تنها
بنام الله...!
زمانی بود که آن
هنگام که آدمی زیر بار ظلم و ستم فرو میریخت، درمانده و عاجز میماند، مایوس و نا
امید میگشت، به خالق یکتا و یگانه، الله، پناه میبرد. از او میخواست و
امیدوار بود که داد او را بستاند، حق را به حق دار بدهد و سرانجام عدالت را بر
قرار گرداند. هم اکنون که الله خود حاکم گردیده است، به کیست که آدمی میتواند
پناهنده شود؟ به پیشگاه کدام خدا است که باید شکایت خود را ببرد؟
چه پوچ و نا
امید کننده است اگر در چهره ی این واقعیت بنگریم. که اجرای قواعد و مفررات شریعت،
یا قوانین الله است که به بی عدالتی انجامیده است، به انباشت ثروت و قدرت در دست
قشری از جامعه که خود را متولی دین میدانند، از یک طرف، و گسترش بی سابقه فقر و
فساد و فحشا از طرف دیگر. که شریعت و سنت الله و ارزشهای اسلامی ست که هم اکنون برسر نوشت جامعه حاکم
گردیده است و ملت را به بند و اسارت کشانده است.
چه بسیارند آنانکه
امروز با خود می اندیشند که کجاست آن الله که من با نام او آغاز کنم و او را
بخشنده و مهربان خوانم؟ این کدام الله است که اجازه میدهد، که متولیانش ملتی را
دچار چنین نکبت و مصیبتی خوار کننده نمایند. به کدام الله باید امید بست، به الله
هی که پر ز عطوفت است و یا الله هی که سراسر خشونت است و پر زکینه. آن کدام الله
است که بهترین، شجاع ترین و پاک ترین فرزندان این خاک و بوم را بجرم "نه
گویی" در سیاهچالها بزنجیر میکشد و تحت شکنجه و اذیت و آزار قرار میدهد. آن
کدام الله است که نه گویان را به جرم محاربه با خدا، بدار مجازات میآویزد؟ آن کدام
الله است که از نظاره ی بدار آویختن انسان ها، تنبیه و مجازات، شکنجه و ضرب و شتم
آنها، راضی و خشنود میشود؟
نیازی بگفتن نیست
که استبداد سیاسی حق و حقوق فرد را محدود میکند. اما استبداد دینی حق و حقوق
انسانی را نابود و حق و حقوق الله را بر قرار مینماید. نظام اسلامی در دفاع از ملت
و قانون نیست که بدار میزند و دست خود را بخون آغشته میسازد بلکه در دفاع از حق و
حقوق الله است که جوانان این کشور را بخاک و خون میکشد.
اگر استبداد سیاسی
مرتکب خشونت میشود، استبداد دینی مضاف بر خشونت، دچار خشم و بیرحمی و کین خواهی
نیز میشود. آنچه از سپاهیان دین، از جمله بسیجیان و گارد های ویژه و نیروهای
انتظامی بچشم میخورد، خشم است و بیرحمی. بسیجی به قربانی خود رحم نمیکند. با توم بر
فرق و بدن مردم معترض می کوبد اما، همراه خشم و نفرتی عمیقتر. او میزند که مقاومت
قربانی خود را در هم شکند و او را به تسلیم و اطاعت وا دارد. که معترض را از کرده
خود پشیمان سازد. سرباز دین میزند که انتقام نافرمانی را بستاند. تردیدی ندارد که
خشم و خشونت و بیرحمی او را الله تایید و تصدیق میکند. تنها بنام الله است که
میتوانی شمشیر خود را بر هر گردنی فرو آوری، بویژه بر گردن های برافراشته، گردن
هایی که در برابر هیچ خدایی حتی الله، هرگز خم نشوند.
آری، بسیار غم
انگیز است که ملجاء و پناه ملت خود منشاء ظلم و ستم است، منشاء تاریکی و سیاهی ست.
وقتی الله، خود حاکم است، دست به دامن چه کسی میتوان شد؟ بازماندگان کشتار
های سالهای 60، قتل عام در زندانها در سال
های 67-66، قتل های زنجیره ای وجانباختگان جنبش های دانشجویی و جنبش سبز و جنبش
های اعتراضی 96 و 98 و خانواده هایی که باید ناظر خاموشی فرزندان شان باشند به
کیست که میتوانند شکایت کنند؟ منوچهر بختیاری، پدر پویا که با تیر سربازان اسلام
به خاک و خون خود غلتید، بدامن کدام الله میتواند پناه ببرد؟ غم و اندوه پدران و
مادرانی که فرزندانشان را نظام به دیار نیستی رهسپارکرده است کدام الله تسکین
میدهد؟ آیا الله آه و ناله های درد انگیز آنها را میشنود؟ مگر الله
توجیه گر نظم و انضباط و اخلاق اسلامی نیست؟ مگر قصاص و سنگسار، شلاق و
تازیانه، از احکام جاری نیستند؟ مگر جهاد و شهادت، جنگ و خونریزی و ریختن خون
دیگری تا آخرین قطره خون خود، تکلیف و وظیفه ای نیست که الله مقرر داشته است؟
چگونه میتوان به این الله امید بست و از او انتظار دادخواهی داشت؟
حال بگذار کوته
اندیشان، همچنان آب طهارت را بر سر دین اسلام ریخته و آنرا قربانی دست قدرت پرستان
دروغگو و ثروت اندوزان پست پندارند و یا محصول تعبیرو خوانشی مغلوط و منحرف و تعصب
آمیز، چنانکه گویی میتوان اسلامی را یافت که قدرت در ذاتش نهفته نباشد.
تباهی و انحطاط در این نیست که امروز خشم و
خشونت بر جامعه حاکم است بلکه در آن است که خشم خشونت، توجیه الهی دارد، که از زهد
و تقدس و الله ست که همه خشونت ها بر میخیزد. تنها به نام الله است که میتوان بیش
از چهل سال ملتی را به حقارت و خواری بکشانی و آنها را دچار نکبت و مصیبتی تمام
ناشدنی نمایی.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر