۱۳۹۴ فروردین ۷, جمعه

فرخنده:
قهرمان جهالت ستیز





تردید مدار که کنش جنایتکارانه آنان که فرخنده، دختر نوجوان افغانی، شکفته همچون غنچه گلی را زیر ضربات مشت و لگد و چوب و سنگ و هر شی کشنده دیگری بمانند درنده ترین حیوانات بجرم آتش زدن به "قرآن،" و یا آئین نامه عبودیت و بندگی، بخاک و خون کشیدند و نیز کنش تماشاگران آن جنایت، در منظر اسلامیست ها سندی ست بر تایید جایگاه دین اسلام در جامعه و مردم. که الله پرستان را دشمنی را با مقدس ترین مقدسها، با کلام الله، برنتابند. که بهوش باش ای انسان بیدار، مبادا که روزی فکر آزادی و رهایی از مغزت عبور کند چون در آتش نفرت و انتقام بسوزی و خاکستر شوی.

پس بر توست که زبان در کام فرو کشی. مبادا که قرآن را در آتش نقد بسوزانی. اما چه خیال باطلی؟ چرا که فرخنده ها بسی بسیارند، همه جا هستند، و همه مثل فرخنده دین ستیزاند. که این نگارنده خود یکی از آن فرخنده ها ست. تفاوت چندانی نمیکند اگر بدفاع و تبرئیه فرخنده از جرمی که باو نسبت داده اند بپردازیم.  اینجا فرض بر آن گذارده میشود که فرخنده با ملایی در مسجد شاه دو شمشیر بر سر دعانویسی، فریب مردم، و بیهوده امیدوار نمودن آنها بحل مشکل شان، به مشاجره پرداخته و قرآن را بآتش کشیده است. آیا سوزاندن یک کتاب برخاسته از کاغذ و مرکب، کتابی که تا کنون از آن معجزه ای بر نخاسته و همیشه همچون ابزار تحمیق و فریب مردم بکار گرفته شده است، سزوار چنان خشونتی کفتار واری است؟ کدامین انسان است که انسان دیگری دچار چنین رنج و عذاب و شکنجه کنند؟ آیا با سوزاندن قرآن، الله، خدای بی همتا هم سوخته است؟ آیا با سوزاندن قرآن آبها نیز در دریا خشک گردیده است، آیا الله بشر را نفرین کرده است و بر آنها باران سنگ باریده است. اما، بدون هیچ تردیدی هیولای جهالت را بیدار ساخته است.

از سر تاسف است که باید بگوییم، ما در سراسر جهان اسلام شاهد بر چنین رفتاری جنایتباری هستیم. در کشور ما، در کشوری که حکومت رسول الله و یا ولی فقیه بر قرار است، زنان را با اسید پاشی به آتش میکشند و بر جسم و روحشان زخمهایی وارد میسازند التیام ناپذیر. مسلم است که اگر فرخنده با آمران به معروف و ناهیان از منکر برخورد میکرد بدون هیچ تردیدی دچار همان سرنوشت میشد. آری، به آتش کشیده میشد. یعنی که  مقاتله ی فرخنده در برابر چشم مردم تماشا گر و حضور پلیس حادثه کم نظیری در جهان است نیست.

در آخرین روزهای سالی که گذشت 6 کرد جوان به دار آویخته شدند که سرنوشتی بسی بسیار شومتر از سرنوشت فرخنده، دچار شده بودند. پس از گذراندن 6 سال در زندان که دوسال از آن را در زندان مجرد و زیر بدترین انواع شکنجه گذراندند و پس از بر رسی ها قضات شرع و با تایید ولی فقیه بجرم "محاربه، " به باعدام محکوم گردیدند.علی مطهری، نماینده ی اصول گرای مجلس ولایت، در سفیر اخیرش به شیراز نزدیک بود که در دست لباس شخصیها به سرنوشت فرخنده دچار شود، کسی که خود یکی از سرسخت ترین مدافعین قرآن بوده است.

  با این وجود چه بسیارند روشنفکرانی که در لجنزار تعصب و غیرت نسبت باسلام غوطه میخورند و دست از تطهیر دین اسلام بر ندارند و کنش جنایتکارانه اسلامیست ها از جمله کشندگان و تماشاگران فرخنده ها را با آموزشهای اسلام  انکار میکنند. این مردمان که فصل جدیدی در درنده خویی گشوده اند در بعضی کشورها قدرت هم در دست دارند مثل آیت الله های مقدس در ایران و داعشی ها در دولت اسلامی شام و عراق  و در جنبش های اسلامی مثل القاعده و النصر و بوکو حرام، عضویت دارند . همه این درندگان تشنه بخون، در دامن قرآن پرورش یافته اند. کسی میتواند ادعا کند که خمینی و خامنه ای در دامن مقدس حوزه های علمیه، قرآن را نیاموخته اند. آیا کسی میتواند بگوید که آن طلبه ها که از گدایی به شاهی رسیدند، یک شبه از پشت میز قضاوت سر برآوردند و احکام اعدام بهترین جوانان این سر زمین را در سال 67 باجرا در آوردند و یا قتلهای زنجیره ای را براه انداختند و طرح سقوط اتوبس بیست وچند نفر را طراحی کرده بودند، در دامن قران پرورش نیافته و و در روز عاشورا در مقاتله حسین اشک نریخته اند خود را نزده اند، فرائض دینی را بجا نمیآورند و در شبهای احیا، شبهایی که امام اول در بستر مرگ بسر میبرد، قرآن بسر نگرفته و از الله حاجت خواهی نکرده اند؟ 


اگر قرآن به افغان های متعصب و غیرتمند، به داعشی ها و بوکوحرامها بیرحم، به آیت الله های مقدس، بجای خشونت و انتقام ستانی، آموخته بود که "میازار موری را که دانه کش است" آیا هنوز فرخنده ها را همچون حیوان بدندان میکشیدند ویا سر بی گناهان را ازتن جدا میساختند و هر روز مراسم اعدام را در ملا عام بر پا میکردند؟ ولایت فقیه و آیت الله ها همه خود خود آموزگارن بزرگ قرآن هستند، آموزگار بزرگ قهر و خشونت و انتقام ستانی.

اما، فرخنده را نباید قربانی بلکه باید قهرمان دین ستیزی دانست. او کتاب مقدس آسمانی، کلام الله را بآتش کشیده است، کتابی که با انسان بیگانه است و دشمن آشتی ناپذیر آزادی و رهایی ست، کتابی که زن را اسیر مرد میسازد و مرد را بنده ی خویش، کتابی که منشا تبعیض است و برتری یک جنس بر جنس دیگری. فرخنده کتابی را بآتش کشیده است که از آن جز خشونت، بیرحمی و انتقام ستانی چیز دیگری بر نخیزد، کتابی که عقل و خرد انسان را تعطیل نماید و بجای آن تعصب و غیرت آموزد، کتابی که نابینایی آورد و ناتوانی، چون هیچ نخواهد و نجوید مگر اطاعت و فرمانبرداری.

هرگز برحمت و رحمان، الله خداوند یکتا و یگانه، امید مبند اگر از تسلیم و اطاعت سر باز زنی. چون الله شیفته عبودیت است و بندگی. آری، فرخنده این کتاب منحوس و موهن، نه مسعود و مقدس را بآتش کشیده است، کتاب قصاص و سنگسار، کتاب حد زنی و شلاق و شمشیر، کتابی که شک و تردید نسبت بوحدت الله را ممنوع ساخته و متهم بدان را "محاربه " شناسایی نموده و بدار مجازات میآویزد. آری فرخنده  کتابی  را بآتش کشیده است که عامل اصلی تمام بدبختی ها و سیه روزی های تمام مسلمانان در سراسر جهان است، باید هم بآتش کشیده میشد.

 هم اکنون جهان اسلام در آتش تعصب و جاهلیت میسوزد. تاریکی و سیاهی تمام منطقه را پوشانده است. در یک چنین فضای تیره و تاری ست که فرخند همچون ستاره، جاودانه میدرخشد. فرخنده راه نجات را بما آموخته است، حقیقت را آشکار ساخته است. ما، نیز زمانی، تنها زمانی به آزادی و رهایی رسیم  که از فرخنده بیاموزیم و این کتاب ترس و حشت را بآتش بکشیم. این یک ضرورت تاریخی ست. اگر روزی مردم ایران و دیگر مسلمانان جهان قرآن را ستایش میکردند به آن دلیل بود که نمیدانستند که در آن چه جانورانی، چه افعی هایی زندگی میکنند. هم اکنون قرآن برگشوده گردیده است و از ان چیزی جز بوی گند انسان ستیزی بمشام نمیرسد.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر