دوران پاکزدایی جامعه
از آخوند فرا رسیده است!
ناظران وقایعی که
در درون حکومت آخوندی میگذدرد و نزدیک به ورود به پنجمین هفته است، از آغاز هشدار
دادند که این جنبشی که در اعتراض به مرگ مهسا امینی برپا گردیده است به جنبش برای
حجاب تقلیل ندهیم. امری که حکومت آخوندی در آن مهارتی خاص دارد افزوده بر مهارت در
تحریف و وارونه سازی حقایق. مهارتی که آخوند از زمان ورود به حوزه های علمیه در
مرتبه طلبه گری آغاز به آموخنتن میکند، مهارتی که در لابلای هرگونه بحث نحوی و
فقهی نهفته است. حال آنکه باید بآینده ای نگریست بر ساخته از جامعه ای بی نیاز از
قشری مفتخوار بنام قشر آخوند.
هماکنون، نیز، در
تبدیل منبر روضه و خطبه بمنبر قدرت و حکمرانی،
حکومت آخوندی ازهمان مهارتی استفاده کرده است که در دوران طلبه گری آموخته
بوده است. اما، تا چه حدی این مهارتها همچنان پس از بکارگیری آنها بطور مستمر در
بیش از 43 سال، موفق به آرامسازی براندازان جوان میانجامد، جای چندان امیدواری
نیست و بعید بنظر میرسد بتواند که نطام را از باطلاقی که در آن فرو رفته است بیرون
بکشد.
با این وجوود، این
مطلبی است که تداوم دلاوری براندازان، تا چه حدی نیروی خشونتبار دین و متولی آن
آخوند را ضعیف و فرسوده نموده و چالش نیروهای سرکوبگر را با ابزارها و تاکتیک های
ابتکاری، بعقب نشینی وادار میسازد.
پس از گذشت سه
هفته و ادامه حضور دلاوران برانداز در شهرهای سراسر کشور، آخوندهای قدرتمدار از
راس تا ذیل، سکوت را شکستند و دهان خود گشودند و با ایما و اشاره به خیزش مردمی در
سرتاسر کشور اشاراتی نمودند و سعی کردند که با زبانی نرم و محتاطانه سخن بگویند.
حال آنکه هرگاه زبان بسخنگویی گشودند، بنزین بیشتری بر شعله ها خشم انقلابی
براندازان دلاور ریختند. حکومت آخوندی هرگز باور نکند این دلاوران تحت سلطه مطلق
دین در همه عرصه ها زندگ رشد نموده، ببلوغ رسیده اند و وارد میدان براندازی حکومتی
شده اند که در آن پرورش یافته اند، حکومتی که روند براندازی آنرا تا بیروزی، ادامه
میدهند.
اما، چه تعجب اگر
آخوند حاکم، از حرفه اصلی خود یکبار دیگر استفاده نکند و دست به تحریف و وارونه
سای حقایق نزند که هر بار بر شعله خشم براددازن دلاور افزوده و میافزاید. آخوند
رئیسی هنوز بر آن باور است که مینواند بعنوان گمارده آخوند خامنه ای، اراده معطوف
به استبداد مضاعف دین و قدرت را در هر زمان و مکانی بازتاب دهد و در سخنانش در دانشگاه،
دانشجویان را به مگس های تشبیه کرد که قصد ورود بعرصه سیمرغ را داشته اند. البته
این در زمانی صورت میگیرد که نظام سعی میکند قدمی بعقب بردارد، هرچند محتاطانه،
مبادا که نطری را بخود جلب نموده و فریبکاری آخوند، متولی دین اسلام یکبار دیگر
آشکار گردد. غافل از انکه پس از بیش از 43 حکومت، مشت فریبکار آخوند باز شده است.
ضربات سنگینی که نیروهای سرکوبگر حکومت آخوندی بر وجود براندازان دلاور وارد
میکند، دیگر تاثیر خود را از دست داده است، واقعیتی که حکومت آخوندی بجای پذیرش
آن، بنحو مسخره آمیزی بار دیگر بر فراز منبر قدرت صعود میکند و به تحریف و وارونه
سازی واقعیت میپردازد.
حکومت آخوندی، پس
از گذشت چهار هفته مبارزه براندازان دلاور، آنرا اغتشاش میخواند، برنامه
ریزی شده بدست دشمن خارجی، مشخصا، امریکا و اسرائیل. که آنچه نیروهای نظام با آن
روبروست، آتشی ست که بدست شیاطین روشن شده است. آخوند خامنه ای در اخیرترن
خطبه اش یکبار دیگر، اعلام کرد که نیروهای مقاومت در برابر 43 سال سلطه مطلق حکومت
آخوندی خود جوش نیست و بر ساخته دست خارجیها معرفی میکند.
حکومت آخوندی،، از
ولی فقیه، آخوند خامنه ای گرفته تا قاصی القضات، ریاست دادگستری، آخوند محسن اژه
ای، از آغاز سعی خود را کردند که دلاوران براندازی را به کشته سازی و سوزاندن قران
متهم کنند. حال آنکه گفتمان قران سوزی، گفتمانی ست که حکایت از استیصال نظام دارد
که در بازگشت بگذشه بدوران رسالت و خلفای راشدین بازتاب مییابد. آنهم در دوران
تلفنهای دستی و سرعت ارتباطات و نشر اطلاعات که نشان میدهد که پسروی در نهاد آخوند
نهفته است. که آخوند خصم آشتی ناپذیر گذر زمان از گذشته است بآینده، خصومتی که
تلاش میکند آنرا با ابزار دست یابی به اسلحه نهایی و صرف هزینه های هنگف آنرا
پوشانده و نشان بدهد آخوند پیشرونده است و آینده نگر. حال آنکه، سعی برآن دارد که
حرکت جمعی دلاوران برانداز را به کشته
سازی و قرآن سوزی متهم کنند. البته بر این تصور که مردم کشور ایران، بعنوان مسلمان
و یک کشور اسلامی تاب تحمل شنیدن خبر نا گوار قران سوزی را نخواهند داشت، خاک بر
سر ریزند و سینه چاک به نیروی سرکوبگران می ییوندد. ذهی خیال باطل.
اگرجه در رده فوقانی حکومت آخونندی، از جمله
آخوند های کت و شلواری، مثل علی لاریجانی ، رئیس مجلس سابق و عضو شورای مصلحت
نظام، راه و روش نرمتری، هر چند با ترس و لرز برای عبور از بحران پیشنهاد میکنند که
مسأله این است اگر در جامعهای،
جوانان از نظر فکری و اجتماعی یکی از احکام شرعی را به درستی اجرا نکردند، این
صددرصد خلاف نیست. چون فقط برخی حجاب کامل ندارند. سئوال این است سنت گذشته چطور
با آنان برخورد میکرد و علمای فهیم کشور چه توصیهای میکنند؟ شما تردید نداشته
باشید وقتی پدیدهای یک مقدار رواج مییابد، رفتار سفت و سخت درباره آن علاج کننده
نیست. حالا این مسأله که ذات فرهنگی هم دارد.
این دز حالیست، آخوند خامنه ای و تف
لیسان وی که بر مسند ریاست جمهوری و قاصی القضات بر ریاست دادگشتری نشسته اند،
آخوند رئیسی و آخوند اژه ای در پی رهبر، حوادث اخیر را نه بر خاسته از درون بلکه
طرح ریزی بدست شیاطین و دشمنان نظام توصیف میکنند. آنان، همگان، در دفاع از دین
اسلام است که جنایت هایی که مرتکب میشوند و بغارت وتتاولی که دست میزنند وخونهایی
که میریزند، توجیه میکنند.
اما، کدام نظام استبدادی را می یابی که
بر راس آن دیکتاتوری که ادعای خدایی میکند، عقل و خرد بکار گیرد و واقعیت را بپذیرد
که از یک دیکتاتور دینی میتوان انتظار داشت. بر عکس، دیکتاتوری که در راس، خدایی
میکند و گوینده حرف آخر است، با بکارگیری نیروی های سرکوبگر و بکارگیری آنها بدون
واکنش بدولتهای خارجی و حقوق بشریها، نظام را در باطلاقی فرو میبرد نجات ناپذیر. بی خبر از این واقعیت
که دلاوران برانداز، دین اسلام را، بنیان مشروعیت نظام، از نیاکان خود بارث نبرده
اند بلکه پیوشته همچون نیرویی متخاصم و خشونتبار با آن روی در روی گردیده اند،
نیرویی بازدارنده، محدود کننده و سختگیر. خصومت و خشونتی که تحمل و بردباری
دلاوران برانداز را لبریز نموده است جنانکه سرکوب و نابودی آن چندان ساده نیست.
اما، استبداد واقعیت پذیر نیست تا
لحظه نیستی. همین بس بسرنوشت قذافی در لیبی و بن علی در تونس، بعنوان مثال، در
بهار عربی بنگریم. درست است که هنوز کمی زود است که سرنوشت های مشابه ای را در
انتظار رهبران حکومت آخوئدی دانست. ولی نباید هم انتظار داشت که نظام تا آخرین
لحطه در اندیشه تداوم و بقای خود نباشد. که بخودی خود بد یوم هم نیست. چه، طولانی شدن
جنبش براندازی و یا جنبش رهایش زن، زندگی، آزادی بدلیل مقاومت و پایداری رهبران
نظام، میتواند به تعمیق و رشد آن منجر شود و بقای آنرا در طی زمان تصمین کند.این
بدان معناست که رهایش جنبش زن، زندگی، آزادی، چیزی نیست مکر جنبشی رهایی بخش،
رهایی از توهمات و خرافه اندیشی بر خاسته از دین اسلام که در بآتش کشیدن حجابها
بازتاب می یابد و پاکزدائی جامعه از قشر آخوند.
حال بعضا، عنوان کنند که حجاب در
قرآن نیامده است و ساخته دست آخوندهاست. بفرض که چنین خوانشی درست و صحیح باشد.
اما، نبود حجاب در متن، مقام و منزلت زن را در قران تغییر که نمیدهد. این در حالی
ست که نظام ولایت بر آن تصور است که میتواند حکومت را ادامه دهد تا قیامت بر اساس
به بند کشیدن زنان و باسارت در آوردن جامعه در کل.
رویایی که از آغاز، نظام را محکوم
بشکست ساخته بود. چرا که حکومت آخوندی بیدرنگ، رنگ عوض کرد از یک حکومت سیاسی بیک
حکومت دینی واپسگرا و مطلق خواه تبددیل نمود. حکومتی که برای بقای خود هزارن تن از
بهترین جونان این آب و خاک یا بطناب دار آویخت و یا به جوخه های تیرباران سپرد.
چنان کشتاری البته رفته رفته بسلط اخوندها بر تمامی جامعه انجامید و زندگی اجتماعی
را تیره و تاریک ساخت. با این وجود، همیشه صدایی از گوشه ای بر پا شده است. یکروز
کشاورزانن اصفهان، در روز دیگر، برخاستن کار گران هفت تپه، در پی خیزش های زودتر
دانشجویان و ویراسازی کوی دانشگاه بمنصه ظهور میرسند.
البته، پس از چند سال برقراری سکوت، جنبش
رای من کجاست عملا بر سینه نظام دست رد نهاد که هماکنون روشن میشود بدلیل
محدودیتش نتوانست بهدف برسد. جنبش های 96 و 98 اگر چع بلاحظ جغرافیایی شهرهای بیشتری را بوشش داد، با
این وجود نیروهای سرکوبگر توانستند شعله ها خشم را برای چند صباحی فرو نشانند.
حال انکه جنبش رهایش زن، زندگی، آزادی، خیزشی
محلی و محدود نیست، ویژگیهایی که همیشه به نفع نیروی خشونت بوده است. میکوبیدند و
ویران میکردند و میرفتند. چون حکومت آخوندی منزلتی برای دانشکاه و دانشجو قائل
نبوده و نیست و آنرا بر ساخته دست خود میداند. اما، امروز دانشجویان دانشگاه هایی بپا خاسته اند و
در جنبش رهای بخش زن، زندگی، آزدی شرکت میکنند که جکومت آخوندی فکر میکرد به تسلیم
و اطاعت وا داشته بود.
بنا بر آنچه آمد چندان بیراهه نرفته
ایم اگر نتیجه بگیریم که جنبش رهایش زن، زندگی، آزادی، جنبشی است بی زمان و بی
مکان جنبشی ست که در دل اسارت و تاریکی و بندگی- واژه و معانی که ریشه بر گرفته از
دینی بر ساخته از گفتار خدایی که پس از گذشت 1400 سال هرگز سخنی تازه بزبان نرانده
است، رشد نمود و بعرصه وجود آمده است. خدایی که حرف آخر را زده است، آنهم در قرآن.
حکومت فقیه اماده پذیرش این حقیقت نیست که احکام قرآن را نمیتوان بر دوران
دیجیتالی حاکم ساخت. تا حوزه های علمیه بر سر آخوندها آوار نشوند، باین حقیقت پی
نخواهند برد که جامعه نیازی بوجود آخوند ندارد. که دوران پاکزدایی جامعه از آخوند
فرا رسیده است.
فیروز نجومی
firoz nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjem@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر