شریعت
اسلامی
خصم آشتی
ناپذیر
!تحول و دگر گونی
چه جای حیرت و تعجب است اگر امروز
جامعه خود را سراسر غرق در مصیبت و نکبت، روی بافول و تاریکی می بینیم. نزدیک به
نیم قرن حکومت آخوندی، قشر مفتخوار جامعه، قشری که بخرج ملت، در حوزه های علمیه
میاموزند هر آنچه را که در گذر تاریخ کهنه و پوسیده، مرده و بیجان گردیده است زنده
نگاهدارند و با هر تعییر و تحولی در روابط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی به مخالفت
برخیزند، از این قشر واپسگرا چه انتظاری میتوان داشت؟ آیا از حکومت آخوندی، حکومتی
که خود را از تبار امامان مقدس و معصوم و مظلوم میداند، میتوان انتظار داشت بجای
بکارگیری علم فقه و اجتهاد، علمی ریشه برگرفته از خرافات، امداد از عقل و خرد
انسانی بطلبد؟
آخوند خامنه ای پس از بیش از چهار دهه حکمرانی
در خطبه خوانی اخیرش، بار دیگر در بکار گیری علم در حل مسائل اجتماعی توصیه های
بسیار مینماید و علم را تنها راه حلال همه مشکلات و مسائل جامعه میخواند. البته که
از ویژگیهای گفتمان آخوندی ست که از آنچه در ضمیر دارند سخن نمیگویند بلکه از آن
چیزی سخن میرانند که بپوشانند و پنهان نگاهدارند آنچه را که در ضمیر دارند.
گفتمان آخوندی، از جمله گفتمان
حاکم نهایی، اخوند خامنه ای، گفتمانی ست که هدفی ندارد جز انحراف و فریبکاری. چه
اگر آخوند خامنه ای بآنچه بزبان میاورد باور میداشت، و به عقل و خرد انسان اعتماد
میکرد، هرگز نباید اجازه میداد که ساختار قدرت همچنان در دست آخوندهای فقیه و عالم
برخاسته از حوزه های علمیه تداوم یابد. نیز اگر از دور نگری بهره ای برده بود،
ابزار لازم را برای گذار مسالمت از حکومت آخوندی، به یک حکومت غیر دینی برگزیده
مردم را فراهم میآورد. اما، آیا از کسی که در هلاکت حسین بدست لشگر یزید، اشک
میریزید، ولی بسی بسیار خشونتبارتر از یزید، هزاران حسین جوان و بیگناه را بخاک و
خون میکشاند، میتوان انتظار داشت، مسند قدرت را فروگذارد و بحوزه های علمیه
بازگردد و کسب اجتهاد را از سر بگیرد؟
اعلام معاشقه با علم توسط رهبر معظم را میتوان، مثل همیشه، اینگونه خوانش نمود که اگر هم اکنون کشور در فقر و محنت بسر میبرد و بر شکم های گرسنه هر روز افزود میشود. اگر کشور با فروپاشی اقتصادی، افزایش روزان بیکاری و تورم، گسترش مشکلات معیشتی، رواج گورخوابی و زباله خواری روی در روست. نیز، اگر امروز شاهد تقلیل سرمایه گذاری و کاهش تجارت خارجی و بیمقداری درآمد حاصل از فروش نفت، و تداوم بحرانهای گوناگون در جامعه هستیم؛ اگر اهمال و سستی در مبارزه با ویروس کشنده کرونا بقیمت جان حداقل 30 هزار انسان تمام شده است؛ و سر انجام اگر امروز با بحران خانمان براندازی کم آبی و بی آبی و توسعه خشکزاری در گیر هستیم، نه ناشی از اراده معطوف به سلطه اسلام برهبری فقاهت که مظهر آن اخوند خامنه ا ی بوده است و نه نتیجه بکارگیری احکام قرآنی در اداره مدیریت کشور بدست متخصصین حوزه ای.
معلوم است که مقام معظم رهبری بیش
از چهل سال است که چیزی در ضمیر ندارد مگر گریز از هرگونه مسئولیتی و یا پاسخگویی بهر
سوالی، چنانکه گویی او هرگز نه تصمیمی را
اتخاذ میکند و نه در بوجود آوردن مصائبی که در بالا بدان اشاره شد، نقش مهمی بازی
کرده است. همچنین نه در طراحی ومعماری استراتژی و تاکتیک سیاست های داخلی و خارجی،
از جمله سیاست امریکا ستیزی، ادامه غنی سازی هسته ای بهر قیمتی و تحریمات اقتصادی
حاصل از آن حضور داشته و یا شرکت کرده است و نه حتی در صدور فرمان افزایش 300
درصدی نفت در آبان 98، و سرکوب خشونتبار معترضین سلطه ستیز که عاشورایی را بوجود
آورد صدها بار خونین تر از عاشورای حسینی.
آخوند خامنه ای معصوم و مظلومتر از آن است که
بتوان بوی چنین سیاستها و تصمیمات انسان ستیزی را نسبت داد. مگر میشود کسی برای
شهادت امام حسین اشک بریزد ولی صد ها بار شقاوت بارتر از خلیفه یزید، نه فقط 72
نفر بلکه دهها برابر آن، حداقل 1500 نفر را، بنا برگزارشهای رسمی، نه در صحرای
کربلا بلکه در بیش از 30 شهر کشور به هلاکت برساند؟ آیا از این پس باید برای 72
تن، شهیدان کربلا، خود زنیم و بشیون و زاری بپردازیم و یا برای نه فقط عاشورای 98
بلکه برای عاشوراهای بیشماری که نظام ولایت فقیه، یکی پس از دیگری در طی تقریبا
نیم قرن حکومت بوجود آورده است؟ امروز چه بسا بسیاری بلند و رسا، در مقایسه با
آخوند خامنه ای، بر روح خلیفه یزید رحمت
میفرستند و برای او مغفرت طلبند.
هرگز نباید فراموش کنیم که با
فریبکارترین قشر جامعه سر و کار داریم. پس از نزدیک به نیم قرن حکومت، قشر و نهاد
آخوندی اگر اعتبار و مقبولیت خود را در نزد جامعه از دست نداده باشد، تردید مدار
که در حال نزدیک شدن بصفر است. آخوندهای حاکم، نشان داده اند که برغم علم و دانش
فقهی و وقوف به احکام دینی در مدیریت جامعه، هرگز شایستگی حاکمیت بر یک جامعه را
نه دارا بوده اند و نه آن را آموخته اند. دیگر نمیتوان بطرح این ادعا ادامه داد که
باورهای مشترک بین نظام ولایت و توده های وسیع مردم، باور مشترک باصل و اصول دین
شیعی، مشروعیت و مقبولیت عمومی ببار میاورد و حکومت و مردم را بهم جوش میزند. حال
آنکه همه شواهد حاکی از آن است که دیر زمانی ست که جدائی بین دین حاکم از دین
محکوم بوقوع پیوسته و مورد پذیرش قرار گرفته است و میروود که فراگیر شود. اگر باور
نداری، همین بس که نظام، شمشیر را لحظه ای از گردن مردم برگیرد، تردید مدار در
کوتاه مدتی ساختار دین و قدرت بدست سلطه ستیزان ویران و متلاشی خواهد گردید. عدم
شایستگی آخوند مفتخوار در مدیریت جامعه را میتوان در کارنامه حکومت آخوندی مشاهده
نمود.
اگر بدورانی که مفتخواران حوزه ای برهبری آخوند مقدس، آخوند خمینی بر مسند قدرت جلوس یافتند باز نگریم، میبنیم که حکومت آخوندی، قبل از هرچیز نیروی خود را بر بکار گیری قهر و خشونت و انتقام ستانی متمرکر نمود. سران رژیم گذشته را بدون هیچگونه تشریفات قانونی بخاک و خون کشاند و بزودی مخالفان و نه گویان را بدیار نیستی رهنمون نموده و با ترس و وحشتی که بر انگیخت، جامعه را باسارت و بندگی کشاند. نظامی را بر نهادند بر اساس سلطه دین بر تمامی عرصه های گوناگون اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و امنیتی. سلطه ای که در کنترل اکید رفتار و گفتار جامعه، بازتاب مییافت. یعنی که همه چیز باید به تبعیت از اصل و اصول دین و متولی دین، نظام مقدس آخوندی درمیآمد، بویژه پوشش زنان و روابط مردان با زنان، نظمی که بر حجاب اجباری و جدایی جنسیتها، بر قرار کردید. حاکم ساختن نظم شریعت اسلامی بر جامعه، زمینه را برای ظهوور انواع سازمانهای رسمی و غیر رسمی ارشادی، رها از هر قید و بندی در استفاده از قهر و خشونت را یکی پس از دیگری فراهم آورد. افزوده براین نیروهای انتظامی و امنیتی را نیز در خدمت تحکیم و تداوم سلطه حجاب اجباری و جدایی جنسیت ها بکار گرفتند.
نزدیک به نیم قرن است که از حاکمیت
شریعت برهبری فقهای برخاسته از حوزه های
علمیه، زمانی خصم آشتی ناپذیر نظام استبدادی میگذرد. یعنی که سلطه شریعت اسلامی بر
تمامی عرصه های جامعه را باید مطلق و عمیق دانست. در چینین صورتی این سوال مطرح
میشود که از رژیمی که پس از گذشت چهل و سه سال، هنوز بخش اعظمی از نیروی انتظامی و
دیگر سازمانهای رسمی و غیر رسمی را بکار گیرد تا زن را در بند حجاب اسیر نگاهدارد
و زنان و مردان را جدا از یکدیگر، آیا میتوان انتظار داشت به پیشرفت و توسعه رفاه
و اسایش مادی اکثریت جامعه اندیشه نماید و یا آنرا هدفی در آینده بشمار آورد.
البته که نهادها و سازمانهای دولتی
و غیر دولتی را به تبعیت شریعت اسلامی در آوردن، سبب اصلی ورشکستگی نظام ولایت در
همه عرصه ها اجتماعی، بویژه نهادهای دولتی و حتی
حرفه های اختصاصی را دیگر نمیتوان بسادگی به توطئه قدرتهای جهانی برهبری
شیطان بزرگ، امریکا نسبت داد. نزدیک به نیم قرن از حکومت سنتی ترین قشر جامعه بر
جامعه میگذرد، قشری که قبل از جلوس بر قدرت، نظام قضائی و فرهنگی را بیش از دو قرن
در کنترل انحصاری خود داشت و پیوسته از نفوذ قابل ملاحظه ای نیز در ساختار قدرت بر
خوردار بوده است. یعنی قشر مفتخواران که در 57 بقدرت رسیدند، برغم شرکت در جنبش
مشروطه عامل اصل عقب ماندگی و پسروی جامعه بوده اند. هم اکنون نیز برغم حرص برای
دست یابی بغنی سازی هسته ای، نگاه نظام هنوز در تحت تاثیر احکام قرانی و فقهی بخود
شکل گرفته است.
اگر امروز با مظاهر مدرن در کشور رو برو میشویم،
آنرا نمیتوان به تطابق ماهرانه احکام قرانی با قانونمندیهای و نیازمندیهای جامعه
دانست بلکه آنرا باید ناشی از اراده تداوم زندگی، بقول مارکس ،نه در شرایط دلخواه
بلکه در شرایطی داده و یا تحمیل شده بر شمرد.
قواعد حاکم برحرفه صنعت و بازارتجارت را، بعنوان مثال، نمیتوان به تبعیت
احکام شریعت اسلامی در آورد. اما، شریعت اسلامی با شکل بخشیدن به روابط افراد،
مرزهای سلسله مراتب سازمانی را مخدوش نموده و در گردش نهادهای مدرن جامعه، ایجاد
اخلال و کندی مینماید. یعنی که اگر امروز کشور خود را در بستر برزخ و غرق در فساد
مبینم و در سوی زوال و فروپاشی، باید انرا به حکومت شریعت اسلامی نسبت داد، حکومتی
که مظهر آن فقاهت است.
بازنگری به تاریخ این حقیقت را بر ما روشن میساز
که قشری که امروز بر جامعه حاکم گردیده است همان قشری است که بیش از 300 سال تاریخ
مخالف و مقاومت با تغیر و تحول دادرد، همان قشری که امروز برهبری ولی فقیه، آخوند خامنه ای، بر جامعه سلطه افکنده و در پی
بدست آوری علم هسته ای ست بهر قیمتی. البته در زمانی که نه تنها کشور در درون با
بحرانها گونا گون روبروست، بلکه در سطح منطقه ای مورد خشم و نفرت مردم و در سطح
جهانی مورد سوء ظن قدرتهای بزرگزقرار گرفته است.
بعبارت دیگر، هنوز شریعت اسلامی ست
که عقل و خرد رهبر اسلامی را باسارت خود در آورده است. بقدرت رسیدن آخوند رئیسی و
پیروانش، بخوبی نشان میدهد که نظام بکدام سوی روان است. اگر در گذشته فقها
میتوانستند هر حرامی را با ابزار یک فتوا به حلال تبدیل کنند. اما، گویا در حکومت
اسلامی، نمیتوان شیطان را براحتی به فرشته تبدیل نمود و با آن به نرد عشق نشست.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjem@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر