۱۴۰۰ بهمن ۲۲, جمعه


 

جهاد تبیین:

تراژدی یا کمدی؟


 

مارکس میگوید که "هگل در جایی گفته است که وقایع و شخصیت های بزرگ و با اهمیت در تاریخ جهان دو بار ظهور میکنند. اما، خاطر نشان میسازد که  گویا هگل فراموش کرده بوده است که بگوید "نخستین بار بشکل تراژدی ظاهر میشود و دومین بار بصورت نمایشی مضحک" (برومیرهیچدهم ، لوئیز بناپارت).

آیا میتوان دیدار خمینی را با همافران نیروی هوایی در 19 بهمن 57، چیزی کمتر از یک تراژدی در تاریخ بشر، بویژه تاریخ ما ایرانیان خواند؟ او با خود شمشیر و شریعت اسلام را آورد که مدینه فاضله ولایت را بنا نهد. آیا بجز سیه روزی و تیره بختی، بجزنکبت و مصیبت، بجز قهر و خشونت و انتقام ستانی، چیزی دیگری هم با خود بارمغان آورد؟ مگر نه اینکه کشتار و خونریزی بر فراز بام نشیمنگاه وی آغاز گردید و در نابودی مخالفان ادامه یافت؟

در جایگاه یک رهبر مقدس، امام بزرگوار بود که گروگان گیری اتباع امریکا را مورد تایید قرار داد  و هشت سال جنگ و خونریزی، تخریب و ویرانی بر علیه کفر و باطل، جنگی سراسر پوچ و بیهوده را ادامه داد و سر انجام خود را ناچار دید جام زهرآکین صلح را بنوشد. البته که در انتقام ستانی این شکست شرم آور بود که امام مقدس، دست خود را بیک جنایت بزرگ و تاریخی دیگر الوده نمود و فرمان قتل عام تمام زندانیان سیاسی ، آنانیکه به تسلیم و اطاعت تن نمیدادند، صادر کرد. جنایت هولناکی که بازتاب آنرا میتوان در پینه های وسط پیشانی پیروان وی از جمله آخوند سید علی خامنه ای، رهبرمعظم  انقلاب مشاهده نمود. از آن پس ملت نیز شریعت را پذیرفت که شمشیر بر گردنش فرود نیاید. آیا این کمتر از یک تراژدی ست؟

این مراسم  هر سال در خضور رهبر معظم، آخوند خامنه ای، در بارگاهی پر عظمت و پرشکوه تر از دوران فرمانروایی امام مقدس، آخوند خمینی، تکرار میشود. اما، هر بار که تکرار میشود، مصحکتر از بار دوم بنمایش در میآید. آیا باندازه لازم مضحک نیست وقتی باید باین واقعیت تن بدهی که رهبر معظم انقلاب، آخوندی ست که از گدائی با خدایی رسیده است؟ آخوند خمینی با همه ید و بیضایش به "امامت" رسید، اما، آخوند خامنه ای به خدایی رسیده است. امام خمینی، اگر بامامت رسید بآن دلیل بود که به مردم قول رسیدن بشگوه و عظمت میداد و امید را در دلها، زنده نگاه میداشت، امید به بهشت بر روی زمین را. حال آنکه، آخوند خامنه ای از عظمت و شکوه و یا "اقدامات حیرت آوری،" سخن میراند، که چیزی جز پس روی، ذلت و خواری ببار نیاورده است.

نیازی نیست که کارنامه رهبر معظم، آخوند خامنه ای را ورق بزنیم تا در یا بیم چگونه تراژدی وقتی برای دومین بار اتفاق میافتاد، بشکل کمدی، و خنده آور تکرار میشود. آخوند خامنه ای هر بار که سعی میکند تراژدی دیدار همافران با آخوندی که بامامت رسیده بود تکرار کند، مضحکتر از سال پیشین به نمایش در میاید.

 چرا که آخوند خامنه ای بگونه ای سخن میگوید، چنانکه گویی مردم، پس از گذشت نیم قرن، جکومت آخوندی را با گوشت و پوست خود تجربه نکرده اند. بشهادت گزارشها و امار رسمی بیش از 35 ملیون نفر از یک جمعیت 80 میلیونی در زیر فقر مطلق زندگی میکنند، حال آنکه آخوند خامنه ای از اقدامات حیرت آور و دستآوردهای شگفت انگیز سخن میگوید. این را چه میتووان خواند تراژدی و یا کمدی؟

اما، مضحکتر ارایش و پالایش صحنه ایست که برحسب معمول چنان طراحی میشود که  رهبر مقدس، آخوند خامنه ای وقتی بر فراز آن خطبه خوانی میکند، همچون الله، خداوندی یکتا و یگانه ظاهر شود، خدائی تنها که اطراف او خدای دیگری بچشم نخورد، تنها خدایی که بجز او هیچ خدای دیگری نباشد.

 اما، اما چند متر دورتر، فرماندهان نیروهای هوایی و ارتش، همچون گوسفندانی سر بزیر، مطیع و فرمانبردار بر تک صندلیها، در فضای بسیار وسیع وجدا از یکدیگر نشسته و با چشمهای گشوده آخوند خامنه ای را با قد و قواره ی کج و معوج که در سطحی بالاتر و بلندتر قرار دارد مینگرند.

صحنه ای که فقیه مقدس، اخوند خامنه ای، بر فرارز ان جلوس مییابد، پیوسته این احساس را بر انگیزد که از بیخ آآسمانها ست که بر زمین نشته است، آنهم بر زمینی پوشیده از گلیمهایی بازتابنده خاکی بودن خدائی بر امده از بیخ آسمانها.

البته که گفتمان فقیه مقدس آخوند خمنه ای ، نیز، گفتمانیست خدائی، چنانکه گویی الله است که سخن میگوید یا بهتر است بگوییم حرف اخر ونهایی را میزند. او بر همه علوم و داش بشری دانا و آگاه است، از علم اقتصاد و سیاست و اجتماع گرفته تا علوم مکانیکی و هسته ای از جمله بعلم طب که احاطه کامل دارد. همین بس بیاد بیاوریم که به چه علم و دانشی بمصااف با کرونا بر خاست، ورود واکسنهای غربی را ممنوع ساخت و ده ها هزار نفر را از بستر بیماری به بستر مرگ کشاند.

در گفتمان خدایی فقیه مقدس، نه سوالی ، نه پرسشی، نه چند و چونی و یا چرا و چگونه ای، در کار نیست. بدون تردید میتوانی هر چه دل تنگت میخواهد با خدا بگویی، اما، خدایی بر ساخته ذهن خویش نه آن خدائی که بر صحنه ای واقعی، تنها و جدا و بالاتر از دیگران جلوس مییابد. در گفتمان خدائی ست که آخوند خامنه ای حقایق را وارونه نموده و به حقیقت تبدیل مینماید، حقیقتی چون و چرا ناپذیر. که خود بازتابنده این واقعیت است که گفتمان خدایی چیزی نیست مگر گفتمان خدعه و فریبکاری.

با این وجود، ولی فقیه آخوند خامنه ای نیروهای انتظامی را به جهادی جدید، فرا میخواند "جهاد تبیین" و یا آشکار نمودن دستآوردها و "اقدامت حیرت آوری" که در دوران پر بار حکومت مقدس اسلامی بوقوع پیوسته است. آری، باید بجهاد تبیین دست زد و جنایاتی که در سیاهچالهای نظام واقع میشود و چگونه نخبگان و انسانهای سلطه ستیزو آزادیخواه، مدافعین و فعالان حقوق بشر، همچون نسرین ستوده، نرگش محمدی، و محمد نوری زاد و بسیار دیگری را بغل و زنجیر کشیده میشوند باید آشکار شوند و در پیش چشم باورمندان نظام قرار گیرند. آری، واقعا به جهاد تبیین نیاز است تا بتوان جدا ساختن سر دختر جوانی را بدست شوهرش به تعلیمات دین و باورهای دینی نسبت داد که تعصب و غیرت را بالاترین فضیلت دینی بشمار آورد.

تردید مدار که در مقام خدایی هر آنچه که فقیه مقدس، آخوند خامنه ای بزبان آرد حقیت نهای ست. اما، پیری و گهولت یک واقعیت انکار ناپذیر است. باین دلیل است که گوشهای آخوند خامنه ای در اثر کهولت سن، سنگین شده و شنوایی خود را از دست داده است و فریاد مرگ بر ولایت بگوشش نمیرسد. در حالیکه، صدای امواج وحی آسمانی را میشنود.

در واقع، آخوند خامنه ای دیر زمانی ست که توانایی شنیدن نا قوس مرگ حکومت دین را از دست داده است که از آن بلندی ها و آن فاصله دور، چیزی جز دروغ بگوش نمیرسد. در حالیکه زمین زیر پای آخوندی که به خدایی رسیده است به لرزه درآمده و فروپاشی حکومت دین آغاز گردیده است. اما ولی فقیه از رمز و رازهای ماندگاری رژیم، از الهی بودن و مقدس بودن آن سخن میراند و از اقدامات حیرت آو.

فقیه مقدس، آخوند خامنه ای بیش از نیم قرن است که شریعت را بزور شمشیر بر جامعه تحمیل کرده است، آنگاه از دشمنان بیرونی و توطئه صیهونیست ها برای براندازی مدینه فاضله ی ولایت، روضه ی شهادت میخواند. که رژیم ولایت مانده است برغم تلاش دائمی دشمنان و تبلیغات آنان. او امیدوار است که با بکارگیری گفتمان فریب و ریاکاری، نیم قرن دیگر شریعت را به ضرب شمشیر بر ملت تحمیل کند. ذهی خیال باطل!

 

فیروز نجومی

Firoz nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjm@gmail.com

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر