۱۳۹۹ خرداد ۱۶, جمعه


از اراده معطوف به آزادی
تا خواست معطوف به "تعبد!"



بدون تردید، مرگ یک مرد سیاه پوست در زیر زانوی یک پلیس سفید پوست، حکایت از تمایلاتی نژادپرستانه ای میکند که در جامعه امریکا نهادین است. اما، نه این تمایلات و نه بیان آنها هرگز پدیده ای پنهانی در جامعه آمریکا نبوده است، آنگونه که آخوند خامنه ای در سخنرانی خود بمناسبت رحلت امام خمینی بدان اشاره میکند که همچون لجن ته حوز پنهان مانده است، آنهم جامعه ای که در آن کمتر چیزی مخفی میماند. مطبوعات آزاد، ضامن و مسنول این شفافیت است.

اما، برغم این تمایلات نژادپرستانه، مبارزه سیاهپوستان برای کسب حق و حقوق در برابر قانون، ادامه یافته و تاریخ امریکا  پیوسته شاهد بر آن بوده است، مبارزه ای که گاهن بشکل فاجعه ای تاسف بار، عمدتا نتیجه رفتار بیرحمانه پلیس، بمنصه ظهور رسیده است. تمایلات نژادپرستانه که در رفتار و گفتار بعضی از سفید پوستان بویژه پلیس، بازتاب مییابد نه تنها انکار نشده است بلکه بوجود آن نیز اعتراف شده است و غالبا مجرم بدادگاه کشانده میشود، حتی اگر مامور پلیس هم باشد. درنتیجه تداوم مبارزه است که سیاهپوستان به پیشرفتهای و پیروزیهایی مهمی دست یافته اند. انتخاب رئیس جمهور سیاه را نمیتوان چیزی کمتر از ثمره این مبارزات دانست.

آنچه جالب است این است که مرگ جورج فلوید در امریکا نظر ولی فقیه، رهبرمعظم جمهوری اسلامی را بخود بخود جلب میکند، و در سخنرانی خود نیز بدان اشاره میکند، حال انکه، کوچکترین اشاره ای هم به مرگ جان باختگان در دست پاسداران نظام در آبان ماه گذشته نمیکند، به کشتار آنانی که در اعتراض بافزایش 300 درصدی قیمت بنزین، برحسب حکم حکومتی، دست به تظاهرات زده بودند. این در حالی ست که نظام پس از گذشت بیش از شش ماه، به کشتار حداقل 250 نفر که ظاهر درصد کوچکیی از آنان هدف گلوله های "سازمانی" قرار گرفته اند اعتراف نموده و امار آنها را منتشر ساخته است.

اما، کشتار بیش از 1500 نفر تظاهرکننده در آبان ماه، نه اولین کشتار نظام است و نه آخرین. بنیان نظام ولایت فقیه بر خون نهاده شده است همچنانکه اسلام بر لبه تیز شمشیر بنیان گذارده شده است. یعنی که تاریخ حکومت اسلامی نشان میدهد، که بر خلاف جوامع غربی ارزشی برای "انسان" قائل نیست، بویژه در معنای موجودی آزاد و مستقل بذات. آنچه در جامعه امریکا بوقوع پیوسته است خود سندی ست بر ارزش انسان در جامعه که برغم پوستشان و بنابر طبق قانون اساسی برابر خلق شده اند و دارای حق و حقوقی اند برابر و تفکیک ناپذیر از ذات انسانی. جان دادن یک انسان در زیر زانوی انسانی دیگر تنها به مرک یک فرد منجر نشده است بلکه او بر ارزش انسان ضربه و ارد ساخته است، این خوار ساختن انسان است که مردم امریکا و سراسر دنیا را باعتراض و جوش و خروش وادشته است. برغم بعضی خرابکاریها و قهر و خشونت، نه کشتاری تا کنون بوقوع پیوسته است و نه قتل عامی صورت گرفته است.

این در حالی ست که در جمهوری اسلامی، انسان وقتی حق حیات دارد که مطیع باشد و سر بزیر، هر باری را بر گرده خود تحمل کند و جیک هم نزند، چنانکه گویی انسان یک حیوان است. نافرمانی در حکومت اسلامی، شورش علیه الله محسوب میگردد، بر علیه خدایی که آخوند خامنه ای جلوه آن است و همچون او بجامعه انسانی مینگرد، همه یکسان، یکجور، یک رنگ، بازتابنده یکتایی و یگانگی الله. یعنی که تنها چیزی که الله از انسان طلب میکند چیزی نیست مکر "تعبد."  که بدان نیز ولی فقیه در سخنرانی اش اشاره ای کوتاه و و سریع دارد، که امام خمینی با وجود تمایلات نوگرایی بر تعبد بود که اصرار میورزید:

پافشاری بر تعبد در عین نگاه نوگرانه به مسائل یکی دیگر از تحول‌آفرینی‌های ایشان بود. ایشان یک فقیه نوگرا بود و در عین حال کاملاً پایبند به تعبد بود.

"پا فشاری بر تعبد درعین نگاه نو گرایانه"، مفهومی هم وزن خدایی نیست مگر خدا دیگر یک مفهوم دینی نیست بلکه مفهومی ست که دلالت دارد بر سیاست و قدرت، حکایت کند از سلطه افکنی و سلطه پذیری. این بدان معناست که از آغاز در حکومت اسلامی، هر اعتراض و مقاومت و مخالفتی، سرپیچی و نافرامانی و دور شدن از تعبد محسوب میشد، کنشی که افراد را به دشمنی با الله متهم و سزاور عذاب الیم مینماید. اراده معطوف به تعبد خواهی ست که حکومت اسلامی را به یک حکومت ضد بشری تبدیل کرده است، حکومتی که پشیزی برای جان مردمش قائل نیست. این خواست معطوف به تعبد است که سبب خواری انسان و زوال انسانیت در حکومت اسلامی کردیده است. در حالیکه اراده معطوف به آزادی بوده است رمز پیشرفت و موفقیت جوامع غربی از جمله امریکا. تظاهرات و جنبش اعتراضی نه تنها سبب تضعیف نظام دمکراسی در امریکا نمیشود بلکه بر بنیان ان استحکام و انسجام بیشتتری می بخشد.


فیروز نجومی
Firoz Nodjomi


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر