۱۳۹۳ شهریور ۲۴, دوشنبه

حکومت اسلامی:
آبستن آزادی ، استقلال و خود آئینی


بنا بر اندیشه دیالکتیکی، هر پدیده ای ضد خود را در درون خویش پرورش میدهد همچنانکه رشد می یابد و بسرحد تکامل میرسد، ساختار آن از درون دچار پوسیدگی میشود و سرانجام فرو میریزد و نو از دل کهنه بیرون میزند. اما، در کشور ما نظام استبداد شاهی، بجای آنکه دمکراسی را در شکم خود پرورش دهد، استبداد مضاعف  را در درون خود پرورش داد، استبداد دین وقدرت، استبدادی که به نوبه خود در تضاد و خصومت است با دیکتاتوری سیاسی. یعنی که اگر تحت نظام دیکتاتوری شاهی، حقوق سیاسی فرد محدود بود، در عرصه های دیگر زندگی، از آزادیهای بساری بر خوردار بود که بسی مسلم فرض شده بود، چنانکه گویی  هرگز از او ربوده نمیشود. مثلا، فرد آزاد بود که به هر رستورانی برود، همراه جنس مخالف و هرآنچه که میل بدان داشتند از انواع نوشیندنیها و خوردنی ها لذت ور شوند، آزادی ای بسی بسیار پیش پا افتاده. اما، امروز نمیتوانی از آن سخن برانی. در نظام استبداد سیاسی، محودیتی و یا ممنوعیتی در باره اختلاط جنسیت وجود نداشت. البته هنوز اختلاط جنسیتها  فرا گیر نشده و به همه مدارس نفوذ نیافته بود. یکی از جذبه ها و یا حتی امتیازات ورود به دانشگاه نوعی رهایی بود از اینگونه ممنوعیت های کودگانه.

درنظام استبدادسیاسی، آنچه سبب محودیت اختلاط جنسیتها میشد، ارزشهای سنتی و اخلاقی بوند که ریشه در شریعت اسلامی داشتند. با این وجود، محرومیت از حقوق سیاسی سبب نمشد که فرد به محدودیت ها و ممنوعیت دینی و یا سنتی تن در دهد. در نقی و نادیده گرفتن محدودیت ها و ممنوعیت ها،  یک آزادی نسبی وجود داشت، بویژه در زمینه تفریجات و مصرف الکل ذر اماکن عمومی. در اواخر دوران شاهی در تهران، خیابانی یافت نمیشد که در آن میخانه ای  در خدمت مردم محل نباشد. سانسور رفتاری نسبتا نادر بود تا سانسور گفتاری.

اگرچه از 28 مرداد ببعد آزادی بیان محدود تر و نظام چند حزبی به نظام تک حزبی تبدیل شد. اما، نظام دیکتاتوری شاهی، جامعه را  هرچه بیشتر بسوی دور شدن از ارزشهای سنتی و یا بهتر است بگوییم دینی، سوق میداد، حتی بعضی وقتها برغم علاقه ای که خود شخصا نسبت به بعضی از سنت های دینی نشان میداد. یعنی تغییر و تحول ساختاری در عرصه های گوناگون اقتصادی، دگرگونی در نظام کشاورزی و روابط ارباب رعیتی، افزایش در آمد نفت و رشد صنعت و شهر نشینی، بندهای سنت را که اساسا ریشه در فرهنگ دینی داشت، به سستی میکشاند؛ پدیده ای که ناشی از رشد و گسترش طبقه ی متوسط جامعه بود نه کارگران نظام تولیدی که بواسطه ریشه های عمیق روستایی ارزشهای سنتی را  تداوم می بخشیدند

درست است، در اینجا ممکن است از قانون دیالکتیک ماتریالیسم تاریخی فاصله بکیریم. ، اما، در چار چوب دیالکتیک باقی میمانیم اگر بگوییم که  گسترش آزادیهای مدنی، منهای آزادی های سیاسی، بویژه آزادی زنان، متصاد خود استبداد مصاعف را پرورش داد، نظامی آشتی ناپذیر با هرگونه آزادی، بویژه همان آزادیهای پیش پا افتاده، سری به میخانه زدن و نرد عشق بازی، مگر آزادی در تسلیم و اطاعت و یا استبداد دین و قدرت.

این بدان معناست که قاعده ی دیالکتییکی در نظام استبداد دین و قدرت هم مصداق دارد. یعنی که پس از 35 حکومت دین، حکومت اخلاق، حکومت حجاب و عفاف، حکومت زهد و تقوا، حکومت جدایی و تبعیض جنسیتی، حکومت ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر، حکومت ممنوعیت ها و محرومیت ها، حرامها و حلال ها حکومت علما، فقها، مراجع تقلید، آیت الله ها و حجت الاسلام ها، همه مقدس و از تبار مقدسین، از دیر زمان آبستن پدیده ای بوده است متضاد با خویش، ظهور جنبش "بدحجابی " "بد اخلاقی، " "مدگرایی" و "هنجار شکنی، " بویژه در زمینه روابط جنسی "غیر مجاز" چنانکه بعضا کار شناسان و متخصصین اجتماعی از "انقلاب " جنسی سخن میرانند

شواهد حاکی از آن است که غریزه آزادی، بویژه غریزه جنسی، بجای آنکه در تحت شرایط سرکوب و سخت گیری های "ارشادی " و انتظامی خاموش و خفته گردد، بیدار و آگاه گردیده است است. همین بس که به وضعیت زنان بنگریم، نه زنان بطور کلی، خیر بلکه زنان "امروزی،" نان آور و مستقل و خود آئین، اولین قشری بود که مورد غضب نظام اخلاقی، استبداد مضاعف دین و قدرت و یا "اسلام " قرار گرفت. قبل از آنکه مردان از حقوق خود محروم شوند زنان بیدرنگ بسیاری از حقوق ابتدایی خود را از دست دادند، مثل آزادی در گزینش پوشش. حجاب اجباری گردید تا نظام اخلاقی بر دوش زنان بر قرار گردد. تنبیه بود و مجازات بود و بگیر و ببند و جریمه و شکنجه، ارشاد هم بود یعنی تحقیر و توهین و خواری، اگر مرتکب تخلف میشدی. همین بس که نگاهی کوتاه بوضع حجاب و پوشش اسلامی بنگریم.
درست است، زنان نیز همچون مردان، بجز در موارد استثنایی، تسلیم شدند و از احکام شریعت اطاعت نمودند. حجاب را پذیرفتند اما، به دشمن شماره یک نظام تبدیل شدند. زن، در نظام استبداد مضاعف معمایی گردید، چنانکه گویی شیطان کلید آنرا در گودال بر سر و ته و یا "چاله سیاه " پرتاپ کرده بود. حجاب و عفاف، رابطه با مرد، کار و اشتغال در کنار مردان، ورزش زنان، از دوچرخه سورای گرفته تا حضور آنان در مسابقات فوتبال. همین چندی پیش بود که پس از 35 سال به فکر تفکیک جنسیتها در دفاتر مدیران بالا و متوسط میشود و منع استخدام آنها را صادر میکند. البته وی در یک سخنرانی قبل از خطبه های نماز جمعه انکار کرد که هرگز قصد تفکیک جنسیتها را در سر میپرورانده است، فقط  چون رفاه و آسایش زنان را در سر داشته است، دستور داده است که در اطاقهای جداگانه بکار خود مشغول شوند. وی همچنین افزود "ما غیرت داریم، " زنی که همه روز را در کنار مردان بیگانه میگذراند نسبت به مردان خود بی اعتنا میشوند.

 مقدسین حاکم بر جامعه گویا به این نتیجه رسیده بودند که تنها به کنترل  زنان است که میتوانند بر تمامی جامعه سلطه افکنند که پس 35 معلوم میشود چندان هم در اشتباه نبوده اند.

 آری، جچاب را پذیرفتند زنان، اما، هر آنچه که قرار بود از چشم مردان که بنا بر نگرش حوزه ای و یا فقاهتی، خصلتا در برابر زنان بدون حجاب عنان اختیار از دست میدهند، پنهان نگاه دارند، رفته رفته به اشکار ساختن آنها مبادرت ورزیدند. رو سری هایی که زنان را دچار نفس تنگی میکرد رفته، رفته باریک و باریکتر گشت و انبوه موها یا گره میخوردند از جلو و رو ببالا و یا افشان میشدند، ظاهرا بدلیل لغزیدن خود بخودی رو سری. مانتوهای اسلامی که زنان را به خم پنیر و یا ترشی تبدیل میکرد تنگتر و کوتاه و کوتاه تر گردیدند و از آشکار نمودن برآمدگی ها و برجستگی وجود خود شرم و خجلت بخود راه ندادند، تنها خصوصیاتی که علما، فقهای بزرگ، مراجع تقلید و پاکدینان، در زنان می بینند، دیدگاهی که غرب را بدان متهم میکنند، دیدن زن بعنوان یک شی جنسی. عملا زنان بندهای اسارت بار حجاب را پاره پاره ساختند، بگونه ای که روزی نیست که نمایندگان مجلس شورای تف لیسان ولایت، بویژه فرزند معمار اصلی انقلاب، آیت الله مطهری و یا امام جمعه های فریبکار بر فراز منبر به شکوه و شکایت از بد حجابی نپردازند. علی مطهری، دولت روحانی را  سخت مورد شماطت قرار میداهد چون بر تعداد زنان "ساپورت پوش" افزوده گردیده است. چرا که ساپورت پوشی نهایت هنجارشکنی و "تحریک جنسی " و بد اخلاقی ست، آنهم از دولتی که رئیس ش مدعی است که برای حفظ "حجاب و عفاف،" "خون " داده است و گرنه فحشای دوران پهلوی زنان مقدس را هم بدکاره میکرد، گویی که در دوران ولایت هیچ مردی به زنی نگاه چپ هم نمیکند. مادر پیر این نگارنده در اوایل انقلاب نقل میکرد که تا نانوایی هم نمیتواند برود، آنقدر که ماشین های شخصی جلوی او ترمز میکنند که او را دچار خجلت و شرمساری میکردند. 

بمنظور اخلاقی ساختن جامعه، اماکن عمومی، از جمله، وسایل نقلیه  و بیشتر فعالیت ها را مردانه و زنانه نمودند و همه گونه ابزار قهر و خشونت بکار گرفتند که دو جنس زن و مرد را جدا از یکدیگر نگاهدارند تا غریزه جنسی را خفته و خاموش نگاه دارند. آخوندی روی منبر میگفت نزدیکی جنسهای مختلف مثل نشاندن نفت است در کنار آتش. راست میگوید انفجار تولید میشود. چه توجیه ی بهتر از این برای جدا نگاهداشتن جنسیت ها، غافل از آنکه غریزه جنسی، غریزه لذت خواهی، بنزین و آتش نیستند که بتوان آنها را از هم جدا ساخت. در حالیکه با تمرکز بخشیدن به بد حجابی بعنوان یکی از مبرمترین مسایل اجتماعی، در واقع سبب بیداری غریزه جنسی و لذت جویی در جوانان گردیدند، آنهم در زمانیکه فعالیت های لذت بخش و تفریحی، حداقل برای مردم میانه ممنوع گردیده بود. بهمین دلیل بیش از همیشه حوانان یکدیگر را میجویدند، میبوبیدند و طلب میکردند.  از هر مرز و دیواری میگذرند تا به وصل یکدیگر برسند. اگر منفذی نباشد و نتواند آرامش یابد، غریزه جنسی با همجنس در آمیزد، تا آرام گیرد. چنانکه همجنس آمیزی بسی بسیار رواج دارد در زندانها. آخوند بیچاره خبر ندارد و یا خود را به بی خبری میزند که بنزین و آتش دور از چشمان او در کنار هم قرار گرفته اند و سخت منفجر گردیده است. چرا که غریزه جنس محور گفتمان مقدسین بر فراز منبر و رادیو و تلویزیون بعنوان یک قلمرو یی ممنوعه و منحرف یرفت، بیش از هرچیز دیگری سبب فراگیری روابط جنسی گردید. بی دلیل نیست که حکومت اسلامی به لحاظ مصرف کالاهای آرایشی از غرب هم سبقت گرفته و بازار جراحی های زیبا سازی از پر رونق ترین بازار در جهان است. جراحان نه تنها دست به زیبا سازی میزدند بلکه باکرگی را به زنان باز پس میگرداندند و بدین ترتییب به تداوم سنت امداد میرساندند.

چه سندی بهتر از سخنان رئیس جمهور که در دیدار با نخبگان استان مشهد،  پس از 35 سال علنا اعتراف میکند که روشهای سرکوبگرانه نتوانسته است  مسئله حجاب و عفاف و استفاده از اینترنت را حل کند، بلکه نتیجه عکس هم داده است بنابراین باید شیوه های تازه ای را برای حل مسئله برگزیده شود. وی در سخنانش بدرستی معلوم نیست چه مقام و یا نهادی را مورد سوال قرار میدهد و می پرسد:
با ون و مینی بوس و پاسبان که فرهنگ درست نمی شود بلکه راه  ارتقاء فرهنگ با علما و محقیقین و اساتید دانشگاه است
  ... آیا راه ترویج عفاف در جامعه،ون است؟ راه دیگری نداریم؟ بانوان ما که خودشان فرهیخته و دانشگاهی و استاد و محقق هستند آیا برای گسترش عفاف و حجاب راهی ندارند؟
آقای  رئیس جمهور در ادامه سخنانش به طنز و مزاح نقل میکند که:

در اوایل انقلاب یک کسی گفته است که خوب نیست مردان و زنان در پیاده‌رو در کنار هم راه می‌روند و عنوان کرد که تنها راه کشیدن دیوار است؛ گفتم لااقل دیوارش کوتاه باشد تا بتوانیم افراد را پیدا کنیم…

چه سخنانی، چنانکه گویی، حجت الاسلام دکتر حسن روحانی، از جانبازان حجاب و عفاف، لیبرالیسم و آزادیخواهی را از امام خمینی آموخته است. چرا که درست است که از حوزه های علمیه برخاسته و لباس روحانیت به تن دارد، اما دانشگاه رفته و در خارج هم تحصیل کرده است و اصلا مثل بعضی از همردیفان خود که هنوز در اوهام بسر میبرند، امل و خشکه مقدس نبوده است.   رئیس جمهور روحانی نقل میکند که امام دیدگاهی چنین مسخره آمیز را افکاری "سخیف " میخوانده است. در چنین صورتی معلوم نیست که بچه دلیل گشت های ارشادی و انتظامی و گروه هایی همچون انصار حزب الله و دستگاه وسیعی مثل بسیجی ها، به چه دلیل مامور حفظ و حجاب و عفاف در جامعه میشود. یعنی که نه تنها رئیس جمهور از موضع مخالفت با دیدگاه های پوسیده و متحجر روحانیت، نه قصد فریبکاری دارد و نه مامور نشاندن آتش در زیر خاکستر است، همچون رئیس جمهور سابق که دو رویی را به اوج خود رسانده بود بگونه ای که بسیاری ستیز و خصومت بین ولایت و ریاست را جدی گرفته بودند.

بدرستی روشن نیست که رئیس جمهور بجای آنکه دست روی درد بیکاری و گرانی، درد محنت و تنگدستی بگذارد،  خشم کسانی مثل رئیس قوه قضائیه، یکی از جوجه آیت الله های تف لیس ولایت و دیگر مراجع تقلید و رهبران انصار حزب الله و نیروهای بسیج را بر می انگیزد. البته هیچیک نیاز بکار فرهنگی در مورد حجاب و عفاف و اصلاح رفتار دختران و پسران که رئیس جمهور بر آن اصرار میورزد، انکار نکرده اند اما  اجرای  قوانین شرع نیز در کنترل رفتارهای غیر اخلاقی و هنجار شکن را ضروری دانسته اند. صادق لاریجانی، گویا در پاسخ به رئیس جمهور اظهار میدارد که:

 حجاب، استفاده از اینترنت، ممیزی کتاب و دیگر امور فرهنگی قانون‌هایی دارد که نباید تضعیف شوند؛ بنابراین برخورد با متخلفان در همه وجوهش باید سرلوحه کار دستگاه‌های اجرایی، قضایی و انتظامی کشور باشد.

رئیس قوه قضائیه بر رئیس جمهور با کمال احترام میگوید که شما کشک خود را بسابید. مرجع تقلید مکارم شیرازی گویا رئیس جمهور را به فراکنی متهم میکند که  با محول ساختن کار به علما، خود از مسئولیت میگریزند، حال آنکه شریعت اسلامی همه مردم را مسنول در امر به معروف و نهی از منکر میداند. این البته در حالی ست که، طبق اخبار منتشر شده گروه انصار حزبه الله  مشفول سازماندهی برای انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر در پارک ها، مراکز خرید و گذرگاه های پر رفت و آمد است. سر دار نقدی نیز از حضور نیروهای بسیج در محله ها در پیش برد امر به معروف خبر میدهد. از طرف دیگر مقامهای دولتی پا در میانی میکنند و هشدار میدهند که تند روی در امر به معروف لجاجت را در جوانان بر می انگیزد و آنها را در هنجار شکنی ترغیب مینماید.

بعبارت دیگر، مجموعه این گفتمان ها بیانگر این حقیقت است که ما شاه شاهد ظهور جامعه ای هستیم رها از مبانی و مرزهای اخلاقی، جامعه ایکه در آن مقدسترین ها در میان فاسد ترین ها هستند، جامعه ایکه  دروغگویی و دو رویی و "ظاهر " سلزی در آن رفتاریست نهادین از راس تا ذیل، زورگیران و راهزنان خرد و ناچیز را در ملا عام  بدار مجازات میآویزند اما، غارتگران و چپاولگران بزرگ سوار بر دوش خود روهای میلیاردی در تهران پرسه میزنند و یا بر فراز منبر خطبه های اخلاقی و سیاسی میخوانند. طبیعی ست جامعه ایکه تمام هم و غم خود را در انقیاد و خاموش سازی غریزه آزادی و بطور مشخص کنترل غریزه جنسی صرف میکند ضد آنرا در درون خود پرورش میدهد همچنانکه . البته رئیس جمهور بر آن باور است که فیلتر ساز فیلتر شکن را میآفریند،  اما بعید بنظر میرسد که باورش بشورد حجاب اجباری و عفاف باسمه ای، ظاهر سازی و دو رویی، رهایی میآورد و در هم شکستن هنجارهای اخلاقی. جنبش های اسلامی که به نماد مرد سالاری، بیرحمی و خشونت و انتقام ستانی تبدیل گردیده اند، زمانی از پیشروی باز میایستند که جنبش رهایی بخش در ایران دیوار های بلند زندان شریعت اسلامی را از بیخ و بن بر کنند و خرقه تقدس را از گردن فریبکاران حرفه ای بر گیرند. زمینه ساز این رهایی، همچنانکه در جایی دیگر این نگارنده بدان اشاره نموده "انفجار روابط جنسی در زیر زمین"  است، روابطی که بیانگر، تمرد است و نا فرمانی، بیانگر اراده معطوف به آزادی است و استقلال و خود آئینی.
فیروز نجومی

Firoz Nodjomi
firoznodjomi.com
firoznodjomi.blogpost.com
rowshanai.org

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر