حجاب اسلامی:
نماد یکتایی و
یگانگی
دین و قدرت!
ریا و فریبکاری حکومت آخوندی بر همه آشکار است.
رازی نیست نهانی. اما، برخی بسی بسیار فراتر روند و میگویند حجاب زنان هم، ابزار
فریب مردم است در دست نظام. که با تمرکز بر مسئله حجاب زنان، اذهان عمومی را از
مسائل اساسی و حیاتی جامعه، از جمله ورشکستگی اقتصادی، تورم و گرانی و بیکاری و
فرو روی بیش از 80 در صد جمعیت بزیر فقر، که بانها نیز باید بحران ویرانی محیط
زیست، خشکی درباچه ها و رودخانه ها و آلودگی هوا را افزود، همه بحرانهایی که سبب
رسوایی و آشکار سازی لاف و گزاف میان تهی حکومت اخوندی گردد. بحرانهایی که بجای آنکه
حکومت در صدد مدیریت آن باشد، سعی در روپوشانی آنها میکند. بدین منظور، بعضا، برآن
باورند که حکومت آخوندی مسئله حجاب زنان را به مرکز توجه جامعه انتقال میدهد تا
روپوشانی نماید بحران عمیق و گسترده ای را که با آن روی در رو است. انحراف اذاهان
عمومی از این بحران گسترده است که نظام را به برافراشتن پرجم مبارزه با البته که
اینبار نه با پدیده بدحجابی بلکه با پدیده کشف حجاب، وا داشته است. بعبارت دیگر،
حجاب را ابزاری بشمار میآورند در خدمت رسیدن به هدف مهمتری. حجاب بخودی خود، نه
هدف است و نه مسئله ساز.
این و یا نسخه دیگری از این برخورد با حجاب زنان
از طرف کسانی مطرح میشود، همگان از فرهیختگان و نخبگان سیاسی و فرهنگی، همگان،
شخصیت هایی نماد دانش و بینش و دانایی. بدین دلیل، دشوار است که باور کنی که
اینگونه سطحی به مسئله حجاب بنگرند، نه چندان مهم، مثل، مسائل معیشتی، مسائل خورد
و خوراک روزانه و مسکن. همچنانکه مارکسیستها بر آن باوراند که مسئله حجاب به
روبنای جامعه تعلق دارد، ساختاری که بازتابنده روابط مادی و زیر بنایی ست. باین
دلیل، برای یک چپگرا، حجاب دارای چندان اهمیتی نیست در مقایسه با روابط درنظام
تولیدی و طبقاتی و یا در مقایسه با در گیری با سرمایه داری جهانی!
چپگرایان همراه دیگر گروه ها و سازمانهای لیبرال
و ملی گرا و مجاهد و یا هر گرایش دیگری، همگان از آغاز، مسئله حجاب و زنان را جدی
نمیگرفتند و فکر میکردند که طرح آن گمراه
کننده است. پذیرفتن کوته بینی، هرچند هم که از خرد و دانایی برخیزد، چندان ساده
نیست. چرا که این نوع برخوردها را باید باز تابنده عدم درک و فهم حجاب و منزلت زن
در جامعه ای دانست که برآن دین و دینمداران سلطه افکنده اند. جامعه ای که در آن
تحول بزرگی بوقوع پیوسته است و دین، قدرت شده است و قدرت، دین. آخوند و فقیه از
حوزه و مسجد بر خاسته و بر مسند قدرت صعود کرده اند.
نظام آخوندی، قبل از آنکه با مدیریت جامعه آشنا
شود و راههای برخورد با آنها و چگونگی حل و فصل شان را بیاموزد، حجاب زنان را کم و
بیش در سراسر جامعه توسعه داده بود، لزوم حجاب زنان و تضعیف و محدود ساختن حق و
حقوق اجتماعی زنان از زودتر اغاز شده بود. گویی که انتشار و همه گیر شدن حجاب در
جامعه بسنده نبود. بهمین دلیل، چیزی طول نکشید که حجاب زنان اجباری گردید و در سال
60 هم تنبه و مجازت نقدی و تا دوماه حبس برای ارتکاب به جرم امتناع از حجاب شرعی،
بقانون مجلس ولایت در آمد.
این بدان
معناست که حجاب و جایگاه زن بر اساس اصل و اصول دین اسلام، از آغاز، از مهمترین
مسائل حوزه های علمیه و حکومت آخوندی محسوب میشد. کمتر میتوانی در خطبه خوانی
نمازهای جماعت که در روزهای جمعه برگزار میشد، خطبه ای را بیابی که از حجاب زنان،
سخنی بزبان نیاورد و به تحکیم آن پند و اندرزهای لازم ارائه ندهد. بسی بسیار نادر
بودند اخوند و یا آخوندهایی در بین بیش از 800 اخوند بر فراز منبر قدرت، در روزهای
جمعه، از اهمیت حجاب و عفاف و ضرورت حفظ ان برای زنان چیزی بزبان نیاورند.
در آنزمان، البته، چندان سوال برانگیز نبود اگر
مردانی برخاسته از تاریکخانه های دین، در باره جنسیت دیگر و نیازهای زنان سخن
بمیان آوردند. چون، آخوند و فقیه در آموختن علوم فهی، به نیازهای فقیه و نهاد
فقاهت میاندیشند و نه نیاز زنان. فقیه نیاز دین به سلطه بر جامعه را با نیاز زنان به حجاب آمیخته
است. این نیاز مشترک است که اخوند و فقیه بر فراز منبر از آن سخن میرانند. یعنی که
فقیه و آخوندی که از حوزه ها برخاسته و بر مسند قدرت جلوس یافته است به بنیاد یک
جامعه اسلامی میاندیشد و آنچه راه رسیده باین هدف را هموار میکند. اینست که بر
تحمیل حجاب بر زنان، آخوند آماده است از هر ابزاری سود برد چون سلطه خود را وابسته
به سروری و سلطه حجاب و برتری مرد بر زن می پندارد.
بنابراین برهان، حجاب اجباری، نه بعنوان ابزار و
یا تاکتیکی خاص بلکه بعنوان هدف از آعاز نقش بزرگی در شناسائی هویت و کیستی و
چیستی حکومت دین اسلام، دینی ختم تمام دینها، کامل و بدون نقص بازی کرد و هنوز هم.
حکومت آخوندی نیاز داشت که هم در درون و هم در بیرون هویت اسلامی خود را بنمایش
بگذارد. از آن پس نیز، از آغاز تا بامروز، حکومت آخوندی، هویت دینی خود را به حجاب
زنان گره زده است، چنانکه نفی حجاب میشود یکی با نابودی حکومت اسلامی و هم اکنون
شاهد هستیم که چگونه حکومت آخوندی بنام حرمت و تقدس حجاب، بعنوان دفاع از پوشش
زنان، بگیر و ببندی تازه ای را برهبری سردار رادن، شکست خورده در ماموریت اول خود،
در براندزی بد حجابی، اینبار در مبارزه با کشف حجاب، آغاز نموده اند. چرا که حجاب
هویت حکومت اسلامی ست. بدون وجود حجاب بر سر زنان، حضور دین در جامعه ناپدید میشود
همچنین، حکومت آخموندی. تنها حکومتی که دز ان دین و قدرت بسبک حکومتها قرون وسطی
در غرب، با هم یکی، و یگانه و جدا ناپذیر از یکدیگر شده اند. فقیه، نماد دین شده
است و دین، نماد قدرت. نماد این وحدت و یگانگی دین و قدرت، نیز، حجاب زنان است.
بدین ترتیب،. بدون حجاب زنان، چگونه میتوانی یک
جامعه اسلامی را از یک جامعه غیر اسلامی تمیز دهی؟ آخوند حاکم، میخواهد که نه حاکم
بر یک جامعه مسلمان باشد بلکه مشتق حکومت برجامعه ای ست که قواعد و قوانین ش بر
گرفته شده باشد از شریعت اسلامی و در تبعیت از آن مدیریت یشود. آرمان فقیه و آخوند
بنای جامعه ایست بر اساس احکامی که الله، خداوند یکتا و یگانه بواسطه فرشته مقرب
خود، جبرئیل، به پیامبر برگزیزده اش، محمد بن عبدالله مخابره کرده و بعد ها نوشته
بر سنگها و یا تکه های چرم در یک جا جمع آوری شده و پس از پرس و جوی بسیار انرا
قران مقدس نامیدند، کتابی حاوی سخنان خالق دو جهان هستی و نیسی، خالق بهشت برای
نیکو کاران و دوزخ از برای سوزاندن تبه کاران.
حجاب زنان نشان پر افتخار جایگاه دین اسلام است
در حکومت آخوندی. بی دلیل نیست که حکومت آخوندی نزدیک به نیم قرن است که از هر
ابزاری، بهره بر گرفته تا زنان را باسارت حجاب در آورد، از قهر و خشونت تا توهین و
تحقیر. چه اگر زنان حجاب از سر بر گیرند، چه نشانی بجای ماند از حکومت اسلامی؟ زن
بدون حجاب، نشانی ست بر آزادی و خود مختاری در گزینش پوشش خویشتن، رفتاری در نفی
حکومت آسلامی.
افزوده بر این، حجاب نه تنها نماد جدایی جنسیت ها
است بلکه نماد برتری یک جنسیت است بر جنسیت دیگر و یا نماد سروری و سلطه مرد است
بر رن بر طبق احکام اسلامی. این، بدان معناست که حجاب نه یک وسیله بلکه خود هدف
است. مگر هدف میتواند چیزی دیگری باشد در یک جامعه اسلامی بجز سروری و سلطه دین؟
مگر یک جامعه میتواند جامه اسلامی بر تن کند و زنان را آزاد در کنار یکدیگر، بی
هیچ قید و بندی، رها نماید؟ پس، حجاب هم نماد جدایی جنسیت هاست وهم نماد برتری
مردان بر زنان.
اما، حجاب هرگز بچنین نمادی پر معنا و مفهوم
تبدیل نمیگردید، اگر درعین حال به مثابه نماد دین و قدرت هم بنمایش در نمیآمد. اگر
دین بواسطه آخوند بر فراز منبر قدرت صعود نمیکرد، حجاب هم هرگز به نماد سلطه و
سروری دین اسلام و شریعت اسلامی در نمی آمد.
بعبارت دیگر، ججاب گویا ترین نماد یکتایی و
یگانگی دین و قدرت است. این دین است که چشمها را با شلیک ساچمه نا بینا میکند. مگر
هست اقتداری، در ماورای اقتدار ولایت فقیه، آخوند خامنه ای که بتواند فرمان نابینا
ساختن چشمان زنان را صادر نماید؟ مگر حرف آخر را بجز آخوند خامنه ای کسی دیگر هم
میتواند بر زبان براند؟ مگر اراد ولایت فقیه تبلور اراده الله، خداوند یکتا و
یگانه نیست؟ وقتی آخوند خامنه ای کشف حجاب را هم حرام دینی و هم حرام سیاسی اعلام
میکند، اراده خدای دیگری را بجز اراده الله، بمنصه ظهور در نمیآورد. مگر آمران
بمعروف و ناهیان از منکر میتوانند بدون الهام از احکام دینی و پیروی از اراده
ولایت فقیه به اسید پاشی بصورت زنان بدحجاب و شیمیائی کردن مدارس دخترانه دست
بزنند؟
البته که بکار گیری حجاب تفرقه، تصاد و دشمنی بین
زنان مردان را شدت بیستری بخشید. چرا که در جامعه ایکه یک جنسیت برتری داده میشود
بر جنست دیگری، خود تبدیل میشود به ستیز و خصومت بین جنسیت ها و تقویت تداوم و
بقای حکومت دینی برهبری فقیه و آخوند. نمیتوان با دقت حد و حدود تاثیر جدائی جنسیت
ها و برتری مردان بر زنان را در تداوم حکومت اخوندی در نزدیک به نیم قرن تعین و
تعریف کرد.
با این وجود، اگرچه آمار دقیقی از نوسان تعداد
طلاق و ازدواج در دست نیست، اما، با نگاهی بروابط جنسیتی به زندگی زناشویی
خویشاوندان و دوستان، مشاهده میشود که جدایی بین همسران نسبت بگذشته، بسیار فرا
گیر تر شده است. خود برتر بینی البته که رفتار و گفتار و پندار مرد را تحت تاثیر
قرار میدهد و ممکن است یک مرد را بیک طلبکار نسبت به همسر خود تبدیل نماید،
طلبکاری که هیچ نجوید مگر تسلیم و اطاعت و فرمانبری. برتری جنسیت، از یکطرف حس
فرمانروایی را در مرد تحریک میکند، از طرف دیگر سبب شود که مرد از جایگاه خویش در
جامعه اسلامی، بعنوان یک فرمانبر غافل بماند و بخواری و حقارت خویش خو بگیرد. در
دوران حاکمیت مطلق ححاب و حدایی جنسیتهاست که فحشا بسن دختران زیر 13 سال رسیده
است و پسر بچه ها نیز وار بازار رقابت گردیده اند. اگر بخواهیم نموداری از رابطه
حجاب و فحشا رسم کنیم، هردو را در اوج و بسیار همآهنگ با هم می بینیم.
این شرایط، اما، بسرعت با قتل مهسا، دختر خوش
اندام و زیبا روی کرد، دگرگون شد. در جنبش رهایی بخش زن زندگی آزادی، تنها چشمهای
دختران زیبا نیست که هدف تفنگهای ساچمه اهریمنان دینی قرار گرفته و میگیرند، چشمان
بسیاری از مردان و پسران جوانی که در جنبش شرکت کرده اند نیز هدف تفنگهای ساچمه
ای، درندگان دینی قرار کرفته اند. این خود واقعیتی را اشکار میسازد بسیار مهم برای
پیروزی جنبش و براندازی نظام. اتحاد جنسیت ها، ارتقا درک آنها از یکدیگر و تفاهم و
احترام و حرمت متقابل. نشانه های امیدوار کننده ای هستند از حرکت بسوی ساختار
جامعه ایکه در آن هرگز شاهد بر مطلک های مستحجن از زبان هیچ مردی بزنی نخواهیم بود.
هم اکنون از ارتقا احترام و حرمت بین زنان و
مردان در جامعه سخن ها بگوش میرسد. این خود بدین معناست که هرگز نباید نگران طول و
دوام بقای نظام باشیم، چون مرگ حکومت دین هر چه تدریجی تر، خسارت بر بنیان و ریشه
های نظام، وسیعتر و عمیقتر، در نتیجه اقتدار دین ضعیف و بی جان تر. در نتیجه،
زمینه لازم برای گذار از ارزشها و باورهایی باز دارنده، عمدتا برخاسته از باورهای
دینی و خرافی و در آغوش کشیدن باورهای پیشبرنده و نوزا هموار خواهد کرد.
این بدان معناست که حجاب در حکومت اسلامی نه یک
ابزار بلکه خود یک هدف استراتژیک است. تردید مدار براندازی حجاب به براندازی حکومت
اخوندی میانجامد اگر نه به براندازی حوزه های علمیه، لانه جانوران بیرحم و خون
آشام، کضف حجاب جنبش و یا روندی ست که در آن جنبش زن زندگی آزادی را به پیروزی
میرساند.
فیروز نجومی
firoz
nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjme@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر