۱۴۰۱ آذر ۴, جمعه

 

از معصومیت

تا ریاکاری و بیشرفی!





براستی چه چیزی را میتوان علت اینهمه بیرحمی و شفاوت، خون و خشونتی دانست برخاسته از مردان الله، مردان زهد و اخلاق، برخاسته از معصومیتی در اوج تقدس و بیگناهی؟

براستی که سوال برانگیز و تعحب آور نیست که چگونه ممکن است مردانی که تمامی عمر خود را صرف نزدیکی بخداوندی میکنند که تنها، یکتا و یگانه خداست، خدایی که بجز او خدای دیگری نیست، چنین درنده خو، حیوان صفت، دزد و ریاکار- یا بهتر است بکوئیم بیشرف از آب در میایند؟. شاید در حوزه های علمیه است که راه های گوناگون درنده خویی و بیشرفی را آموخته اند.

ببین که بفرمان جانشینان الله بر روی زمین، برهبری آخوند خامنه ای، در سندج و سقز و مریوان و دیوانه دره و پاوه و جوانرود، و شهرهای بسیاری دیگر کشور، چه جوانهایی را بخاک و خوان کشانده و چقدر تخریب و ویرانی ببار آورده اند. البته پس از قتل عام های بلوچستان و زاهدان و سیستان.

 آیا نباید هنوز بپرسیم چگونه آخوندی که در دامن الله و درسهایی که از او آموخته است و در کتاب قرآن مورد تعبیر و تفسیر قرار داده است، دست خود را تا مرقق در خون انسان دیگری فرو میبرد، در خون آنکه از جنس آخوند نیست و باوری ندارد به آنچه نظام آخوندی بدان باور دارد؟ آیا نباید پرسید یک آخوند چگونه میتواند انسانها را از ابتدائی ترین حق و حقوق خود، از جمله حق دفاع از خود محروم کند، بقل و زنجیرشان بکشد و صدها کابل بر بدن آنها فرود آورند تا در درد و رنج عرق شوند و زیر شکنجه بزرگترین زخمها را بر انسانی دیگر روا دارند، آنهم بجرم مخالفت و عدم باور به باورهای شکنجه گر؟ این مردان مقدس و مومن بیشتر به میرغضبان أدمخوار شباهت دارند تا انسانهایی با روح و احساسات و عواطف انسانی.

 براستتی اینهه پستی و بیشرفی را از چه منبعی آموخته اند؟ منبع علم و دانش یک آخوند مکتب دیده چه میتواند باشد، بجز قران مقدس و اقوال پیامبر برگزیده الله. آیا آخوند ممکن است دست بعملی بزند که الله او را از آن منع کرده باشد؟ البته که پاسخ منفی است و بهمین ترتیب، آخوند دست بعملی میزند که الله او را بدان توصیه کرده است. زیستن بر اساس احکام الهی، حرفه ی آخوند است. حرفه آخوند است که بر اساس فرمان الله در آغازین سوره کتاب قران، بندگان را براه مستقیم هدایت کند.

مگر تا کنون حکومت آخوندی بچه جرمی مردمان بیگناه را بگلوله بست است؟ مگر آنها که در خون خود غلتیدن چیز دیگر بزبان رانده و همچنان میرانند، جز بیان یک درد جانکاه که پس از چهل و چهار سال تحمل، دیگر جمهوری اسلامی نمیخواهیم نمیخواهیم. آیا باید آنها را با تیر جنگی زد و نا بود کرد؟ این بیرحمی و شقاوت را آخوند از کجا آموخته است. آیا الله چنین حرکتی را توصیه کرده و باورمند را بدان تشویق نموده است؟ و یا در اینجا آخوند بر خلاف توصیه های الله عمل کرده است. ولی آخوند میگوید وقتی آلله در قران مجید میگوید قتل فی السبیل الله، هر عملی، زشت، زیبا، همراه خون و خشم و خشونت و انتقام ستانی را توجیه نموده و مسلم است که مورد تایید الله، نبر، قرار میگیرد.

پس از آن، وای به بستگان غلتیده در خون و ستمی که باید تحمل کنند، اگر بخواهند جسد عزیزانشان را در سکوت و خاموشی بخاک نسپارند و یا بنام یک بسیجی از افراد فامیل مصادره و گمنام بخاک سپرده نشود. این عمل زشت و غیر انسانی را هم حتی از خلیفه یزید نمیتوان انتظار داست. او با فامیل امام حسین که بر علیه حکومتش، سر بشورش برداشته بود و  دشمن خویش میپنداشت، هرگز مورد چنین حقارت و خواری قرار نداد.

قهر و خشونت و پاسخ بیرحمانه همراه با تنبیه و مجازات، بخواستی انسانی، منطقی و عقلانی، پاسخی ست برخاسته از باور بالله، باور بخدایی که هر جنایت و خیانتی را میتوانی با رجوع به کلمات او در قران مورد توجیه قرار داد و برحق و راست و درست و مقدس خواند. بی دلیل نیست که حکومت آخوندی از هیچگونه اعمالی، هرچند زشت و شقاوت آمیز رویگردان نیست. بنگر که چه مخالفینی را در خارج از کشور به گلوله بسته. در داخل با گروگانگیری و هشت سال جنگ و خونریزی و سپس کشتارهای عام زندانیانو سپس قتلهای زنجیره ای که فرزندان فرهیخته این خاک و بوم را در اوج شکوفائی نابود نساختند.

 هماکنون در بیشتر نقاط جهان بندرت کشوری را مییابی که 44 سال حکومت مطلق فرد بر آن حاکم باشد. جین شی پینگ و یا پوتین تازه اول کاراند در مقایسه با 32 حکومت مطلق آخوند خامنه ای. این یاد آوری شاید ضروری باشد که رهبر مطلق در ادبیات اسلامی، کسی نیست مگر الله بی همتا، آفریننده دو جهان هستی و نیستی و بهشت و جهنم.

رهبر جمهوری اسلامی از آغاز، از زمانیکه، برای نخستین بار بر منبر قدرت صعود نمود، آخوند خمینی و پس از او، آخوند خامنه ای بساط حکومت الله را بر روی زمین برگشوند.

 آخوند خمینی و پس از او آخوند خامنه ای حکومت نمیکردند. آنها خدایی میکردند، همچنانکه رضا شاه کبیر هم از قزاقی بخدایی رسید و فرزندش از شاهزدگی. بهمین دلیل از بیخ آسمانها، در قعر زمین فرو رفتند. چرا که خدایانی شدند، گوینده حرف اول و آخر. نزدیک به نیم قرن بود که سر انجام مجلس موسسان و شورا و سنا بوجود آورده و انتخابات راه انداخته بودیم و نخست وزیر برمیگزیدیم. تاچه میزان رها از نفوذ و رخنه بیگانگان در انتخابات، موضوع بحث حاضر نیست.

اما، در سال 57 تحولی بوقوع پیوست که کمتر کسی میتوانست پیش بینی کند، کشور ایران بکدام سوی روان است. پس از صعود قشر آخوند، برهبری امام خمینی، بر منبر اقتدار و قدرت، سرانجام همان نهادها و دستآوردهای انقلاب مشروطیت را بواسطه مقبولیتی که در نزد جامعه داشت بعاریه گرفتند. اما با نام و شکل و شمایلی بیشتر بیانگر شکوه اسلامی تا ایرانی. البته، اینبار تمام نهادهای بر ساخته دوران مشروطیت، برغم تغییر  شکل و نام، از انتخابات گرفته تا شورای خبرگان و  شورای نگهبان و مجلس اسلامی، همه نهادهایی بودند پوشالی در خدمت  پوشیده نگاهداشتن حقیقت از مردم.

آخوند خامنه ای، پس از صعود بر منبر قدرت ، چیزی طول نکشید که حکومت را کنار گذاشت و بخدایی کردن پرداخت. چرا که او آموخته بود که چگونه خدایی بکند. او آنقدر آموخته بود که بداند الله چه میگوید. او بخوبی آگاه بود که الله، گوینده حرف اول و آخر، غائی و نهایی ست، خرفی که در آن نه چند وچونی هست و نه چون و چرایی. آخوند بحوزه های علمی میرود که حرف الله را بیاموزد. اما، وقتی بر فراز منبر قدرت صعود کرد، از الله سخن میگوید که سحر کند و سلطه افکند بر آن تصور که خدایی کند. آری، همچون الله، آخوند خامنه ای، نیز، احساس خدایی میکند. هر فرمانی که اراده کند میتواند صادر کند، بدون آنکه هرگزمورد چون چرایی قرار گیرد. چه میگوید و یا چه بر زبان میآورد، دروغ، راست، مهمل، بی معنی،  ویا اگر اتهام بزند و محکوم کند، و تهدید کند و بترساند، هرگز مورد چاش قرار نمیگیرد. بهمین دلیل نه تنها آخوند خامنه ای بلکه بطور کلی قشر آخوندی بری از هر مسولیتی هستند. تنها آنها که مرتکب گناه نمیشوند، معصوم شمرده میشوند. مسئول دانستن آخوند، مثل اینست که خدا را مسئول بدانی، آیا میتواانی خدا را مسئول بدانی، تازه اگر مسئول دانستی چه اتفاقی میافتد؟.

روشن است که آخوندی خامنه ای و قشر آخوندی از اعضای معصومان اند. آیا تا حالا مشاهده شده است که آخوندی بجرم فساد بمحاکمه کشانده شود؟

درست است آیت الله های دیگری هم بودند و هستند که میدانستند و میدانند که الله چه میگوید، ولی هرگز نگفتند که آخوند خامنه ای گوینده حرف الله نیست و یا اختراع خود او ست نه حرف الله. بی دلیل نیست که حکم بی چاش، مثل حکم اخوندی خامنه ای،حکمی ست هموزن حکم الله، هموزن حکم خدای یکتا. نهایی و چون چرا ناپذیر. آیا تاکنون شنیده اید، یکی از فرمانهای ولایت فقیه و یا آخوند خامنه ای مورد چون و چرای کسی یا نهادی قرار بگیرد؟ البته که در اقتدار مطلق، ولی فقیه است که خط باطل بر هر چون چرایی، بویژه آنان که با دلیل ومنطق اند بکشد. تنها بآن دلیل که او حکومت نمیکند، اخوند خامنه ای خدایی میکند.

واقعیت این است که فرمانروای کل خشونت و خونریزی، پدیده ایکه هماکنون بر جامعه سلطه افکنده است، یک نظامی با ینیفورم درخشنده نظامی و شمشیر آویخته از کمر نیست بلکه آخوندیست پرورده مکتب اسلام مقدس و الهی، مکتبی بر ساخته اندیشه الله،. در مکتب مقدس اسلام است که حاکم مطلق میتواند تا مرفق دستش را در خون انسانهایی فرو کند که میگویند پس از 44 سال، حکومت آخوندی نمیخواهند. آخوند، یک نظامی پرورش یافته در پادگانهای نظامی، آکاه به همه گونه فن و فنون خشونت و خونریزی نیست، او آخوندی است که امروز بنماد خون و خشونت در آمده است. و سوال همیجاست. چون ممکن است که گفته شود زمانی کشیش های مسیحی هم دستهاشان مثل آخوندهای ما تا مرفق در خون انسانها فرو رفته بود. اما تاریخ نشانداد که آنها نمیتوانستند بر بارگاه دین و قدرت با دستهای خونین تا ابد بحکم خدا حکمرانی کنند.

اما این هم واقعیت این است که مسیجیان دیر زمانی ست که از آن دوران عبور کرده اند، دورانی که همه مسلمانان، بویژه فرقه شیعه که گریبان ما ایرانیان را گرفته است، باید از آن عبور نمائیم. در اینکه ما ایرانیان از این دوره عبور خواهیم کرد و حکومت آخوندی را بزباله دان تاریخ میفرستیم دیر یا زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. اما، باید بخاطر داشته باشیم که جنبش رهایی بخش زن زندگی آزادی، تنها نظام استبدادی را از بیخ و بن بر نمیکند که استبداد دینی را هم از ریشه بر میکند، استبداد دینی که بنده میخواهد، اسیر که دست بسته، چشم بسته براه مستقیم ادامه دهد.براه الله. باگشایش چشمان است که در یابی راه مستقیم، راهی نیست مگر راه اسارت و بندگی در دست موهومات دینی.   

انقلاب بر علیه حکومت اسلامی، تنها انقلابی ست که بخدایی آخوند خامنه ای بر روی زمینی پایان می بخشد.

فیروز نجومی

Firoz nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjem@gmail.com

 

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر