۱۴۰۲ آبان ۱۹, جمعه

الله اکبر

لا الله الا الله!


اگر بگوئیم نبردی که هماکنون در منطقه خاورمیانه، با حمله حماسی ها باسرائیل در گرف است، نهایتا، از خواست الله و اراده فنا ناپذیر او بر میخیزد، سخنی بگزافه نگفته ایم. نبردی که کلی مصیبت و نکبت وخسارات جبران ناپذبر ببار آورده است. تعداد کسانی که جان خود را در این درگیری از دست داده اند، هر شماره ای هم که باشد بیشمار است از هر دو طرف متخاصم. اما، اینهمه کشتار و تخریب و ویرانی، هزاران آواره و بی خانمان، خانه بدوش و سرگردن، گرسنه و تشنه، خود نشانی است بر بزرگی و عظمت و اکبر بودن الله، خدایی که انسان را خلق کرده است که بنده او باشد و متعهد و موظف به تسلیم و اطاعت و فرمانبری مطلق. همه جانها فدای وحدانیت و تقدس الله. از جمله کشتار بیش از 3000 تن با ویرانسازی برجهای دوقولو، و پیش از آنها، مگر داعشی ها و آی سیسها، بوکو حرامها و النصره ها و حزب اللهی ها و القاعده ها، سر های بیشماری را برای رضای الله بر زمین نیافکندند؟

 

 اگرچه الله هم خالق موسی است و هم خالق ابراهیم و محمد. ولی در این میان بنا بر دلایلی الله چندان علاقه ای نسبت به بندگان موسی تبار خود، آنهائیکه در کتاب مقدس خود جهود میخواند، نشان نمیدهد. شاید بآن دلیل که جهودها خود را بر گزیده ی خدایی میدانستند که محمد اداعا میکرد اکنون او را بر گزیده است بعنوان اخرین پیامبر. غرض ورود بجزئیات روابط الله با موسی، عیسی و یا محمد نیست. قصد بیان این واقعیت است که خصومت و دشمنی حماس، بعنوان قوم مسلمان با یهودیهای اسرائیل، میتواند به خصومت میان آنها در دوران رسالت محمد باز گردد. همگان به ماجرای ابو غریضه آگاه اند. چون رسالت محمد را نپذیرفتند، سر بیش از هفصد جهود مرد را از تن جدا ساختند و زنان را کنیز خود نمودند و بچه ها را بفروش رساندند.

 

انچه هم اکنون در منطقه بوقوع می پیوندد، گویی بازگشتی ست به دوران رسالت و بجنگ هایی که محمد در دوران کوتاه فرمانروائی خود بدان دست زد. کمتر از ده سال، محمد در بیش از 60 جنگ در توسعه و گسترش اسلام شرکت کرده است. الله، خداوند یکتا و یگانه، همه جنگ ها، خونریزیها و تخریب و ویرانیها را در دفاع از حاکمیت لا الله الا الله مورد تایید و تشویق قرار میدهد. همچنانکه اشاره شد، الله است که جنگ با کفر را وظیفه ی باور مند میداند. الله است که بندگان خود را بجنگ و نابودی کفر، بجنگ و نابودی کافرین و منافقین و مشرکین فرا خوانده است. هرکس از باور به لا الله الا الله سر باز زند محکوم به نابودیست.

 

 هیچ واقعیتی دیگری نمیتواند بهتر از این بیانگرعشق و علاقه پیامبر بجنگ و شهادت باشد. اراده پیامبر معطوف بجنگ و توسعه دین، برخاسته است از اراده الله. بفرمان الله بود که پیامبر بصلح و جنگ دست میزد. البته که فتح و فتوحات همراه بود با دستیابی به ثروت شکست خوردگان.

 

 طبیعی است اگر خداوند آخوند خامنه ای، خود را در آنزمان ببیند، احساس کند که در دوران رسالت پیامبر زتذگی میکند. و با رجوع با آنزمان اراده و امیال خود را باشکال مختلف و در تقلید و پیروی از پیامبر، در توسعه و گسترش دین اسلام هر آنچه که در توان دارد بکار گیرد. از آغازین لحظه ایکه بر منبر قدرت صعود نمودند، آخوند ها به توسعه و گسترش اسلام ناب محمدی پرداختند با بکارگیری دلارهای نفتی ربوده شده از ملت ایران. از آخوندی که تا سر در آموزش زبان الله، زبان عربی و علوم فقهی غرق گردیده است، آیا میتوان انتظار نوسازی مادی کشور و حرکت بسوی رفاه و آسایش عمومی را داشت؟ رفاه و آسایشی که تنها در بهشت الله میتوان بدان دست یافت.

 

 برهمه آشکار است که حکومت اسلامی، از آغاز به پیش رفت که بگذشته باز گردد و علما و فقها آنرا مورد تایید و تصویب قرار میدادند. بهمین ترتیب با رجوع بگذشته است که میتوان خشونت و انتقام ستانی که حکومت بکار میگیرد، مورد فهم قرار داد. آگر گفمان خامنه ای در باور و ایمان به لا الله الا بخود شکل نگیرد با باور بکدام خدا باید گفتمانی نو بسازد؟ گفتمان آخوند خامنه ای را باید بازتابی از گفتمان الله دانست.

 

حال رخصت که با رجوع باین گذشته وقایعی که امروز اتفاق میافتد مورد فهم قرار دهیم. توسعه و گسترش باور و ایمان به لا الله الا الله است که توجیه گر کشت و کشتار و جنک و خونریزی و تخریب و ویرانی، غارت و چپاول و تجاوز میشود. جالب آنجاست که خالق این دو قوم متخاصم یکی است، الله. اما، دیر زمانی است که الله اراده خود را بواسطه آخوند خامنه ای بازتاب میدهد. خداوند خامنه ای، نیز، چندی ست که مسلمانان جهان را به تسلیم و اطاعت و فرمانبری فرا خوانده است. چندین گروه در چند کشور همسایه در اذای دلاری که از خداوند آخوند خامنه ای دریافت میکردند، بحکومت آخوندها پیوستند و مزدورآنان شدند، از جمله حماس و جهاد اسلامی، دو سازمان اسلامی که خود را فروختند و تن به بندگی دادند، بندگی آخوند خامنه ای، نیرویی اماده به جنگ در راه الله.

 

البته که ادعا میشود، که جنگ حماس با اسرائیل جنگ ادیان و انتقام ستانی نیست، جنگ علیه اشغالگران است. اما، معلوم نیست بر اساس کدام اصل اخلاقی محاهدین حماس بسلاخی زن و مرد، طفل و کودک، تخریب و ویرانی دست زده اند. بعضا، فراموش کنند که  حماسی ها اگر به سلاخی یهودیان در هفتم اکتبر، دست نمیزدند، امروز شاهد فروریزی شان عقل و خرد انسان نبودیم. حماسی ها بخوبی میدانستند که نمیتوانند سرزمینهای باصطلاح اشغالی را بازادی برسانند. با این وجود در پاسخ باراده ولی فقیه، آخوند خامنه ای حمله باسرائیل در هفتم اکتبر را آغاز نمودند بعبارت دیگر، هدف مشترک نابودی اسرائئل سبب شد حماسی ها بندگی آخوند خامنه ای را بپذیرند و در خدمت رسیدن بهدف مشترک، دستها خود را بجنایتی بی سابقه در تاریخ آلوده سازند.

.

تردیدی نباید داشت که طراحان حمله حماسی ها باسرائیلیها، بخوبی آگاهی داشتند که حمله باسرائیل هرگز به بیرون راندن اشغالگران نیانجامد. اما، با این وجود حمله حماسی ها با بغض و کینه ای که به جهودها داشتند باید بوقوع می پیوست. چه، حمله حماسی ها فضائی را در منطقه بوجود میآورد، بسی بسیار بحرانی، پیچیده و پر ابهام و نه بسادگی قابل فهم. این همان شرایطی ست که حکومت آخوندی میتواند در آن بقای خود را در طولانی مدت تامین نماید و به خلق آن دست زدند. حمله حماس باسرائیل نظرها را از جنایاتی که روزانه حکومت آخوندی مرتکب میشد بانحراف کشاند و قدری بار سقوط از منبر قدرت بر گرده ها ولی فقیه را کمی سبک نمود.

 

هماکنون کمتر تحلیلگر و کارشناس و دیپلماتی هست که نقش حکومت اخوند ها را در فجایع کنونی، انکار کند. پس از دریافت این حقیقت است که حکومت اسلامی متوسل به مهره های سوخته نظام در گذشته، همچون وزیر امورخارجه سابق، محمد جواد ظریف شده که بار اتهام بجنایت جنگی را از دوش آخوند خامنه ای بر گیرد. گویا حقیقت نیز سر انجام به امریکائیها و اروپائیها آشکار گشته است. که تا حکومت آخوندی در کشور ایران بر قرار است تلاطم و نا آرامی در منطقه ادامه خواهد یافت. اما، این را نباید بمنای تغییر رژیم از خارج تعبیر نمود. ممکن است ولی احتمال ان کوچک است.

 

بنابر باور این نگارنده هرکز تباید انتظار داشت که کشوری مثل امریکا حکومت آخوندی را مثل حکومت صدام و طالبان براندازی کند. یعنی که برای براندازی باید به نیروی خویش تکیه کنیم. ما زمانی بر این حقارت و خواری فائق میشویم، که شناخت خود را از احکام و باورهای دینی خود ارتقا دهیم، کوششی که میتواند با بازشناسی لا الله الا الله باوری، آغاز شود که زیرنبای فرهنگ استبدادی را شکل  می بخشد و شکل هم بخشیده است. باید بخاطر داشته باشیم معنا و مفهوم لا الله الا الله دارای همان معنایی نیست که در گذشته داشتاست. هم چنین برگزاری نمازگزاریها روزانه، امروز دارای معنا و مفهویست سیاسی اند، مراسمی که پنج بار در روز طی مراسمی که از غسل و وضو،آغاز میگردد، به تعظیم و تکریم و سجده و تکرار اعتراف بحقارت و خواری خود ختم میگردد، باید مورد بازرسی قرا بگیرد تا مردم از فریب نماز و نماز گزاری بیرون آیند، آنچه در تغییر و تحول آن نمیتوان شک و تردید داشت، تغییر و تحول در دین است . شناختی نوین از دین از جمله خصوصی و شخصی ساختن آن است راه رهایی.

 

جامعه ما هرگز نمیتواند بسوی آینده نوین حرکت کند تا زمانیکه حوزه های علیمه، قشر مفتخوار جامعه، قشر آخوند را در جامعه تولید میکند. آیا کسی میتواند نیاز جامعه را به طلبه و فقیه توضیح دهد؟  این توضیح تا زمانیکه انتشار نیافته و در برابر دید باورمندان قرار نگیرد چندان نمیتواند به این زودیها شاهد تحول معنا داری باشیم.

 

تنها با آشکار سازی محتویات اسارتبارآور دین اسلام و برافراشتن پرچم زن زندگی آزادی است که جامعه میتواند بسوی روشنایی بال و پر بگشاید.

فیرز نجومی

firoz nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjem@gmail.com

 

  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر