۱۴۰۱ اسفند ۵, جمعه

  

 

 

اسلام:

دین مردمی

و یا ایدیولوژی آخوندی؟



جنبش رهایی بخش زن زنددگی آزادی، مثل هر جنبش و یا هر انقلاب و هر تحول و دگرگونی بزرگی، هرگز باهداف خود نرسد اگر، نهادها و نمادهای فرهنگی ای که موجب مشروعیت و مقبولیت ساختار حکومت دین گردیده است، مورد بر رسی انتقادی و تقدس زدایی قرار نگیرند و راز و رمز آنها بر گشوده نشوند.

بدون اینکه وارد جزئیات شویم، مختصرا، همین بس که بدانیم انقلاب 1789 فرانسه، هرگز بوقوع نمی پیوست اگر قبل از سرنگونی نظام پادشاهی، جنبش روشنگرایی بنقد آموزشهای دینی برگرفته از کتاب مقدس نمی پرداخت و انسان بعنوان موجودی دارای عقل و خرد مورد شناسایی قرار نمیگرفت، عقل و خردی که بانسان آن توانایی را می بخشد که قوانین حاکم بر طبیعت و جامعه را کشف نماید و به تبعیت از اقتدار خود بکشاند. با انقلاب فرانسه، دین سر انجام از صحنه سیاست خارج و فعالیت کلیسا، بمثابه یک نهاد مستقل، محدود باداره امور درونی خود گردید. باین ترتیب دین توانست حرمت خود را همچنان تداوم ببخشد.

ما، در طول تاریخ قرن بیستم هم شاهد فروپاشی نظامهایی ایدئولوژیک در رقابت با نظام سرمایه داری بوده ایم. شوروی، ابر قدرتی که سروری نظام سرمایه داری را بچالش میکشید و بر بخشی از اروپا و جهان سلطه افکنده بود قبل از آنکه دچار فروپاشی شود، بلحاظ ایدئولويک ورشکسته گردیده بود. اگرچه در جنگ دوم جهانی پیروز گردید، با این وجود پس از 70 سال حکومت با مشت آهنین، زندان و شکنجه، در رقابت با غرب، ایده ال های جامعه کمونیستی، همه بیک کابوس وحشتناک تبدیل شده بودند. در پاسخ به این بحران بود که گورباچف به اصلاح نظام پرداخت و برنامه «پروسترویکا» (بازسازی) و «گلاسنوست»  (بازگشایی) را بحزب کمونیت ارائه داد. این خود بیانگربحران در ایدئولوژی ای بود که قرار بود امپراتوری شوری را برهبری روسیه، الکوی جامعه ای را به بشریت عرضه بدارد، عاری از ستم و نابرابری و بی عدالتی و نا آزادی. پوچی این مفاهیم،چهره کریه لنینیسم- استالینسم را نه تنها بر روسها بلکه در سراسر جهان، در عمل، آشکار ساخت.

حزب کمونیست چین هم در جایگاه عقب مانده خود درجا میزد، اگر تن به اصلاحات نمیداد، اگر بلحاظ ایدئولوژی از خود انعطاف پذیری نشان نمیداد و در انطباق با زمان به پیش نمیرفت. اندیشه مائوتسه تنگ بنظر میرسید که دوران شکوفائی و شیفتگی را پشت سر گذاشته بود.که سرکوب و خفه نمودن صدای مخالف، دوای درد مردم دردمند نیست. اندیشه مانوتسه تنک نشان داد به تجربه که قادر نیست جامعه را از فقر و عقب ماندگی نجات دهد. دنگ شیائو پینگ بود که مرگ اندیشه مائو را اعلام کرد و اظهار داشت که گربه باید بتواند موش شکار کند، مهم نیست که سفید است و یا سیاه.

حکومت آخوندی، نیز، دیر زمانی ست که دچار بحران از نوع بحران ایدنولوژی ست. اگر ساختار حکومت آخوندی هنوز برپای خود ایستاده است بآن دلیل است، ایدنولوژی اخوند، نسخه اصلی دین اسلام انقلابی است، نسخه دینی ست که اصل و اصول و رسم و رسوم و ارزشهای آن از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته است. باین دلیل است که دین در وجود باورمندان نهادین است. یعنی که باورها و اعتقاداتی که ریشه در رگ و پی باورمندان دارد و در نتیجه بسادگی تغییر و تحول پذیر نیستند. اگر دین اسلام که اصل و اساس حکومت آخوندی ست، یک ایدنولوژی سیاسی بود در انحصار قشر آخوند، مثل، ایدنولوژی کمونیستی که در آنحصار حزب کمونیست بود، تردید مدار که حکومت آخوندی تا کنون بیش از یک بار واژگون گردیده بود.

درست است که برای براندازی نظام، باید به جستجوی الترناتیو سیاسی به اتحاد و ائتلاف اندیشه کنیم و در فکر گسترش اندیشه براندازی حکومت آخوندی باشیم. اما، ترسم براندازی نظام، هرگز بواقعیت نرسد، اگر از نقد نهاد ها، قواعد و قوانین شریعت اسلامی، همچنان اجتناب ورزیم و یا آنها را به حاشیه برانیم. بعضا، حکومت اسلامی را یک نظام ایدئولوژیک میخوانند تنها بآن دلیل که هنوز آماده نقد شریعت اسلام نیستند. از ایدئولوژی سخن میگویند که از نقد دین بگریزند، دینی که بشر، بویژه زنان را به بندگی و اسارت میکشاند و بزرگترین مانع است بر سر راه رسیدن بیک زندگی عادی، در خور آدمهای معمولی.

بنظر میرسد، هماکنون، مردم در نقد دین پیشا پیش تحلیگران و مفسران رسانه های اجتماعی در حرکتند، نقد دینی که در شعارهایی همچون بیزاریم از دین شما، نفرین بر آئین شما...، بازتاب میابد.

این در حالی ست که تمامی سیاستهای نظام، چه داخلی و چه خارجی از دیدگاه دین اسلام ریشه برگفته است. اما، تمامی انتقادات تحلیگران و مفسران رفتار و پندار نظام، همه سیاسی اند، گویی که دین اسلام، ارزشها و اصل و اصول آن بویژه نوع امامتی و یا شیعی آن در بینش و تفکر آخوند خامنه ای و پیروان او نقشی بازی نمیکنند و در سیاستها و برنامه ها و تصمیات حکومت آخوندی برهبری آخوند خامنه ای بازتاب نمی یابد.

هم اکنون در برگزاری مراسم و حتی در تظاهرات خیابانی، میتوان تعییراتی را در رفتار و کردارمردم مشاهده نمود که بنظر میرسد در تضاد و خصومت با ارزشهای حاکم است. مثلا، بر سر قبر جانباختگان نه خبر از نوحه خوانی ست و نه ذکر آیات قران. این روزها شاهد بر ویدیوهایی هستیم که عزارداران بر سر قبر عزیزانشان به پخش موزیک مبادرت میکنند. آری میتوان مردگان را هم بشادی و طرب فراخوند. چون این خود کنشی است برخاسته از اراده معطوف به براندازی دینی که تاج قدرت بر سر نهاده است.

این بدان معناست حکومت ولایت فقیه، چون ذاتا یک حکومت دینی است و بر اساس اصل و اصول دین بگردش در میآید، دین و نهاد های مقدس دینی را نیز در معرض بر اندازی قرار داده است. یعنی که آخوند تا آخرین لحظه تا زمانیکه حوزه ها و مساجد مورد حمله و تخریب ویرانی قرار نگیرند، ممکن است که بماند و مقاومت کند، درست بان دلیل که آخوند ها بر آن باورند که تا زمانیکه مردم هنوز به الله، خداوند یکتا و یگانه، قران مقدس، در بر گیرنده سخنان و فرامین و احکامی که الله به پیامبر خود بوسیله فرشته مقرب جبرئیل انتقال داده است، ایمان و اعتقاد دارند، جایی برای نگرانی و یا نیازی به تغییر و تحولی نیست.

این بدان معناست تا دین اسلام، بعنوان دین فرمانروائی و فرمانبری، دین تسلیم و اطاعت، دین عبودیت و بندگی شناخته نشود. تا اسطوره و افسانه های سخنگویی الله و مخابره وحی و رسالت امامت، تقدس زدایی و راز گشایی نشوند، جنبش رهایی بخش زن زندگی و آزادی باید از پستی و بلندیهای بسیار بگذرد، اما، همچنان با اراده معطوف بر رهایی از اصل و اصول و قواعد و مقرراتی بر ساخته توهمات و تخیلاتی برخاسته از دوران بدوی و نادانی بشر. تنها با اراده معطوف برهایی از خرافه گرائی و واپس گرایی و مطلق اندیشی است که میتوانیم یوغ حکومت ولایت فقیه، جانشین الله بر روی زمین را از گردن خود بر گیریم تا سر انجام بازادی برسیم.

فیروز نجومی

firoz  nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjem@gmail.com

      

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر