۱۳۹۴ فروردین ۱۴, جمعه

شمشیر در نهان دین




امسال نیز، مثل همه سالهای گذشته، خداوندگار سید علی خامنه ای برای گذراندن ایام نوروزی به تقلید و تبعیت از امام امامان، امام خمینی، به پا بوسی امام هشتم به مشهد سفر نمود تا در جوار نوه پیامبر، ولیعهد خلیفه مامون، "فیض" بر گیرد و سروری ولایت را تجدید، تحکیم و تداوم بخشد. وی بر حسب معمول نیز پس از سیراب شدن از فیض امام در روز سال نو مهمترین "خطبه " های خود را در برابر مردمی پر شور و هیجان زده که ظاهرا از سر شوق و اشتیاق، از دور ترین نقاط کشور بزیارت ضریح امام رضا میروند، ایراد مینماید، خطبه هایی که موقعیت و سرنوشت کشور و 80 میلیون ساکن آنرا تعین و تعریف میکند. 
البته که دیر زمانی ست که اکثریت مردم، وقعی باینگونه وقایع نمی نهند، گویی چندان تفاوتی نکند که ولی فقیه، فردی که در راس حرم قدرت قرار دارد و حرف آخر، حرف بالاتر از قانون را میزند، در آغاز سال نو چه میگوید. تجربه نشانداده است که اوضاع تغییری نخواهد کرد. شرایط زندگی ممکن است که بدتر بشود و شده است اما، هرگز رو بهبود ننهد. کیست که بنشیند و به خطبه خوانی های ولی فقیه و دیکر امام جمعه ها گوش فرا دهد، با کدام حال و حوصله ای. مگر دیوانه است کسی وقت عزیز خود را صرف شنیدن چرندیات خداوندگار خامنه ای کند؟ بی جهت نیست که آنتن های ماهواره ای امروز نه در خانه چندین نفر با استطاعت بلکه در خانه کارگر و دهقان تا پائین ترین سطح جامعه راه یافته است. تردید مدار که بی اعتنایی اکثریت مردم به سخنان کسانیکه تعین کننده سرنوشت جامعه اند، در واقع راه را برای ادامه حکومت آیت الله ها بر اساس حمایت، انبوه مردمی که در خطبه خوانی ها، بویژه خطبه خوانی های حضرت ولایت در آغاز سال نو ظاهر میشوند، هموار میکند. چه اگر تنها اندکی از مردم بپای منبر خطبه خوانی ها میرفتند، شیرازه حکومت آیت الله ها برهبری ولایت از هم میپاشید.
هیچ بیجا نخواهد بود اگر بپرسیم پس آن انبوه مردمی که سراسر سالن شبستان رضوی، سالنی وسیع و بسی بسیار گسترده را میپوشانند، مردم نیستند و از درون جامعه بر نخواسته اند؟ در پاسخ باید بگوییم که آن پا منبری های هیجان زده که دوربین های فیلمبرداری، چشم از آنان بر نگیرد، نه مردم اند و نه از جنس مردم، بلکه لشگر مزدوران، سپاه لباس شخصی ها و بسیجی ها هستند که در تصاویر ویدیویی در سراسر کشور و جهان و فضای مجازی انتشار می یابد. در این تصاویر انبوه مردمی را میبینی همچون دریایی بیکران. بهر سو که مینگری امواج مردم را میبینی، بی قرار و مشتاق شنیدن خطبه های حضرت ولایت چنانکه گویی انبوه مزدوران لباس شخصی ها،  بسیحی ها، جاسوسان، خبرچینان و امنیتی ها، بازتابنده مردم ایران و اشتیاق آنان برای خضور رهبر معظم انقلاب است. اما، همین اقلیت مزدور برهبری ولایت است که امروز بر جامعه حاکم اند، آنها ابزار قدرت  و از قشر فرومایگان جامعه اند، قشری بس خطرناک. فرماندهان این قشر هیجان زده در چندین ردیف نزدیک به پای منبر وسیع حضرت ولایت جای گرفته اند. بهمین دلیل در تصاویر ویدیویی خطبه خوانی های حضرت ولایت، شاهد بر دو جریان نظم و بی نظمی هستیم که هر دو صاف و یکنواخت میگردند با شنیدن سخنان جادویی حضرت ولایت. در این تصاویر چه کسی میتواند سره را محک زند و فریبکاری آیت الله ها را بر ملا نماید و نشان دهد که آیت الله ها چه ید طولایی در وارونه ساختن حقایق دارند.
هستند ناظران و تحلیلگرانی که به نقد خطبه های ولی فقیه در آغاز سال نو بدون اعتنا به فضا و زمینه ای که در آن خطبه ایراد میشود، میپردازند. یعنی نقش مزدوران لباس شخصی ها و بسیجی ها را در صحنه گردانی مراسم خطبه خوانی نادیده میگیرند. اما، جالبتر آنکه معلوم نیست که بچه دلیل خطبه اول را در تحلیل و گزارش خود نیز حذف میکنند. در حالیکه خطبه اول، خطبه ی سحر و جادو ست، خطبه اخلاق است، خطبه ی تسلیم است و اطاعت خطبه ای ست عبادی و دینی، خطبه ای که "نظام ساز " است. ولی فقیه در خطبه خوانی خود با دین آغاز میکند و بعد به سیاست میرسد.  ایراد کلمات سحر آمیز حمد و ستایش الله و پیامبر و امامان بزبان عربی است که انبوه مردم شوریده و هیجان زده ی بی قرار را آرام و مهار میسازد و بافسار میکشید. حال آن که در واقعیت، مزدوران و فرو مایگان در آموخته اند که در چه زمانی ازدحام کنند و چگونه خاموش شوند.
 امسال در قیاس با سالهای گذشته، انبوه مزدوران بیش از همیشه به مشهد گسیل شده بودند. زیراکه هرچه انبوه مزدوران فشرده تر و بیشتر، پر سر و صداتر، نا آرام و غیر قابل پیش بینی تر، اقتدار مطلق دین اسلام ومظهر آن ولایت فقیه، با شکوه تر. انبوه بیشمار مزدوران ولایت که نقش ملت را ایفا میکنند. ولی قفیه، پیوسته حضور بیشمار مزدوران در خطبه خوانی ها را بمثابه ابزار ارعاب هم درون و هم در بیرون، بکار گرفته است. وقتی این دو عنصر را ولی فقیه از یکطرف و لشگر مزدوران لباس شخص و بسیجی را جزیی از یک کل بدانیم آنگاه با نظامی روی در رو قرار میگیریم که برخاسته است از آئین اسلامی است، نظام فرمانروایی و فرمانبری، اصل و اساس دوران رسالت و پیآمبری.
اگر تصاویر ویدیویی از برگزاری مراسم خطبه خوانی نوروزی دلالت بر ولایت دوستی و ولایت خواهی مردم ایران دارد، البته که هراس آور و نگران کننده است. چون هم اینان، این قشر فرومایگان جامعه هستند که اربده میکشند و نفس کش میطلبند، همین سینه چاکان ولایت هستند که سکوت و خاموشی را بر قرار میکنند. همین بس که دهان به نفی و یا سر پیچی بگشایی، چنان سخت بر دهانت کوبیده میشود که برای همیشه دهان خود بسته نگاهداری. هم اینان هستند که آماده اند فرخنده ها را بآتش بکشانند. بجنگ زیبایی میروند و اسید به چهره زنان میپاشند، به مراکز هنری شبیخون میزنند و کنسرتها را به تعطیلی میکشانند. آنها آمران به معرف و ناهیان از منکرند که در حفظ نطام اسلامی از جان گرفتن و جان دادن هیچ دریغ ندارند.
آنان که به واکاوی سخنان ولی فقیه میپردازند این واقعیت را بفراموشی می سپارند که ولی فقیه در مقام پیامبری سخن میگوید. پیامبر اسلام در مقام فرنروا بود که هدایت میکرد. که راه را نشان میداد و نقشه جنگ را میکشید و شمشیر میزد. بندگان الله همه فرمانبران پیامبر بودند، یعنی که  گفتمان لا الله الا الله و یا گفتمان فرمانروایی و فرمانبری را پذیرفته بودند. پیامبر تنها با یک نفر سخن میگفت و بدو توسل میجست و از او راهنمایی میخواست، خداوند یکتا و یگانه، الله. بهمین دلیل فرمان او مطلق بود و چون وچرا ناپذیر.
خداوند خامنه ای، البته، خطبه اول نوروزی خود را با خوار ساختن نوروز باستانی آغاز نمود . که مسلمانان با هوش ایرانی، نوروز پادشاهی را لباس اسلام پوشانده اند، چنانکه گویی او خود بر چیزی کمتر از تخت پادشاهی بر نشسته است، شاید بآن دلیل که جایگاه او بسی بالاتر و بلندتر از شاهنشاهی ست. چرا که خداوند خامنه ای بر منبر پیامبری جلوس یافته  است نه بر تخت شاهنشاهی. این در حالی ست که کمتر شاهی میتوان در تاریخ یافت خود کامه تر از ولایت. او وقتی دولت و ملت را بسوی همدلی و همزبانی فرا میخواند، نه تنها خود را بالاتر از هر دوی آنان میداند بلکه راه را پیوسته برای گریز از مسئوولیت هموار میکند. چرا که این دستگاه ولایت است که دارای قدرت است، دولت زائده ای ست متصل به بیت ولایت. بدون رضایت ولایت، دولتی نیست.
اگر ولایت فقیه، با ولایت رسوالله یکی است، همچنانکه شعار رایج نظام است، از ولایت چه چیز میتوان انتظار داشت جز ادامه رسالت: هدایت بندگان و فرمانروایی، واقعیتی که در گفتمان ولی فقیه در تمامی خطبه ها از جمله خطبه های نوروزی بازتاب مییابد. ولی فقیه نیز که جلوه الله است  از موضع طلبکاری است که خطبه خوانی میکند و ملت را بدهکار میخواند. چون او فرمانروا ست و ملت فرمانبر.
حضرت ولایت، همچون پیامبر اسلام، همواره مردم را بسوی تسلیم و اطاعت از احکام شریعت اسلامی فرا میخواند، احکامی که بنا بر قول خداوندگار خامنه ای بنیاد "هندسه نظام اسلامی ست،" احکامی مثل نماز،  ذکات و امر به معروف و نهی از منکر. سستی در انجام این احکام، نظام اسلامی را با خطر فروپاشی روی در روی میکند. ولی فقیه، در خطبه اول نوروزی خود،  اعلام نمود که این احکام چهار گانه نه تنها حریم خصوصی را در بر میگیرد بلکه اساسا دارای یک "جنبه " اجتماعی هم هست که اینجا جنبه سیاسی را نیز بر آن میافزائیم.  براساس این احکام قرآنی ست که امسال را سال "دولت و ملت، همدلی و همزبانی" نامگذاری و وظایف تمامی اجزای جامعه را تعین و تعریف میکند.
ولی فقیه بر آنست که بکار بستن  این احکام چهار گانه، رقابت ها و تضاد و خصومت را بین سه قوا و جناحهای سیاسی کاهش و بسوی وحدت سوق میدهد. این خاصیت نماز است که همگان را بهم پیوند میزند. ذکات غنی و فقیر را به هم نزدیک میکند. دست ضعیف و ناتوان را وقتی قوی و توانا گرفت، کشور میتواند مستقل باشد و برای توسعه به نیروهای درونی وابسته شود. وی همچنین افزود که با صدور فرمان امر به معروف و نهی از منکر، خداوند یکتا و یگانه، بشر را به نکوکاری و اجتناب از زشتی و پلیدی مکلف ساخته است. همگان موظف اند که جامعه را بسوی هر آنچه نکوست سوق دهند. امربه معروف و نهی از منکر فقط به یک تذکر به بد حجاب ختم نمیشود، امروز بزرگترین معروف ها حفظ نظام اسلامی و بزرگترین منکرها تضعیف آن است، از جمله غارت و چپاولگری و بی عدالتی. یعنی که احکام دینی ذاتا احکامی هستند سیاسی، واقعیتی که بسیاری از روشنفکران شیفته دین اسلام، مردود میشمارند.
در خطبه های نوروزی، حضرت ولایت، در واقع، به احاد ملت یاد آوری میکنند که به نظام بدهکاراند.همگان موظف اند طلب خود را بپردازند. یعنی که 80 میلیون نفر، به یک نفر بدهکار است. این بدان معنا ست که هر تصمیمی که ولایت اتخاذ میکند و هر خسارتی که ببار میآورد، این مردم هستند که باید تاوان آنرا بپردازند. فرمانبر آزاد است در تسلیم و اطاعت، فرمانروا رهاست از هر قید و بند و قانونی. نظام موجود، بنا بر تمام شاخص های و قواعد و قوانین علمی، یکی از خشن ترین، خشک و منجمدترین، سختگیرترین، فاسدترین نظام های سیاسی در جهان است، نظامی که پشیزی برای حقوق بشر قائل نیست. بلحاظ اقتصادی ورشکسته است، تورم و بیکاری، فقر و عقب ماندگی بیداد میکند. شکاف طبقاتی هرگز چنین وسیع و گسترده نبوده ست. امنیت و آسایشی اگر وجود دارد ناشی از ترس و وحشت است.
با این وجود،حضرت ولایت کماکان در خطبه هایش خود را بالاتر و برتر از هر چیزی قرار میدهد از جمله دولت و ملت که هر دو تحت فرمان و تدابیر چون و ناپذیر او روزگار میگذرانند. او هدف گذاری میکند و راهکارها را نشان میدهد و داده است و نتیجه اش نیز وضع موجود است که در بالا وصف آن رفت. آما، پرنده سنگین بال مسئوولیت هرگز بر شانه ولی فقیه بر ننشیند. او پیامبری ست که از گور تاریخ 1400 ساله برخاسته و وظیفه و مسئولت تعین و توزیع میکند که خود ماهرانه از مسئوولیت بگریزد. "مسئوولین "نیز چون خود را نسبت به مقامی ماورایی، مقام ولا یت، مسئوول میدانند، سبب شود که هیچ مسئولیتی در برابر آنچه یاید و یا نباید انجام گیرد، نپذیرد، مکر بقیمت نقل و نباتی و جعبه ای شیرینی. یعنی که حضرت ولایت امر به مبارزه با فساد میکند در حالیکه خود منشا فساد است چون رها از هر قید و بند و پاسخگویی ست. اوست که زمینه چپاولگری و غارت های بزرک را بوجود آورده است. چرا که او بود که باستقبال تحریمات رفت. همچنانکه زمانی آیت الله ها جنگ را برکت میخواندند، به تحریمات شورای امنیت و سپس قدرت های جهانی، همچون راهکار دست یابی به تکنولوژی و علم و صنعت، بویژه تکنولوژی هسته ای مینگریستند. مذاکره طاقت فرسای هسته ای و ملیاردها دلار خسارت ناشی از تصمیم هسته ای نمودن کشور، مسئولیتی ست بر دوشهای مسئولیت ناپذیر ولایت. حال بر فراز منبر دین خود را وارد مذاکرات هسته ای میکند. چرا که نگرانی او آن است که با پایان یافتن خصومت مذاکرات هسته اس آمریکا ستیزی هم خاتمه یابد. چه بدون آمریکا ستیزی، رسالت حضرت ولایت بجای آنکه تا قیامت ادامه یابد، ناگهان بآخر خط میرسد. 
اما خطبه خوانی های نوروزی ولایت واقعیتی را بیان میکند که جامعه ما از روی در رو شدن با آن گریزان است. که دین ما، دینی که سلطه اش را پذیرفته ایم در رفتار و گفتار، در زندگی روزمره، دینی که دلبند آن بوده اییم و بدان امید بسته ایم، دین خشونت است و قهر و قدرت، سراسر کین است و خونخواهی. ولایت خود شخصا اعلام میکند که جامعه اسلامی ست. که دین حکومت میکند و نه سیاست. هر سیاستی دینی است و دین، سیاست است. یعنی که امروز نمیتوانی از جدایی این دو از یکدیگر سخنگویی. نمیتوانی یکی را از خود دور سازی، اما، دیگری را در آغوش کشی. که واقعیت آن است که امروز نه با سیاست که با دین است روی در رو قرار    گرفته ایم، دینی که شمشیر در نهان دارد. بیائید به کیش نیاکان خود باز گردیم: کردارنیک، گفتار نیک، پندار نیک، نه جهاد و شهادت، نه عذاب الیم و عقوبت.
فیروز نجومی                                                                                                                  Firoz Nodjomi


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر