۱۳۹۲ تیر ۷, جمعه

از خداوند خامنه ای ست که بوی گند برمیخیزد




خداوندگار، علی خامنه ای، فرمانروای نهایی- در دیدار با رئیس، مسئولان و قضات دستگاه قضایی- بار دیگر بر فراز منبر دین و قدرت، منبر ی  سراسر سحر و جادو جلوس نمود، بندگان و رعیت های خود را مورد خطاب قرار داد و گفت (نقل به معنی): ای مردم، ایمان آورید که «من هستم و بجز من هیچکس دیگری نیست.» که من خدای یکتا و یگانه ام. که  منم جلوه الله، خدای توانا و دانا." که هیچ جای نگرانی نیست. بر همه چیز ناظر ام. نظم و امنیت، "زیر ساخت " پیشرفت و رستگاری بر قرار است. چه خوب گفت حضرت باریتعالی، ولی فقیه، خطاب به خبرگان قضایی، قاضی و قضات دادگستری، مجریان عدالت اجتماعی که:

" دستگاه قضا باید به جایی برسد که هر مظلومی بتواند خود را به ساحل امن آن برساند و در مقابل ظلم بایستد."

مهم نیست که ظلم چیست و ظالم و مظلوم کیست، ولایت فقیه فرمان میدهد که باید به آنجا رسد دستگاه عدالت اسلامی که کند ناتوان را توانا، چنانکه گویی، حضرت ولایت از زبانی دیگری سخن میگوید و نه از زبان ظلم، که از زبان دین است که تکلیف را تعین میکند و نه قدرت، از زبان شریعت است و نه شمشیر. آنقدر زیبا و فریبنده میگوید ولایت که دچار نسیان شوی که نیست هیچکس مگر او منشا ظلم و بی عدالتی و نا امنی. چه بوی گندی؟

آنگاه، سپاس گفت بندگان و رعیت ها، " ملت بصیر و هوشمند ایران " را خداوند خامنه ای که با آرمش و اطمینان " به پای صندوق های رای رفتند و با رای خود، اراده خویش را بیان داشتند و دلبند فردی گردیدند مومن با سوابق بسی درخشان وطولانی در خدمت به ولایت. چه پدر قدر دانی.؟ چه خوب میداند، حضرت ولایت، ارزش اطاعت و فرمانبری را. بدینوسیله، یعنی برگزاری  مراسم رای گیری و آفرینش یک حماسه بزرگ سیاسی، بنا بر قول ولایت.دشمنان بد طینت را- که پیوسته در کمین نشسته تا همچون گرگی درنده ملت را مثل یک گوسفند بی دفاع و زبان بسته بچنگ  آورد- سخت نا امید و مایوس نمود. چه خیال باطلی؟ دشمنان انتظار سرکشی و نا فرمانی داشتند از ملتی شیفته و وفادار و فرمانبردار ولایت.  حتی آنان که اندیشه سرکشی و سرپیچی از نظام را بسر داشتند، به مردم پیوستند و با رای خود لرزه بر اندام دشمنان اندختند، کنشی بر خاسته از عشق به مام وطن، "ایران عزیز ،" نوایی که بتازگی برون آید از نی ساحر تا کند سحر افعی زهر آگین.  که چه نشسته اید، بشتابید به صف رزمندگان برای عزت و غرور ملی که این وطن است سر زمین ایران، نه حکومت ولایت، در خطر فروپاشی و از هم گسیختگی. چنانکه گویی دشمن در بیرون است و نه در درون و یا آفتی هست ویران کننده تر از افت ولایت؟

پایگاه خبر رسانی بیت ولایت، خاطر نشان میسازد که:

"رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: رمز حضور عظیم ملت در انتخابات امسال، اعتماد و علاقه عمومی به نظام جمهوری اسلامی، اعتماد به ناظران و مجریان انتخابات و امیدواری ملت به حرکت مستمر و پیش رونده ایران عزیز بود و این، حقیقتی بسیار مهم و انکارناپذیر است."

مهم نیست که کشور به رهبری و تحت مدیریت ولایت در سراشیب سقوط قرار گرفته است، هم به لحاظ نیروهای مادی وتولیدی  و هم ازجنبه معنوی و اخلاقی. هرگز چنین تیره بخت و سیه روز، چنین خوار و سر افکنده نبوده است ملت ایران در انظار جهان. آیا توهین و تحقیری بزرگتر از این هست که جانوری کریه چهره و زشت گفتار و زننده رفتار همچون احمدی نژاد، عرصه نماید کشور ایران را به جهان؟ مگر چیزی جز مایه خواری و سرشکستگی هم بوده و هست رئیس جمهور، برگزیده اراده ولایت. احمدی نژاد، تفی بود و هنوز هم هست، سر بالا که ولایت بیهوده تلاش میکند که از چهره خود بزداید. بنابراین توصیه و یاد آوری که هرگز نباید فراموش کرد برغم کوتاهی ها، بنگرید به زیر ساخت عظیمی که  بنا گردیده است در 8 سال گذشته برای جهش بسوی پیشرفت در آینده.

این است که حضرت ولایت پسروی ها و عقب ماندگی ها، تحقیر و توهینی که با نشاندن احمدی نژاد بر مسند  ریاست به ملت روا داشته است،  همه را وارونه به مردم ارائه میدهد و پنهان نماید آنچه را که زیانبار و منفی بوده است و هنوز هم هست: مثلا، در بازگویی داستان غنی سازی هسته ای خطا کار قدرتهای جهانی ست. دشمن آنرا بهانه ای ساخته است برای تعدی و تجاوز، برای فشار و به شورش کشاندن مردم. چه مظلومانه، رهبر معظم انقلاب از شفافیت و قانونی بودن برنامه هسته ای دفاع نمود.

آری، چه مظلومانه حقیقت را پنهان میکند ولایت و با چه مهارتی. که این رژیم ولایت است که  غنی سازی هسته ای را کلید زده است با بقای نظام. که از غنی سازی ابزاری ساخته است برای ادامه ستیز و خصومت با خارج برهبری آمریکا، و سرکوب و سختگیری در داخل. اما شاید حضرت ولایت، داستان غنی سازی را باز گو میکند که مردم و جهان را از هر شبهه ای بیرون آورد که غنی سازی و چگونگی تعامل با غرب برهبری آمریکا کماکان خطه انحصاری خداوند خامنه ای است. چرا که واقعیت آن است که او خداوندی خود را مدیون مبارزه دایمی و خسته ناپذیر با شیطان بزرگ است.

رئیس جمهور منتخب زمانی میتواند خود را برگزیده مردم بداند که مدیریت غنی سازی هسته ای را از دست ولایت خارج ساخته و در سطح جامعه به معرض بحث و گفتگو گذارده، پس از آگاه ساختن جامعه از سود و زیان آن، تصمیم نهایی را به مردم وا گذار نماید. آیا میتوان با وجود ولایت از رئیس جمهور خواست که مستقل باشد و پاسخگوی مطالبات ملت؟

نیز کاهش 70 درصدی درآمد و ثروت ملت، تحریمات جهانی، کمبود دوا و دارو و ارز خارجی، غارت های بزرگ و چپاولگری، اگرچه  واقعیاتی هستند، عینی، قابل مشاهده و اندزه گیری، اما در گفتمان ولایت جایی ندارند.  بر تشدید بحران اقتصادی، تمام رقیبان انتخاباتی در مناظره های خود اذعان داشتند و شرایط را سخت و خطرناک خواندند. همه نامزد ها مدعی بودند که کلید نجات از این گرداب هولناک را در دست خود دارند. روزنامه ها و مطبوعات و رسانه های داخلی و خارجی، همه رای مردم را رای اعتراض، رای تغییر و تحول و برون رفت از شرایط خسارت بار و خوارکننده موجود تعبیر و تفسیر کردند.

اما این سبب نشد که حضرت ولایت رسما دست به مصادره رای مردم نزند و آنرا رای به "حرکت مستمر و پیش رونده (امید وار کننده نیز) ایران عزیز،" رای به "حقیقتی انکار ناپذیر،" نخواند. پیش از این او در خطبه خوانی های انتخاباتی خود به مردم میاموخت که باید "اصلح " را برگزینند، که بنا بر تعریف ولایت یعنی کسی که "اهل مقاومت و  ایستادگی " بوده و "زره پولادین " به تن به میدان رود.  مردم اما از میان برگزیده شدگان رای به کسی دادند که اهل تدبیر و تعامل است. آیا این بیانگر گسست است بین ولایت و ملت؟ نه، بهیچ وجه، زیرا که حسن روحانی نیز برگزیده ولایت است. مورد تایید و تصدیق او ست. ولی چه باک، حضرت ولایت فاصله مقاومت و ایستادگی را با تدبیر و تعامل در یک لحظه کوتاه میپیماید، گویی که هرگز کسی پی نبرد که اینبار نیز او ست بازنده ی بازی ای که خود معماری کرده است، بازی رای گیری. این است که او خود را پیروز و برنده اصلی یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری میخواند، آفریننده "حماسه بزرگ سیاسی." باده دین و قدرت، مست و مدهوش سازد مصاعف که به توهم میانجامد و تولید بوی گند طعقن

پس چه تعجب اگر حضرت ولایت بر راس، برتر و بالاتر از همه  قرار گیرد و حقایق را وارونه نماید. چه بر منبر دین و قدرت است که نشسته است، جایگاهی بلند مرتبه، بلندتر از جایگاه شاهان. در این جایگاه ست که میتوانی بزبان آری آنچه را که اراده نمایی، بدون آنکه هرگز مجبور باشی که به کسی پاسخ دهی، جایگاهی که مصون است از هرگونه مسئولیت. همگان، تحلیلگران و کارشناسان و مشاهده گران انتخابات 24 خرداد، رای اکثریت را نه خواندند، نه به ولایت و وضعی که بوجود آورده است. تنها ولایت است که رای مردم را رای آری میخواند به ادامه عبودیت و بندگی. خامنه ای، اولین دیکتاتوری نیست که نه مردم را نمیشنود. آخرین هم نخواهد بود. او همانند برده داران آمریکایی که معتقد بودند که برده ها از بردگی خود خشنودند، خداوند خامنه ای نیز اظهار میدارد که ملت ایران نیز از اسارت و بندگی در دست ولایت، مفتخر است و قصد دارد برقله کرامت و کمال انسانی صعود نماید. سخنانی بزرگ اما با معنا و مفهومی وارونه، تسلیم و اطاعت بجای رهایی و آزادی.

 حضرت ولایت در ادامه خطبه خود با دادگسران نظام،  فرمان صادر مینماید که "همه باید به منتخب مردم كمك كنند" چرا که وی نیز رضا داده است که حسن روحانی با "کلید تدبیر" نه مدیریت «آخر زمانی» اراده و امیال ولایت را بدون کم و کاست به مرحله اجرا در آورد. چه دنیای زیبائی؟ چه زندگی شیرینی؟ چقدر غرور و سر افرازی؟ یکه است ایرانی در دنیا.

مهم نیست که «رهبر معظم،» ولی فقیه، در کجا و چه زمانی خطبه بخواند و در مورد چه چیزی سخن براند، از گفتمان او چیز جز بوی گند به مشام این نگارنده نرسد، از «گفتمان خدایی» که نمودی از آن در بالا ارائه شد، گفتمانی که از فرمانروایی، حکایت گوید و فرمانبری. بهمین دلیل، به شنیدن و یا خواندن سخنان حضرت ولایت، احساس شرمساری کنم و حقارت و خواری، احساس گوسفندی و حیوانی  در میان گله ی عظیم گوسفندان. سخنان خداوند خامنه ای، همچون کلمات الله، سحر انگیزاند، و سراسر رمز و راز، فنا ناپذیرند و بیان اقتداری بی پایان. این است که بشنیدن یا خواندن ش، مو بر جانم سیخ میشود، احساس میکنم هیچ هستم و پوچم در برابر او. در آسمانها میزیید و در قلمرو تقدس و زهد ، تقوا و پرهیزکاری. من در منجلاب نیازها و خواهشهای نفسانی. من اسیر و دربندم او رها ست و آزاد. او ارباب است و من رعیت. او خدا است و من بنده. حضرت ولایت را  باید زیرک تر دانست از برده دار آمریکایی، مراسم رای گیری بر پا میکند و به مردم حق رای دادن ارزانی میدارد که حق انتخاب را از آنان مصادره و در دست خود متمرکز نماید. چه واقعیت آن است که مردم از حق برگزیدن محروم اند. به برگزیدگان شورای نگهبان است که مردم رای میدهند نه برگزیدگان خود. ما در دست ولات از حقی محروم شده ایم که مادر همه محرومیت هاست، منشا استبداد و فساد و تباهی: محرومیت از حق گزینش به آزادی

بیائید بیش از این بخود نبالیم و افتخار نکنیم از نه ای که به ولایت گفته ایم. امید چیز خوبی ست، بدون آن نمیتوانیم زنده بمانیم. اما تا زمانیکه از حق گزینش نه تنها در عرصه سیاست بلکه در همه عرصه های زندگی، محروم هستیم، تا نتوانیم که برگزینم به اراده خود،  چه بپوشیم و یا چه بنوشیم، در آمیزیم با جنس مخالف و یا درنیامیزیم، چه، به زبان آریم و چه، چیزی را در ضمیرمان پنهان کنیم، از ابتدایی ترین حق انسانی خود محرومیم و کمتر از انسانیم، اگر حق برگزیدن به آزادی را کسب نکنیم. چه خوشبخت خواهیم بود که کلید تدبیر حسن روحانی، رئیس جمهور منتخب، بتواند این مشکل را بگشاید و حق گزینش در آزادی را به مردم باز گرداند و راه را برای خروج ولایت از صحنه سیاست و قدرت هموار سازد. در غیر اینصورت نمیتوان به تغییر و تحولی چشم گیر در این جهت در آینده امیدوار بود.

فیروز نچومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر