیر شریعت و بنام الله بر زمین نیافکندند. در دفاع از حکومت دین است که چشمها را کور میکنند و یا پس از شکنجه های هولناک چه قهرمانانی را که بدار دین اسلام نیاویخته اند و هنوز هم، کمتر روزی است که فردی، گناهکار و یا بیگناه، بدار مجازات بنام الله بدار آویخته نشود. این تنبیه و مجازات و کشتار، این بیرحمیها و خونخواریها البته که مورد تایید الله خداوند یکتا و یگانه است، درخور تمام انسانهایی ست که از تسلیم و اطاعت و فرمانبری سر باز میزنند. یعنی آنانکه یا کافراند  و یا منافق و یا مشرک.

 

حکومت اسلامی بر اساس کدام قوانین و قواعد و بنام کیست که سخن میگوید و حکمرانی میکند. به عمامه تاجگونه و عبا و قبا و چفیه  آخوند خامنه ای بنگر، آیا میتوانی چیزی دیگری را بجز نماد دین مشاهده کنی. این بدان معنا ست که نه تنها آخوند خامنه ای بلکه قشر آخوند در سراسر جامعه، نماد دین اسلام اند. دینی که خدای آن بانسان همچون یک حیوان مینگرد، حیوانی فاقد عقل و توانایی اندیشیدن. در اعاده حیثیت انسانی خویش است که همگان باید بپا برخیزند.

 

متاسفانه حقیقت تلخ است بخصوص اگر آنرا بخواهی بپذیری. دین و متولی آن آخوند است که ملت را بسیاهی نشانده است. تا این حقیقت را نپذیریم که دشمن اصلی ملت دین است، همچنان در خم یک کوچه باقی خواهیم ماند.

 

فیروز نجومی

firoz nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjem@gmail.com

  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر