۱۳۹۲ شهریور ۱, جمعه

گفتمان اعتدال
و آشتی اسلام با جهان سکولار!




درست است. اشتباه نکرده اید، در گفتمان "اعتدال، " گفتمان رئیس جمهور، حجت الاسلام حسن روحانی،از دین، از اسلام، از دفاع و جانبازی برای  مقدسات، برای آرمانهای انقلابی- اسلامی، خبری نیست. همایش های معارفه وز رای دولت برای آقای روحانی فرصتی بوجود آورده است که خود را نیز به کارگزاران و کارکنان وزارتخانه ها و همچنین مردم ایران، معرفی نموده و نشان دهد که او کی ست و در اندیشه چیست و،  به کدام سوی به پیش میرود. این است که در هر سخنی بر فاصله خود با رئیس جمهور ما قبل از خود،  دایم می افزاید، چنانکه گویی آن دوران، دوران "پیامبری، " دوران بشارت به مدیریت جهانی امام زمان و یا آنچه خود "معجزه قرن، "  "اتصال به آسمان " و یا "پشت پرده " می نامد، بسر رسیده، دوران "تدبیر " و "عقلانیت " آغاز گردیده است. همه هرچه هست، حساب و کتاب است و محاسبه سود و زیان ملت نه ولایت، چنانکه گویی که او مدیریت شرکتی را پذیرفته است که ورشکسته به تقصیر است.

سیذ غلی محقق، مقاله نویس ابتکار، در پایان تعبیر و تفسیر سخنان حجت الاسلام روحانی در معارفه وزیر امور خارجی و وزیر کشور، گزارش میدهد که:

"رئيس جمهور دولت يازدهم اما روز گذشته و از همين اولين روزهاي آغاز به كار دولتش تكليف شخصيت حقيقي و حقوقي‌ خود را مشخص كرد و با تاكيد بر زميني بودنش از هرگونه معجزه و هاله برائت جست. او در تكميل سخنان روز شنبه، در مراسم معارفه رحماني فضلي در وزارت كشور اظهار داشت كه «حسن روحاني مثل همه آدم‌هاست و فرقي با ديگران ندارد، معجزه‌گر يا معجزه قرن و دهه نيست و معجزه‌اي ندارد و اتصال ويژه‌اي به آسمان و پشت پرده هم ندارد."

در عین روانی بیان، نویسنده مقاله ابتکار، علی محقق، لزوما  چیزی را به شفافیت نمیرساند. بدرستی روشن نیست که آیا آقای روحانی،  هشت سال گذسته را چگونه ارزیابی میکند. آیا آنرا
دوران کذب و دروغ و تبلیغ و ترویج باور های خرافی، بررسی میکند، دورانی که خود بر مسند قدرت قرار داشت و مامور حفظ وضع موجود بوده است. البته که او قصد تخریب بنایی را که کج و معوج بر ساخته شده است در سر ندارد. اعتدال حکم میکند کژی ها و کاستی های هشت سال گذشته را  ناشی از انگیزه ها و اراده فردی بخواند که ریاست جمهوری را با "پیامبری، "  اشتباهی گرفته بوده است و مدیریت را با "بشارت " و "هدایت."  اگر احمدی نژاد به راحتی تعهدات و قرارداد خود با ملت را زیر پا میگذاشت بآن علت بود که او بخوبی آگاه بود که برگزیده ولایت است نه برگزیده ی ملت. 

این بدان معنا است که معمار و طراح اصلی و تعیین کننده جهت و سوی کشور، در هشت سال گذشته، نه رئیس جمهور سابق، احمدی نژاد، بلکه خداوندگار خامنه ای بوده و هست. او و فقها و علمای حوزه ای را باید خالق پدیده احمدی نژاد دانست. چه هنگامیکه احمدی نژاد "امام رمانی " می اندیشید، امام زمانی رفتار میکرد، رهبران جهان را بسوی راه انبیا فرا میخواند، هالوکاست را انکار میکرد، بشارت نابودی اسرائیل را میداد،  قطعنامه های شورای امنیت و تحریمات اقتصادی را به شیشکی می بست، اگر مورد نفی و مخالفت حضرت ولایت و یا علما و فقها قرار گرفته بود، احمدی نژاد، دچار توهم،  توهم "معجزه قرن " و بدست داشتن عصای معروف پیامبر موسی و ارتباط با امام ماورایی نشده بود و کشور را بسوی انحطاط و تباهی، بسوی فقر و فساد، بغض و کینه و نفرت و تبعیض سوق نمیداد. با اعتماد به نفس تمام، واپسگرایی و خرافه پرستی، گدا زیستی و ژنده پوشی را افتخار آمیز و نشانی بر صعود بر قله پیشرفت در علم و صنعت، نمیخواند. احمدی نژاد، بطور منفرد تمیتوانست سازنده چنین تاریخی باشد. او سازنده تاریخ بر اساس میل و اراده ولایت فقیه بود. اما این واقعیتی ست "پشت پرده ای." که پشت پرده میماند. آیا میتوان خداوندگار خامنه ای را مسئول سیه روزی و تیره بختی ملت دانست؟ از آقای روحانی نمیتوان انتظار داشت که پرده از این حقیقت بر گیرد.

با این وجود، نویسنده مقاله، علی محقق، بزرگان قوم، "برخی از علما و فقهای قم را مسنول رشد و پرورش پدیده احمدی نژاد، شناسایی میکند و میگوید که:

"برخي علماي قم هم در مقاطعي مخالفت با او(احمدی نژاد) را تا مقام مخالفت با خدا بالا بردند و حتي حكم رياست جمهوري و فهرست وزراي او را امضاء شده از سوي امام زمان(عج) دانستند."

اگر آنچه علی محقق، اینجا ایراد میکند واقعیت دارد، احمدی نژاد را باید پرورده شرایطی دانست که بواسطه علما و فقها  تعریف و تغین گردیده و میگردد. یعنی که باورهای امام زمانی. گفتار و رفتار احمدی نژاد را نه تنها مذموم نمیدانستند بلکه آنها را مورد تایید و تصدیق قرار میدادند و بر فراز منبر خطبه و درسهای خارج از فقه، برای رئیس جمهور دست میزدند و هورا میکشیدند. خداندوندگار خامنه ای خود همیشه دولت دهم را بمثابه دولتی پرکار و پرتلاش، و شخص احمدی نژاد را ساده زیست و اشرافیت ستیز ستوده است، رئیس جمهوری که زیرساختهای را برای جهش جامعه بنیان گذارده است.

بزبان دیگری با کنار رفتتن احمدی نژاد از صحنه سیاست، رهیافت امام زمانی، ناپدید نمیشود. چرا که نگرش امام زمانی ناشی از باور به ولایت فقیه و یکی دانستن آن با "ولایت رسول الله " است، باوری که هم اکنون، بر دین و سیاست سلطه افکنده است، یعنی باوری که هم بر حوزه های علمیه حاکم است و هم بر قوای سه گانه، هم بر فرهنگ و جامعه و هم بر نیروهای امنیتی و نظامی، بر دستگاه عظیمی که در عینیت بخشیدن به اراده ولایت بگردش در آمده و انجام وظیفه مینماید.

نویسنده ابتکار ازرئیس جمهور چنان سخن میراند گویی که هیچ در سر ندارد مگر سامان بخشیدن به آنچه در نتیجه توهمات شخصی نا سامان گردیده است. حال آنکه  رئیس جمهور با نفی باورهای خرافی و ریاکارانه بعنوان پدیده ای ناشی از اراده یک فرد، عطش ملت را برای تغییر و دگرگونی، فرو می نشاند، سطح انتظارات مردم را هرچه بیشتر تقلیل میدهد. تنها بدین لحاظ است که میتوان گفت، رئیس جمهور "تکلیف شخصیت حقیقی و حقوقی خود را مشخص کرده است." به این معنا که او دچار توهم نیست. که او نیز انسانی ست مثل تمام افراد دیگر.

گویا آقای روحانی فراموش کرده است که قرار است بعنوان رئیس جمهور نماد اراده ملت باشد، همه ی ملت.  مسلم است که فاصله گیری با رئیس جمهور سابق درمان دردی نیست، چون خود حاصل این توهم است که گویا میتوان با وجود هژمونی فرهنگ امام زمانی و قدرت فرا قانونی ولایت فقیه، نظم پادگانی حاکم بر جامعه را که مظهر قواعد و مقررات شرع است، دگرگونه ساخته و نظمی معطوف به اراده آزاد ملت را جانشین آن ساخت. اگر احمدی نژاد پرورده علم و دانش نا آلوده به دین، با مصادره امام رمان به قدسی سازی ساختار قدرت دست زد. رئیس جمهور حسن روحانی، مخلوق علوم الهی و ققهی و حوزه ای و برغم ردای روحانیت، به تقدس زدایی از قدرت دست میزند. بعبارت دیگر، در حالیکه احمدی نژاد قصد آن داشت که نه تنها کشور ما بلکه جهان را بواسطه ولایت بدست امام عج بسپارد، حسن روحانی سعی بر آن دارد تا پای امام زمان را از منجلاب قدرت بیرون بکشد. یکی در پی تشدید ستیز و خصومت با جهان سکولار بود و  دیگری در پی آشتی دین است با جهان سکولار کوششی نا فرجام.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر