آخوند
خصم آشتی ناپذیر ملت!
آنچه هم اکنون دراین مقطع
تاریخی، دارای اهمیت است و باید در خاطره جمعی حفظ و نگاهداری شود، آنستکه نباید
هرگز فراموش کنیم که ما در یک جامعه اسلامی زندگی میکنیم، جامعه ایکه احکام شریعت
اسلامی بر آن حکومت میکند و تمامی عرصه های جامعه بر اساس اصل و اصول دین اسلام
بگردش در میآید. این بدان معناست که درست است که جامعه ما مثل همه جوامع دیگر به
گروهها، اقشار و طبقات تقسیم گردیده است. اما، بعنوان یک جامعه اسلامی، دارای
ویژهگیهایی است برخاسته از منابع اصلی دین اسلام، الله، خداوندی که بجز او هیچ
خدای دیگری وجود ندارد، خدایی که قدرت نامحدود و لایتناهی خود را در کتاب قرآن
بمنصه ظهور میرساند. خدایی که فرشتگانی را بنا برقول تاریخ طبری، از آسمانها بزمین
گسیل میدارد تا قلب پیامبر برگزیده خود ، را از پیکرش خارج ساخته و در طشتی طلا
شست و شو داده و همه غیظ و خبث و کینه و هر آنچه شرو جهل است پاکزدایی نموده و
مطهر و "معصوم،" مبرا از هرگونه آلودگی بهر گناه و خبط و خطائی( جلد
اول، ص،843). این همان الله و یا
خدائیست که پیامبر خود را بجنگ بدر و غارت کاروان قریش فرمان میدهد و کشتار اسیران
بدون استطاعت مالی برای خریداری زندگی خویش، مورد تصدیق و تایید قرار میدهد. تعداد
سرانی که از بدن بضرب شمشیر، از جمله شمشیر علی بن ابیطالت، بر رمین افکنده گردید،
بیش از 4000 تخمین زده شده است.
این بدان معناست که جامعه
اسلامی که بدست متولیان دین، قشر آخوند، قشر مفتخوار جامعه مدیریت میشود، از آغاز
برنامه و نقشه آخوندی عبارت بود از اسلامیزه کردن و شکل اسلامی بخشیدن بتمامی عرصه
های اجتماعی، از علم و تکنولوژی و صنعت، بخصوص صنعت هسته ای گرفته تا نفوذ در تحصیلات
اجتماعی از دانشگاهی تا تمامی نهادهای قانونی و فرهنگی. از این هم البته که
آخوندهای حاکم، فراتر رفته اند و در شکل بخشیدن به روبنای جامعه درتطابق با معیارهای اسلامی از هیچ دریع نداشته
اند، از جمله پاکزدائی محیط دانشگاه از سمومی همچون تمایلات به استقلال و آزادی و نو اندیشی. البته
که کوششی ست بعبث. چرا که نه تنها در این عرصه بلکه در تمام عرصه های دیگر جامعه هیچ
نهادی هرگز تسلیم اراده مطلق ولایت گرایی نشده است.
هماکنون پس از تحمل بیش
از44 سال، سرکوب و ممنوعیت و محرومیت از تحصیلات، حکومت آخوندی نتوانسته است
دانشجویان دانشگاهها، که بر آنها، شاگردان دبیرستانی و دبستانی هم باید افزود،
وادار به تسلیم و اطاعت وادار نموده و در تبعیت از الگوی حوزه های علمیه، نهادهای
تحصیلی را دو باره سازی نمایند. برغم تمام کوششهای مذبوحانه نظام بمنظور تعییر و
تحول درگرایشات سیاسی و بینش ها متفاوت دانشجویان، مدیران تف لیس دانشگاه دست به
برنامه ورود و پذیرش وابستگان و ذوب شدگان در نظام بدانشگاه ها زدند. بی دلیل نیست که نظام
تعلیمات اسلامی را از دروس اجباری در تمام رشته های دانشگاهی کرده اند، برنامه ای
که در اجرای آن حکومت آخوندی پیوسته با شکست مواجه شده است. موج جدید اخراج
استادان و دانشجویان، اگر نشانی بر شکست سیاستهای حکومت آخوندی در تغییر دانشکاهها
نیست، نشان چه چیزی میتواند باشد، بجز نشان بر حوزه ای نمودن داشگاهها و سپس تمامی
جامعه؟
بنابراین، طبیعی ست که جامعه آخوندی را نمیتوان
و نباید با جوامع دیگر، مثل جوامع غربی و یا شرقی و اروپایی و یا جوامع آسیائی و
لاتین امریکا مقایسه نمود. آگرچه، ممکن است بتوان جوانب مشترکی در زیر بنای جامعه
اسلامی و جوامع دیگر یافت. اما، در جامعه اسلامی- آخوندی ما، روبنا است که تعیین
کننده شکل و روند و سوی جامعه است. بعنوان، مثل در جامعه اسلامی، چگونه از درون
خانه، ازعرصه خصوصی، خروج یابی و در بیرون ظاهر شوی، بویژه در مورد زنان، احکام
حجاب چون و چرا ناپذیر نیست. هم آکنون بیش از 44 سال با صرف هزینه های هنگفت و
بکارگیری نیروهای انتظامی و امنیتی و لشگرهای حزب اللهی و گشت های ارشادی، حکومت
آخوندی بمنظور تداوم حجاب اجباری با چنان چالش و اعتراض و مقاومت وتظاهراتی، پس از
قتل مهسا امینی، روی در رو گردید که خود را ناچار دید که یکبار دیگر خون بیش از
500 جوان رشید و برجسته را بزمین بریزد.
اما، بسی زشتر و مشمئز کننده تر از این، خواسته
و یا نخواسته، برنامه ریزی شده از پیش یا نه، حکومت آخوندی بار دیگر مرتکب همان
گناه کبیره ای میشود که در سال گذشته با قتل مهسا و کشتار بسیاری از جوانان مرتکب
گردید. یکبار دیگر، دختر خانم جوانی با چهره ای زیبا و درخشنده, بدلیل کشف حجاب،
در مترو، مورد ضرب و شتم قرار میگیرد که سبب سقوط آرمیتا بزمین و سرانجام انتقال
او بیک بیمارستان ارتشی میشود.
اما، مثل همیشه آنچه در پی
واقعه ای غم انگیز و اندوهبار اتفاق میافتد، مهمتر و بیشتر مورد توجه قرار میگیرد،
تا خود واقعه. اینکه در مترو چه بر ارمیتا گراوندی گذشته است، داستانی ست که بدست
حکومت آخوندی و بر اساس احکام اسلامی، ساخته میشود. از همان آغاز، نظام به کما
رفتن آرمیتا را با رمز و راز آمیخت و در سحرانگیز کردن آن با گزارشهای متناقض و
تردید برانگیز و مصاحبه های زورکی و ساختگی، از هیج دریغ نکردند بآن منظور که
جامعه را در ابهام و گنگی غرق سازند و در سیاهی و تاریکی نگاه دارند.
البته که ابهام و گنگی و
سیاهی و تاریکی، همیشه شرایطی بوده است ضروری برای بقای نظام. بگذریم که هیچ بعید
نیست که نظام برای روپوشانی حقیقتی بزرگتر، قتل آرمیتا گراوندی را معماری کرده
باشند، به آن امید که توجهات ونظرات را از واقعه ای که در برگزاری مسابقه باشگاهی
فوتبال دو کشور عربستان سعودی و جمهوری اسلامی و بوقوع پیوست برگیرند و منحرف
بسازند. در استادیوم نقش جهان، تماشاچیان تف به تندیس حاج قاسم تف لیس پرتاپ کردند
و شعارهایی را بزبان راندند که رژیم آخوندی را سخت مضطرب و نگران ساخت. بهمین دلیل
نظام، همچنان، به قهر و خشونت و انتقام ستانی آدامه میدهد بآن امید که حکومت
اسلامی پایدار بماند تا قیامت.
هنگام وقوع این حوادث
ناگوار، اما عادی، در جامعه اسلامی، رهبر معظم انقلاب، آخوند خامنه ای، بر فراز
منبر اقتدار جلوس یافت در حالیکه سران تف لیس نظام چار زانو، همچون بندگانی که
الله بدانها همیشه قول فردوس را میدهد، سخنانی ایراد کرد که نشان میدهد چه فاصله
عظیمی وجود دارد بین واقعیتهای عینی و آنچه که در جامعه بطور روز مره رخ میدهد و
واقعیتهایی که در ذهن و مخیله رهبر و فرمانروای نهایی حاکم بر جامعه ما میگذرد.
آخوند خامنه ای، مثل همیشه با راندن جملاتی عربی بزبان در ستایش الله و محمد و آل
محمد، در سالروز تولد پیامبر در حضور میهمانان داخلی و مقامات رسمی کشورهای منطقه،
پس از اعتراف به قاصر بودن زبانش در وصف صفات برجسته پیامبر، اظهار داشت که همه
مردم دنیا، مهم نیست با چه دین و مرامی، مومن و یا غیر مومن باید زندگی خود را
مدیون پیامبر اسلام بدانند. در توضیح سخنان خود اظهار داشت، دینی که پیامبر بزرگ
اسلام بر گردن بشریت دارد، برخاسته از این واقعیت است که
پیامبر اعظم نسخهی درمان
همهی دردهای عمدهی بشریّت را به بشر عرضه کرد.
سپس آخوند خامنه ای از آلله
نقد میکند که فرموده است:
«کِتابٌ اَنزَلنَاهُ اِلَیکَ لِتُخرِجَ النّاسَ
مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النّور»؛(۲) ظلمات
چیست؟ ظلمات همهی آن چیزهایی است که زندگی بشر را در طول تاریخ، تیره و تار کرده،
تلخ کرده، زهرآلود کرده؛ اینها ظلمات است. جهل، ظلمت است؛ فقر، ظلمت است؛ ظلم،
ظلمت است؛ تبعیض، ظلمت است؛ غرق شدن در شهوات، ظلمت است؛ مفاسد اخلاقی، آسیبهای
اجتماعی، همهی اینها ظلماتند. اینها همه ظلمتهایی هستند که بشر در طول تاریخِ
طولانیِ زندگیِ خود از اینها رنج دیده. بیایمانی ظلمت است، بیهدفی ظلمت است؛
اینها دردهای عمیق بشر است.
البته، چیزیکه در این سخنان
شایان توجه است اینسکه چگونه، آخوند خامنه ای یک عبارت و یا ایده ای از کتاب دین
مبنی بر پند و هدایت باورمندان را بر میگزیند و بیک بیانیه سیاسی، بازتابنده قدرت،
مبدل میسازد. با این وجود، آخوند خامنه ای با تفسیری که خود از قران بعمل
درمیآورد، ناخود آگاه فریبکاری و صفت شیطانی خود بیشتر را آشکار میسازد. چه سوال
این است که اگر قصد حرف الله مبنی بر ظلمات و ظلمت همان چیزهائی ست
که آخوند خامنه ای، یک به یک، بر میشمرد، همان دردی ست که بشر قرنهاست که از آن
رنج میبرد و زندگی بشر را تیره و تار ساخته و در فساد اخلاقی و شهوات گمراه کنند و
تبعیض و زور گویی غرق ساخته است، در کدام بخش از این جهان پهناور نسخه ای که
پیامبر برگزیده الله، برای درمان آنها پیچیده است، ثمر بخش بوده است و بشر را از
این دردهای بلا برانگیز نجات داده است.
بنظر میرسد که آخوند خامنه
ای نه ظلمتی می بیند در جامعه نه ظلماتی، نه تجاوزی نه سرکوب و کشتار و زندان و
شکنجه و سر انجام نه اعدام قهرمانان جوانی که از تسلیم و اطاعت و فرمانبری از فقیه
ای که بر مسند قدرت خدائی ظاهر میشود، نه حکایت از ظلمت و تاریکی میکند و نه از
غارت و چپاولگری و توسعه بی سابقه فساد اخلاقی و فریب و ریا و دروغگویی در یک
جامعه اسلامی. بدون تردید هیچیک از جنایاتی که تا کنون حکومت آخوندی برهبری، آخوند
خامنه ای در جامعه اسلامی بوقوع پیوسته است در منظر ولی فقیه ظلمت محسوب نمیشود.
از منظر وی ظلمت از دشمنی با قرآن بر میخیزد، از عدم اتحاد کشورهای منطقه علیه
شیطان بزرگ امریکا، دشمن آشتی ناپذیر اسلام بر میخیزد، نه از حجاب اجباری، نه از
زن را نیمه مرد دانستن، نه ازعبادت اجباری، نه از تبعیض و نابرابری، نه از توسعه
بی سابقه فقر و گرسنگی. آنگاه، چنانکه گویی خود بر جامعه ای حکومت میکند رها از
ظلمات و هر گونه ظلمتی، حکومت بر مدینه فاضله ولایت. بی دلیل نیست که آخوند خامنه
ای، هرگونه صلح و مذاکره را با کشوری که در حال رهایی از ظلمات است، شرط بندی روی
اسب بازنده تعریف میکند. حتما حضرت ولایت رهبری مبارزه با ظلمات بسرکردگی امریکا
را نقش اصلی خود میداند.
بد یا خوب، هم اکنون چه بسیاری
باین نتیجه رسیده ایم که چه ساده اندیش وابله بودیم که فریب قشر آخوند ریاکار و
مکار را خورده ایم، بجای آنکه ما را بدروازهای فردوس نزدیک نماید بسوی دروازه های
دوزخ رهنمونمان نموده اند، دوزخی که هر روز هموطنان شجاع و میهن دوست بیشتری را می
بلعد. اما، دوران سازش و سازگاری بسر آمده. هم اکنون روشن شده است تن به تسلیم و
اطاعت دادیم بآن امید که این حیوانات، روزی اهلی شوند و دیگر هیچ انسانی را پاره
پاره نکرده و بدندان نکشند. چه خیالات باطلی!
برغم چنگالها و دندانهای
تیز و برنده این حیوانات که عمامه بسر و عبا و قبا به تن دارند و هر روز بیرحمی و
درندگی بیشتری را بمعرض نمایش میگذارند، تا کنون چه جنب و جوشهایی که در برابر
آنها بوجود نیامده و پا بعرصه وجود نگذارده و بمبارزه و مقاومت نپرداخته اند.
حکومت آخوندی باید خاطر
آسوده دارد که ذات خبیث و جنایتکار آخوند هر روز آشکار تر گردیده و بیگانه و غریب
تر در انظار عمومی، قشری مفتخوار که باید به تولید و باز تولید آن بعنوان قشر
سربار جامعه پایان دهیم.
خیال آسوده دار ای هموطن،
تا آخوند در حوزه ها تولید و باز تولید میشوند، جامعه ما بسوی تیره بختی و سیه
روزی روانا است، بجای حرکت بسوی روشنایی و آزادی.
فیروز نجومی
firoz nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjem@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر