الله، خداوند یکتا و یگانه
و معضل جدایی
جنسیت ها!
به امر و فرمان کیست که باید دیواری بزرگتر از دیوار چین بین زنان و مردان و دختران و پسران کشیده شود؟ دیواری ابدی، دیواری ویران نشدنی در دین اسلام؟ چرا؟ چه حکمتی در آن نهفته است؟ چرا زنان و مردان باید نسبت به یکدیگر غریبه و بیگانه باشند؟ آیا آمیزش و معاشرت جنسیت ها فساد و تباهی ببار میآورد؟ آیا جدایی جنسیت ها امری ست مقدس که حرمت آنرا باید نگاه داشت؟ آیا حجاب اجباری که یکی از ابزار جدا نگاهداشتن جنسیت ها از یکدیگرند، مقدس است و امری الهی؟ جدایی جنسیت ها به سود کیست؟ مردان یا زنان؟ کدام یک سالم تر است، جامعه ای که در آن جنسیت ها از یکدیگر جدا نگاه داشته میشوند و یا جامعه ای که جدایی و یا آمیزش و معاشرت جنسیت ها به قلمروای تعلق دارد که خصوصی است و فردی، نه مقدس است و نه امر الهی؟
اگر نظری زودگذر به تاریخ، در طول و امتداد فرهنگ و آداب و رسوم مختلف بیاندازیم، مشاهده میکنیم که هر کجا که جدایی جنسیت ها بر جامعه تحمیل شده است، آن جامعه از پس جوامع پیشرفته ی غربی، روان بوده اند و به آنها وابسته گردیده اند. و هنوز هم. مثلا جوامع مسلمان، برغم تغییرات و تحولات در جهان، بر جدایی جنسیت ها اصرار میورزند، و بجای نگریستن به پیش روی به پس مینگرند، به آنچه زاییده ی باورها و ارزشهای بشر در دوران طفولیت است و دوران بادیه نشین های عرب، بسی بسیار پس مانده نسبت به تمدن باستان در ایران ورم و یونان.
تا کنون نیز به ندرت پدیده ی عقب ماندگی، فقر و نکبت را به مقررات سخت و انعطاف ناپذیر و اسارت بار دین اسلام، ربط داده اند، چنانکه گویی که استقلال و آزادی زن ارتباطی با پیشرفت تمدن ندارد. بی جهت نیست که حکومت دین، مثل حکومت اسلامی در ایران وقتی که میخواهد هویت اسلامی خود را به رخ جهانیان بکشد، جدایی جنسیت ها را در شیپور تبلیغاتی خود میدمد و با ابزار حجاب، فرو مایگی خود را به معرض تماشای جهانیان میگذارد. زنان ورزشکار اسلام که در صحنه های جهانی ظاهر میشوند در واقع نماد جدایی جنسیت ها را به معرض نمایش میگذارند تا به جهان بیاموزند که تحت نظام جدایی جنسیت ها، تونایی های زنان به شکوفایی میرسند، "حقیقتی" که خود را در برتری زنان با حجاب اسلامی بر رقیبان لخت و عریان خود، بیان میکند، برتری ای که همیشه با سر افکند گی و خواری پایان می یابد.
چه مضحک اند این شیفتگان فرومایه ی الله و پیغمبر و امام؟ بیچاره زنان ورزشکار ایرانی که در میدان رقابت ها بشکل عروسک های شعبده بازی ظاهر میشوند، بی جان و بی اراده با پوشش های ذلتبار و خفه کننده، قربانی های زبان بسته ی نظام اجباری جدایی جنسیت ها. چه خطرناک، چه کفر آمیز خواهد بود اگر زنان ورزشکار اسلامی رها از بندهای شریعت، در میدان رقابتها اندام های برازنده و ورزیده خود را آزادانه بکار گیرند تا بتوانند شکوفا شوند و نشان دهند آنچه که میتوانند باشند. در چنین صورتی چه حاجت به بیان است که دنیا کن فیکون میشود. نگاه های هرز مردان، عفت و پاکدامنی زنان را آلوده، نموده خشم الله را بر انگیخته و زنان ورزشکار اسلام را به عذاب الیم دچار می سازد.
نه اینکه پدیده ی جدایی جنسیت ها، پدیده ای ست منحصرا اسلامی، همچون یک نظام اخلاقی هم در دین یهود وجود داشته است و دارد و هم در مسیحیت. برغم این اشتراک، جدایی جنسیت ها در ادیان مختلف دارای بنیان هایی متفاوت از یکدیگرند. یکی بر مبنای کنترل لذت جنسی و شهوت نفسانی قرار گرفته است، دیگری بر پایه ی حفظ سلطه مرد بر زن و سلطه مطلق الله، خداوند یکتا و یگانه، خدایی که جز او هیچکس دیگری نیست. در دو دین بزرگ موسی و عیسی، جدایی جنسیت ها از این باور نشات میگیرد که خداوند زن و مرد را نیآفریده است که خود را تسلیم امیال پست و حیوانی نموده به لذت تن، خود را آلوده کنند. یعنی که جدایی جنسیت ها در خدمت بازداری زنان و مردان از ارتکاب به گناه لذت جنسی است، از تسلیم شدن به امیال شهوانی و حیوانی. حال آنکه قصد خداوند تولید و باز تولید نسل بوده است، نه لذت تن، کنشی زشت و آغشته به گناه. کیشش های کاتولیک تنها وقتی میتوانند در خدمت خداوند درآیند که از لذت تن گذشته و امیال شهوانی را در خود کشته باشند، برنامه ای که نتیجه ای نه تنها درخشان ببار نیاورده است بلکه بسی رسوا کننده هم بوده است. ارضای تمنای جنسی با تجاوز به کودکان و فریب میانه سالان، بوسیله برخی از کشیش ان و سپس پنهان ساختن آن در دستگاه کلیسا، درسی ست که دین نمی آموزد. حتی در زندگی زناشویی نزدیکی زنان و مردان به منظور باز تولید و بقای نسل باید واقع شود نه در خدمت تلذذ و اطفاء آتش شهوت. اینجا نیز زن است که باسارت کشانده میشد.
در اسلام جدایی جنسیت ها از حفظ سلطه مرد بر زن و الله بر بشریت ناشی میشود. یعنی که نظام جدایی جنسیت ها ریشه در قدرت دارد و نه به هیچ عنوان در طبیعت و یا ماورا طبیعت. زن را الله برای مرد و استفاده ی مرد، برای خشنودی مرد خلق کرده است (نگاه کنید به آیه سی و هشتم از سوره ی نساء و تعبیر و تفسیر دکتر محمد خزائلی در کتاب خود: احکام قرآن، ص65-67).الله، خداوند یکتا و یگانه مرد را مختار نموده که بنا بر میل و استطاعت خود برگزیند نه یک بلکه چندین زن برای بردگی و بهره وری جنسی. یعنی که الله در خلقت زن، نیاز های مرد را در نظر گرفته است و در پاسخ به آن نیازها وجود زن را طراحی نموده است. بنابر قول دکتر خزائلی، الله غریزه ها و"زینت" هایی در زن نهاده است برای استفاده ی مرد.
اگر بخواهیم به این موضوع قدری عمیقتر بنگریم، می بینیم که الله در واقع نظام جدایی جنسیت ها را اجباری ساخته است به آن دلیل که زن را شهوت آفرین و تحریک کننده خلق کرده است. در او احساسات و عواطف لطیف نازک نهاده است، نه عقل و خرد، گویی که زینت هایی که الله به زن بخشیده است، همه شهوت زا ست و تحریک کننده: اندامی با برآمدگی ها و فرو رفتگی ها، برساخته از جنسی بسی ظریف و زیبا، اما، داغ و پر حرارت (خزائلی، ص 61-65). حال آنکه، مرد را برغم عقل و خردی که الله در خلقت آنها نهاده است، آنها را بسیار حساس نسبت به نیازهای شهوانی خود آفریده است، غریزه ای سرکش که پیوسته او را بسوی جنس مخالف میکشاند که آتش شهوت درون را بنشاند.
پیامبر الله، خود پیوسته در آتش شهوت می سوخت و داری اشتهایی بود، سیری ناپذیر برای تلذذ جنسی، بچه سال، میانه سال و پیر، مزدوج و یا مجرد، تفاوتی نداشت. پیامبر الله، مجاز بود هر شبی را با یکی از زنان خود بگذراند، زنانی که رسما یا به مالکیت خود در آورده و یا به همسری برگزیده بود. بنا بر حکم الله، غریزه ای چنین سرکش، نه با اختیار کردن یک زن که هرگز بسنده نیست بلکه هر شمار و تعدادی از زنان که مرد میتواند به مالکیت خود در آورد تا شهوت نفس را راضی و الله را خشنود سازد. اما، بنا بر توصیه الله، مرد در برگزیدن زنان برای همخوابگی باید عدالت را در مد نظر داشته و هر یک شب را تنها با یکی از همسران خود بگذراند. طبق دستور قرآن، مرد باید از تبعیض بین زنان خود اجتناب ورزد. البته الله پیش تر هم رفته و به مردان دستور میدهد برای التذاذ از نقاطی در وجود زن استفاده کنند که ویژه این امر در وجود زن تعبیه کرده است. مفسران قرآن، همچون دکتر خزائلی بی حرمتی به زن را در اسلام حرمت بیکران اسلام بزن میخوانند. تا بلاهت فائق است، خرد ورزی یک رویای شیرین بیش نیست.
جدایی جنسیت ها، اما، در دین اسلام تنها ناشی از حفظ سلطه مرد بر زن نیست، مقصد نهایی آن به بندگی و اسارت کشیدن انسان است، اعم از زن و یا مرد. الله مرد را بر زن حاکم ساخته است که خود بر او حاکم گردد. الله به مرد میآموزد که چگونه زنان را به تسلیم و اطاعت وا داشته و آنها را تحت انقیاد خود در آورد که الله خود انقیاد کننده را به بندگی و اسارت خود در آورد. مگر کسی میتواند مدعی شود که الله عقلانی نمی اندیشد؟ الله زن را به مرد میدهد که مرد شکر گزار باشد و سر تعظیم در برابر بزرگی و رحمت او فرود آورد، بر احکام قرآنی گردن نهد، اطاعت نموده و با خلوص نیت خود را به امیال و اراده الله تسلیم نماید. الله استراتژی خود را بسیار آگاهانه و دور اندیشانه طراحی میکند. الله آگاه و تواناست. ایمان آورید!
در نگاهی نزدیکتر، جدایی جنسیت ها که زیربنای نظم و انضباط شریعت اسلامی است، بیشتر در خور حیوان است تا انسان. در همه ی ادیان بزرگ، بویژه اسلام، انسان را اول تبدیل به حیوان میکنند تا در حیوانیت به انسانیت برسد. دین اسلام به زنان و مردان مانند حیواناتی مینگرد با دندانها و چنگال های تیز که چنانچه آزاد گذارده شوند، یکدیگر را پاره، پاره ساخته و خونین و زخمین میسازند. اندام زن، مرد را بر میانگیزد، او را حریص و هرزه میکند. الله حجاب را اختراع کرده است به آن دلیل که حجاب باز دارنده رشد و قوام خصال زشت و ضد اخلاقی در مرد و ر زن شود. اگر زن و زینت های شهوت زایی که الله در زن نهاده از چشم مرد پنهان بمانند، مرد که به انحراف از "راه مستقیم،" راهی که الله انسان را بآن سو هدایت کرده است، نمی کشاند. انسان سر به عصیان بر نمیدارد و به یگانگی و یکتایی الله شک و تردید نمیکند. در نتیجه جامعه آرام و همآهنگ، منظم و مرتب به پیش میرود. در آخرت نیز رستگاری نصیب آن دسته از افراد بشر میشود که در مرکز پیشانی شان بتوان نشان برجسته ی بندگی و عبودیت را مشاهده نمود. کافی ست که نگاهی کوتاه به پیشانی سران رژیم دین در جمهوری اسلامی بیاندازید تا حقیقت بر شما روشن شود.
واقعیت آن است که رژیم دین توانسته است نظم و انضباط جدایی جنسیت را با مشت آهنین بر جامعه تحمیل نماید برغم مقاومت ها، سرکشی ها، طغیان ها. از همان آغاز چه گشت های ارشادی و انتظامی که در خدمت جدا نگاهداشتن جنس ها از یکدیگر، سازمان نداده و تجهیز و بسیج نکردند. چه بگیر و ببند ها و یورش ها به حرم خصوصی مردم که نبرده اند. آنهم تنها بمنظور تنبیه و مجازات کسانی که مرزهای جدایی جنسیت را نا دیده گرفته و میگیرند. تا آنجا که دین توانایی داشته است از قهر خشونت استفاده کرده که جنس ها را از یکدیگر جدا نگاه دارد. در جشن ها به مناسبت های مختلف از جمله در جشن عروسی و در مراسم عزا داری، زنان و مردان جدا از یک دیگر باید به شادی و سوگواری، بپردازند. زنان و مردان را در بسیاری از فعالیت های مشترک ا متوقف ساخته اند، از جمله در تفریح و تفرج، مثل به دریا رفتن و به استخر رفتن، نیز در درون وسایل نقلیه همچون اتوبوسها و تاکسی ها و سیستم مترو.
چگونه میتوان نتیجه(ها) بیش از چهار دهه نظام اجباری جدایی جنسیت ها را در ترازو ی سنجش قرار داد؟ نظامی که غرایز طبیعی را در انسان نفی و انکار و یا زندانی میسازد، نه به انسان حرمت می نهد و نه به آزادی ها و حق و حقوق انسان ها. الله به انسان ها اجازه نمیدهد که تنظیم کننده روابط خود باشند. یعنی الله انسان را از حق گزینش محروم ساخته است، مبادا که موجودیت خود را تهدید به نیستی کند. اگر بشر آزاد از قواعد و مقررات شریعت الهی شود، در تبعیت از غرایز سرکش حیوانی، تمامی اصل و اصول اخلاقی را زیر پا میگذارد، حجاب و عفاف نا پدید میشود لختی و عریانی و تحریکات جنسی رایج و جامعه را به فساد میکشاند. این بدان معناست که بشر حیوانی ست که باید هدایت شود به راه مستقیم، راه الله، راه سعادت و رستگاری، جدا نگاه داشتن جنسیت ها، انسان را از بر افروختن آتش تعصب و غیرت بر حذر میدارد. مجازات نگاه غریبه به زن که تبدیل به ناموس مرد شده است، مرگ است و انتقام ستانی.
نظام جدایی جنسیت ها را در حکومت
اسلامی میتوان با نظام زندانها مقایسه نمود که در آن جنسیت ها از یکدیگر جدا نگاه
داشته میشوند. در زندانها جدایی جنسیت ها خود بخشی از تنبیه و مجازات است. معاشرت
و همنشینی و هم دمی با جنس دیگر، موهبتی ست که بواسطه محروم شدن از آن، انسان رنج
میبرد و آزار می بیند. اما غریزه جنسی در هیچ یک از زندانی ها نه کشته میشود و نه می
میرد بلکه سخت سرگردان و حیران در جستجوی راهی برای پاسخگویی به یک نیاز طبیعی ست: تلذذ جنسی. مسدود بودن بستر طبیعی برای راضی
ساختن خواهش و تمنای درونی، زندانی را ضرورتا به سوی هم جنس خود سوق میدهد. در همه
ی زندانها لواط و زورگیری و تجاوز به عنف یک امر عادی ست. وجود آن طبیعی فرض
میشود. طبق گزارشهای رسمی، لواط در حکومت اسلامی فراگیر شده است، در تمام گروه های
سنی ، بین جوانان و نوجوانان، مجردان و متاهلان. حال آنکه ارتباط جنسی بین زنان
دیر زمانی ست که وجود دارد. هم جنس گرایی فرزند مشروع جدایی جنسیت ها از یکدیگرند،
پدیده ای که همچون موریانه پایه های حکومت دین را بتدریج میخورد. در پی ساختار یک
جامعه انسانی، جدایی جنسیت ها ست که با ید زشت و ناپسند و در ستیز و خصومت با
طبیعت بشر، بشمار آمده و رسما الغاء گردد.
فیروز نجومی
firoz nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjem@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر