۱۳۹۸ خرداد ۳۱, جمعه


،جنگ نه

تنبیه و مجازات اقتصادی!




جنگی که سایه خود را برسر مردم ایران افکنده است، جنگی که آنرا محمد جواد ظریف، وزیر امور خاجه، "جنگ اقتصادی" میخواند،، درواقع، جنگ نیست. چون جنگی که تمام تلافات و مرگ و میر و تخریب ویرانی، متوجه فقط یکطرف جنگ است، جنگ نیست بلکه تنبیه و مجازات یکطرف است بوسیله طرف دیگر. جنگ با در گیری  دو طرف آغاز میگردد و دریک فرایندی هریک سعی به نابودی طرف دیگر کند بنوعی که  بقصد کشت یکدیکر را میزنند  و بر یکدیگر ضربات متقابل وارد میآورند. حال ممکن است یکی بیشتر بزند و دیگری کمتر. حتی طرف ضعیفی که بی جهت وارد درگیری شده است، برغم دریفت ضربات پی در پی، حد اقل ضرباتی یکی اینجا، دوتا انجا بطرف حریف پرتاپ میکند.

حال آنکه از جنگ اقتصای ای که  ظریف از آن سخن میراند، تنها یکطرف، جمهوری اسلامی ست که ضربات سریع و پی در پی  دریافت میکند. هم اکنون چهره جمهوری اسلامی، همچون مشت زنی را ماند که چهرهاش آکنده است از بادمجانها سیاه و بنفش و تا کنون هم نتوانسته است یک مشت بسوی چهره امریکا پرتاب نماید
 بدیگر عبارت، در حالیکه اقتصاد جمهوری اسلامی در معرض فروپاشی قرار گرفته است، امریکا کوچکترین ضربه ای اقتصادی، از طرف نظام اسلامی  در این جنگ دریافت نکرده است، هیچ، بلکه توانسته است که جمهرری اسلامی را  در عرصه اقتصادی بزنجیر بکشد، آنرا از فروش انرژی در بازار جهانی، محروم نموده و به هیچ کشور دیگری  اجازه نمیدهد که بخرید نفت جمهوری اسلامی ادامه بدهد – منهای استثنا ها. یعنی یک طرف جنگ دارای متحدان زیادی ست که بنا بر منافع خود بخواسته های امریکا  با طیب خاطر تن دردهند، گویی که در یک در گیری ناخواسته نه نفر بریزند سر یکنفر و او را لت و پار کنند. این نوع درگیریها را جنگ نمیتوان نامید، آنرا میتوان تجاوز یک طرف بدیگری، زورگیری و یا تنبیه و مجازات خواند. این بدان معناست جنگ اقصادی ای بین امریکا و جمهوری اسلامی در کار نیست بلکه تحریمات اقتصادی ست که هدف آن تنبیه و مجازاتی ست ناشی از چهل سال امریکا ستیزی. تحریمات اقتصادی، تنبیه و مجازات کشوری ست که رهبران آن نه تنها نظام سرکوب و خفقان را در درون بر قرار کرده اند بلکه رویای توسعه حکومت اسللامی را نیز در سراسر منطقه در سر میپرورانند.

در این جنگ، البته که تنها نظام اسلامی ست است که بار سینگین کاهش درآمد نفت را باید بر دوش خود بکشد، درامدی که ماشین اقتصاد جمهوری اسلامی را بحرکت در میآورد، هزینه ای که نهایتا از دوش نظام بدوش مردم انتقال مییابد. مهمتر آنکه دامنه تحریمات هر روز وسیعتر میگردد، باستثنای، دارو و غذا- اخیرا محصولات پترو شیمی هم به رده تحریمات پیوسته است. راههای رسمی انتقال پول و نهاد های مالی بر روی جمهوری اسلامی بسته گردیده است. یعنی که جمهوری اسلامی با تمام ید و بیضایش قادر نیست کالای خود را در بازار جهانی بفروش برساند. از اینروی، جمهوری اسلامی تبدیل شده است به یک سکه نا مطلوب، بجای آنکه از آن بوی تقدس برخیزد بوی گند بمشام میرسد.

 اما، کاش درد تنبیه و مجازات  امریکا  باینجا خاتمه پیدا میکرد، تمامی. کارخانه های تولیدی، در بهترین وجه، در نیمی از ظرفیت کار میکنند. تحریمات سبب تقویت اقتصاد مافیایی گردیده و راه را برای اختلاس های بزرگ در بانکها ونهادهای ملی، غارت ها و چپاولهای کلان، گشوده است. تحریمات بر سرعت گسترش فقر و فساد و فحشا نیز افزوده است. مسلم است که صدها میلیارد دلار هزینه غنی سازی هسته ای، برنامه ای پوچ و بیهوده را نه تنها باید یکی از دلایل ضعف اقتصادی خواند بلکه تحریمات کنونی را باید ناشی از تعلیق معاهده ی هسته ای که در 2003 با سه کشور انگلیس و فرانسه و آلمان بامضا رسیده بود و ادامه و تشدید "امریکا ستیزی "دانست، کنشی که نه تنها در شعار «مرگ بر امریکا» بازتاب می یابد بلکه در آدم ربایی ها، حملات تروریستی و انفجار موسسات آمریکایی، بمنصه ظهور میرسد.

 این بدان معناست، هماکنون اگر اقتصاد جمهوری اسلامی یه حال زار و نزار افتاده است و در حال غرق شدن در باطلاق خفت و خواری ست ناشی از ارده ولایت فقیه مبنی بر امریکا ستیزی ست از ازل تا ابدیت. که اگر ساختار اقتصادی کشور در معرض فروپاشی قرار گرفته بآن دلیل است که رهبر معظم انقلاب، امریکا را همچون پیشوای خود، بلحاظ دینی "دشمن" میشمرد، مرکز کفر و خدا ناشناسی و دشمن آشتی ناپذیر اسلام .  امریکا را "شیطان" نام داده اند، یعنی خدای بدجنسی خدای وسوسه گر و گمراه کننده. جنگ با شیطان، جنگی ست که ادامه دارد تا قیامت. یعنی که امریکا ستیزی از بینش و اعتقادات دینی بر میخیزد، از برای بقای نظام آخوندی نه از سر مبارزه  برای یک آرمان سیاسی و اجتماعی.

بعبارت دیگر، از هر زاویه ای که بنگری، درگیری جمهوری اسلامی با امریکا  را نه جنگ اقتصادی بلکه باید تنبیه و مجازات اقتصادی خواند، تنبیه و مجازاتی که اکثریت کشورهای جهان بجز ونزئولا و کره شمال و حزب الله لبنان، همه در آن شرکت میکنند. این بدان معناست، که جمهوری اسلامی پس از 40 سال حکومت به چنین ذلت خواری افتاده است که تنها راهی که رهبر معظم در پیش راه می بیند "مقاومت" است، مقاومت در برابر تنبیه و مجازاتی که ناشی از تصمیم ولایت فقیه بوده است در امریکا ستیزی بنفع تداوم نظام استبدادی دین وقدرت. مسلم بدان که مقاومت چیزی نیست مگر تحمل حقارت و خواری، ذلت و توسری خوری. وگرنه مقاومت چگونه میتواند ارزش پول ملی را افزایش دهد، چگونه نرخ بیکاری و گرانی را پائین میآورد و به فساد گسترده، فقرو فحشای ناشی از آن خاتمه دهد

امریکا هنوز وارد جنگ سخت نشده است. نیازی هم  ندارد که پاسخی به بعضی از زیانکاریهای سپاه پاسداران بدهد و یا حتی برای سرنگونی یک پهباد دست بعملیات تلاقی جویانه بزند. فعلا چه نیازی بجنگ سخت است، هم اکنون همگان بخوبی آگاهند که اقتصاد جمهوری اسلامی با خطر فروپاشی روبروست و انتظار میرود که بتدریج از درون از هم گسیخته شود. تنبیه و مجازات اقتصادی البته که روز بروز شدید تر و دردانگیزتر میشود. جمهوری اسلامی برغم، ایدئولوژی "جهاد " و "شهادت،" و عدم مذاکره زیر فشار، برای حفظ "ناموس انقلاب" در شرایط رو باز و شفاف، آنگونه که امریکایها میخواهند، تن بمذاکره نمیدهد، اما، در خفا و دور از چشم مردم اماده به هر در یوزگی نیز هست. آیت الله در فریبکاری کار کشته ترین قشر جامعه است.
این است که برای جلوگیری از ضرر و زیان بیشتر، ای هموطن، لازم است به 14 تفز از هموطنان داخل کشور که شجاعانه سر بر کف نهاده و استعفای رهبری کوته اندیش و لغو قانون اساسی را خواستار شده اند، بپیوندیم.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر