۱۴۰۰ اردیبهشت ۳۱, جمعه

 

 

ستیز با شمشیر و یا 

شریعت؟


در شرایط کنونی  تنها رابطه قدرت و مردم نیست که بیش از همیشه تهی از اعتماد و اطمینان گردیده است، حال آنکه تا رابطه مردم با دین، دچار دگرگونی نشود، دینی که مظهر آن قشر روحانیت است، قشری که در امتداد تاریخ  مضر و انگل جامعه بوده است، نمیتوان انتظار تحولی را در شرایط موجود داشت.  چرا تنها مشت آهنین قدرت نیست که بر فرق مردم سخت فرود آمده است و هنوز هم میاید بلکه چوب و چماق دین است که جسم و جان مردم را زخمین و مجروح میسازد. دین است مسئول خون هایی که در این دوران، تقریبا نیم قرن ریخته شده و میشود. در حالیکه ساختار قدرت است که مسئول شناخته میشود.

 در شرایط کنونی  تنها رابطه قدرت و مردم نیست که بیش از همیشه تهی از اعتماد و اطمینان گردیده است، حال آنکه تا رابطه مردم با دین، دچار دگرگونی نشود، دینی که مظهر آن قشر روحانیت است، قشری که در امتداد تاریخ  مضر و انگل جامعه بوده است، نمیتوان انتظار تحولی را در شرایط موجود داشت.  چرا تنها مشت آهنین قدرت نیست که بر فرق مردم سخت فرود آمده است و هنوز هم میاید بلکه چوب و چماق دین است که جسم و جان مردم را زخمین و مجروح میسازد. دین است مسئول خون هایی که در این دوران، تقریبا نیم قرن ریخته شده و میشود. در حالیکه ساختار قدرت است که مسئول شناخته میشود.

 درواقع، این دین بود، دین اسلام، دینی که مظهر آن آخوند خامنه ای، مردی مقدس برخاسته از حوزه های علمیه که از لحظه صعود ش بر مسند قدرت، قهر و خشونت خونریزی و انتقام ستانی نیز آغاز گردید.

اول سران نظام شاهی را بدون محاکمه به جرم محاربه با الله به هلاکت رساند. سپس دگر اندیشان چپ و دمکرات و لیبرال، مجاهد و ملی گرا و همچنین کرد و ترک و ترکمن را تار و مار ساخت. آنگاه، قائله گروگانگیری کارکنان سفرت امریکار را بر پا نمود و هشت سال جنگ با کفر و باطل را به قصد فتح قدس، از راه کربلا  راه اندازی نمود..

واقعیتی که هم اکنون خود را لخت و عریان به معرض نمایش گذارده است، این است که دین، قدرت است و قدرت، دین. هم چنانکه قدرت زمانی در دست فاشیسم جنگ و خونریزی به پا میکند و زمانی در دست کمونیسم مردم را باسارت و بندگی میکشاند، امروز در جامعه نیز ما قدرت در دست دین است و بنام دین است که میزند، میکوبد، ویران میکند و خون میریزد.

اگرچه، شعارهایی که در جنبش های اعتراضی اخیر در 96 و 98 بگوش رسید ، نشانی از آگاهی روز افزون از نقش دین و دستگاه خشونتبار دین و بیگانگی با آن ارائه میداد و بسیار امیدوار کننده بود، با این وجود بدلیل سرکوب و کشتار، در حال حاضر و در ظاهر امر از پویایی باز ایستاده اند. کسی نمیداند که شعار حکومت اسلامی نمیخواهیم نمیخواهیم و یا اصولگرا، اصلاح طلب دیگر تمام است ماجرا، یکبارد دیگر بگوش خواهد رسید، چندان روشن نیست.

با این وجود از آنجا که دین و قدرت درهم تنیده شده اند، متمایز ساختن آنها از یکدیگر کار سهل و ساده ای نیست، ولی بسی بسیار ضروری ست برای جنبش برانازی.

این بدان معناست که بسادگی نمیتوان تعیین و تعریف تمود که در چه نقطه و یا شرایطی، دین تمام میشود و قدرت آغاز میگردد و یا بر عکس. همچنین، نمیتوان دین وقدرت را از یکدیگر جدا ساخت و مرزی بین آنها کشید. چون دین، بویژه دین اسلام، دین احکام است و باید ها و نبایدها، پاداش در بهشت و زندگی ابدی در کنار حوری های همیشه باکرده و همچنین دین تنبیه است و مجازات ترسناک. یعنی که قدرت در نهاد دین اسلام نهفته است. بهمین دلیل بسادگی معلوم نیست که در برابر قدرت است که باید جنبش اراده معطوف برهایی را راه اندازی نمود و یا دین. یعنی که بدرستی معلوم نیست که باید به مقاومت در برابر شمشیر برخاست و یا شریعت.

مثلا، آیا میتوان گفت آخوند خامنه ای و همه آخوندها و نیمه آخوندهایی که بر مسند فرمانروای و ریاست و وزارت قرا گرفته اند، بازتاب دهند اراده ساختار قدرت اند و یا ساختار دین؟ آخوند خامنه را باید یک رهبر دینی خواند یا یک رهبر سیاسی؟ اراده او بازتابنده باورها و ارزشهای دینی ست و یا سیاسی؟ مثلا پروژه امریکا ستیزی و غنی سازی هسته ای و گسترش نفوذ در منطقه پروژه ای ست سیاسی و یا اسلامی؟ وقتی سخن میگوید، از دین سخن میگوید و یا قدرت؟

واقعیت آنستکه، کلام آخوند خامنه ای، در یک آن هم کلام دین است و هم کلام قدرت که بشکل هم فرمان و فتوا بیان میگردد و هم بشکل اتمام حجت، تهدید و هشدار. اگر در گذشته، دین با ابزار پند و اندرز، با خطابه و موعظه و در جامه ی تقوا و پرهیزکاری از راه احساس و عواطف  بدرون آدمی راه می یافت و نظام تسلیم و اطاعت و تقلید و تبعیت را در درون آدمی پا برجا می ساخت. امروز باید به قهر متوسل شود، شمشیر برنده بر کشد، دار تنبیه و مجازات بر پا نماید، سرها را بر زمین افکند و خون بی گناهانی مثل نداها، پویاها، نوید افکارها و روح الله زم ها( فقط به نام این معدود اکتفا میکنیم) را بریزد و بیشمار دیگری را در سیاهچالهای ولایت بزنجیربکشند و آزار و شکنجه دهد تا دین اسلام و یا حکومت خدا را تحکیم و تداوم بخشد.

 همچنین میتوان همین سوالات را در باره بسیار از پدیده ها و وقایع گوناگون روزانه، از جمله حجاب و جدایی جنستها مطرح نمود. که ایا اینان مفاهیم و نهادهایی هستنند دینی، بر ساخته فقه و اجتهاد و یا بر برخاسته از ساختار قدرت؟ ایا ساختار دین است و یا ساختار قدرت که زنان را باسارت حجاب در بیرون و باسارت مردان، در درون و در آورده است؟ این احکام دین و یا شرع و شریعت اسلامی ست که بر نظام قضایی و قانونی و فرآیند قانونگزاری سلطه افکنده است یا ساختار قدرت، ساختاری مستقل از دین که این تبعیض و بی عدالتی را عینیت می بخشید؟

بیش از چهل سال است که دین محرک اصلی قدرت بوده است و هنوز هم. دین بوده است تصمیم گیرنده. این انسان نیست که بر ما ایرانیان حکومت میکند، بر ما خدا است که حاکم است که در دین اسلام خدایی نیست بجز الله. الله، زمانی در دینمداری که به قله اجتها رسیده بود، آیت الله خمینی حلول یافت و اکنون در آخوند خامنه ای عینیت یافته است. آخوند خامنه ای ست که یکه تاز میدان است. حرف و کلامش، حرف و کلام خدا است. یعنی حقیقت است و نهایی، مطلق بدون چون و چرا.

روشن است که ولی فقیه قبل از آنکه نماد ساختار قدرت باشد نماد دین است. این دین است که قهر و خشونت، بیرحمی و انتقام ستانی را توجیه میکند و بکار گیری آنها را ذر خدمت تکالیف الهی، بویژه در جهاد و شهادت پاداشی دهد رویا برانگیز، زندگی ابدی در بهشت در کنار حوری های بیشمار و همیشه باکره.

این بدان معناست که جامعه ایکه روحانیت بر آن حاکم است یک جامعه دینی است، هر پدیده و یا هر واقعه که در آن رخ دهد زائیده نظامی ست دینی و در نتیجه از همه آنها رنگ و بوی دین بمشام میرسد، از جمله حوادث غم انگیز و ناگورای همچون فرزند کشی های اخیر، مثل قتل رومینا، دختر نوجوانی که سرش بدست پدرش از تن جدا گردید و  قتل، کارگردان سینما، بابک خرم دین، بدست پدر با همدستی و رضایت مادر. درست، این وقایع در هر جامعه ای از جمله امریکا نیز اتقاق بیفتد. اما، نه بیک دلیل و نه حتی بدلایلی مشابه. فرزند کشی نیز در دیار ما نمیتواند بعداز بیش از چهار دهه سلطه ارزشهای دینی، بویژه ارزشهایی که هنجارهای خشونتبار را مقدس میشمارد، دست پرورده دین اسلام نباشد. دینی که جز تعصب و تحجر، قهر و خشونت، انتقام ستانی و بی رحمی از آن چیز دیگری بر نخیزد.

در حالیکه نزدیک به نیم قرن از سلطه اسلام فقاهتی، میگذرد، چه بسیارند که مسئول را فرد و شرایط روحی و روانی وی بشمار آورند، نه شرایطی برساخته متولیان دین و باورها و ارزشهای دینی، دینی که برجسته ترین ویژگیهایش چیزی نیست مگر تسلیم و اطاعت و فرمانبری، دینی که نا فرمانی را برنمی تابد و سزاور بدترین مجازات و قهر و خشونت میداند. نمیتوان نقش آموزشهای دینی را در رفتار انسانهایی که در دامنش پرورش یافته اند نادیده گرفت و آنرا سبب افزایش بیگانگی مردم با دینی که بدان باور دارند نگردد.

بنابر آنچه آمد، رهایی نه در واژگونی ساختار قدرت که در رهایی از زنجیر ارزشها و خکومت دین برهبری آخوند نهفه است، ارزشهایی که جامعه بطور روز افزون با آنها بیگانه میشود.

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi

froznodjomi.blogspot.com

fmonjem@gmail,com


۱۴۰۰ اردیبهشت ۲۴, جمعه

سهم خواهی

از ساختار قدرت!




اینروزها شاهد بر تنشی هستیم بین ریاست جمهوری، اخوند حسن روحانی و ولی فقیه، آخوند سید علی خامنه ای و وابستگان آنها. تنشی که دیر زمانی ست، شدت بیشتری یافته است. زیرا که در منظر ولایتمداران، دولت مسئول همه مصیبتها و گرفتاریهایی ست که ملت با آن دست بگریبان است. سوء مدیریت و ناکارآمدیهای دولت بوده است که سبب گشته است مسئولین، از تحریمات بعنوان یک فرصت استفاده ننموده و تمامی تواناییها و ظرفیتهای موجود در جامعه را در خدمت مقاومت و خود کفایی اقتصادی بکارنگیرند.

 

حال آنکه فرمانروای کل و تصمیم گیرنده نهایی، کسی نیست مگر شخص ولی فقیه. اوست مسئول تمامی پسروی ها و ورشکستگی ها در همه عرصه های اجتماعی. حتی رضایت ارباب خامنه ای بریاست جمهوری آخوند روحانی، لازم و ضروری بود وگرنه او هرگز بریاست نمیرسید. آخوند روحانی، همچنین بخوبی آگاه است که برجام از آغاز نیز برخاسته از اراده ولایت بوده است، همچنانکه سیاست امریکا ستیزی و ازسرگیری غنی سازی هسته ای و گسترش فعالیت های منطقه ای، منشا ویرانی بنیان اقتصادی کشور، از اراده ولایت برمیخیزد.  اما، آخوند روحانی مثل هر رئیس جمهور دیگری نمیتواند حقایق را بزبان آورد، چون هم خود را رسوا نماید و هم نظامی را که خود یکی از معماران آن بوده است برسوایی میکشاند.

 

اما، این سبب نشود که رئیس جمهورها، از جمله آخوند روحانی، در پی سهم خواهی از ساختار قدرت نباشند. این سهم خواهی از ساختار قدرت است که پیوسته علت اصلی تنش بین دستگاه ولایت، برگزیده الله و دستگاه ریاست جمهوری، برگزیده مردم بوده است. سهم ریاست جمهوری از قدرت، چیزی نیست مگر آنچه که میتوان ته مانده های قدرت نامید. شاید مفید افتد که بدانیم تنها 27% بودجه کل کشور بدست دولت صرف نیازهای عمومی میشود. یعنی که 73% بودجه در خدمت نهادهایی ست که تحت اراده مستقیم ولایت فقیه قراردارند.

  

درست، برگزاری انتخابات، بر تنش و تضاد بین ریاست جمهوری و نهادهای تحت نظر ولایت، همچون شورای نگهبان میافزاید. اما، نه تنها نظام را بلرزه در نیاورد بلکه بدان استحکام بیشتری میبخشد و نظام را نرم و انعطاف پذیر جلوه دهد. رقابت های انتخاباتی، درگیری و پرده برداری از آنچه ناگفته و پنهان مانده است، سبب تضعیف ساختار دین و قدرت نمیشود بلکه بآن مشروعیت بیشتری دهد. افشاگریها، بعضا، بدست کارکشته های نظام طراحی میشود تا نظام را ضد ضربه نمایند.

 

افشاگریهای وزیر امور خارجه، آخوند(کت و شلواری) محمد جواد ظریف، تا اینجا بنظر نمیرسد که زخمی بر بدنه ولایت وارد آورده باشد. واقعیت آنستکه نظام ولایت سود برد از زد و خورد و دعواهای درونی. چون به تقویت این باور در جامعه میانجامد که نهاد های جمهوریت اگر از طریق ولایت مدیریت نشوند، جامعه دچار هرج و مر ج و بی ثباتی سیاسی و نا امنی میشود. که ولایت منشا ثبات است و آرامش و امنیت.

 

 اما، آیا مهم است که رقابت های انتخاباتی به کجا میکشد؟ البته که مهم است اما نه در جامعه ای، که یک فرد بیش از 32 سال بر آن حاکم مطلق است، همچون شبانی بر گله ای. در این دوران هشت بار انتخابات ریاست جمهوری بوقوع پیوسته است، آیا تاکنون تغییری در ساختار قدرت و شیوه شبانگری، هدایت و تصمیمگیری و مدیریت، مشاهده شده است؟ مستقل از اراده ولی فقیه، آخوند خامنه ای، کدام یک از سیاستهای خارجی و یا داخلی برگزیده و بدان عمل شده است؟ پاسخ البته که منفی ست زیرا که التزام بولایت باید در گفتار و رفتار ریاست جمهوری و تمام زیر شاخه های آن بازتاب یابد. اگر نوائی خارج از کوک ولایت بگوش برسد، ریاست سقوط میکند بمقامی تنها در خور تف لیسی ولایت.

 

واقعیت آن است که تا کنون مستقل از اراده ولایت، رئیس جمهوری برگزیده نشده است. اولین رئیس جمهور برگزیده مردم در دوران ولایت امام خمینی پا بگریز گذاشت. رئیس جمهوریهای دیگر، باستثنای، هاشمی رفسنجانی، همگان، حتی محمود احمدی نژاد با دلی پر از کینه در عین ذلت و خواری مسند قدرت را ترک گفته اند، سرنوشتی که در انتظار آخوند روحانی هم هست.

 

کدام یک از روسای جمهور توانسته اند جلوه ی اراده ی ملت باشند. حرف آخر را بزنند و تصمیم نهایی را اتخاذ نمایند. رئیس دولت موظف است که اراده و امیال و چشم اندازهای ولایت را به پیش براند تا ملت به سعادت و کمال در این دنیا و رستگاری در آخرت برسد. در نظام ولایت، رئیس جمهور به ریاست دولتی میرسد که مالک و گرداننده اصلی آن ولایت است. بنابراین رئیس جمهور تحت نظارت دستگاه ولایت و یا بیت رهبری است که باید انجام وظیفه نماید.

 

پس باید هم که ولایت در این شرایط بحرانی در بوق و کرنای انتخابات بدمد و هر روز خطبه ای درباره لزوم و ضرورت شرکت مردم در آن سر دهد. چون این ولایت است که بخدمتگزار نیازمند است، نه ملت. ولی فقیه یکبار دیگر در سدد یافتن رئیس جمهوری ست جوان و تحول خواه ویا سربزیرو تهی از رویای رقابت با ولایت. رویایی که تجربه نشان داده است به کابوس تبدیل شود.


رئیس جمهور اصلاحات، حجت لاسلام خاتمی، هنوز مورد لعن و نفرین ولایتمداران قرار دارد. محمود احمدی نژاد که در زیربال و پر ولایت از پادویی به ریاست رسیده بود، در دور دوم ریاست جمهوری خود حتی نتوانست وزیر اطلاعات خود را برکنار کند و در واکنش بفرمان ولایت، بمدت یازده روز از مسند ریاست قهر کرد و خانه نشین شد. در این دوره، احمدی نژاد، در نقش ضد ولایت در آمده است بان امید که یکبار دیگر مردم ساده دل را فریفته معجزات امام زمانی کند . معلوم است که رئیس جمهور سابق، آب را بسیار گل آلود می بیند و فرصت را برای ماهیگیری مناسب. صرفنظر از آنکه، آخوند روحانی، چه بر زبان آورد، او بهتر از هر کسی میداند که انتخابات چیزی بیشتر از یک شعبده بازی نبوده است و هنوز هم نیست.

 

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi

Firoznodjomi.blogpost.com

fmonjem@gmil.com

  

۱۴۰۰ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

 

نه ببیعت

با آخوندی که خدائی کند!




آنچه، ولایت فقیه، آخوند خامنه ای در خطبه اخیرش (یکشنبه 17 اردیبهشت) ایراد نمود چیزی نبود مگر بیان حقیقت: که ولی فقیه، آنکه بر جایگاه امام زمان تکیه زده است، نه تنها نیازی به وزیر امور خارجه ندارد، نیارمند هیچ وزیر و رئیس و مدیری هم نیست، حتی نیازی به رئیس جمهور هم ندارد. مجلس که دربست، دست بسینه ولایت است و از نمایندگانی پرشده است که در تف لیسی ولایت از یکدیگر سبقت میگیرند. قوه قضایی هم تحت فرمان مستقیم فرمانروای کل قوا، آخوند خامنه ای بگردش در میاید. رئیس قوه قضائیه برگزیده و ملتزم و متعهد بولایت است. در قوه مجریه نیز هرتصمیم مهمی که در مراتب فوقانی نظام، از ریاست جمهوری و زیرشاخه های آن، اتخاذ میشود باید بازتابنده اراده ولایت باشد. یعنی که تصمیم گیرنده، در هر مقام و مرتبه ای، یا باید از عزت نفس خود بگذرد، دم فروبندد، چشمان خود بر روی واقعیات بسته  و تن بخواری دهد، مطلق و بدون و چرا و یا عطای قدرت را به لقای ببخشد. روشن است که در چنین نظامی، جناب آقای وزیر امورخارجه، سید جواد ظریف، دچار چه گناه کبیره ای گردیده است. وقتی خود سرانه سخنهایی  بزبان رانده است که سبب کدورت خاطر حضرت ولایت گردیده است. تاوان چنین درشتی ای را، تردید مدار که آقای ظریف باید بپردازد. بعد ها روشن خواهد شد چگونه؟

خطبه آخوند خامنه ای، همچون خطبه های دیگرش خیلی شفاف نشان میدهد که کیست که در حکومت دین حرف آخر را میزند. که هر حرف دیگری، حرفی ست بیجا و بیخودی. که هرنگاهی منفی به شرق، به چین و شوروی و، هرنگاه مثبتی بسوی غرب هموزن خیانت است و جنایت. اما، اندیشه ولایت فراتر از این مسایل بپرواز درآید. اگر چه اعتراف میکند که از بخت بد روز گار از فضایل برجسته ای که امام علی از خود بروز میدداد، از جمله قاطعیت در عدالت و شجاعت، تدبیر و درایت، عقب مانده است- که معلوم است، چیزی جز تعارف و ابراز فروتنی نیست. چرا که در آنچه از پی ستایس فضایل امام علی میاید، اخوند خامنه ای، بسی بسیار فراتر هم از امام علی میرود. او نه از جایگاه نایب امام، یا ولایت و یا حتی خود امام بلکه از جایگاه الله است که سخن میگوید. چرا که او از هر آنچه در جامعه  میگذرد آگاه ست و بر تمامی آنها  نظارت دارد. از قدردانی و عزت و حرمت به معلمان و کارگرانی که فغانشان از فقر و تهیدستی بپاست، اخوند خامنه ای از هیچ دریغ نکرد. حتی بمشکلات حقوقی و معیشتی این اقشار خدمتگزار جامعه اشاره و به نیازمندی آنها اعتراف میکند. اما چگونه باید به رفع و رجوع مشکلات و درد هایی که بطور روزمره اقشاری فرو دست جامعه با آن دست بگریبان است رسیدگی شود، مسئولیتی ست که آخوند خامنه ای بر دوش دولت مینهد. دولتی که خود در پنچری چرخهایش نقش اصلی را باز کرده است و هنوز هم میکند.

 آخوند خامنه ای اگر بویی از صداقت بمشامش رسیده بود، بروضه و خطبه ای که میخواند عمل مینمود و مسئولیت رسیدن بدشوریها و مشکلات را یکبار شخصا بدوش میگرفت و متوجه دولت نمیکرد. بگذریم که در مقام مقایسه، تمامی دوران حکومت امام علی، برغم ارتباطش با عالم غیب، از چهار سال بیشتر نبوده است، و هیچ یک از امامان دیگر هرگز به مسند آمامت نرسیدند حال آنکه آخوند خامنه ای 33 سال است که یک تنه برجامعه ای بسیار وسیعتر و پر جمعیتری، نه امامت که خدایی میکند. 

پس از حمد و ستایش کارگران و معلمانی که خود به فلاکت و ناله وزاری کشانده است،  آخوند خامنه ای به میدان اقتصاد و نیروهای تولیدی وارد میشود. که چه مصیبتها بر سر تولید نخواهد آمد، اگر برخی بخاطر سود بیشتر کارگاه های تولیدی را به زمین مستغلاتی تبدیل کنند. که این جرم است، هم بیکاری ایجاد میکنند و هم بر واردات کالاهای ضروری میافزاید. که با تقویت نیروهای تولیدی ست که میتوانیم تحریمات را شکست دهیم. که معلوم است که در لفافه اظهار میدارد بیخود دل به مذاکراتی که در جریان است  نبندید.

آنچه، این ماجرای غمانگیز را شنیدنی میکند آن است که آخوند خامنه ای، در خطبه اخیر خود همچون گذشته، بدون هیچ دغدغه ای خواسته یا نا خواسته اعلام مینماید که همچون الله یکی هست و بجز او هیچ خدای دیگری نیست و بارها نشان داده است، اوست که حرف آخر و نهایی را میزند، در حالیکه، نه هرگز بفرامینی که صادر کرده است باز گشته است و نه هرگز پذیرای هیچگونه مسئولیتی در صدور آنها بوده است. همچنانکه الله خود را مسئول هیچ جهاد و شهاد و یا جنگ و خونریزی نمیداند. آخوند خامنه ای نه تنها خودر مسئول خونریزیها و سرکوب قهر آمیز آنان که دهان باعتراض میگشایند، نمیداند بلکه انتساب هرگونه مسئولیتی بولایت، مثل مسئول شناختن الله، چیزی نیست مگر کفر، مگر ارتداد که معلوم است چه تنبیه و مجازاتی درپی خواهد داشت.

با این وجود، آخوند خامنه ای از انتخابات، اهمیت و ضرورت شرکت در انتخابات سخن راند. که انتخابات راز استمرار و استحکام نظام است. البته که دیر زمانی ست که انتخابات از مهمترین موضوعاتی ست که آخوند خامنه ای بدان میپردازد. روشن است که اصرار بر اهمیت انتخابات در جامعه ایکه خداوند یکتا و یگانه بر آن حکومت میکند، حرف اخر را میزند و تصمیم نهایی را اتخاذ مینماید، بیش از هرچیز نماینگر چهره فریبکار آخوند خامنه ای است. چرا که آنچه در پس انتخابات میجوید، بیعت است. بیعت در این معنا که مردم بصف در آیند و هریک به تسلیم و اطاعت و فرمانبری خود از خداوند یکتا و یگانه رای بدهند. انتخابات در حکومت اسلامی نمیتواند مفهوم دیگری جز بیعت با ولایت دارا باشد. البته که بیعت بر طول عمر نظام میافزاید. اما، مردم باید بدانند و آگاه باشند که شرکت در انتخابات چیزی نیست مگر یکبار دیگر بیعت با ولی فقیه، بیعت با آخوندی که خدایی میکند.

تاکنون، نیز انتخابات در حکومت فقیه، در حکومتی که دین امامتی حاکم است، چیزی نبوده است مگر بیعت با جانشین امام زمان که تنها میتواند بیانگر فریبکاری ای باشد نهفته در ذات حرفه اخوندی. چه اگر اخوند خامنه ای ذره ای بانتخابات باور میداشت، به نتایج آن نیز تن میداد و استقلال قوای سه گانه را تایید و از تبدیل  آنها بزائده های بیت رهبری خود داری میکرد.

آنچه اینجا باید بدان اهمیت داده شود آن است که خطبه اخیر آخوند خامنه ای بیانگر دیدگاه و نگرشی است ریشه بر گرفته از دین اسلام، اسلام امامتی، دینی که قدرت در نهادش نهفته است. یعنی که از دیدگاه دین اسلام که مظهر آن کتاب مقدس، قران است، دین و قدرت غیر متمایز از یکدیگرند. بهمین دلیل دین اسلام، دین فرمانروایی است و فرمانبری. چون الله فرمانروا است و ابنای بشر را بنده خود می پندارد، بنده ای که نیازمند هدایت براه مستقیم است. تسلیم و اطاعت تردید مدار که سبب رستگاری ست در آخرت، در این جهان نیز موجب قدرت است و ثروت. آخوند خامنه ای، نیز، همان چیزی را میخواهد که الله میخواهد، تسلیم و اطاعت و فرمانبری، محتوای مرکزی کلام الله، همچنانکه تکرار میشود در سراسر قرآن مقدس.

اگر برشمردن آخوند خامنه ای بعنوان خدا از یک واقعیت عینی بر میخیزد، آنگاه باید با این واقعیت نیاز کنار بیآئیم که ما قبل از آنکه با یک حکومت بعنوان یک نهاد سیاسی روی در روی باشیم با حکومتی مواجه هستیم که ذاتا دینی است. حکومتی ست که بر اساس اصل و اساس دین اسلام بر قرار گردیده است، براصل تسلیم و اطاعت و فرمانبری. آخوند خامنه ای اول مظهر دین است بعد نماد قدرت.

انچه مشکل آفرین است، یکتایی و یگانگی دین حاکم است و دین محکوم، یکی بودن اسلام انسان ستیز با اسلام انسان پرور، اسلام، دین قهر و خشونت و یا دین صلح و دوستی، دین فرمانروایی و فرمانبری و یا دین آزادی و خرم زیستی- اگر چنین اسلامی هرگز وجود داشته و یا بوجود خودهد آمد. پس بی نیاز از گفتن است که زمانی میتوان بفروپاشی حکومت دین امیدوار بود که محکومین آگاه و بینا شوند به تمایز و تفاوت دین خود با دین حاکمین- اگر هست تمایز و تفاوتی بین دین اسلام حاکم و اسلام محکوم. تنها در آنصورت است که میتوان انتظار داشت که بندگان الله بپا خیزند و خدایی را که از بیرون با بکارگیری ابزار قهر و خشونت بر آنها حکومت میکند، حکومت دین برهبری ولی فقیه را براندازی کنند.  

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi

Firoznodjomi.blogspot.com

mailto:fmonjem@gmail.com

۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۰, جمعه

ظریف:

در تحلیل مجتهد و در اجرا مقلد!


 

تا اینجا شواهد حکایت از آن دارند که معماران، طراحان و مجریان فایل صوتی، از لحظه نطفه بستن تا انتشار آن در یک فایل صوتی، کم و بیش به هدفی که در نظر داشته اند رسیده اند. کمتر رسانه ای را اینروزها میتوانی بیابی که در آن بحث فایل صوتی مطرح نباشد و سخنان وزیر امورخارجه مورد تفسیر و تعبیر و تجزیه و تحلیل قرار نگیرد. بدرستی روشن نیست که کدام اسرار محرمانه ای در اظهارات ظریف بباد رفته است که رئیس جمهور فرمان تعقیب و دستگیری و محاکمه انتشار دهنده آنرا صادر کرده است؟ 

 البته که آقای رئیس جمهور، آخوند حسن روحانی برآشفته است که این فایل صوتی برای انتشار نبوده است و بخشی از پروژه بررسی استراتژیک رئیس جمهور بوده است. که بیرون دادن چنین نواری در این زمان حساس چیزی نیست مگر کارشکنی در مذاکرات احیای برجام. ظاهرا، انتشار فایل صوتی تاکنون یک قربانی گرفته است که کسی نیست مگر، حسام الدین آشنا، رئیس بررسی های استراتژی ریاست جمهوری. 

مسلم است که سخنان ظریف بمذاق بسیاری که خود را در رقابت با او و رئیس وی می بینند خوش ننشیند، بویژه اگر در تخریب فرد و یا نهادی بکار رود، نماد التزام و تعهد مطلق بولایت، مثل سردار شهید قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، نماد اقتدار برون مرزی حکومت اسلامی، و یا آنچه ظریف "میدان" مینامد در برابر"دیپلماسی" که خود را نماد آن میخواند. رئیس جمهور بر آنست که ظریف اسراری را فاش نساخته است بلکه از رابطه دوبال دیپلماسی و میدان سخن گفته است، رابطه ای که ضرورتا ممکن است که همراه باشد به تقابل و تعامل که همیشه به توفق و غلبه میدان بر دیپلماسی میانجامیده است. 

سر مقاله کیهان، بوق ولایت، اما،  ظریف را متهم به فرا افکنی نموده بآن دلیل که هر شکست و ناکامی در دیپلماسی را بدخالتهای میدان نسبت میدهد. در نقد فایل صوتی، سرمقاله میافزاید که ظریف با "القای دوگانه دروغین «میدان- دیپلماسی» مدعی شده است که اقدامات منطقه‌ای ایران در روند دیپلماسی و از جمله روند برجام اخلال ایجاد کرده است. حال آنکه واقعیت آنستکه قدرت و هیبت نیروی نظامی میدان پیوسته حامی و راهگشای دیپلماسی بوده است. 

 تا کنون کدام پیروزی را دیپلماسی با پشتوانه میدان بدست آورده است، سوالی ست که سرمقاله کیهان پاسخی بدان نمیدهد. اما، تاکید میکند، سوالی که مقامات مسئول در باره آن سکوت برگزیده اند آنستکه آیا، برجام جز خسارات جبران ناپذیر، چیز دیگری ببار آورده است (نقل بمضمون، کیهان اردیبهشت 10). بگذریم که حسین شریعتمداری، نماینده ولایت فقیه در کیهان، یک روز زودتر انتشار فایل صوتی را مخابره پیامی بامریکا خواند مبنی براین که میدان در راه دیپلماسی سنگ اندازی میکند. 

این داستان بدان جهت نقل گردید که نشان بدهیم انتشار فایل صوتی بازتابنده  رقابت ها و اختلافات درون نظام، بین ولایت و یکی از سه قوای جمهوری، قوه مجریه است. برغم گرد و غباری که بپا کرده است، انتشارفایل صوتی تغییر و تحولی در ساختار قدرت بوجود نمیآورد. اگر از تلخی هایی که ظاهرا از انتشار فایل صوتی برخاسته است بگذیریم، انتشار فایل صوتی نهایتا در خدمت تحکیم و تداوم نظام بکار میرود. چون این تصور را بوجود میاورد که در واقع در جامعه پر سکون ولایت گفتگویی نیز بوقوع می پیوندد و بحثی هم در میگیردبویژه اگر دریچه ای بر روی افشای حقیقت گشوده شود. تردید نباید داشت که نظام انتظار دارد که انتشار فایل صوتی تنور انتخابات را داغ نماید. 

اما، حقیقتی که ظریف ناخواسته دست بافشای آن زده است، افشای چهره و یا هویت واقعی خویش است. او نشان میدهد که تا چه حدی تحقیر پذیر است و تا کجا تن به خواری و حقارت میدهد. او التماس میکند که او را ببازی بگیرند و شان او را بعنوان وزیر امورخارجه حرمت نهند. در واقع ظریف در این فایل صوتی، از خواری و حقارت خویش، پرده بر میکشد و نشان میدهد که وزیر امورخارجه، عمله ای بیش نیست در حکومت اسلامی. نه باو اعتمادی هست و نه برای نظر او اهمیتی قایل اند. ظریف در این فایل صوتی پیش از افشای دستگاه و یا نهادی، خود را افشا کرده است، شخصیت و کیستی و چیستی خویش را عینیت بخشیده است. چه بسا، انچه او ناگفته گذارده است بدون تردید او را بسی عمیقتر افشا نماید و نقاب تزویر و فریب را بهتر از چهره او برگیرد.

البته، باید بیاد داشته باشیم که ظریف یک تافته جدا بافته نیست. چون، در نظام مقدس ولایت هرگز به وزارت و ریاست و مدیریت ارتقا نیابی اگر تن بخواری و حقارت ندهی و زبان به تملق و چاپلوسی و یا حمد و ستایش باز نگشایی. امثال ظریف بسیاراند که توانسته اند علم و دانش دانشگاهی را در تبعیت از شریعت اسلامی و تعلیمات حوزه ای در آورند. بی دلیل نیست که فساد سراسر نظام را دچار پوسیدگی و فروریزی از درون کرده است. چرا که التزام و تعهد بولایت است، نه به علم و داده های علمی و خرد و عقل انسانی، شرط ضروری رسیدن بقدرت و ثروت. 

 تنها ظریف نیست که پیرهن یقه آخوندی بتن میکند و بعربی از امام علی نقل قول میکند و ادعا دارد که در تحلیل مجتهد است و در اجرا مقلد. با اطمینان خاطر میتوان گفت که اکثر اعضای کابینه و مراتب فوقانی سازمانهای دولتی از قماش ظریف اند، ناله های شکوه آمیزی که از گلوی ظریف برمیخیز، از گلوی همردیفان او از جمله رئیس جمهور نیز بگوش میرسد. آخوند روحانی شکوه سر دهد که  بعداز 42 سال هنوز معلوم نیست که رئیس جمهور چکاره است. برای انجام این امر تفسیر قانون اساسی لازم است. آخوند حسن روحانی شکوه خود را بدینگونه مطرح میکند: 

مردم به برنامه‌های رئیس جمهور رای می‌دهند، مجلس نیز برنامه‌های هیات دولت را بررسی می‌کند و آن وقت دوباره برنامه 5 ساله نوشته می‌شود (انتخاب، 31 فروردین 1400). 

در این راستا دریغ است که ناله ای که از گلوی وزیر بهداشت، سعید نمکی بگوش میرسد یادی نکینم. چون شکوه او در واقع  از دل نازکی ست. از او نقل شده است که گفته است از گزارش اموج کرونا بحضرت ولی فقیه، خود داری میکند بآن دلیل که نمیخواهد سبب غصه حضرت ولایت را فراهم آورد. 

تا زمانیکه افرادی مثل جواد ظریف و سعید نمکی در نظام مقدس حکومت اسلامی پیدا میشوند، نظام ادامه خواهد یافت تا قیامت. 

فیروز نجومی

 

Firoz Nodjomioi

Firoznodjomi.blogspot.com

fmonjem@gmail.com

  

۱۴۰۰ اردیبهشت ۳, جمعه

 

فرمانبر خدا

یا فرمانروای خود؟






چرا باین روز دچار شدیم، دچار مصیبت و نکبت، دچاربیماری و افت زده، گرسنه و حیران و درمانده که چه میشود و بکجا میرویم؟ مگر ملت ایران، ملت بزرگی نیست؟ چه شد که زیر بار حکومت فرومایه ترین قشر جامعه، قشر آخوندها رفیم و به ذلت و خواری تن دادیم؟

 

 شوم تر از این، بیش از 32 سال از 42 سال گذشته، فقیه ای بر ما حکومت کرده است که مظهر دین است و قدرت، جلوه شمشیراست و شریعت و قهر و خشونت، آخوندی که 32 سال است به ستیز باجهان برخاسته، و نظام تسلیم و اطاعت را در درون برقرار کرده است. بعمامه سیاهی که بر سر دارد و هر روز بلند و چاق تر شود و عبایی که بردوش اندخته ننگر. در پس آن چیزی جز مکر و خدعه نیابی.

 

مگر نه اینکه بسوی تمدن بزرگ برهبری شاهی که خود را از تبار کورش کبیر میدانست، در حرکت بودیم، چه شد که راه خود را کج کردیم و به دنده عقب زدیم، در حالیکه فکر میکردیم سوار بر دوش آنان که خرقه تقدس برتن داشتند و رستگاری بشر را در حرکت بسوی تاریکی میدانستند، بسوی خوشبختی، بسوی رفاه و آسایش و از همه مهمتر بسوی روشنایی و آزادی و رهایی از بندی های استبداد به پیش میرویم. براستی، زهی خیال باطل و خام اندیشی!

 

بنگر که در کجا هستیم امروز؟ بنابر اخیرترین گزارش سازمان عفو بین الملی، بیش از نیمی از تمامی اعدام هایی که در سراسر جهان باجرا در میآید، در جامعه ما بوقوع می پیوندد، جامعه ایکه ساخته شده از تقدس و تقوا،  در جامعه ایکه بر آن مردانی حکومت میکنند، دانا و آگاه بخواست و اراده الله، همچنانکه در قران کریم بازتاب میآید. تردید مدار که طناب شریعت بگردن هیچ محکومی نیفتد بدون حضور قران و قرائتی چند از آیات آن. این بدان معنا است، مجازات اعدام، که جامعه جهانی، دون شان انسانی و مجازاتی هولناک علیه بشریت خوانده است، در کشوری بوقوع می پیوندد که بر آن قواعد و مقررات مقدس آسمانی حاکم است، شریعت اسلامی، شریعتی که قشری بنام روحانیت با متجاوز از 300 سال تاریخ، خود را متولی آن میداند.

 

آخوند خامنه ای، خداوند یکتا و یگانه، سراسر تقدس و تقوا، بارها اعلام کرده است که ما رکود زدیم. او البته که باید گردانفرازی هم بکند، چون او خود را مظهر اراده الله میداند، چرا خود را نستاید وقتی خود را خدا میداند.

 

اما، ولایت فقیه تنها در مجازات اعدام رکورد نزده است بلکه نظام کیفری ای را بر جامعه حاکم ساخته است برخاسته از اراده الله در 1400 سال پیش از این، مثل قصاص، ابتدایی ترین شیوه انتقام ستانی. چندی پیش فرزندی با برکشیدن چارپایه از زیرپای پدرش او را به طناب دار آویزان نمود و انتقام مادر از او بستاند. سریع و بدون هیچ تاملی، مبادا خاطر الله آزارده شود. عدالتی در خوردوران طفولیت و نادانی بشر، نه در دورانی که بشرجهان را دگرگون ساخته است، نه در دورانی که حفظ کرامت انسانی سرلوحه اعلامیه جهانی حقوق بشر است.

 

حفظ کرامت انسانی نه تنها در مرکز قوانین اساسی اکثر کشورها، از جمله امریکا قرار دارد بلکه در تمامی اجرای مراحل قانونی از لحظه بازداشت تا مراحل مختلف اثبات جرم و در تمام دوران محکومیت دارای الویت نیز هست. متهم، انسان بوده و هست، قبل و بعد از آنکه بخطا متهم شود. پایمال کردن کرامت نه انسان سیاسی، حتی انسانی خطا کار، پایمال کردن کرامت تمامی انسانهاست.

 

 البته باین مجازات غیر انسانی، قصاص، سننگسار و قطع ان یک از اعضای پیکر انسان که در ارتکاب جرم بکار گرفته شده است، مثل قطع دست سارق را باید افزود. نظام مقدس ولایت نشان داده است که انقدر ارزش برای کرامت انسانی قائل است و بدان حرمت میکذارد، که روزنامه نگار دگر اندیشی را از کشورهای خارج میرباید و در داخل برای برقرار سکوت و عبرت دگراندیش پس از یکسال نگاهداری در زندان انفرادی بدارمجازات میاویزد. روح الله زم نه اولین آنها بود و نه آخرین آنها. این جنایت ها بدست جنایتکارانی صورت میگیرد که سعادت را را در دیدن خود غرقه در خون ولایت ستیزان میدانند.

 

وای اکر سری بزندانهای جامعه مقدس اسلامی بزنی، بویژه به زندانی ها سیاسی و اطاقهای شکنجه. هم اکنون محمد نوری زاد، یکی از 14 درخواست کنندگان استعفای آخوند خامنه ای، در بستر مرک بسر میبرد و قرار است تا 15 سال دیگر در بند باشد. بعدا، آزادی او محدود است و همراه با محرومیت هایی ست که او را تا آخر عمر همراهی کنند. نوری زاد، شخصیتی ست شناخته شده و با نام و نشان، وای بحال آنان که بی نام و نشان اند. چه داستانهای عم انگیز از گذراندن سالها در سلولهای انفردی و پس از تحمل آنهمه درد و رنج بدار آویختنه شدن که بگوش نمیرسند.

 

 بگذریم از زندانی های طولانی مدتی که مدافعین حقوق بشر مثل خانم نسرین ستوده و عبدلفتاح سلطانی و بسیاری دیگر از دگراندیشان و مخالقان سیاسی را بدان محکوم کرده اند. هم اکنون دو دانشجوی نخبه دانشگاه صنعتی شریف، علی یونسی و امیر حسین مرادی بیش از یکسال است در بازداشتگاه موقت بسر میبرند. چه تعجب اگر مثل زندانیان دیگر تحت آزار و شکنجه و تحمل سلول انفرادی وادار باعتراف باتهامات وارده نموده و بدینوسیله راه را برای آویزان نمودن آنها از طناب شریعت هموار نمایند.

 

اما، این تنها نظام کیفری نیست که در تبعیت از شریعت، از قواعد و مقرراتی بر خاسته از احکام قران، در آمده است. جامعه مقدس ولایت جامعه ایست که تمامی عرصه های آن در تبعیت از شریعت اسلامی سامان یافته است. جمعیت شاغل کشور در طول روز بفعالیتهای میپردازند که باید در تبعیت با قانونمندیهای آن تخصص بحرکت در آیند. حال آنکه در تحت نظارت قواعد و مقرراتی بچرخش درآید که بنیان آن لزوما نه بر کسب رسمی لیاقت و شایستگی و معیارهای عقلانی ، بلکه بر اساس قواعد و مقررات شریعت، یعنی مقراتی که الویت را دهد  بروابط فامیلی و خویشاوندی، برگزیده میشوند؛ بگونه ای که میتوان از ظهور روابط قبیله ای در جامعه ای سخن راند که در جهت معکوس باید حرکت کند، اگرانتظار دارد بقا یابد در آینده.

 

در نتیجه همین روابط قبیله برخاسته از تاریخ اسلام است که هم اکنون شاهد تمرکز ثروت و قدرت در دست اقلیت و گسترش اکثریت 80  درصدی نیازمندان، در جامعه ای هستیم که شریعت اسلامی بر آن حاکم است، جامعه ایکه، نیمی از اعدامها در جهان را بخود اختصاص میدهد. اگر این نشانی از عدالت اسلامی نیست، نشان چی چیزی میتواند باشد، جز نشانی بر آغاز فروپاشی حکومتی مقدسی که پرچم حرمت بکرامت انسانی را بدوش میکشد ولی کوچکترین عفو و بخشایشی بانسانی روا ندارد، بویژه اگر خطاکار بوده، دگر گونه بیاندیشد و یا سر بمخالفت و سر پیچی بردارد. حکومت اسلامی فرمانبر خدا میخواهد نه فرمانراوی خود.

 

فیروز نجومی

 

Firoz Nodjomi

 firoznodjomi.blogspot.com

fmonjem@gmil.com 

۱۴۰۰ فروردین ۲۷, جمعه

آخوند خامنه ای:

طلب از قران کریم!



فرا رسیدن ماه رمصان، فرصتی دیگری را برای ولی فقیه، آخوند، خدا سید علی خامنه ای فراهم آورد تا بر فراز منبر قدرت، یک خطبه درخشان دیگر ایراد نماید. شاید که رزمندگان و مخالفین و دگراندیشانرا قانع کند که با حکومت دین است، با حکومت اسلام است که سر و کار دارند، دینی که دربافتهای وجود باورمند لانه میکند، بر باورها و انیشه ها و بر ذهن ما مهر خود را می کوبد، ئمانی که ما از خویشتن هیچگونه آگاهی ای نداریم.

برحسب معمول آن بخش از خطبه ی رهبر معظم انقلاب مورد توجه تحلیلگران قرار گرفته است که مربوط میشود به مذاکره با قدرتهای جهانی برسر لغو تحریمات، مذاکراتی که قرار نبود برقرار گردند، اگر امریکا تمامی تحریمات را لغو نکند. در حالیکه در بخش اول خطبه است که اخوند خامنه ای، ماهیت خود را بعنوان آخوندی که از طلبه گری بشاهی رسیده است  ابمنصه ظهور میرساند. چه در این فرصت، در ماه مقدس رمضان، بار دیگر به توجیه حکومت ولایت میپردازد و آن را شعبه ای و یا ادامه حکومت الهی، میخواند، حکومتی که پیامبراسلام بفرمان الله، خداوند یکتا و یگانه برای برقراری استقلال و عدل و عدالت تشکیل داد. بهمین دلیل آخوند خامنه ای کسانی را به انتقاد میگیرد که به کلام الله با دیدی محدود و تنگ نگاه میکنند و افسوس میخورد بحال کسانی که عاحز از فهم و درک زبان الله هستند و ناتوان از وقوف باراده او، چنانکه گویی کتاب مقدس قران کریم تنها در باره مسائل شاخصی و احکام یکتا پرستی و روزه و نماز است. وی اظهار میدارد:

چقدر غافلند کسانی که خیال می‌کنند قرآن به مسائل زندگی و سیاست و اقتصاد و حکومت کاری ندارد 

آنچه اینجاجالب است، انست که پس از 42 سال خطبه خوانی، معلوم است که ولی فقیه هنوزنتوانسته است مردم را نسبت بماهیت دینی و ماورایی حکومت ولایت فقیه قانع ساخته باشد. آخوند خامنه ای، برمنبر قدرت، با علم و اشاره، این پیام را میخواهد بمردم مخابره کند که تصمیمات مهمی که او اتخاذ کرده و میکند، با رجوع به مصادیق قران بوده است. چرا که وی اظهار میدارد که:

هر وقتی که ما از قرآن نسبت به حادثه ای شبیه به آن حادثه استنطاق کنیم و هدایت بطلبیم قرآن کریم همین مطلب را در اختیارمان خواهد گذاشت.

مثلا، وقتی در ژانویه 2006 فرمان فک مهر وموم سازمان هسته ای سازمان بین الملی را ولی فقیه صادر نمود، حتما، با طلب از قرآن کریم انجام گرفته است. یعنی که با ابزار استخاره. همچنین، تدبیر بزرگ نرمش قهرمانانه، که بتوافقنامه برجام انجامید. مصداق سازی آخوند خامنه ای را باید جدی گرفت. او در ادامه خطبه اش کوته اندیشان را مود انتقاد قرار میدهد که قادر نیستد وسعت و عمق اندیشه الله را بفهمند. وی میگوید:

کسانی که قرآن و اسلام را به مسائل شخصی و عبادی منحصر می کنند یا قران را نخوانده اند و یا بلد نیستد و لذا اینگونه اشتباه و خطا حرف می زنند.

پس مردم ایران اگر پس از 42 سال حکومت اسلام، بقله حرمت و احترام در جهان رسیده اند، ناشی از رفاه و آسایش و خوشبختی و سعادتی ست که مردم ایران تحت حاکم و یا حاکمانی بسر برده اند که طلب از قران کریم کرده اند.

اما، متاسفانه مردم ایران هنوز باین واقعیت آگاه نیستند که ادامه ستیز با غرب بسرکردگی امریکا، دلیل عمده ای برای پسروی ها و ادامه جزم نگریها، خود تدبیری بوده است بر خواسته از قرآن کریم. آخوند، خامنه ای، خاطر نشان میکند:

.قرآن خودش را از چالش های سیاسی و اجتماعی به هیچ وجه کنار نمی کشد و از مقابله با طاغوت ها و مستکبری و ستمگران اجتناب نمی کند و در مقابل اینها ایستاده است و اگر اهل قرآن هستید قهرا میدان زندگی شما میدان ظهور قرآن است.

42 سال است که مردم ایران شاهد هستند که چگونه حکومت قرآن توانسته باتمام چالشها بمقابله برخیزد، چالشهایی که با کشتار و خونریزی بر بام نشمینگاه مقدسترین مرد جهان، امام خمینی، آغاز گردید و بزودی به مناطق مختلف کردنشین و ترک نشین، ترکمن صحرایی و سنی و بهایی و غیره... کشانده شد. با طلب از قرآن کریم بود که هشت سال جنگ ادامه یافت و بیش از 4000 از زندانیان سیاسی در 67 بقتل رسیدند. چه نخبگان و فرهیختگان در داخل و خارج بفرمان ولایت فقیه در خون خود نغلتیدند.

بدون تردید نیز بخاک و خون کشاندن آنان که در سال 96، دست رد بر سینه حکومت دین نهادند و انزجار و نفرت خود را با شعارهای بیشماری، از جمله جمهوری اسلامی نمیخواهیم، نمیخواهیم، بیان کردند. همچنین سرکوب و کشتار تظاهرکنندگان در اعتراض به افزایش 300 درصدی قیمت بنزین در سال 98 که بیش از 1500 نفر کشته بجا گذارد و تعداد نامعلومی مجزوح و دستگیر شدند، خود بیانگر طلب از قران کریم بود. چه معجزاتی که از این کتاب مقدس آسمانی که بر نجیزد.

آخوئد خامنه ای درست میگوید، هر دست و پایی را میتوانی قطع نمایی، طناب دار را بر هرگردنی میتوان بیافکنی و شمشیر شریعت را میتوانی بهر خونی آلوده نمایی همین بس که طلب از قران کرایم کنی.

 اگر هنوز هستند کسانی که فکر میکنند قران نقشی در سیاست ندارد، نباید هرگز در فهم سخنان آخوند خامنه ای دچار تردید شوند که در اسلام، دین و قدرت غیر قابل تشخیص از یدیگرند. با این وجود هنوز هستند کسانی که بر آن باورند که نمیتوان به قران بعنوان یک سند سیاسی نگریست، حال آنکه فرآن با بیان رابظه حاکم و محکوم آغاز میشود. الله ببندگانش فرمان میدهد که بنام او آغاز و او را رحمان و رحیم و ارباب و مالک بر دوجهان بخوانند و مورد حمد و ستایش قرار دهند. حق با آخوند خامنه ای و همه پیروان او ست. مگر حکومت اسلامی، نیست حکومت فرمانروایی و فرمانبری؟

آیا تا کنون، کسی، بنی و یا بشری در سراسر ایران، ازجمله آیت الله هایی که در حوزه ها باموزش و تدریس احکام الهی اشتعال دارند، پیداشده اند، که بتوانند خوانش ولی فقیه از متن مقدسرا قرآن مورد نقد قرار دهند؟ تا زمانیکه خوانش الترناتیوی ارائه نشده است، باید خوانش اخوندی خامنه ای را از قرآن کریم، هم بلحاظ روح و هم متن اصلی، اصیل ترین خواند. واقعیتی که دگراندیشان، بویژه آنان که در اندیشه براه اندازی جنبش براندازی هستند باید بآن توجهی خاص مبذول دارند. سوال این است آیا میتوان به مبارزه با رژیمی برخاست که در یک دست شمشیر برگرفته و در دیگر دست قرآن کریم؟ آیا میتوان چنین نظامی را خلع سلاح نمود؟ در چنین صورتی برای پیروزی بر او کدام یک را، شریعت را از دست او برگیری و یا شمشیر را؟

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi

Firoznodjomi.blogspot.com

fmonjem@gmail.com