۱۳۹۲ بهمن ۱۲, شنبه


الله:
مهربان و بخشنده
و یا کین خواه و کیفر دهنده؟






اگر بخواهیم به بخشند گی و مهربانی خداوند یکتا و یگانه، الله با دقت بیشتری بنگریم و در آن چند و چون آوریم، خواهیم دید که الرحمان و الرحیم صفاتی بیش نیستند که الله در آغازین سطر قرآن بر ای توصیف و تعریف خود بکار گرفته است. اما اگر به متن قرآن، یعنی آنجا که  الله بزبان خود سخن میگوید، رجوع کنیم، خدا و یا الله هی را خواهیم یافت، که کین خواه است و انتقام جو. که تبلور خشم و خشونت است و  قهر و قدرت. که
الله، خدایی ست که ما را بزند گی باز میخواند تا بحساب نیکی ها و بدی های ما در قیامت رسیدگی نموده، بندگان نا فرمان را به ته دوز خ انداخته تا ابد در آتش بسوزند. آیا میتوان در سرشت چنین خدایی مهربانی و بخشند گی، عفو و گذشت یافت؟ اگر بتوانیم نشان دهیم که پاسخ منفی ست، سوال مهمتری که مطرح خواهد بود آنست که اگر خشم و خشونت و کین خواهی در ذات الله نهفته است، آیا میتوان از پیروان فرمانبردار او چیزی دیگری جز خشم و خشونت، تنبیه و مجازات و سرکوب و بیرحمی، انتظار داشت؟

استاد علامه محمد حسین طباطبایی، مولف تفسیرالمیزان،  در تاویل بسم الله الرحمان رحیم، صفت بودن الرحمان و الرحیم را تایید نموده و میگوید که هر دو دارای یک ریشه لغوی هستند و از کلمه «رحمت» مشتق میشوند. وی توضیح میدهد که:

«الرحمان الرحیم» - این دو وصف از ماده «رحمت» گرفته شده اند و رحمت در اصل بمعنی حالت نفسانی خاصی است که موقع مشاهد منظره نیازمندان و بیچارگان، بانسان دست میدهد و او را وادار میکند که برای رفع نواقص و تامین احتیاجات آنان بکوشد. و این معنی بعد از تحلیل به« بخشش و دهش برای رفع نیازمندیها» باز میگردد، و البته هر گاه در مورد خداوند استعمال شود، منظور همین معنی است نه آن حالت نفسانی»( تفسیرالمیزان، جلد اول،ص 19).

استاد علامه در این تاویل ریشه کلام الهی را در زبان و فرهنگ بشری می جوید و  بر آن است که رحمت در قاموس انسانی عملی است که در نتیجه متاثر شدن احساسات به فعل در میاید. و به بخشش و دهش منجر میشود. اما، وی خاطر نشان میسازد که رحمت الله وقوع می یابد بدون آنکه الله تحت تاثیر عوامل بیرونی دچار احساسات خود شود. الله موجودی است نه مثل انسان بلکه موجودی ست عاری از احساسات و عواطف انسانی. با این وجود، خود را به مرتبه انسانی تنزل میدهد و  به عملی دست می زند که ذاتا انسانی ست.

استاد در ادامه تاویل خود میافزاید که:
«از طرفی رحمان چون صیغه مبالغه است بر فزونی و کثرت دلالت دارد و بهمین مناسبت است که گفته میشود رحمان دلالت بر رحمت عامه دارد که شامل تمام انسانها اعم از مومن و کافر میشود و در قرآن هم غالبا بهمین معنی استعمال میشود» (همانجا).

بنا بر تاویل استاد علامه، رحمت الله هم مصداق خصوصی دارد و هم عام. از اینرو بوده است که صفات رحمان و رحیم را برای توصیف  خود بکار گرفته است که رحمت خود را هم جنبه عام بدهد و هم جنبه خاص. وی میگوید، الله وقتی میخواهد رحمت خود را شامل عام سازد و همه انسانها اعم از مومن و کافر را در بر گیرد از صیغه مبالغه رحمان استفاده میکند. و وقتی می خواهد رحمت خود را بشکل خاص بکار گیرد الله از صفت مشبهه رحیم استفاده میکند که مخصوص مومنان دانسته اند که دارای استمرار و دائمی ست(20).

 این تاویل از نیت الله، هرگز بدان معنا نیست که الله بخشنده گناه است و گناهکار و یا عفو کننده  خطا است و خطا کار. او دهنده رحمت است، نه بخشنده گناه، به معنی عطوفت و مهربانی، یعنی گذشت و خود داری از تنبیه و مجازات متهم به گناه و گناهکاری. چرا که الله بر کنار است از هر گونه حالات نفسانی و احساسات و عواطف انسانی، همچنانکه استاد علامه کمی زودتر بدان اشاره کرد. در هیچ کجای قرآن ذکری از گذشت و چشم پوشی  الله از خطا و گناه، نشده است. بویژه اگر آن گناه از شرک و یا کفر برخاسته باشد. حتی زمانیکه صیغه مبالغه رحمان بکار گرفته میشود که نشان دهد رحمت خدا جنبه عام دارد، به دشواری میتوان باین نتیجه رسید که الله گناهکاران، خطا کاران و یا کافران و منافقان را مورد عفو و آمرزش خود قرار میدهد. الله پیوسته از عدالت و خصلت کیفر ده خود سخن میراند.

روش استاد علامه طباطبایی در تاویل کلام الهی بر این اساس قرار گرفته است که تنها از عقل و خرد الله در تفسیر آیه های قرآنی  استمداد گیرد و عقل و خرد خود را معوق نگاه دارد، مبادا که اصالت سخنان الله به قصد و نیت بشری آلوده شود. باین منظور برای تاویل و فهم هر آیه ای به متن قرآن رجوع نموده و در تفسیر و تاویل  یک آیه به آیه های دیگر استناد میکند.

 استاد علامه برای تاویل صفات الرحمان و الرحیم الله به دو آیه 5 و 75 از سوره مریم  استناد میکند تا نیت الله را مبنی بر بخشایش عام، اعم از مومن و کافر، به ثبت برساند. اولی میگوید: «الرحمن علی العرش استوی» (طه-5)  و یا به ترجمه استاد «خداوند بخشنده بر عرش تسلط کامل دارد». وی در تاویل از این آیه میافزاید که «عمومیت رحمت در اینجا از عمومیت عرش فهمیده میشود». و سپس آیه 75 را شاهد میآورد که میگوید: « قل من کان فی الضلاله فلیمدد له الرحمن مدا» ( مریم 75). و یا «بگو خداوند بخشنده مدتی افراد گمراه را مهلت میدهد». که استاد علامه در تاویل آن خاطر نشان میسازد که« چون موضوع سخن افراد گمراه است عمومیت رحمت فهمیده میشود».

استاد علامه به الله چیزی نسبت میدهد که هرگز نمیتوان الله را با آن شناسایی نمود. چرا که در این دو آیه نیز بخشند گی، صفت الله است و توصیفگر آنچه الله هست، به فعل و به آنچه الله عمل میکند و به فعل در میآورد  ربطی ندارد . اگر از  کلمه «عرش»، معنای عمومیت فهمیده شود، ضمن اینکه یک معنای تحمیلی ست، تعریف کننده فعل سلطه داشتن است. این سلطه الله است که عمومیت دارد، نه بخشند گی او. در آیه بعدی نیز فعل «مهلت دادن» است که عمومیت دارد. الله به گمراهان مهلت میدهد که تسلیم شده و سر اطاعت فرو آورند، آنها را مورد بخشایش قرار نمیدهد. صفت عادل که مخصوص الله است و در سرشت او ست، با عفو و آمرزش مجرم و گناهکار علیرغم تمرد و سر پیچی، سازگار نیست.

کمی پرسه در قرآن، این واقعیت را آشکار سازد که  بخشایش و مهربانی و عفو و عطوفت الله شمول عام ندارد و تنها شامل حال خواص و یا مومنین میشود. الله ای که در قرآن زندگی میکند از گناه و خطای هیچ بنده ای نمیگذرد. الله در قرآن مکرر باین موضوع اشاره دارد که الله کیفر دهنده است و  به هیچ قیمتی حاضر به مصالحه و مذاکره نیست، حتی رشوه و هدیه هم سبب نمیشود در کیفر گناهکاران و مجرمین، کوچکترین تجدید نظری کند. دو آیه در سوره بقره این موضوع را صریح و شفاف بدون هیچ ابهامی بیان میدارد:

در سوره بقره آمده است( آیه 48-123)  «از آن روز بترسید که هیچکس بجای دیگری مجازات نمیشود و وساطت و توصیه کسی  پذیرفته و هدیه و رشوه و جریمه و عوض از کسی گرفته نمیشود و در حق کسی کمکی بعمل نمیآید» (  طبقات آیات، خلیل صبری، ص 838).

و در همان سوره(آیه 281) «از روزی بترسید که همه در آن روز بسوی خدا بازگشت میکنید و هر کس به نتیجه اعمال خود بی کم و کاست خواهد رسید و بکسی اندک ظلمی نمیشود و تبعیضی وجود ندارد» (همانجا ض 389).

الله، همه را با یک نظر می بیند. هیچ بنده ای را در برابر بنده دیگر، امتیازی نیست. هر کس در هر مقام و منصبی، اگر نیکویی کرده باشد، یعنی از ظواهر دنیا رسته، فریب دنیا را نخورده، و هرگز از اندیشه به بزرگی و عظمت الله و خواری و حقارت خود غافل نمانده بوده باشد، مسلم است، پاداش او بهشت است. اما وای اگر بنده ای گناهکار و خطا کار شناخته شود باید که راه دوزخ را در پیش گیری و تنبیه و مجازاتی دهشت آور از جمله سوختن در آتش را تا ابد پذیرا باشد، یعنی زنده شود تا  بار دیگر بسوزد تا بی نهایت، یعنی که نه یکبار سوختن در آتش و خاکستر شدن بلکه هزاران بار مکرر. میزان تنبیه و مجازات الله بسیار سخت و شدید و بیرحمانه است، ماورای میزان و تصور بشری ست. چون الله عادل است و کیفر دهنده. فرمانروایی که در روی زمین زندگی میکند،  نابود  میسازد نابود میسازد گناهکار را تنها یکبار. اما الله، گناهکار را میسوزاند تا ابد.  الله در آیه ای از سوره ابراهیم توضیح میدهد که در روز قیامت مثلا کسی که متهم به     « لجاجت» شده است یعنی کسی که در شک و تردید نسبت به وجود و هستی الله، اصرار ورزیده است،  باید در انتظار عقوبتی عظیم و عذابی الیم باشد.

«وقتی روز قیامت باب محاسبه را باز میکنند هر فرد سر کش لجوج در آنجا سر افکنده و خوار میشود در پشت سرش آتش دوزخ شعله میکشد و آبی که می آشامد کثیف و لجن است. آن آب پلید را مرتبا می نوشد و لی بهیچ وجه تشنگی او را رفع نمیکند- از هر طرف علایم مرگ او را احاطه کرده اما برای آنکه همیشه عذاب بکشد نمی میرد باین ترتیب تا ابد درد و رنج اطراف او را فراگرفته است»(همانجا ص859)

به عبارت دیگر خشم و خشونت الله پایان ناپذیر است. قهر او چنان سهمگین است که ترس و هراس را بر سراسر وجود آدمی مستولی و اندیشه مقاومت را در ذهن مخلوق فرمانبر نابود میسازد. در حالیکه الله در تنبیه و مجازات کسی که بر  لجاجت اصرار ورزیده است کوچکترین گذشت و نرمشی از خود نشان نمیدهد، آنها را که ایمان آورده و خود را تام و تمام به امیال وی تسلیم نموده اند - یعنی مومنان را  پاداش میدهد و رهسپار بهشت میسازد. زندگی ابدی را به آنان می بخشد. در این بهشت است که حوریان باکره پاداش آن مومنان خواهند بود که در راه و بخاطر تحصیل رضایش به جهاد و شهادت پرداخته اند. الله در سوره نساء در حالیکه وعده آرمیدن در بهشت در کنار زنهای زیبا را به مومنان میدهد بر  خشم و خشونتی که در انتظار گناهکاران، یعنی کافران است، تاکید میکند:

«آنان که بآیات ما کفر ورزیدند بزودی آنها را در آتش دوزخ سرنگون میسازیم هرچه پوست بدن آنها بسوزد بجای آن پوست دیگری ایجاد میکنیم تا سختی عذاب را کاملا بچشد- خداوند قادر و دارای حکمت است اما آنها که ایمان آوردند و رفتار نیکو پیشه کردند آنها را وارد در بهشت هایی میکنیم که جوی های آب در آن جاری است والی الابد در آن میمانند و دارای زنهای زیبا و پاکیزه ای هستند و در سایه ممتد مرحمت خدا میآرمند» نساء 56- 57( همانجا، ص842).

الله را در واقع باید اول مالک دوزخ دانست، بعد مالک بهشت. در مقام "رب العالمین " و یا ارباب بهشت و دوزخ است که الله در قیامت دفتر اعمال هر جنبنده ای را میگشاید و با دقت بسیار بحساب هر یک رسیدگی نموده و عقوبت و پاداش همه افراد را صادر میکند. قیامت روز خواندن نامه ی اعمال است. چگونه ممکن است که الله از گناه و خطای کسی بگذرد؟ شک و تردید نسبت به خصلت کیفر ده الله، شک و تردید است به اصل معاد و قدرت الله در باز خواندن بشر به زندگی و روز حساب رسی. اگر قرار بود که الله گناهان و خطاهای مخلوق را ببخشاید، الله چه نیازی برای نگاهداری نامه اعمال بندگان خود داشت. در آن صورت نیز نیازی به روز حسابرسی و یا قیامت نبود. چرا که تفاوت و تمایز بین خوب و بد ناپدید میشد، زشتی ها و پستی ها و پلیدی ها همه از میان میرفتند، تنها خوبی میماند و زیبایی. نه خشمی میماند و نه خشونتی.

به عبارت دیگر، بخشند گی الله، معاد و یا بازگشت مردگان بزند کی برای حسابرسی نهایی را،  تهی از معنا و مفهوم و باطل می سازد. اگر بخشایش الله دارای عمومیت باشد و همانطور که کمی زود تر استاد علامه طباطبایی خاطر نشان ساخت که صفت رحمان عام است و رحمت الله به یکسان مومن و کافر را در بر میگیرد، مالکیت الله بر دوزخ را هم بیهوده و غیر ضروری میسازد. اما الله هی که در قرآن زندگی میکند، بخشنده همه و هر چیزی هست، مگر بخشنده گناه و خطا. قدرت الله را باید ناشی از قدرت کیفر خواهی او دانست. او دهنده کیفر است. آنچه مالکیت الله بر بهشت و دوزخ را توجیه میسازد، قدرت کیفر خواهی ست که در ذات الله نهفته است، نه بخشند گی و مهربانی.

قرآن سرشار از آیه هائی ست مبنی بر اخطار به مشرکین و کافرین و منافقین. آنها را مکرر بدترین و زشت ترین جانوران روی زمین توصیف، نموده ،ستمکار، ظالم  دروغگو و تهمت و افترا زن قلمداد میکند. الله پیوسته خبر از عقوبتی هولناک ی میدهد که در انتظار کافران و مشرکان است .

قرآن میگوید که مشرکان نه تنها سر تسلیم فرود نمی آورند بلکه مردم را به سر پیچی نیز تشویق میکنند. از همین روی ست که آنها تا ابدالدهر در دوزخ خواهند سوخت.

خداوند کافران و ظالمان را هرگز نمی بخشد و به راهی نمی برد جز راه جهنم که الی الابد در آن خواهند بود و این برای خدا خیلی آسان است- نساء 167-169 (همانجا، ص 290 ).

هیچ چیز مثل شرک هر گز نمیتواند الله را آنقدر خشمگین و عصبانی سازد. او فرمان صادر میکند که: 

هرگز برای خدا شریکی فرض نکن و گرنه به عقوبت و خذلان ابدی دچار خواهی شد- خدای تو حکم فرموده که بجز او دیگری را پرستش نکنید-اسراء – 22و 23(همانجا، ص305).

الله مخلوق خود را هرگز در پرستش آزاد نمیگذارد و حق گزینش را از  او  صلب میکند. الله از داشتن شریک آنقدر بیزار است و تنفر دارد که اگر به اندیشه هر کس که خطور کند انتقام الهی شامل حالش خواهد شد. آنچه به شرک میانجامد، علاقه و سر سپردگی ست به دنیای مادی،  شیفته زرق و برق بودن است و تجملات و تشریفات ، غرق شدن در لهو و لعب است و طرب و شادی. این ها همه اعمالی است مبنی بر فراموشی وجود و حضور  الله در اندیشه و در رفتار، مبنی بر نفی و مقاومت در برابر نظم و فرمان الهی.

الله به مخلوق خود در بهترین وجه اش همچون یک رعیت مینگرد که نمیتواند و جودی مستقل از مالک داشته باشد. چنین رعیتی البته اعتبار و منزلتی بالاتر از یک برده ندارد. مقاومت و نفی  اسارت و بندگی است که شرک خوانده میشود. عدم اعتقاد  به معاد، یعنی نفی قدرت لایزال الله در بازگرداندن مردگان به زندگی. الله بنده مخلوق خود را بر زمین گسیل داده است و همه نعمات و منابع طبیعی را برای او فراهم آورده است- رحمت خود را شامل حالشان ساخته است، تا به راهی که الله تعیین و تعریف کرده است زندگی خود را سپری کنند نه در راهی قدم بگذارند که سبب دوری و غفلت از وجود و قدرت لایزال الله شود. آنکس که نتواند زندگی خود را وقف اندیشه به الله کند و از وابستگی وجود خود به و جود الله سر باز زند، مهم نیست در کدام رتبه و مرتبه در دنیا قرار گرفته است، مجازات خواهد شد. کیفر الله فقط فرعون و فرعونیان را در بر نمیگیرد، بلکه هزاران هزار  رعیتی که زندگی را دوست دارند و به زندگی عشق میورزند و شیفته زندگی و لذایذ و زیبایی های زندگی هستند نیز در بر میگیرد. الله همین موضوع را در نظر دارد وقتی میگوید:

«بعضی از مردم شرکاء و نظایر ی برای خدا قائل میشوند  و آنها را مانند خدا دوست میدارند در صورتیکه محبت اهل ایمان بخدا از این محبت ها شدیدتر است اما آن مردم ستمکار اگر درست نگاه کنند می بینند که قوه و قدرت در کائنات مخصوص خدا ست و انتقام خدا از مشرکین بسیار سخت است»-بقره-165،( طبقات آیات، ص 280).

سخن الله صریح و شفاف است و خصلت خود را که عبارت است از کین و کیفر و انتقام جویی، آشکار میسازد. این خشم و خشونت پایان ناپذیر است که الله به ستمکاران، یعنی آنان که از دیدن قدرتی که تنها میتواند در  فترت و ویژه الله باشد سر باز میزنند، ارزانی میدارد. روشن است که الله نه فرمانروایی را نفی میکند و  نه آنرا زشت و پلید بشمار میآورد. الله خود در پی فرمانروایی ست، و برقراری نظام تسلیم و اطاعت که ذاتا در خصومت و ستیز است با گزینش و خود فرمانی انسانی. در این جا ستمکار را نباید حاکم ظالم و مستبد دانست بلکه هر گونه چرخشی بسوی آزادی است که ظلم و ستم محسوب میشود در قاموس قرآنی.

الله در جایی دیگر با "باطل اندیشان " که آنها نیز از نوع ستمکاران هستند، اتمام حجت میکند که به خطای خود زمانی  آگاه میشوند که دیگر کار از کار گذشته است و امیدی برای نجات نیست:

در روز قیامت پیشوایان باطل از پیروان خود دوری میجویند و در آن روز عذاب خدا را هم عابد و هم معبود باطل با چشم خود می بینند و تمام وسایل نجات از آنها قطع میشود- بقره-166(همانجا، ص281).

 الله با انسانی که شرک را بر میگزیند، یعنی انسانی که را ه خود رود و از ورود به را ه مستقیم که الله در پیش پایش گذارده است، سر باز میزند، هرگز سر آشتی ندارد. اگر شرک گناهی ست نا بخشودنی و سزاوار چنان عقوبتی نا گفتنی ، چگونه میتوان الله را رحمان دانست و رحمت او را عام تعریف نمود. چگونه ممکن است که الله شرک و کفر را  بزرگترین گناهان بشمار آرد، ولی برای آن کیفری  تعیین نکند و مورد عفو و بخشایش قرار دهد؟  الله همه جا مشرکین و کافر ین را دشمنان اصلی خود شناسایی میکند. الله بجای آنکه خود را از کین خواهی و انتقام جویی برهاند خون آنان را که به یکتایی او شک و تردید دارند، مباح ساخته است و مخلوق خود را موظف نموده است که در نابود ساختن آنها به جهاد دست زنند.

بعبارت دیگر در منظر الله شرک و کفر گناهانی هستند که بالاتر از آن گناهی هرگز نیست، گناهی ست "کبیره ". بر خلاف هر جرمی که ممکن است شامل بخشایش شود، شرک و کفر، هم گناه هستند وهم  جرائمی نابخشودنی.  نمیتوانی تسلیم نموده خود را به چیزی یا کسی مگر ذات الهی، یعنی که باید بنده خدا باشی. الله دوست ندارد که به کسی دیگری بیش از او عشق به ورزی و یا کسی یا چیزی را بجز او مورد پرستش قرار دهی. الله تسلیم و اطاعت مطلق را دوست دارد. یعنی آنها که خود را باو میسپارند و لحظه ای از اندیشه بوی غافل نمی شوند. آنها که پیوسته و مکرر طلب مغفرت کنند، به وظایف خود عمل نموده و احکام الهی را بانجام رسانند. آنها که خود را در روز 17 بار در نهایت عجز و ذلت به پایش اندازند و حمد الله را گویند.

اگر الله رحیم است به آن دلیل است که مومنان راه او را برگزیده اند و طبق میل او رفتار نموده اند.  رحمت و پاداش به آنها، به هیچ وجه  الله را بخشنده و مهربان نمیکند. اگر الله از جرم و خطا، گناه و انحراف، که کفر و شرک هم از بزرگترین آنها هست، گذشت، وصف الله نیز به فعل در خواهد آمد، نه تنها الله الرحمان و الرحیم و یا بخشنده و مهربان هست، بلکه رحمان و رحیم هم میشود. الله اما، همچنانکه در رجوع به متن قرآن در یافتیم، هرگز سر آشتی با گناهکار و خطا کار و منحرف،کافر و مشرک و منافق را ندارد. هیچ رحم و مروتی به آنها نشان نمی دهد. شفافیت و صراحت کلام الهی ماورا هر گونه شک و تردید یست. الله نه تنها از آنان در آن دنیا نمی گذرد و آنها را محکوم به سوختن در آتش سوزان دوزخ تا ابد میکند و از آنان انتقام میگیرد. در این جهان نیز هرگز امری بر بخشایش و آمرزش گناه گناهکاران و جرم مجرمین در قرآن صادر نکرده است. در این دنیا نیز قصاص است و حد و تیغ و تازیانه، سنگسار است و گردن زدن با شمشیر، بویژه اگر مجرم، کافر و یا مشرک باشد. هدف الله البته تنها تنبیه و مجازات مجرم و گناهکار و جلوگیری از وقوع  جرم در آینده نیست، بلکه بر قراری نظامی است بر اساس فرمانروایی و فرمان بری، چنین نظامی تنها میتواند بر اساس جزا و پاداش  از یکطرف و قهر و خشونت از دیگر طرف، بر قرار گردد. رحمت و بخشش از یکطرف بیرحمی و کین خواهی از طرف دیگر.

فرمانروایی الله تنها از طریق خشم و خشونت و بیرحمی ست که اعمال میگردد. الله برای مجازات مجرم در این دنیا نه تنها به ابزاری متوسل میشود که عمیق ترین درد و صدمه را به جسم مجرم وارد کند بلکه به روح و جانش نیز صدمه زده و شخصیت او را به خواری و حقارت و تخریب میکشاند. حکم بریدن دست و پا به جرم دزدی و یا سنگسار بجرم زنا، نمیتواند بر فرضیه ای جز بر شرور بودن سرشت  انسان و عدم امید به بازگشت وی به درستی و صلح جویی و رستگاری، بنیان گذارده شده باشد. انسان متمرد و گناهکار را تا ابد نفرین و محکوم میکند. نیاز الله به تنبیه و مجازات، مثل نیاز فرمانروایی ست که نه در آسمانها بلکه بر روی زمین میزید. خدایی که شرارت در سرشتش نهاده شده نمیتواند بخشنده و مهربان باشد.

در چنین صورتی آیا میتوان از پیروان و جانشین ان الله که اریکه فرمانروایی را در انحصار خود در آورده اند، چیزی جز خشم و خشونت و قهر و سرکوب انتظار داشت؟ آیت الله ها و حجت الا سلام های حاکم را باید پیروان صدیق الله دانست. آنها هستند که اسلام راستین، اسلام ناب محمدی را در این دنیا بنیان گذارده اند. بی جهت نیست که آیت الله ها آماده اند که هر هزینه و هر گونه ناملایماتی را تحمل کند تا به اسلحه نهایی در تخریب و ویرانی دست یابند. چرا که مسالمت و صلح جویی و یا عفو و گذشت و چشم پوشی، ناسازگار است با سرشت کیفر دهنده ذات الهی.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com












هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر