۱۳۹۵ آذر ۱۲, جمعه

براندازی متولیان دین


خیرا بتکرار شنیده میشود، بویژه از تحلیلگران شرایط ایران که همه بلاها، همه تیره بختی ها و سیه روزیها از شخص ولی فقیه، آیت الله خامنه ای بر میخیزد. که اگر جامعه ما در حال زوال و افول است، اگر از بیماریهای بسیار علیل کننده ای همچون گسترش روز افزون فقر و فلاکت، فساد و فحشا، جنایت و غارت، اختلاس و چپاول میلیاردی، زمینخوارهای صدها هکتاری و حقوق ها نجومی دچار ضعف و رنجوری و یا بقول استاد محمد ملکی "نفس های" آمر را بر میآورد، اگر بیکاری و گرانی بیداد میکند، اگر هر روز یکی را بجرم تبلغ دین و یکی را بجرم قاچاق و جرایم دیگر بدار شریعت میاویزند، و اگر منطقه خاورمیانه هم اکنون در آتش جنگ و نفرت شعله ور است، تنها به بک نفر بر میگردد، به ولی فقیه آیت الله سید علی خامنه ای. آری، ولی فقیه دارای آن اقتدار است که ساختار قدرت را با رضایت ترک کند و به حوزه ها باز گردد. اما، هرگز نمیتوان امیدوار بود که با رفتن او از این جهان، نهایتا حتی در دراز مدت چیز اساسا تغییر نکند. چرا که حکومت فقیه، مثل همه حکومت ها رفتنی ست. ما باید خود را از انچیزیکه پس از او بر جا میماند باید رها کنیم.

تحلیگران، همگان در توافقند که هیچ امر مهمی نیست، هیچ سیاست و تدبیری نیست که مورد تایید خدا خامنه ای قرار نگیرد. زیرا که او به زیر و بم این نظام آگاهی تام دارد. چون خود در این نظام از "طلبگی" به مقامی رسیده است حتی با لاتر از امام خمینی که گه گاه  "معصومیت،" خصلت اصلی "امامت" را کنار میگذاشت و به اشتباهات خود اعتراف میکرد. و به انتقاد از خود بر میخواست که ما انقلابی عمل نکردیم. ناشی بودیم.  از حوزه ها آمده بودیم. اگر مثل انقلابات دیگر، در و پیکر کشور را می بستیم، قلمها را می شکستیم و به تبعیت از پیامبر اسلام که در یک روز گردن 700 نفر را بر زمین افکند، دارها را در میدانهای شهر بر پا کرده کمونیست ها و حقوق بشریها را از آنها آویزان نموده  و سرهای فراونی را بر زمین افکنده بودیم، امروز باین "مصیبت" گرفتار نمیشدیم(نقل بمضون). چه مصیبتی؟ چه فاجعه بالاتر از وجود دگرباور و دگر اندیش و یا مخالفی که برای دفاع از خود اسلحه برداشته است.

این در حالی ست که رهبر معظم، سیدعلی خامنه ای، هرگز دچار اشتباه نمیشود. تا کنون، دچار کوچکترین خطائی نشده است. در حالیکه هم اکنون همه میدانند که او در دامن خود هرزه ترین هرزه ها را پرورش داده است، کسی که برای اتفا شهوت سرکوب شده خود، معصومانی را مورد تجاوز قرار داده است که آروزی زهد و تقوا و صعود به مراتب تقدس را در سر میپروراندند. البته همگان نیز میدانند که این هرزه کار، سعید طوسی  و آن قاتل معروف، سعید مرتضوی که در دادگاههای اسلامی به 300 ضربه محکوم شده بود، "صله" گرفته و برای تزکیه نفس در اربعین بکربلا فرستاده اند. همچنین وقتی کاشف بعمل میآید که رئیس قوه قضائیه، دیر زمانی ست مال مردم را بنفع خود از طریق برگرفتن بهره سپرده های بانکی پرونده داران قضایی و واریز نمودن آن در 64 حساب شخصی، مصادره میکند. واضخ است که صادق لاریجانی که بدرستی روشن نیست که درس حقوق را از کجا آموخته است، قبل از آنکه به ریاست قوه قضائیه منصوب شود، نه دزد بوده است و نه دروغگو و نه جنایتکار. اما، خدا خامنه ای درست بدلیل همین توانائیها و خصوصیات شخصیتی است که او را باین سمت گذارده است.


این بدان معنا ست که خطاهای ولی فقیه دوم، خدا خامنه ای در مقایسه با خطاهای ولی فقیه اول، امام خمینی بیشمار و خسارتبار و جبران ناپذیراند. جامعه در حال تخریب و ویرانی ست، جنگلها سوخته، آب رودخانه ها و دریا ها خشک شده، عمدتا بدلیل سد های بیشماری که بدست پادوی اختصاصی ولایت، رئیس جمهور پیشین، محمود احمدی نژاد ساخته شده است. اقتصاد ورشکسته، کارخانه های تعطیل شده، حقوق های پرداخت نشده به کارگران و کارمندان و معلمان، همه ناشی از برنامه غنی سازی هسته ای بهر قیمتی بمنظور گشودن جبهه ی جدیدی در دشمنی و تشدید آمریکا ستیزی و نیز آتش سوزی در منطقه، حمایت مالی و نظامی به جوجه دیکتاتور سوریه و شرکت در کشتار مردم آن کشور. تحمل هزینه های سنگین برای حفظ اتحاد با حزب الله لبنان و نفوذ در حماس و ادامه جنگ نیابتی با عربستان صعودی در یمن. ادامه سرکوب در داخل و بمعرض نمایش گذاردن عدالت اسلامی با برپاداشتن مراسم اعدام در برابر چشم مردمان که نه تنها باز دارنده نبوده بلکه بر جرم و جنایت بسی افزوده است. همچنانکه رانت خواری و رشوه گیری، غارت و چپاولگری، دروغگویی و دو رویی عادی گشته است، شهروندان نیز به مشاهده خشونت و بیرحمی خو گرفته اند.

اگرچه نهادهای سه گانه جمهوریت قرار بود سپر بلای ولایت فقیه شود، جایگاهی که تمامی قدرت در آن تمرکز یافته است و ولایت فقیه را از هرگزندی مصون بدارد، هماکنون آنکه در فروترین مرتبه جامعه قرار گیرد میتواند ولی فقیه را در راس  نظاره کنند، بسی بسیار  شبیه به ساختار قدرت در زمانی که شاه در اوج اقتدار قرار گرفته بود.

آری، امروز میتوان تمامی نگون بختی ها سیه روزی ها را به سوء مدیریت رهبر معظم نسبت داد، ترسم، اما، این تمرکز در راس ساختار قدرت ما را از آنچه در اصل  در چنگال فرومایه ترین قشر جامعه، قشر "روحانیت" برهبری خدا خامنه ای گرفتار ساخته است، دچار غفلت گردیم. چرا که علما و فقها و یا قشر "فقاهت " که بغلط روحانیت خوانده میشود، در دامن دین "مبین " اسلام پرورش یافته اند. آنها تمام فوت و فن حکومت، شیوه های فرمانروایی و اصل و اصول عدالت و اخلاق آئین اسلامی را در دامن پیامبر اسلام، از گفتار و کردار او  و امامان آموخته اند، از کلام مقدس الله، از قران فراگرفته اند. مصیبتی که بر ما وارد شده است مضاعف شدن استبداد است. وقتی ما تمام نگون بختی ها، تخریب و یرانی جامعه را نهایتا به حضرت ولایت که در راس نشسته است نسبت دهیم، این توهم را جان می بخشد که با رفتن خدا خامنه ای در راس، نظام ولایت دچار فروپاشی میشود. در شرایط موجود بعید بنظر میرسد که چیزی دچار تغییر و تحول گردد، حتی وقتی که خدا خامنه ای چشم از این دنیا بر بندد.

باید رودر بایستی را کنار گذارد که دین اسلام است که زمینه ساز اصلی نظام استبداد مضاعف و  تخریب و ویرانی، گسترش فقر و حقارت و خواری ست. که این دین مقدس اسلام و آموزشهای قرآنی ست که خشونت و انتقام ستانی را راه رستگاری و آمرزش الهی میداند. همن بس که انسان خود را تمام و کمال تسلیم به اراده الله نماید، آنگاه میتواند دست به "جهاد " بزند، به کشتار و خونریزی تا آخرین قطره خون خود یعتی تا شربت شیرین "شهادت" را بنوشد و بسوی حوری هایی که در بهشت منتظر ورود او هستند بشتابند.

تازمانیکه حکم گردن زدن دگراندیش و یا دگر باور و مخالف و کافر و منافق، بازتابنده اراده الله است، هر خشونت و انتقام ستانی در دفاع از یکتایی و یگانگی الله، بیانگر"اخلاق " اسلامی، از جمله قتل عام بیش از  4000 زندانیان سیاسی، تجاوز به دختران باکره قبل از اعدام، قتل های زنجیره ای و باسارت درآوردن رقبای انتخاباتی.

وضع موجود ناشی از سوء مدیریت و سیاستگذاریهای نظام ولایت نیست، وضع موجود از باور به "کیشی|" است که از نیاگان خود بارث برده ایم، "کیشی اهریمنی." تکلیف ما با نظام ولایت روشن است، با آئین اسلام است که باید تکلیف خود را با آن شفاف سازیم. این بدان معنا نیست که همگان از اسلام دست بردارند. خیر. هرکسی، هر اسلام و یا هر دینی که دارد باید بخانه خودش ببرد. در خانه خودش با دین، هر دینی که دارد نرد عشق ببازد. ما باید بساط اسلام را نه در کشور خود بلکه در تمام کشورهای عربی برچینیم. اخلاق برتری جویی و خشونت و انتقام ستانی اخلاق اسلامی را بجای ستایش زشت شمرده و محکوم نماییم. اما، ما تنها زمانی بانسانیت و آزادی خود دست می یابیم که مظهر دین، نهاد فقاهت و متولیان دین را براندازی کنیم.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر