۱۴۰۰ آبان ۲۸, جمعه

 

عاشورای آبان 98

و کشتار سلطه ستیزان!


آیا میتوان آنچه را که درآبان 98 بوقوع پیوسته است، چیز دیگری جز عاشورا خواند، عاشورایی که با هر معیاری بسنجی، صدها بار خونین تر و خشونت بارتر از عاشورایی بود که در آن امام سوم، امام حسین، همراه 72 تن از یاران و اعضای خانواده بخاک و خون کشیده شدند. عاشورایی که هر سال در گرامیداشت آن، چه مراسمی از سکواریها، عزاداریها و خود زنیها که در سراسر کشور برپا نشود. 

اگر در عاشورای حسینی 72  تن بخاک و خون غلتیدند، در عاشورای آبان 98، بنابر گزارشهای خبرگزاریهای جهانی، حداقل 1500 انسان، جان خود را در اثر اصابت گلوله های ولایت از دست دادند. بسیاری از خانواده ها ناپدید شدن فرزندان خود را همچنان پنهان نگاه میدارند. چرا که در صورت گزارش به پلیس،  آنها خود مجرم و دشمن بشمار میروند و مورد تحقیر و توهین قرار میگیرند. برخی دیگراز بردن فرزندان مجروح خود به بیمارستان، اجتناب میورزند مبادا که با دستگیری و زندان مواجه شوند. تعداد مجروحان و دستگیرشدگان، البته که هنوز در ابهام است. 

آنچه اینجا حائز اهمیت است، آنستکه فرمان کشتار معترضین را در عاشورای 98، نه خلیفه یزید بلکه بدست ولی فقیه، جانشین امام، آخوند خامنه ای صادر شده است، آخوندی که خود  را از تبار امامان میداند و در جانشینی امام، قصد آن دارد که  ولایت را در امتداد امامت تا ظهور امام عج و فرا رسیدن قیامت ادامه داده و جهان را از فیض خود بهره مند نماید. 

روشن است که یزید بن معاویه برای حفظ تاج و تخت خلافت، بخلق عاشورای خونین دست زد، عاشورایی که در تاریخ کیش شیعه، یکی از اندوهبارترین روزهای سال ثبت گردیده است. جانشین امام، ولی فقیه، نیز، از آغاز بمنظور حفظ و تداوم نظام ولایت در دوران غیبت، نه یک بلکه چندین عاشورا بوجود آورده استکه عاشورای آبان تنها یکی و آخرین آنهاست. 

این بدان معناست که وقتی که جانشین امام برای حفظ  اقتدار خویش دست خود را بخون صدها انسان آلوده مینماید، مرتکب گناه چندان بزرگی نشده ایم اگر بپرسیم، آیا امام میتواند یزید شود و یزید، امام؟ مختصرا، تردید نباید داشت که امام سوم، فرزند پیامبر اسلام با تباری فرا زمینی، اگر در مصاف با لشگر  یزید، خلیفه ی وقت، پیروز میگشت و بارگاه خلافت را بر اندازی میکرد، بر مسند قدرت جلوس می یافت و برای حفظ و نگاهداری اقتدار خویش به یزید ی دیگر تبدیل میشد.

اما، بیک تفاوت بین خلافت و ولایت، باید اشاره نمود. واقعیت تاریخی حکایت از آن دارد، که امام حسین با دست خالی و سینه ی سپر به ظلم ستیزی بر نخاست. او و یارانش، همچون لشگریان یزید، شمشیر بر کشیدند و سر سربازان ظلم را بر زمین افکندند تا آن لحظه که سر امام و یارانش از تن جدا گردیدند. در حالیکه آنان که در عاشوراهای پی در پی ولایت بخاک و خون کشیده شده اند، همانند امام حسین، نه شمشیری بدست داشتند و نه سلاح کشنده دیگری. 

خاطر آسوده که سودی از قهر و خشونت، عاید سلطه ستیزان نشود، تنها سلطه جویان و سلطه افکنان، از جمله ولایتمداران هستند که بر ان باوراند که هدف توجیه گر وسیله است. بی دلیل نیست که در حفظ و بقای حکومت ولایت، از بکار گیری هر خشونتی، به هر میزانی، کوچکترین تردیدی بخودراه ندهند. هدف ولایت دفاع از وحدت الله است. دفاع از قران و اسلام است، اهدافی که توجیه گر ریختن هر خونی، دست زدن بهر جنایتی و گفتن هر دروعی را ظاهرا توجیه گر است. 

اگر فرض را بر این بگذاریم که امام حسین، در ستیز با ظلم و ستم، بپا خواست، و حماسه مقاومت و مبارزه با خلافت را آفرید، در دوران ولایت فقیه، سلطه ستیزان مردمی اند، برخاسته از اقشار وسیع  جامعه که هم اکنون بیش از 65 میلیون از جمعیت کشور را در بر میگیرد. سلطه ستیزاان، آن مردمی اند که خود را قربانی مطلق اندیشی و ندانم کاریهای حکومت آخوندی میدانند. سلطه ستیزان از آن اقشار وسیع جامعه هستند که در تامین معیشت و مایحتاج روزانه با مشکلات عدیده از جمله فقر و تنگدستی، روی در روی قرار دارند. افرادی برخاسته از این اقشار بوده اند که در اعتراض بافزایش 300 درصدی قیمت سوخت، واکنش نشان داده، در خیابانها در بیش از 30 شهر کشور  دست به تظاهرات زدند و بارگاه ولایت را تا بیخ و بن بلرزه در آوردند. 

بی دلیل نیست که ولی فقیه، جانشین امام به خلیفه ای خونخوار تبدیل میشود و از آلوده نمودن دستان خود بخون سلطه ستیزان، هراس و تردیدی بخود راه ندهد. چون، آخوند خامنه ای، براستی تاج و تخت ولایت را روی در روی با فروپاشی میدید. خطر فروپاشی بارگاه دین و قدرت، عقل وخرد را از او ربوده بوده است. فکر میکرد میتواند بار دیگر با برچسب زدن بر جبش سلطه ستیزی و انرا فتنه و یا دسیسه بیگانکان خواندن، دستهای آلوده بخون خود را طهارت بخشد. و یا اگر معترضین را خس و خاشاک و اشرار، ضد قران و ضد اسلام، کافر و بی دین بخواند میتواند جنایاتی را که مرتکب شده است توجیه نماید. 

 در این راستا ولی فقیه بی شرمی را بحدی میکشاند که خود را مجبور به اختراع تعریف تازه ای از واژه مستضعف می بیند. مبادا که این تصور ایجاد شود سلطه ستیزانی که بخاک و خون کشانده شده اند از همان اقشاری برخاسته باشند که برگرده اشان نظام ولایت برقرار گردیده است، از قشر مقدس مستضعف. تردیدی نیست که آخوند خامنه ای بهتر از هرکسی میتواند معانی و مفاهیمی برای  واژه ها بسازد، اما، باید بخاطر داشته باشد که نمیتواند دستهای الوده بخون خودر را، آلوده بخون سلطه ستیزان را بشوید. 

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjem@gmail.com

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر