۱۳۹۹ مرداد ۳, جمعه


فروپاشی حکومت الله:
واقعیت یا خوش خیالی؟



 چه سود که هر روز بشارت فروپاشی نظام اسلامی، حکومت الله بر روی زمین را جار بزنیم و حکومت خدا بدون آنکه زخمی بردارد همچنان بر سر جای خود پا برجا بماند و شمشیر شریعت را بر هر گردنی که آراده کند فرود آورد، بدون ترس و واهمه از هرگونه تقاص و انتقامی؟ چه سود اگر هر روز فاتحه نظام را سر دهیم، در حالیکه نظام همچنان دار و ندار ملت را بغارت برده و از ترس یک ابر قدرت بآغوش ابر قدرت دیگری، ابر قدرتی خداناشناس، پناه برد. هم اکنون چه بسیاراند تحلیلگران و سیاست ورزانی که در آن اندیشه اند که نظام در حال فروپاشی ست- چنانکه گویی با تلنگری درهم فرو ریزد. همین بس که آماده "گذار" باشیم و خلاء قدرت را مدیریت نموده و بیدرنگ پرسازیم. گفتنش، ساده است، اما، انجامش شاید کار رستم دستان هم نباشد.

آنانیکه نظام ولایت فقیه را رو به قبله خوابانده اند و منتظراند که نفس آخر را بر آورد، به حکومت ولایت فقیه همانگونه مینگرند که به یک حکومت سیاسی، نظر افکنند، حکومتی که قدرت را بانحصار خود در آورده و با مشت آهنین بر جامعه حکم میراند، بمثابه یک حکومت دیکتاتوری. حال آنکه، نظام ولایت فقیه، شباهتی به هیچ یک از نظام های سیاسی موجود ندارد و اساسا یک نظام سیاسی نیست. نظام ولایت فقیه، از بیخ و بن یک حکومت "دینی" ست، حکومتی که توجیه خود را در آئین و شریعت اسلام میابد، حکومتی که خود را ادامه "رسالت " و "امامت" تلقی میکند. یعنی که نظام، تبار خود را به آئین و اسطوره هایی نسبت میدهد که باور و ایمان بآنها را مردم از نیاکان خود بارث برده و سخت شیفته و دلبسته آنها هستند. در اصل نیز روحانیت بر اساس ارزشهای اسلامی بقدرت رسید، ایدنولوژی اسلام "ناب" محمدی، ایدئولوژی ای که انواع ایدئولوژیهای مارکسیستی- لینیستی و لیبرال دمکراسی و ملی و مذهبی را در آغاز انقلاب در میدان مبارزه تار و مار ساخت، بگونه ای که حتی نشانی هم از آنها بجا نماند.

بیش از چهل سال است که روحانیت جامعه را بجهتی سوق داده است که در آن شریعت اسلام، در تمام زمینه ها، چه در سیاست و اقتصاد و قضا، چه در زمینه حجاب و اختلاط جنسیتها، حرف آخر را میزند. هیچ تصمیمی، برنامه ای، قانونی، بخشنامه ای بدون درنظر گرفتن شریعت اسلامی هرگز باجرا در نیاید، تصمیمات و برنامه هایی که محور آنها چیزی نیست مگر ادامه یکسانی، همرنگی، یکتایی و یگانگی جامعه، برغم تضادها و خصومت های درونی که عینیت می یابد در اطاعت و فرمانبری. بی جهت نیست که برغم هزینه های گزاف، حکومت آخوندی حجاب اجباری و مقررات جدایی جنسیتها را مو بمو اجرا کرده است و میکند. چرا که حجاب و جدایی جنسیتها، بیانگر چیزی نیستند مگر نمادهای یک جامعه دینی، لازم و ملزوم ساختار یک "امت" اسلامی.

هم اکنون نیز شرایط مصیبت باری که ملت ایران با آن روی در روی ست و حکومت دین برهبری ولی فقیه را، همچنانکه زودتر بدان اشاره شده وادار نموده است که از ترس یک ابرقدرت بیگانه بدامن ابرقدرتی دیگر پناه ببرد، حاصل بذری ست که روحانیت کاشته است، حاصل ایدئولوژی دینی ست که مظهر ان "فقاهت" است. همچنانکه فاشیزم و سوسیالیسم بذری بود که نازی ها برهبری هیتلر و کمونیستها برهبری لنین و استالین و مائوتسه تنگ، پاشیدند، جامعه اسلامی نیز بذری ست که بدست آخوندها ریخته شده است، نه بدست "امپریالیستها" و توطئه قدرتهای جهانی. بعبارت دیگر، اگر جامعه بر لبه پرتگاه کشانده شده است، و دچار انحطاط، تباهی و فقرو فساد گسترده گردیده است، ناشی از هژمونی ایدنولوژی اسلامی ست که در دورانی رشد کرد و به کمال رسید که جامعه تحت رهبری شاهنشاه بسوی تمدن بزرگ در تکاپو بود.  

البته، بعضا، وضع موجود را به مسئله سوء مدیریت نسبت میدهند، گویی سوء مدیریت میتواند از چیزی جز ایدئولوژی اسلام فقاهتی برخیزد. ایدئولوژی ای که بر اساس وحدت کلام و التزام به ولایت فقیه بنیاد گذاری شده است، ضرورتا نظامی را آفریند که ذاتا فساد زا ست. آخوند، حجت الاسلام، علم الهدا، خطبه خوان خطه خراسان، در تازه ترین خطبه خوانی خود بر فراز منبر مجازی، اعلام کرد که همه مشکلاتی که هم اکنون گریبان نظام را گرفته است از "خدا ناوری" ناشی میشود، از عدم باور به "خدا، دین و انقلاب به مثابه یک انقلاب اسلامی و جریان دینی."

این در حالی ست که هم و غم مخالفان نظام، بویژه آنانکه به براندازی نظام می اندیشند، بیشتر بر بحث حکومت جانشین تمرکز یافته است. تمایل بر آن است که مسئله دین و یا ایدئولوژی دینی، یا نادیده گرفته شود و یا بزیر قالی پنهان شود. حال انکه همه مصیبت ها از رویکرد دینی، از دین بمثابه ایدئولوژی سیاسی برمیخیزد. براندازی نظام بدون براندازی ایدئولوژی فقاهتی، بدون بی اعتبار ساختن و به چالش کشیدن اصل و اصول علم "کافی" و علم "اجتهاد،" میسر نیست. اگر چنانچه واقع هم شود یک تغییر و تحول بنیادی را که لازمه بنای یک جامعه استوار بر دمکراسی و کثرت گرایی ست، در پی نخواهد داشت. چرا که تا زمانیکه ملت یکبار دیگر چشمان خود را به ماه تابان ندوزد و چهره کریه و خون آلود امام خمینی، مظهر دین "مستضعفان" را در آن مشاهده نکند، مفری حاصل نشود. یعنی که ملت زمانی به براندازی نظام موفق شود که ایدئولوژی و آرمانی نوینی را بر آفریند که پاسخگوی نیازهای حال و آینده باشد.

حقیقت آن است که مخروبه ای را که ولایتمدارن معماری نموده اند نمیتوان بسادگی آباد کرد. تا نظام اسلامی  از بیخ و بن برکنده نشود و رفت و روب نگردد، نمیتوان ساختاری نو را بر فراز آن بنا نمود.


فیروز نجومی
Firoz Nodjomi


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر