۱۳۹۱ اسفند ۱۹, شنبه

بیگانه ستیزی:
به نفع ولایت و یا ملت؟
پس از ناز و غمزه بسیار و گدایی احترام و برابری، دیپلمات های ولایت با ریش و پشم بزک شده، چهره های مالامال بندگی و عبودیت، شق و رق  و آب کشیده، بار دیگر پای میز مذاکره با کشورهای 5+1 از جمله آمریکا، شیطان بزرگ باز گشتند،  شیطانی که بیش از 34 سال که است مرگش را از الله طلبیده اند. بدبینان بیدرنگ گفتند این همان سیاست دیرینه نظام ولایت است: خرید زمان. ولایتمدار ان و اسلامیست ها را اعتمادی نیست. که آنها در برقص در آوردن میمون ید طولایی دارند.

برغم یاس و نومیدی به سرنوشت مذاکرات، تحلیلگران و دیپلمات ها اظهار خوشبینی نمودند که این نوبت جدی ست. که قدرتهای جهانی با نرمش و انعطاف بیشتری  به میدان آمده اند. دیگر نه "تعطیل " بلکه "تعلیق " غنی سازی را میخواهند، آنهم نه پنج درصدی بلکه بیست درصدی، در اذا ی، الغاء بعضی تحریمات تجاری و بانکی و عملیاتی نساختن تحریمات جدید. بندگان ولایت نیز مذاکرات را چر خش قدرت های جهانی بسوی شناخت و احترام به اسلام و ایران خوانده  و مثبت ارزیابی نمودند. با این وجود، عهد و قرار دادی به امضا نرسید، ادامه مذاکرات اما موکول گردید به آینده ای نزدیک، پس از دیدار و گفتگوی متخصصان از هر دو جانب.

بعضا بر آن اندیشه اند که نظام ولایت از سر افتادن در تنگنای تحریمات ست که از سر تعامل با جهان غرب  بر آمده است. درد گرانی و بیکاری، درد کاهش پول ملی، کساد بازار و رکود اقتصادی تشدید شده است و بقای نظم را به مخاطره اند اخته است. چنانکه گویی نظام ولایت مسئول و پاسخگوی، تیره روزی و فقر روز افزون در زندگی روزمره ی مردم است. مسائل مادی، حکومت ولایت را نه تنها دچار تشویش نمیکند بلکه با خشنودی به استقبال  چنین شرایطی هم میرود. سختی و ریاضت کشی، راه و روش زندگی فقیه است. حضرت ولایت، آیت الله خامنه ای، بارها از مردم خواسته است که کمتر مصرف کنند، کمتر بخواهند، کمتر بخورند و بپوشند، صرفه جویی کنند. نظام ولایت از فقیر  شدن و محنت و تنگدستی مردم نگرانی بخود راه نمیدهد. امام علی، خلیفه مسلمین بر یک لایه پوستین شتر، نعلین پاره پوره خود را زیر سر میگذاشت و در اشتیاق رسیدن به آن دنیا، بخواب فرو میرفت. بریدن از دنیای مادی و زندگی پس از نیستی، محور آموزشهای فقاهت است. بگذریم از اینکه احمدی نژاد در ژنده پوشی و ساده زیستی روی دست حوزه نشینان زده است. چنین راه و روشی را مردم ساده دل شاید زمانی باور میکردند، زمانیکه آیت الله ها و حجت الاسلام ها در حوزه های علمیه، در مسجد و مکتب به طلبه گری اشتغال داشتند، نه در زمانی که فقاهت شمشیر بر گرفته و دست به راهزنی و غارتگری میزنند و ثروت و مکنت اندوخته میکنند.

شرایط موجود، اگر بحرانی و خطرناک است خود معمار آن بوده اند، یعنی کسانیکه بر جامعه حاکم اند، آیت الله و حجت الاسلام و طلبه های حوزه های علمیه و یا آنچه نهاد فقاهت نامیده میشود،  نهادی ریشه دار و، کهن و، سالخورده.  هم اکنون از دوران کار گزار ی حجت الاسلام محمد خاتمی از دورانی ننگ آلود، یاد میکنند چون راه تعامل را با غرب، آغاز نموده بود. «رهبر معظم انقلاب،» علی خامنه ای،  احمدی نژاد را بر مسند ریاست نشاند که فرمان و اراده ولایت را مبنی بر قطع هرگونه تعاملی بین حکومت اسلامی و غرب، عملی نماید و سیاست سلطه ستیزی را به عنوان آرمان انقلاب اسلامی به پیش براند.

رئیس جمهور، بجای آنکه کمر به خدمت مردم ببندد و به عهد و قرار داد انتخاباتی خود وفا دار بماند، همچون گماشته ای خود را ظاهرا در خدمت رهبر گذاشت و سیاست تهدید و تحریک را در پیش گرفت . بارها آقای رئیس جمهور، قطعنامه های شورای امنیت را به شیشکی بسته است. از نابودی اسرائیل و هسته ای نمودن جمهوری اسلامی سخن بسیار راند. به استانها سفر میکرد و با شور و هیجان بسیار چنگ و ناخن به پیکر استکبار میکشید. که چه نشسته اید زمان کین خواهی فرا رسیده است. استعمار به اسلام تف انداخته است. دیگر اجازه نمیدهیم که حق ما را بخورند و جلوی پیشرفت ما را بگیرند. آقای رئیس جمهور، درد مردم و مسائل آنها را سر سفره های آبگوشت خوری در کنار هیئت دولت مورد رسیدگی قرار میداد. تصفیه حساب با گردنکلفتان به بایگانی شعارهای تو خالی پیوست. جشن هسته ای بپا کرد. پایکوبی و شادی که بزودی غرب را پشت سر میگذاریم و به آنها یاد خواهیم داد که نظم جهانی را چگونه مدیریت کنند. که این ابر قدرت ها که برای ما دایم شاخه و شانه میکشند، خبر ندارند، باور ندارند که جهان را امام مدیریت میکند. در این امر چنان تند و سریع پیش راند که هنوز به قله نرسیده، سقوط و فرو غلتیدن آغاز نمود. فراموش کرده بود که فقط یک تن میتواند بر قله، بر راس، بالاتر و برتر از همه بنشیند: ولی فقیه، جلوه الله. رئیس جمهور که "موسا ی زمان " لقب گرفته بود، به زودی به خیل ابلهان پیوست، چنانچه وقتی از او سوال میشود، که مذاکرات1+5 را چگونه ارزیابی میکند، وی در حالیکه نیش ها را گشوده بود، پاسخ داد که: "نگاه، چند نقطه، خنده، نگاه، چند نقطه، خنده،" پاسخی که تنها میتواند از دهان یک بز اخته خارج شود.

تعامل با جهان غرب برهبری آمریکا، بجز ضرر و زیان برای نظام ولایت چیز دیگری در بر ندارد. حربه ی بیگانه ستیزی را از دست ولایت خارج ساخته و سلطه مطلق فقاهت بر جامعه را به مخاطره میاندازد. بنا براین، برای آلایش و پیرایش و حفظ ظاهر است که ولایت، بندگان خود را به مذاکره فرستاده است که نشان دهند برغم باور بسیاری، نظام ولایت درپی جنگ نیست. قصد پاک ساختن یهودیان را از روی زمین در سر  ندارند. نرم و صلحجو هستند  و انعطاف پذیر، نه خشک و جنگجو و ماجرا جو. عقل و خرد بکار گیرند و به محاسبه سود و زیان می نشینند. در اینجا مهمتر از زمان خریدن، بقای نظام ولایت در درون است. نظام ولایت نمیتواند به موجودیت خود ادامه دهد، اگر دست از چالش قدرت بزرگتر و عظیم تر بکشد، و به راه صلح و مذاکره برود، و راهی را در پیش گیرد که چین برگزیده است. از تعامل با غرب به نفع ملت چنان بهره بر گرفته است که به آقایان جهان پیوسته است، در سراسر دنیا برای رخنه نموده نه در پیشبرد ایدئولوژی بلکه در نیکبختی ملت بدست سرمایه داران. مشکل، اما، آنجاست که چین پیوسته در تاریخ درپی  برقراری ثبات و نظم و هارمونی بوده است، چه در داخل و چه در خارج. فرهنگ چین را میتوان فرنگ "تعامل " خواند. حزب کمونیست چین  از سر تعامل با سرمایه داری مرتبه ای را در جهان اشغال کرده اند که هیچ ابر قدرتی نیست که بتواند وجود آنرا نادیده بگیرد.  حال آنکه، نهاد فقاهت برهبری ولایت آمده است که جهان را دگرگون سازد. ولایتمدار ان میخواهند راه انبیا را بپیمایند. آنها میخواهند به غرب نشان دهند اسلام والاترین ارزشهای انسانی را به جهان عرضه میکنند. که نظام ولایت پیوند نا گسستنی با ملت دارد. که نظام ولایت مقدس است و در روح و راوان مردم لانه دارد.  ولایتمدار ان شیفته آنند که به جهان نشان دهند انسانی که به اسلام باور دارد هرگز نه دروغ میگوید و نه دست به فریبکاری میزند. ولایت وقتی میگوید هدف ما از دست یابی به فن آوری هسته ای صلح آمیز است، عین حقیقت است، چه نیازی به مذاکره و تعامل است؟

آری نه هرگز میلیونها مردم در اعتراض به نظام ولایت زبان به اعتراض گشوده اند و نه رژیم ولایت هرگز خشم و خشونت برای سرکوب معترضین بکار گرفته و یا نه گویان را بدار مجازات آویخته است. هم چنین، نه اینکه سال های متمادی در مخفی کار، بر خلاف تعهدات بین المللی دست به ساختن تاسیسات اتمی زده است و بخش مهمی از آنرا نیز در دل کوه های قم پنهان ساخته است.  چگونه میتوان به کشوری که زیر پنجه پاک و مطهر کسانی اداره میشود که در نیمه های شب از خواب شیرین برخواسته و پس از اجرای مراسم وضو مو به  به ستایش و حمد الله می نشینند؟ ولایتمدار ان غافل اند که در غرب؛ در چین و شوروی، یعنی در کشور های پیشرفته، هرگز به دین در سیاست اعتمادی نیست. در دوران حکومت دین، غرب در تاریکی بسر میبرد. در سرنگونی دین بود که عقل و خرد انسان به حکومت رسید، برغم تمام ضعف و نواقصی که از خود در طول تاریخ نشان داده است.

بی جهت نیست که در درون ساز دیگری نواخته میشود. گفتمان بیگانه ستیزی کماکان ادامه می یابد و نشان میدهد که نظام ولایت قصد تسلیم این حربه کاری را هرگز در سر نداشته است. امام جمعه موقت تهران، معروف به "آخوند صدیقی." بر فراز منبر دین و قدرت در خطبه خوانی های  نماز جمعه اعلام نمود که مواضع ایران(ولایت)  "ثابت و تزلزل ناپذیر است." که "ایران(ولایت) هیچگاه از حقوق مسلم هسته‌ای خود کوتاه نخواهد آمد." که "درصد غنی‌سازی ما به کسی ربطی ندارد" و "از هیچ قدرتی هم نمی ترسیم." آخوند صدیقی، سپس میافزاید که ما (نظام ولایت) اگر تا کنون از دست یابی به اسلحه هسته ای خود داری کرده ایم منتظر اجازه نبوده ایم بلکه "به خاطر فتوای حرمت سلاح هسته‌ای از سوی مقام معظم رهبری است که تولید سلاح هسته‌ای را جنایت بر علیه بشریت می‌داند."

بدرستی روشن نیست که غرب، بویژه آمریکا و صیهونیست ها چرا قول آخوند صدیقی را باور نمیکنند، که اسلام با اسلحه کشتار جمعی مخالف است و آنرا حرام میداند. براستی چه نیازی به تعامل و صلح و مذاکره است. امام جمعه های شهرهای کشور، از جمله خطیب مشهد، آیت الله علم الهدی، "استاد سطوح عالی حوزه علمیه خراسان"  وعضو مجلس خبرگان،  بسیار فرا تر از آخوند صدیقی میروند و با سخنانی آتشین و آتش افروز، اعلام پیروزی در مذاکراتی نمود که بقول او توجه "خبرنگاران و ارباب رسانه های بین المللی" را به الماتی کشانده بود که " اقتدار نمایندگان نیرومند، حکیم و اندیشمند انقلاب اسلامی را در برابر قدرت‌های استکباری دنیا مخابره نمایند." آری چه تحسین آمیز بودند تف لیسان ولایت، تجسم اطاعت و فرمانبری.

روشن است که خطیب مشهد از جنگ و درگیری سخن میراند نه  تعامل و مذاکره. او "رزمایش(همزمان با مذاکره) پیامبر اعظم 8" را که بنا بر قول وی به "ابتکار مقام معظم رهبری" برپا گردیده بود "یک جنگ و عملیات پیروزمندانه ضد استکباری،" خواند و گفت که "  نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در دو عرصه سیاسی و نظامی یک مانور عظیم و بزرگ قدرت را در معرض نمایش جهانیان گذاشت." وی در عین حال بشارت میدهد که: "به همین زودی‌ها و با ذلت، فرش تحریم‌ها از زیر پای آمریکا کشیده خواهد شد." چه آروزویی، چه دل پر کینه و بغض و نفرتی.

 آنچه خون استاد علم الهدی را بجوش میآورد و خشم او را بر میانگیزد عبارت تهدید آمیز "همه گزینه ها روی میز است". وی آنرا توهین آمیز و "وقیح " میخواند. تهدید وقتی از زبان دشمن بگوش میرسد وقیح است نه وقتی که از زبان پیامبران عصر جدید، خروج می یابد. در منظر استاد چه باک اگر هم ایران به ویرانه ای تبدیل شود، چون او و هم ردیفانش به دین و منافع دینی که خود مظهر آن  اند، میاندیشند و به قدرت ثروتی که بدست آورده اند، نه منافع ملت و کشور. آری مجتهد علم الهدا، باید گزینه نظامی را به تمسخر و ناسزا بگیرد، چون تنها چنین است که میتواند ضعف و هراس خود را بپوشاند. گفتمان آتش افروزی، گفتمانی که تمامی امام جمعه ها در سراسر کشور بکار میگیرند، ابزار حفظ سلطه ولایت است  بر ملت، حفظ نظام فرمانروایی و فرمانبری ست، برغم ضعف و زبونی، ذاتی.

ار سخنان کدام یک از امام جمعه که بر فراز منبر دین و قدرت به خطبه خوانی میپرداند، بوی تعامل به مشام میرسد؟ چه انتظار بیهوده ای. مگر پیامبر اسلام با دشمنان به صلح و مذاکره می پرداخت؟ مگر تازیان وقتی به قادسیه رسیدند به مذاکره نشستند؟ میگفتند ما طمع ملک و ثروت نداریم، شاه ایران دین ما را قبول کند.  تازیان با دست خالی لشگر یک امپرادوری را شکست داد. همچنانکه مارکسیست ها از مارکس و لنین در بر انداختن نظام سرمایه داری و امپریالیسم جهانی، نخ میگیرند، فقاهت نیز از پیامبر، خاتم انبیا و نسل او تا امام دوازدهم، و فقهایی که امام داوزدهم در آنها حلول میابد، سر نخ را میگیرند. بگذریم که "مهدویان" که هم اکنون رئیس جمهور، سخنگوی آنان است، مستقیما از امام در مدیریت کشور و تعامل با خارج، فرمان میگیرند. همچنانکه پیامبر اسلام از فرمان الله اطاعت میکرد و رضایت و خشنودی او را در جنگ در نظر داشت، آیت الله ها و حجت الاسلام ها نیز نگران رضای ولایت، جلوه الله اند نه نگران هزینه ها و خساراتی که ستیز و خصومت با قدرت های جهانی، به ملت و کشور وارد میسازد. تحت حکومت اسلام تعامل با شیاطین تنها میتواند ناشی شود از یک برهان الهی نه از محاسبه سود و زیان مادی. عقل اجتهاد، برتر است از عقل بشری. این هدیه ای ست که الله به بشر بخشیده است برای  نجات از تاریکی.

بنابراین، تا زمانیکه فقاهت به رهبری ولایت بقا و تداوم خود را در درون در مخاطره می بینند، نیازمند آن است که بر فراز منبر دین و قدرت حقایق را وارونه نموده و سلطه ستیزی را با بیگانه ستیزی یکی نماید، ترس و هراس خود را از قدرت و تمدن برتر در لابلای اخلاق انتقامجویی و کین خواهی، در رگهای بخشی از جامعه، بویژه آن قشری که از گدایی به شاهی رسیده اند از جمله مجتهدین دانشگاهی تذریق مینماید. مزرعه ی پر بار بغض و کینه را نسبت به بیگانه آبیاری میکند، بیگانه ای که هیج قصد و منظوری ندارد مگر عقب نگاهداشتن جمهوری مقدس اسلامی،» نه بیگانه ای که بر دوش آزادی قوانین حاکم بر طبیعت را کشف نموده و بر آن سلطه افکنده است.  امام جمعه مشهد، استاد علم الهد در همان خطبه جنگجویانه میگوید:

"همه دنیا می‌دانند که قدرت‌های سلطه‌گر و استعماری جهانی به دنبال عقب نشاندن ملت غیور ایران اسلامی از حرکت توفنده و عظیم توسعه دانش بنیان در فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای هستند."

چنانکه گویی نهاد فقاهت نقشی در عقب ماندگی جامعه ایران، در جایگاه حقیری که در جهان اشغال کرده است، نداشته است؟ فراموش کرده است که دینی که فقاهت مظهر آن بوده است بر فرهنگ جامعه از دیر زمان سلطه افکنده است. این استعمار غرب نبود که ملت ما را از ابتدایی ترین حق و حقوق انسانی خود، آزادی محروم نمود بلکه این "روحانیون " بودند که دشمن آشتی ناپذیر آزادی بودند. عقب ماندگی ناشی از محرومیت از ازادی ست، تحت شمشیر شریعت. مقال بسیار بدرازا میکشد اگر به بخواهیم ، تقیسم  رفتار و گفتار به حرام  و حلال چه کوه غیر قابل عبوری را سر ظهور و رشد استعداد بشری بوجود آورده اند. فقاهت هنوز با هنر کنار نیامده است. صد ها سال بدون آنکه شناسی مثلا از هنر موسیقی و یا نقاشی داشته باشد آنرا محروم ساخته است. صدای زن که حرام مضاعف است. چه بیهوده کوشیده که شریعت را نیز بر سینما حاکم گرداند. نمایش ارکستر موزیک در تلویزیون هنوز قدغن است.  اینجا از دشمنی و خصومت آشتی ناپذیر فقاهت با رسم و رسوم مانده از دوران باستان، میگذریم.

اخیر ترین سخنان حضرت ولایت در دیدار با اعضای مجلس خبرگان نیز حاکی از آن است که وی نمایندگان خود را برای دریافت امتیاز از قدرتهای جهانی به الماتی در قزاقستان گسیل داشته است نه برای دادن امتیازی. از اینکه در این دور امتیازی نگرفتند بسیار خشمکین بود.  همچون گذشته غرب را متهم به دروغگویی نمود که غنی سازی بهانه ای بیش نیست، بهانه ای برای زیر فشار قرار دادن مردم تا بر علیه حکومت  اسلامی بشورند و نظام ولایت را سر نگون کنند که تا کنون، طبق روایت "رهبر معظم انقلاب "  در این امر با شکست مواجه شده اند(17نقل به مضمون،17  اسفند 91).

مسلم است که  حضرت ولایت است معمار اصلی بیگانه ستیزی. اگر  شاخ قویتر و زورمند را نچسبد چگونه میتواند دروغی بزرگتر از این ادعا را بر زبان براند، که غنی سازی مسئله ساز نیست. قدرتهای جهانی نقشه ی واژگونی حکومت اسلامی را در سر می پرورانند. حتما روسیه و چین هم در آن نقشه شرکت فعال دارند، دو کشور دوست و پشتیبان، امضا کنندگان قطعنامه های شورای امنیت. حضرت ولایت این نقشه شیطانی را در ذهن قدرتها ی جهانی، از جمله کشورهایی که به آنها بابت دوستی شان باج پرداخت میکند، میخواند و از قصد و نیت آنها آگاهی دارد، اما همیشه تحت آمادگی در مقابله با دشمن به قلع وقم و سرکوب و خفقان در داخل پرداخته است، چنانکه گویی سرزمین ایران به ولایت و پیروان وی تعلق دارد. اگر فردی، مرد یا زن، پیر یا جوان، دانا و دانشمند و یا نادان و عامی، فرق نمیکند، از اطاعت و فرمانبری سر باز زند  و به ولایت نه بگوید "فتنه گر " است. فتنه گر چون ضعیف است دست در دست قویتر مینهد، از آنها امداد می طلبد که محاربه با الله بپردازد. این سر فتنه است که هر روز بر سر دار می بینیم. حجت الاسلام حیدر مصلحی از ضربه زدن به  مجموعه‌ای از ۶۰۰ خبرنگار که 150 نفر از آنان در داخل هستند خبر میدهد. آقای محسنی اژه از پیش پیش خبر میدهد که امسال فتنه با شعار عدالت به میدان میآیند. این بدان معناست که نه به زبان آوری، فتنه گری و به سرنوشت ستار بهشتی دچار میشوی.

در اینجا ما با گفتمانی سر و کار داریم که نه تنها فریبکاری در ذات ش نهفته است بلکه بیانگر حسرتی است بی پایان که چرا با وجود علم لایتناهی الله که در کتاب قرآن آموخته اند، همچون آمریکا ابر قدرتی پر زور و قوی نمیتوانند باشند. نظام ولایت حسرت مرتبه ای را در جهان میخورد که در اشغال  آمریکا ست، ابر قدرتی که تاریخ بشر تا کنون بخود ندیده است، قدرتی که خود را وامدار فرهنگی میداند که بر اساس آزادی و برابری بشر در جستجوی سعادت و نیک بختی، بنیان گزاری شده است، آرامانی که اسلام و هر حکومت اسلامی با آن در ستیز و خصومت است.

واقعیت آن است که نظام ولایت را چندان هراسی نیست از قدرت نظامی آمریکا، نه اینکه از دفع آن خاطر جمع است بلکه بعید می پندارد که آمریکا دست به یک حمله نظامی بزند. بفرض که چنین باشد. مگر بلگراد را در سالهای نود نیروهای ناتو برهبری آمریکا بمب باران نکردند؟ سلبدان ملوسویچ بر حکومت خود بر جای ماند. در واقع نظام ولایت نه تنها نگران حمله نظامی قدرتهای جهانی نیست بلکه به استقبال آنهم میرود. در بالا نشان دادیم که این آیت الله ها هستند که بر فراز منبر دین وقدرت بر طبل جنگ میکوبند. جنگ برای آنها "برکت " است. رحمت الهی است. پیشرفت است. حکومت ولایت وامدار گروگانگیری،  8 سال جنگ است و قتل عام زندانیان و قتل های زنجیره ای و کشتار ستاره درخشان زیبایی و آزادی تبلور یافته در وجود ندا و نداها، خلق صحرای محشر کهریزک و حتی زندانی ساختن کسانی مثل اکبر گنجی و عبدالله نوری و از همه معروفتر مهدی کروبی و میر حسین موسوی. ولایت را باکی از کشتار و خونریزی نیست. ولایت در هراس و وحشت از آزادی است که بسر میبرد، معنایی که ریشه از فرهنگ غرب گرفته است.

صاحب این قلم بر آن است که نظام ولایت بخوبی آگاه است که اگر به اسلحه هسته ای دست بیابد هرگز نتواند آنرا بکار بگیرد بدون آنکه دست به نابودی خود بزند. اصرار حضرت ولایت بر ادامه غنی سازی هسته ای در سوی نهاینه نمودن ستیز و خصومت با غرب  در  فرهنگ است و سرکوب آزادی. نظام  به تجربه در یافته است  که 15 روز آزادی در انتخابات دهم ریاست جمهوری، چگونه بنیان رژیم ولایت را به لرزه در آورد. ولایت  از تعامل با غرب اجتناب میورزد تا قیامت مبادا که آزادی جوانه زند و بدرختی تنومند تبدیل گردد.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر