۱۴۰۲ مهر ۲۸, جمعه

بقای حکومت ولایت

و

جنبش زن زندگی آزادی!



 

اگر بگوئیم، آشوب و نا آرامی، خشم و خشونتی که هم اکنون شاهد وقوع آن در کشور خود و در کشورهای منطقه هستیم، از نظامی بر میخیزد که پرچم تقدس و تقوا و الله پرستی، پرچم دین اسلام را بدوش میکشد، هرگز کلامی بگزاف    نگفته ایم. اگر چه، حکومت اسلامی نقش خود را در حمله حماسی ها به اسرائیل انکار کرده است، اما، از حماسی ها بعنوان نماینده فلسطینی ها نه تنها بدفاع بر میخیزد بلکه چنان سخن میگوید، گویی که او، خود رهبر "مقاومت اسلامی،" است در برابر شیطان بزرگ، امریکا. با این وچود، در خطبه اخیرش، آخوند خامنه ای با نرمخویی بامریکا هشدار داد که کشور دست نشانده خود، اسرائیل غاصب را از ادامه بمباران غزه باز دارد و گرنه جهان اسلام را به بی تابی میکشاند:

 

ملت‌های مسلمان و حتی مردم غیرمسلمان جهان از جنایات جاری رژیم اشغالگر جداً عصبانی هستند و اگر این وحشی‌گری‌ها ادامه یابد، مسلمانان جهان و نیروهای مقاومت بی‌تاب می‌شوند و دیگر کسی نمی‌تواند جلوی آن‌ها را بگیرد.

 

از لحن رهبر معظم حکومت آخوندی، چنین برآید که او از آینده هم خبر دارد، بویژه از واکنش مسلمانان جهان، نه جمهوری اسلامی، در دفاع از فلسطینی ها، نه دسته محمود عباس و شرکا بلکه  گروهایی با گرایش اسلامی، متعهد به بازپس گرفتن سرزمینهای اسلامی. گروهایی که از رهبر معظم حکومت اسلامی، آخوند خامنه ای تبعیت میکنند، مثل حماس، برغم اختلافات فرقه ای و یا جهاد اسلامی و حزب الله در لبنان و حشد و شعبی در عراق و حوثی ها در یمن. این گروه ها را نظام برای روز مبادا بوجود آورده و هزینه ای سنگینی را صرف آنها کرده است بان منظور که در صورت لزوم بفرمان ولایت بپا خیزند و فرمانبرند. روشن است که این گروه های خود فروش، در کشورهای مختلف باید هم به اشارات و پیامها، اراده و فرمان آخوند خامنه ای توجه کرده و در صورت لزوم آتش باختیار، مقاومت در برابر "اشغالگران" را گسترش داده و سر زمین مقدس را از وجود غاصبین صیهونیست پاکزدایی نمایند.

 

بدون تردید، انفجار بیمارستانی که به پناهگاه بی پناهان تبدیل شده بود، باید موجب رضایت خاطر رهبر معظم اسلام ناب محمدی، آخوند خامنه ای شده باشد. چون، وی با چنین عملیاتی، "متهم دیگری به جنایتی که خود مرتکب شده ای" از دیر بازآشنا بوده است و خوب میداند چگونه از آن در خطبه خوانی های خود از آن استفاده کند، البته که نه بسود آرام نمودن فضا در خدمت صلح و مذاکره بین متخاصمین بلکه در سوی ابهام بخشیدن بفضا و آلوده ساختن آن با ارسال پیامهای ضد و نقیض و ایجاد سر در گمی، فضائئ که تنها حکومتی که بدست آخوندها مدیریت میشود، میتواند دوام آورد و بقا یابد.

 

واقعیت آن است که حکومت اسلامی خود را برنده اصلی گسترش زدو خوردها و در گیرها در منطقه می پندارد. هرچه منطقه نا آرامتر و آشفته تر و هر چه بیشتر وقایع سیاسی لابلای سحر و جادو پیچیده شود و با راز و رمز همراه گردد، حکومت آخوندی راضی تر و خشنود تر. البته، دیر زمانی ست که حکومت آخوندی در پی گسترش نفوذ و اعتبار در اقصا نقاط جهان بویژه در منطقه بوده است. چرا که حکومت آخوندی از ضعف و ناتوانی و یا کم زوری خود در برابر شیطان بزرگ بخوبی آگاهی دارد. بدین دلیل از رو در رویی مستقیم با شیطان اجتناب میکند. اما، در اقصا نقاط جهان با بکار گیری دستجاتی که در کشورهای اروپایی سازمان داده است و همچون گروههای کانگستری مدیریت میشوند، میتوانند به نا ارامیها و نارضائی ها در هر کشوری دامن بزنند، اگر آنها را خود موجب نشده باشند. در اینکه، حکومت آخوندی در حمله حماسی ها به اسرائیل و حتی در انفجار بیمارستان الاهلی در غزه، دست داشته است و در آن نقش بازی کرده است، جای چندان تردیدی نیست.

 

بدون تردید، حکومت اسلامی، حداقل بخشا، تداوم و بقای خود را در نا آرامیها و درگیریها در خارج از مرزها می بیند. تشدید و ادامه در گیری و آشفتگی در بیرون از مرزها، پوششی میشوند بر نا ارامیهاها، نارضائیها، اعتراضات و تظاهرات درونی. چه از هر زاویه ای که بنگری حکومت آخوندی در تمامی عرصه های گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حتی نظامی، حکومتی ست ورشکسته. ولی فقیه، آخوند خامنه ای که عمامه اش هر روز بزرگتر و به تاج شاهی شباهت پیدا میکند، در خطبه اخیرش در باره پیشرفتها سریع علمی که در کشور بوقوع پیوسته داد سخن میدهد و رسیدن آن به ۱۲ برابر متوسط سرعت رشد جهان.

 

بعبارت دیگر، گفتمان ولایت، گفتمان تحریف است و ریاکاری، گفتمان انکار واقعیت است و اختراع واقعیت های جدید. در بدنه ی جامعه آخوندی، نه درد مند محنت زده ای را مشاهده میکنی، نه بیکاری هست و نه تورم و نه تحریمات فلج کننده. نا برابری ها، همه ناپدید گشته، همگان به عدالت پیوسته اند. نه غارتی است و نه چپاولی، نه در شرایطی بسر میبریم که همه مسئولند و هیچکس مسئول نیست. نه اینکه، دگر اندیشان و نه گویان و دگرباشان در دوزخ ولایت سوزانده میشوند. نه اینکه روزانه سر جوانانی را بر فراز دار می بینیم که معلوم نیست در کدام دادگاه به چنین مجازات غیر انسانی محکوم شده اند. خیر، اصلا و ابدا. نه خشمی هست و نه خشونتی و نه سرکوب و نه بیرحمی؟ در غیر اینصورت آرامش در نظام ولایت از چه چیزی میتواند بر خیزد، بجز از سر ترس و وحشت و برقرار سکوت و خفقان با بکارگیری هر ابزاری از جمله قهر و خشونت؟

 

رسیدن باین هدف، بر قراری سکوت و خاموشی و یا تحکیم نظام تسلیم و اطاعت مطلق از اراده ولایت، نه تنها در نا آرمیها و درگیریهای منطقه نقش بازی میکند، بلکه در داخل نیز با ایجاد ترس و ارعاب، است که نظام بقای خود را تامین میکند. اخیرا هم نظام بروش دیرینه بازگشته و سلاخی و مثله سازی شخصیتهائی معروف و شناخته شده در جامعه اسلامی را بار دیگر از سر گرفته است. بعید بنظر میرسد که بتوان انگیزه دیگری برای کارد آژین کردن و مثله سازی یکی از پیشکسوتان سینمای ایران، داریوش مهرجویی و همسر او، وحیده محمدی، خود سناریو نویس و کارگردان، بطرزی فجیع و بیرحمانه، در ویلای زیبا شهر کرج، میتوان یافت بجز انگیزه نظام در صیانت نفس، ایجاد ترس و وحشت و برقراری خاموشی و سکوت در جامعه؟ بویژه در حرفه سینما گری.

 

 هم چنین چه انگیزه ای میتواند توجیه گر نیمه جان ساختن ارمیتا کراوند باشد، بجز سرکوب جنبش کشف حجاب و بر قراری نظام تسلیم و اطاعت. نیاز به بر قراری ترس و وحشت است که ماموران امنیتی، پس از نیمه جان ساختن آرمیتا در مترو، او را در یک بیمارستان بستری نموده و بمحاصره نیروهای نظامی درآورده که به هیچکس حتی پدر و مادر ارمیتای نیمه جان اجازه ملاقات ندهند.

 

آنچه آخوند از فهم و درک آن عاجز است گذشت زمان است و تغییر و تحول و دگرگونی آن. یعنی که اگر قتل های زنجیره و مثله سازی فروهرها در زمانی  کارآئی داشته است، اما، در این دوره و زمانه بسی بسیار بعید بنظر میرسد که قتل فحیع دو سینماگر با شهرت و شرافت بی نظیر، بتواند جوانان بر خاسته از درون جنبش رهایی بخش زن زندگی آزادی، را دچار ترس و ارعاب کند.

 

 بی دلیل نیست که نظام موجودیت خود را در معرض خطر می پندارد. احساس خطر، احساسی که از آغاز همراه نظام بوده است و برای نابودی آن به چه اعمال  زشت و تبه کارانه ای، دست های خود را آلوده نکرده است. اما، خطر اینبار، از نوع دیگری ست، خطری ست که تا تومار حکومت دین را در هم نپیچد، هرگز ناپدید نخواهد گشت. چرا که نظام اینبار با جنبش رهایی بخش زن زندگی آزادی روی در روی گردیده است و میداند که این جنبش سرانجام حیات را از وجودش ببیرون خواهد کشید. 

 

اما، حکومت آخوندی دیرزمانیست که نه تنها مقبولیت خود را نزد اکثریت مردم از دست داده است بلکه منفور هم گشته است. زیرا که خود خواهی و خود پرستی، فریب و ریاکاری حکومت اخوندی برهمه آشکار گشته است و خواسته یا نا خاسته موجب تنزل حرمت و گرامیداشت باورها و بعضا، رسم و رسوم دینی گردیده است. همین بس که مساجد خلوت و خالی را در ویدئوها مشاهده کنی.

 

آری، دشمن اصلی حکومت دینی، رهایی از باورها و رسم و رسوم دینی ست که ذاتا خصم آشتی ناپذیر زن است بعنوان یک انسان برخوردار از حق و حقوق برابر با مرد، دینی که مردود شمارد لذت از زندگی را و عادی نماید سرکوب آزادی را بعنوان یک پدیده غربی و عامل بی بند و باری و بیعاری، رها از هرگونه احکام الهی. این است که جنبش زن زندگی آزادی، خواب را از چشمان نظام ربوده است.

فیروز نجومی

firoz  nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com

fmonjem@gmail.com

 

 

 

 

  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر