:آخوند خامنه ای
تمدن غرب،
مظهر جاهلیت مدرن!
در ماجرای تجاوز روسیه برهبری ولادیمیر پوتین، آخوند خامنه ای، ولی فقیه، صریحا به حمایت از متحد کافر و خداناشناس روسیه، جاسوس سابق کی جی. بی، میپردازد، امریکا را سرزش و محکوم نموده، اعلام میکند که امریکا اوکراین را باین نقطه کشاند. شاید در پاسخ باین مجیزگویی،
ولی فقیه انتظار دارد که پوتین نیز او را با مصاف با غرب حمایت متقابل بنماید.
این موضعگیری، البته که یک موضع سیاسی ست و موضوعی ست که مورد توجه تحلیگران سیاسی ست. چه، نقشی که دین در این موضعگیری باز میکند، بدان چندان توجهی نمیشود. حال آنکه از زبان یک آخوند با عبا و عمامه ای تاج نما بر فراز سر بیان میگردد، از زبان دین. آخوند خامنه ای در آمیختن این دو عرصه، دین و قدرت، بچنان مهارتی دست یافته است که کمتر کسی در یابد که او از زبان دین است که سخن میگوید و یا از زبان قدرت و سیاست. این ابهام، نهفته در سخنان "رهبر معظم انقلاب،" کمتر مورد سوال قرار میگیرد. چه در آنصورت معلوم میشود گفتمانی که دین و قدرت را در هم میامیزد، گفتمانی ستکه در ذات آن فریب و ریا کاری نهفته شده
است، گفتمانی که بیش از 43 سال گفمان بلا مننازع در جامعه مقدس اسلامی است.
آخوند خامنه ای اخیرترین خطبه اش را، خطبه ای که در آن بجای آنکه تجاوز پوتین را بیک کشور
مستقل محکوم
نماید، به محکوم ساختن تمدن غرب میپردازد، بمناسبت عید "مبعث،" روزیکه،
الله، خداوند یکتا و یگانه محمد بن عبداله
را به پیامبری بر میگزیند، آغاز میکند و اظهار میدارد که بعثت، هدیه اسلام است به
بشریت. زیرا که بشر را به "تفکر و عقلانیت" و " تزکیه و مفاهیم
آخلاقی" در مقابله با "جاهلیت،" فرا میخواند. که ما هماکنون در
دوران جاهلیت بسر میبریم، منتها "جاهلیت مدرن" که مظهر آن "تمدن
غربی" ست. وی میافزاید:
حرص و طمع، پول، تبعیض، استفاده از علم و فناوری برای کشتار انسانها، غارت کشورهای ضعیف، و ابتذال شدید اخلاقی و هرج و مرج جنسی، شاخصها و پایههای اصلی تمدن غربی است که در واقع شکل مدرن شده همان جاهلیت پیش از اسلام است.
در اینجا نیز چندان روشن نیست که آخوند خامنه ای از دین سخن میگوید و یا از قدرت؟ اما با
اطمینان میتوان گفت که او میخواهد نشان دهد تضاد و خصومت او با دنیای غرب دینی ست و غرب را بلحاظ عدم فضیلتهای اخلاقی و بر اساس رفتار زشت و شیطانی محکوم میکند، چنانکه گویی روسیه و یا چین و از همه مهمتر خود حکومت مقدس ولی فقیه، دست بگریبان جاهلیت نیستند، اگر وجود حرص و طمع پول و ابتذال اخلاقی و هرج و مرج جنسی را از نشانه هایجاهلیت بدانیم
در این معنا، گویا حکومت اسلامی در 43 سال گذشه هرگز بویی از جاهلیت نبرده است. این، البته
در حالی ست که پوتین بقصد تسخیر کشور دیگری، کشوریکه موجویتش مورد تایید جهان است، لشگر کشی میکند، دست بکشتار انسانهایی میزنند که کمترین نقشی در تحریک اشتهای پوتین برای کشور گشایی، بازی نکرده اند، تخریب و ویرانی ببار میآورد، مردم را از خانه و کاشاانه شان آواره میسازد، همه جنایاتی که در منظر ولی فقیه، بر خاسته است از امریکا، مظهر جاهلیت مدرن، نه از اراده معطوف بکشور گشائی پوتین و باز سازی امپراتوری شکست خورده روسیه.
عبارت دیگر، آخوند خامنه ای بجای آنکه به محکوم کردن متجاز بپردازد، آگاهانه تجاوز پوتین را
در بحث دین، در زیر پوشش بحث بعثت، بسته بندی میکند و تمدن غربی را بعنوان مظهر دوران جاهلیت، غرق در بی اخلاقی و هنجار شکنی و هرج و مرج جنسی، محکوم و باورمندان را بمبارزه با آن فرا میخواند. این در حالی است که پوتین کافر همچون آخوند مقدس، آخوند خامنه ای و اولیکارگهای اطرافشان در عارت و چپاولگری ثروت کشورشان، چنگیز خان مغول هم پشت سر گذاشته اند.
آخوند خامنه ای، در
حالی که روسیه کشور دیگری را باشغال خود در آورده است، در ادرامه محکومیت امریکا،
اظهار میدارد که:
امروزمظهر واضح و کامل جاهلیت مدرن، رژیم مافیایی امریکا است که اساساً یک رژیم بحرانساز و بحرانزیست است
.
در حیرتم که اخوند خامنه ای در مورد خود سخن میگوید و یا قیاس به مثل میکند؟ آیا میتوان تصور
کرد که در این 43 سال گذشته حکومت ولایت چه نظام جنایت پیشه ای را بنیانگزاری کرده است، چه بحرانهایی را بوجود آورده و چه خسران وزیانهای جبران ناپذیری ببار اورده است؟ بخرانهایی که با گروگان گیری و جنگ، دراولین روزهای فروپاشی نظام شاهی و خروج از دوران جاهلیت
و ورود در جهان عقل و فضیلت اسلامی آغاز گردید و هنوز هم ادامه دارد.
صعود قیمت یک دلار از 7 عدد یک تومنی به 28000 تومن، بعنوان مثال بازتابی است از دائمی
بودن بحران در نظام اسلامی، نه فقط بحران مالی، بلکه بحرانهای گوناگون، از بحران معیشتی و تورم و تولید و توزیع و محیط زیست گرفته تا بحران های سیاسی که کشتار و زندانی بسیاری از جوتان و فعالان سیاسی که کماکان ادامه دارد.
در اینجا، آخوند
خامنه ای چه بر زبان میراند، چندان مهم نیست آنچه دارای اهمیت است آن است که آنچه
بزبان میراند، دریچه ای را بدرون ولایت فقیه میگشاید که میتوانی بصراخت فریب و ریا
کاری را در آن مشاهده کنیم که نه از دین و یا قدرت بلکه از هر دو بعنوان واحدی جدا
ناپذیر بر میخیزد. این واقعیت را هیچکس بهتر از آخوند خامنه ای در ادامه خطبه خود
بیان نمیکند:
برخلاف نظر عدهای
که دین را جدای از سیاست و حکومت معرفی میکنند، تشکیل حکومت، شورانگیزترین بخش
نهضت نبوی است و پیامبر اسلام(ص) به تشکیل حکومت نیز اکتفا نکردند و بعد از آن به
مقابله همه جانبه با دشمنان پرداختند.
حال اگر بگوییم که
سخنان ولایت فقیه از دین و قدرت بر میخیزد، سخنی کمتر از واقعیت بزبان نیاورده
ایم. اهمیت این موضوع در آن ست که سلطه ستیزان، نیروی خود را متمرکز بر مبارزه
سیاسی با نظامی میکنند که تارو پودش از دین ساخته شده است. بی جهت نمیتواند باشد
که ما جمهوری اسلامی را در کنار دو امپراتوری دیگر، یکی تازه بدوران رسیده و دیگری
کهنه کار و شکست خورده، می بینم. آنچه آنها را بیکدیگر پیوند میزند دشمنی و خصومت
با تمدن غرب برهبری امریکا است، چنانکه گویی یک جبهه در بازی سیاسی ارائه میدهند.
این بدان معناست
که جمهوری اسلامی، درست بخاطر ماهیت اسلامی خود در کنار نظامهایی قرا میگیرد که بر
اساس فرامانروایی و فرمانبری بوجود آمده اند. مگر دین اسلام، دینی است، بجز دین
فرمانراویی و فرمانبری؟ اینکه دو کافر و یک دینی چگونه با هم کنار آمده اند، شاید
چندان دشوار نباشد حدس زد، زیرا که آنها مشترکن دشمن و خصم آشتی ناپذیر آزادی اند.
خصومت و دشمنی با آزادیست که اتحاد دو کشور لامذهب و یک کشور تا بیخ وبن مذهب را
سبب گردیده است. زیرا که آنها با سلطه
افکنی با یکدیگرند در اتحاد اند.
فیروز نجومی
firoz nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjme@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر