۱۴۰۳ بهمن ۱۲, جمعه

 

بدور ریختن

باورها و ارزشهای کهنه

رمز رسیدن

به زن زندگی آزادی!



حکومت دین دیرزمانی است که باردار شده است، باردار "آزادی،" ثمره ی همآغوشی و همخوابگی نامشروع ادوشیزه زیبا روی قدرت، چنان توانا که باسارت و بندگی کشاند دیگری و در هم کوبد هر مقاومت و اعتراضی را. اگر با کمی دقت به تاریخ خود بنگریم خواهیم دید که تنها استبداد شاهی نبوده است سبب خفه ساختن     نطفه ی آزادی، در طول تاریخ بلکه، در اصل، دین بوده است، پنهان در ماورای قدرت، اما، آغشته بآداب و عادات، رسم و رسوم، و گفتار و کردار، وجدان آگاه ما را بگونه ای شکل بخشیده است که به تسلیم و اطاعت خو بگیریم و در جامعه برای رشد و نمو روح آزادی، محلی بجای نگذارد.

 

بعبارت دیگر، فرهنگ استبداد را دین و نهادی های دینی در دامن خود پرورده و ببلوغ و جوانی رسانده اند. چه زود در میابیم که ما بعنوان انسان هیچ هستیم در برابر الله، خداوند یکتا و یگانه. بما میاموزند با ستایش الله، چشمها بر گشائیم برای تکرار التزام به اسارت و بندگی خود به الله در مراسم نمازگزاری و تکرار آن، حداقل، پیج بار در روز. افزوده براین بزرگی و عظمت الله را تنها با بزبان راندن کلماتی که الله خود برگزیده است، باید مورد ستایش و نیایش قرار داد. در مراسم ستایش الله، هماهنگ نمائی  آنچه که بزبان گوی  با  تعظیم و تکریم و نهادن پیشانی بر خاک و اعترف  بحقارت و خواری خود و رحیم و رحمان نامیدن الله..

 

 بی دلیل نیست که با واژگونی استبداد سیاسی، براحتی به استبداد مضاعف دین و قدرت تن دادیم، در حالیکه فکر میکردیم با رفتن شاه از کشور، عروس زیبای آزدی را درآغوش خواهیم کشید. چه توهمات و خیالبافی های شیرینی، همچنانکه، بعدا، آشکار گردید، نتیجه اش چیزی نبود مگر اسارت و بندگی برخاسته از باور به دینی که چیزی نجوید و نخواهد از آدمی بجز تسلیم و اطاعت و فرمانبری و تبعیت و پیروی.

 

این بدان معناست، که ما تنها با یک نطام استبداد سیلسی روی در رو قرار نداریم، نظام آخوندی قبل از آنکه، یک نظام سیاسی محسوب شود، نظامی ست عمیقا دینی. باین معنا، ساختار دین و قدرت را در خدمت پیشبرد و گسترش دین قرار میدهد، بگونه ای که دین بر تمامی نهاد ها درعرصه های مختلف جامعه سلطه افکن گردیده و هر نهاد و موسسه سود دهی را به تبعیت از خود در آورد.

 

باید بخاطر داشته باشیم که در فهم حکومت ولایت فقیه، ما با یک نظام سیاسی دیکتاتوری، مثل، نظام هزنی مبارک، در مصر و قذاقی در لیبی و بن علی، در تونس روبرو نیستیم.. ظاهرا، حکومت آخوندی بلحاظ ساختار سیاسی دارای تفاوت چندانی با حکومتهای دیگر جهان ندارد، اگر تنها به سطح بنگریم. ولی اگر روی خودبسوی درون نظام بگردانیم، آنچه قابل مشاهده است. سیاست را بینی که بی رنگ شده است، گویی که هرگز نقشی بازی نکرده است در صعود و فرود بازی سیاست. مضاف براین، دین را بینی، نیرویی گرداننده آنچه که در درون دستگاه آخوندی بگردش در میآید، نیروی دین. دین نه به معنای ملجا و پناگاه بی پناهان و یار یاور فقرا و مستمندان. دین نه بعنوان داروی رهایی از درد و رنج و مرحم گذار بر زخمهای کشنده. بلکه دین بعنوان ابزار کسب قدرت در خدمت بنیان نهادن دین بلحاظ زیر بنایی و روبنائی.

 

 

بعضا، نقش دین را در ساختار قدرت نادیده میگیرند. چه اگر، حکومت آخوندی را اساسا یک دستگاه سیاسی بدانیم، همچون، دیگر دستگاههای سیاسی در جهان، تردیدی نیست که در مبارزه با ان، باید به استراتژیها و تاکتیهایی اندیشه کنیم در خدمت شکست رقیب در عرصه سیاسی، همچنانکه جنبشها و انقلابات قرن بیستیم، همه بدون استثا سیاسی و نهایتا ذر پی کسب قدرت و توسعه آن بودند. در حالی که حکومت آخوندی، اساسا یک حکومت دینی است.

 

این، بدان معناست آنانکه به براندازی نظام می اندیشد. باید بخاطر داشته باشند که با حریفی که روی در روی قرار دارند مجهز با تاکتیکها و استرتژیهائیست بر گرفته از متن صریح قران مقدس، یا استخراج یافته است از احادیث و روایات، گفته های پیامبر و امامان، جانشیان پیامبر، بنابر تفسیر و تعبیر علمای شیعی.

 

بعضا، حکومت دین را یک حکومت ایدئولوژی می پندارند که ایرادی نیست. بواسطه حصور عناصر مشترک در یک نظام دینی و  نظامی ایدئولوزیک. اما، انچه نظام دینی را از نظام ایدئولوژیک متمایز میسازد آنستکه در نظام دینی باورها، ارزشها و آداب و روشها، همه ارثی اند. در رک و پی باورمند آغشتته اند. اکثرا، باورمندان، اصل و فرع دین را نمی آموزند. بلکه باور باصل و فرع آنرا نسل پس از نسل بارث میبرند. چه بسا با چشمان بسته مراتب تسلیم و اطاعت را در مراسم نماز گراری میاموزند. حال انکه، اصل و فرع ایدئولوژی های مدرن را افراد نه بارث برده و نه به ارث برای فرزندان خود بجا مینهند. این واقعیتی ست که دیر یا زود تغییر یابد، اگر بخواهیم در یک جامعه انسانی زندگی کنیم.

 

ممولا، فرد از آغازین لحظه ورود بجامعه وآغاز آموختن رسمی؛ باصل و فروع دین باور دارد، چه نیازی باموختن ان است. اما، از انجائکه باورهای دینی در ذات ما نهفته است، بهمین دلیل، برعم موضعی خنثی در باورهای دینی ای که بارث بردهایم، گاهی، از سر تعصب و غیرت ، خود را ناخودگاه در جایگاه دفاع . از دین یافته ایم. حال آنکه، ایدئولژی ئر ذات آدمی نهفته نشده است و آدمی با آن زاده نمیشود و همچون دین از یک نسل به نسل دیگر انتقال نیافته است. بنگر بسرنوشت ایدولوزی کمونیسم در روسیه و مجموعه کشورهای شوروی.، کشورهایی که در آنها بار دیگر صدای زنگها کلیسا ها بگوش میرسد و بانک الله اکبر، بانکهایی برخاسته از درون و امیخته با احساست و عواطف انسانی..

 

اگاهی باین واقعیت، ماهیت دینی نظام اسلامی، از آن جهت دارای اهمیت است که بدانیم که در مقابله با حکومت آخوندی با چه ویژهگیها، موجودات و باورهایی روی در روی قرار داریم. چه، حکومت آخوندی را میتوان حکومتی خواند، حد اقل، با دو چهره متفاوت، اما، غیرقابل تمیز از یکدیگر، ویژهکی ای که به بقای نظام در گذر از پستی و بلندیهای تحریمات گونا گون امداد رسانده و همیشه زمینه فریب را برای نظام بوجود آورده است. با کدام چهره ولایت فقیه روبرویند؟ سوالی ست که قدرتهای بزرگ را در برقراری هر گونه ارتباطی، گفتگو و یا مذاکره ای  دچار تردید میکند. آیا آخوند خامنه ای اماده معامله است؟ آیا میتوان آنرا معتبر و مقبول دانست؟ دست دین را که جلوه آن آخوند خامنه ای است هم اروپا خوانده است و هم امریکا.

 

اما، معضل آنستکه آنانکه خود را در مقبابله بانظام می بینند با نظام هنوز بعنوان یک دستگاه سیاسی برخورد میکنند. حال آنکه، بدشورای میتوانی سوراخی را در دستگاه حاکمه بیابی و با جلوه دین روی در روی نگردی. ایا ممکن است از خیابان و یا محلی عبور کنی و حجاب را بر سر زنان نبینی.. آیا میتوانی بصرف نوشیدنی هبا طربزا، دست بزنی و بزندان و شلاق محکوم نشوی. عملا، حرکت و رفتار و گفتاری نیست عاری از سلطه دین و یا باورها و سمبلهای دین. در کدامیک از مراسم عزاداری و شیون و گریه زاری و خود زنی و بسیار دیگر از این نوع حرکات، میتوان حضور دین را انکار کرد؟

 

این بدان معناست، برغم تمام دشواریها و خطر حمله های نظامی، حتی، تسلیم نظام به خواستهای اروپا و امریکا مبنی بر تعطیلی تاسیسات هسته ای، موشک سازی و پهباد سازی. روشن است که در نزد نظام اهم واجبات حفظ نظام است. بدینترتیب، نظام به بقای خود ادامه دهد، برغم بالا کشیدن جام زهر در کاخ امامت تا قیامت.

 

این بدان معناست، که حکومت آخوندی ممکن است تسلیم شود و یا بهر عنوان دیگری از قدرت بر کنار رود، چه ضمانتی وجود دارد برای عدم بازگشت و یا احیای باورها و ارزشهای دینی؟ آینده ای پر امید و در خشان و شگفتی برانگیز را نمیتوان براساس باور باسطورها و افسانها بنیانگراری نمود. اگر بپذیریم که این نظام، ماهیتا دینی است و اگر نه بر تمامی رفتار و گفتارما، بر بسیاری از آنها سلطه افکنده است و یکه تاز محله است بدون رقیبی نماد راستی و صداقت، ایا میتوان فروپاشی نظام را یک پیش بینی خردمندانه دانست؟ اینجاست که وجود رضا شاه دوم باید بعنوان جانشین نظام با افراشتن پرپم زن زندگی آزادی بجهان معرفی گردد. اما، با براندازی نظام است که میتوان باورها و ارزشهای کهنه و قرسوده را بدور ریخت، امری که با گسترش دین آگاهی، دیر یا زود بواقعیت میپیوندد.

 

فیرو نجومی

firoz nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjem@gmail.com

 

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر