۱۴۰۲ اسفند ۱۱, جمعه

 

چه نشستی؟

سقوط آخوند از منبر قدرت

فرا رسیده است!





واقعیت انست که ما، ایرانیان در شرایط بد و اسفناکی گیر کرده ایم، شرایطی که گریز از آن چندان ساده و راحت نیست، اگر چه بر تعداد گریزیندگان از خانه و خانواده در پی یک زندگی بهتر در گوشه ای از جهان، پیوسته در حال افزایش بوده است که در شرایط کنونی شدت بیشتری یافته است. آنها که بار و بندیل را برای زندگی در قربت بسته اند، از کارآمدترین اقشار جامعه و یا بعبارت دیگر، سرمایه های کشوراند. این "گریزندگان" هستند که میتوانند جامعه را با مدیریت و تخصص خود به پیش برانند. حکومت اسلامی هم نشان داده است که اهمیت چندانی برای وجود کارشناسان و متخصصین و کاردانان، مدیران با تدبیر و کارمندان و تحصییل کردگان و یا طبقه متوسط(برخاسته از حرکت بسوی مدرنیسم) قائل نمیشود.

 

چرا که آخوندی که دست پرورده حوزه های علمیه است، نمیتواند به تحول درونی دست بزند و به دگرگونی ها دوران مدرن تن داده، از خصومت با نو و نوآوریها دست برداشته و با فراورده های آن، تلاش دائمی برای زندگی بهتر برای نوع بشر، بسازد و آشتی نماید. اگر چه زندگی مدرن، نیز، شرو شور خود را داراست. اما، شر و شوری نه از نوع فسادی که در دستگاه های بروکراسی جمهوری اسلامی وجود دارد، و نه بان درجه، از زیرترین تا بالاترین، همه فرو رفته در فساد. پدیده ایکه در رابطه در معامله ها و معاهدهها، و قرار دادها بازتاب مییابد و بستر مناسبی برای پرورش فساد و گسترش ان میگردد. چه فرصتی مناسبتر برای بده بستانهای غیر قانونی و غیر اخلاقی ب برای مذاکره و بده بستان و سود و ثروت هنگفت بهم زدن، فسادی که راه را برای رانتخواری و پذیرش رشوه و غیره پیوسته بزرگتر و عظیم تر مینماید. امروز تحت حکومت مقدست ولایت، رقم غارت و چپاول به میلیاردها ملیاردهرسیده است.

 

این شیوه مدیرت، البته، در تضاد و خصومت است با پیشرفت و پیشروی جامعه در تامین نیازهای اجتماعی با ابزار بکار گیری کار ماهر و متخصص که بر ساختن زیربنای آن میتواند بخش بزرگی از جامعه را در برگیرد، و در آینده ای نه چندان دور شاهد ظهور یک طبقه متوسطی هستیم، بازتابنده دست یابی برفاه و آسایش مادی از یکطرف و بازتابنده ارزشهای انسانی، روابط دوستانه و انسانی ، از دیگر طرف، زندگی ای که بر بنیان دریافت دستمزد استثماری و یا استعماری بنیانگزاری نشده باشد.

 

تمامی گزارشهای عینی و آماری، نشان میدهد که طبقه کاردان جامعه نه تنها به آن مرتبه از رفاه و آسایش نرسیده است بلکه بخش عظیم ان به طبقه زیرین پیوسته اند، کار روزانه و کسب پول بی ارزش. کمتر خانواده ای هست که مزه تلخ فقر و خواری را امروز زیر زبان خویش مزه نکرده باشد. بعبارت دیگر، ما بجای حرکت بجلو و دست یابی برفاه و آسایش، لازم برای یک زندگی معمولی، تمام شواهد حاکی بر آن است که بگذشته باز گشته ایم، گذشته ای که مهاجمین تازی، با خود چیزی جز قهر و خشم و انتقام ستانی نیاوردند. آخوندهای حاکم بر جامعه ما از تبار همان تازیانی هستند که کشور را به تخریب و ویرانی کشاندند هرآنچه که توانستند به غارت و چپاول با خود بردند و هرچه که در درون بود مالک گردیدند.

 

اما، این هجوم را انچه وحشتبار و مخرب میکند آن است که دین خود را بر تمدن هزار ساله ما تحمیل کردند، برغم تمامی جنایاتهایی که مرتکب شدند و جنبشهائی را با که خدعه و نیرنگ وسرکوب کردند ، نتوانستند زبانن عربی را بر فرهنگ ما تحمیل نمایند. بگذریم که شاه اسماعیل صفوی، اسلام خود را (بخش شیعه اسلام که طرفداران محدودی در کشورهای مسلمان داشت) بنام اسلام دوازده امامی شیعیان را دین رسمی کشور اعلام نمود، تحولی که از دیدگاه امروز، تحول مصیبتی بار بوده است. چون برشد و نمو قشری از جامعه منجر گردید، مفتخوار اما برخوردار از حرمت و مشروعیت دینی. ردیف زیرین حوزه های علمیه، طلبه ها برآمده از روستاها و شهرهای کوچکتر بودند که برای آموختن علوم فقهی به حوزه های علمیه در شهرهای نزدیک وارد میشدند، برای کسب دانشی که برای آن حقوق دریافت میکردند و برایگان در حوزه های علمیه زندگی میگذراندند.

 

البته آخوند در زمانها دورتر بر بعضی نهادها، همچون نهاد قضائیه، نهاد تعلیم و تربیت، ثبت و احوال و سازمان موقوفات سلطه انداخت بود. اما، اینجا آنچه مهم است این است که دین هنوز بر منبر قدرت صعود نکرده و تمامی عرصه ها اجتماعی را تحت کنترل خود در نیاورده بود، اما، نه تنها اخلاق جامعه را تعریف میکرد با انحصار "باید" ها و "نباید" ، بلکه بخش مهمی از رفتار اجتماعی ما را نیز در کنتر انحصاری خود داست که با صعود بر منبر قدرت بیک هیولای دوسر تبدیل گردید، هیولای دین و قدرت، که شاید درنده ترینن، خوفناکترین هیولای روی زمین باشد. با این وجود، این هیولا در شکل و شمایلی دیگر از لحظه تولد با ما تولد مییابد، هیولایی که در بلوغ هم شناخت خوبی از آن نداشتیم، همینقدر بس که باور کنی که الله اکبراست و لا الله الا الله که خدای دیگر بجز الله وجود ندارد. حقیقتی ماورا چون و چرا.

 

باینترتیب دین اسلام وارد وجود ما میشود چه بخواهیم، چه نخواهیم. چه دین را دوست داشته و یا نداشته باشیم، توهین و بی حرمتی را به باورهای دینی را نمیتوانیم تحمل کنیم. با چشم و گوش بسته، کوچکترین ناروایی را نمیتوانیم به مقدسات دین بپذیریم. از میان امامان، مردم، بویژه، جوانان به امام علی و امام حسین شدیدا عشق میورزند و شهادت آنها را پیوسته مورد ستایش احترام قرارد میدهند.

 

غرض از رجوع مختصربتاریخ، آن است که نشان دهیم که حکومت آخوندی اساسا یک حکومت دینی، است که تنها با ابزار النصر بالرعب حکومت نمیکند بلکه در نهاد ما نیز زنده و فعال است و رفتا و گفتار ما در زیر نظر دارد.

 

این بدان معناست که حکومت آخوند، برغم خشونت و خونخواری ای که از تبار خود تازیان بارث برده است  و بر تمامی عرصه های جامعه سلطه افکنده است، بآن دلیل بوده است که زمینه در آغوش کشیدن دین اسلام به مثابه دین عدل و عدالت و برابری، استقلال و آزادی ظاهر گردید، درست در زمانی که شاه برنامه اصلاحات ارزی را باجرا در آورده و همه توانائی ها را در خدمت رسیدن به مرزهای تمدن بزرگ در آورده بود. اگرچه حوزه های علمیه برهبری آیت الله خمینی صدای اعتراض خود را بلند کردند، صدایی که 15 سال بعد تاج قدرت را بر سر نهاد.

  

بیان این نکته بآن دلیل ضروری بود که نشان دهیم ما وقتی از حکومت آخوند و یا حکومت دینی سخن میگوئیم از دینی سخن میگویم که در درون ما زیسته و با امید و امدادهای دین در در دوران دشواری و سختی بان دلبسته ایم. آخوندها زمانی که بر فراز منبر روضه و موعظه قرار میگرفتند، ستایش  و سپاسگزاریهایی امامان مقدس و شجاع که جان خود را برای عظمت اسلام فدا کرده بودند، عمیقتر در روح باورمندان رسوخ میکرد. قتل امام علی در ماه رمصان بدست ابن ملجم عبدالراحمن مرادی را بیشتر بسوی مراسم روزه داری در تمام ماه تشویق میکرد.

 

اما، باید بخاطر داشته باشیم که جامعه در کل دست ساخته آخوندو طلبه و فقیه بوده است. آخوندهای پرورش یافته در حوزه های علمیه بوده و هستند که به ما احکام اسلامی را میاموزند و شیوه زندگی اسلامی را تبلیغ و ترویج میکنند، هر چند شیوه ای در تضاد و خصومت با شیوه زندگی در جهان کنونی، شیوه ایکه برای تثبیت آن بر سطح جامعه از بکار گیری هیچگونه ابزاری روی گردان نیست، از قهر و خشونت گرفته تا خدعه و نیرنگ و ارضای امیال شهوت الود. مگر امام نگفت حفظ نظام واجبتر از حفظ جان امام زمان است. هر ابزاری در بثمر رساندن این باور مشروع و حلال است، از جمله جدا ساختن سر از تن.

 

. اگرچه، بسیاری با این باورهای دیرینه اسلامی خدا حافظی کرده اند. با این وجود، چه بسیارند با ادامه بباورها و ارزشهای دیرینه که بیشتر باسارت و بندگی ختم میشود، در برابر تغییر و تحولات مقاومت میکند. خاطر آسوده که در مبارزه با حکومت دینی نیازی به برگرفتن اسلحه و آدمخواری نیست. همین بس که از شراکت در دیدگاه آخوند دوری بگزینی.  بدین اسلام و افسانه ها و اسطوره هادینی نظری دوباره افکنی و صادقانه از خود بپرسی که وقتی میگویی الله اکبر، لا الله الا الله. آیا آگاه هستی که زیر بنای حکومت مطلق فقیه را مستحکم میسازی؟ و یا وقتی یک ماه در رمصان از سحر تا شام دهان می بندی و از خوردن غذا امتناع میورزی، آگاه هستی که اطاعت و فرمانبری را میاموزی؟ و یا وقتی مراسم نمازگزاریهای  روزانه بر پا میکنی، آیا میدانی که امروز دیگر نمیتواند کنشی عبادی و یا دینی خوانده شود ؟ در شرایط موجود بیشتر مراسم دینی از جمله نمازگزاریهای روزانه بیک کنشی سیاسی تبدیل شده اند. نماز گزاری همان چیزیست که این نظام و یا هر نظام سیاسی بدان نیازمند است. زیرا که مراسم نمازگزاری چیزی جز اعتراف به حقارت و خواری خود، اعتراف به بندگی و عبودیت خویش چیزی دیگری بزبان نمیراند. اصلا اکثریت مراسم های اسلامی بطور کلی الغا کننده  سه مفهوم اساسی است در گفتمان و در رفتار بشر در رابطه با خالق یکتا و یگانه الله، تسلیم و اطاعت و فرمانبری، سه مفهومی که بازتابنده وحدت دین و قدرت اند.

 

در نتیجه، تا زمانیکه حکومت آخوندی در جانشینی امام دوازدهم بر ساختار قدرت سلطه افکنده است، میتواند، در دفاع از دین و عظمت و شکوه اسلام، بر فراز منبر قدرت همچنان، برغم مصیبت و نکبتی که در این 45 سال گذشته، ببار آورده است داد سخن بگویند و از شهادت حسین در حالیکه انسانی را که بخدای او باور نداشته باشد، براحتی بخاک و خون میکشاند.

 

اما، پایان داستان خوش است، آخوندها نمیدانند که وقتی آخوند از منبر قدرت سقوط کند از منبر خطبه و موعظه، از فراز منبر مقدس هم سقوط خواهد کرد. آخوند خبر ندارد که این حکومت اسلامی نیست که براندازی میشود بلکه آخوند بعنوان یک قشر اجتماعی است که در این مبارزه روی بنابودی مینهد و بزودی بزباله دان تاریخ می پیوندد. در این مبارزه به هیچگونه خشونتی نیازی نیست، همین بس که با شک و تردید بچیزهاییکه تا کنون باور داشته ایم، و باتردید انجام و یا در آنها شرکت میکردیم امتناع کنیم. بگذریم، الفبای اسلام را نیاموزی اگر آنها را بنفی و نقد نکشی. تغییر و یا ترک رفتار و گفتار دینی اگرچه هم اکنون در حال شکل گیریست، ولی هنوز بعنوان بخشی از جنبش رهایی بخش زن زندگی آزادی بازتاب نیافته است.

 

فیروز نجومی

firoz nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com

fmonjmem@gmail.com

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر