۱۳۹۳ دی ۵, جمعه


تابوی هسته ای:
نگاه ایدئولوژی یا نگاه اسلامی؟


برای اولین بار میز گردی تحت عنوان در باره یک توافق: 10 سال مذاکره هسته ای ایران با کشورهای 5+1،  از سوی انجمن اسلامی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، برپا گردید. در این میزگرد احمد شیرازد، خود زمانی نماینده مجلس ششم شورای ولایت و دارای مدرک دکترای فیزیک ذرات بنیادین از دانشکاه شریف، صادق زیبا کلام، استاد علوم سیاسی و هرمیداس باوند، استاد روابط بین المللی، برنامه هسته ای را به نقد کشیدند. شیرزاد بعنوان یک کارشناس، بر برنامه هسته ای خط بطلان کشید، آنرا ویرانگر نظام اقتصادی خواند و بدلیل عدم وجود منابع اولیه و احاطه به فن آوری هسته ای، غیر قابل توجیه. وی اظهار داشت که:
از چاه هسته‌ای آبی درنمی‌آید، مگر برای بعضی‌ها نانی درآید. اما دریغ از یک لیوان آب. با این حال اگر از من بپرسید چرا کشور به سمت هسته‌ای شدن رفت، باید بگویم که نمی‌دانم.
یک عالم فیزیکدان و کارشناس علم اتم، اعتراف میکند که نمیتواند بفهمد که چرا کشور باید هسته ای شود. شاید صدها بلکه هزارها استاد و عالم و کارشناس فیزیک اتمی و رشته های مربوط ، با اطمینان خاطر همچون شیرزاد قادر به فهم هسته ای شدن کشور نیستند. اما، در حکومت اسلامی نیازی مبرمی هم نیست به نظر دانشمندان هسته ای و استادان علم و صنعت. چون یک نفر هست که همه هرچه هست و نیست، میفهمد. سود و زیان و ضرورت هسته ای را محاسبه نموده، حتی نیاز کشور به انرژی هسته ای را برای آینده های دور هم تخمین زده است و دقیقا میداند که چندین هزار سانترفیوژ باید بچرخد تا انرژی لازم برای کشور تامین شود. کیست که نداند که بجز ولی فقیه هیچکس دیگر نیست که همه چیر را بفهمد و بر نفس همه چیز احاطه و اشراف داشته باشد، چرا که ولی فقیه جلوه الله است، جلوه خداوندی که کتابی را برای بندگانش نازل کرده است که در برگیرنده تمامی دانش بشریت از ازل تا ابد است. حادثه ای نیست چه علمی چه در دیگر عرصه های گوناگون هستی بوقوع بپیوندد و کتاب مقدس قرآن از آن خبر نداده باشد. نور این کتاب است که بر قلب ولی فقیه تابیده است و او را از زیر و بم علم هسته ای آگاه ساخته است. 
جا دارد که یادآوری کنیم که احمد شیرزاد ازنخستین دانشمندان اتمی بوده است که در مجلس ششم شورای ولایت، پرچم قرمز را بر سر راه هسته ای شدن برافراشته است. حال چگونه چنین دانشمندی و یا نخبگانی امثال او به مجلس شورای ولایت  راه یافته اند، سوالی است که پاسخ بآن چندان ساده نیست و قصد بحث آنراهم نداریم .  همین بس که شیرزاد نزدیک به یکدهه پیش، در نطق پیش از دستور مجلس، مخفی کارهای جمهوری اسلامی را در مورد برنامه های اتمی بنقد کشیده است، نقدی که در نتیجه هیاهوی تف لیسان ولایت در مجلس باتمام نرسد. وی در بخشی از سخنان خود گفته بود که:
جمهوری اسلامی ايران 19 سال به جهانيان دروغ گفت. می توان اين تبليغات را به رسانه های صهيونيستی نسبت داد، می توان مثل هميشه آنها را توطئه های استکبار جهانی دانست، می توان کماکان خود را محور خوبی ها پنداشت و تمام اتهامات را به دشمنی دشمن منسوب کرد اما يک نکته بسيار ساده ای در اين ميان وجود دارد. آنها سر نخ ها، دم خروس ها و مدارک و مستنداتی از ما دارند که آنها را در ادعاهايشان محق جلوه می دهد.
این در حالی ست که بیش از دهسال است که فن آوری و تکنولوژی هسته ای، به مبرمترین مسئله کشور تبدیل گردیده است که برای کسب آن هر هزینه ای را باید پرداخت و هر باری را بر دوش باید کشید، به هر محنت و محرومیتی، و هر خواری و حقارتی باید تن داد، حتی باید آماده جنگ و خونریزی و تخریب و ویرانی هم بود. آری دیر زمانی ست که هسته ای شدن کشور به مسئله مرگ و زندگی تبدیل شده است، به یک تابو، تابویی که در باره آن حرف آخر را تنها ولی فقیه میزند( رجوع شود به 
حرف آخر:"مرگ یا غنی سازی" مقله ای بهمین قلم). آیا بر روی  حرف مقام مقدس ولایت، حرف دیگری هم از دهان کسی میتواند شنیده شود مگر، بقول شیرزاد، تعریف و تمجید.«نه» به برنامه هسته ای عبور از  خط قرمزیست عبور ناپذیر، بازتاب نافرمانی و سرپیجی از حکم خدا.                                                                                                                               
چنانکه گویی، بدون هسته ای شدن، ملت و کشور در سطح جهانی چنان سرافکنده و شرمنده خواهند شد که هرگز نتوانند در چهره مستظعفین جهان بنگرند. همچنانکه شیرزاد در دفاع از حق اظهار نظر در مورد برنامه هسته ای به بی بی سی میگوید: مسئله هسته ای "حالت تعصب" پیدا کرده و کسانی فکر میکنند منافع نظام این است که حتما از صنعت هسته ای تعریف و تمجید کنند. 
استاد زیبا کلام سخن خود را با بیان یک قاعده کلی آغاز نمود که هرگاه که حق اظهار نطر را از دیگران میگیرند نتیجه اش هرگز رضایت بخش از آب درنیامده است که در مقاطع مختلف در واقع حق اظهار نظر معلق گردیده است و نتیجه آن نیز همیشه مصیبت بار بوده است. مثل ماجرای گروگانگیری که هزینه آن هنوز بر پشت مردم سنگینی میکند، هشت سال جنگ، هشت سال تخریب و ویرانی و آنگاه، پس از رد پیشنهاد های بسیاری مبنی بر غرامت در ازای پایان بخشیدن به جنگ، امضای قطع نامه صلح که بنظر میرسد چندان هم دلپذیر نبوده است چرا که بازیگرانی که نقش اصلی را در امضای قرارداد صلح بازی کرده اند حاضر نیستند که مسئولیت آنرا بدوش بگیرند. وی اظهار داشت که  برغم ممنوعیت نقد هسته ای وی به بیان نظر خود ادامه داده است، اما نوشته هایش را  مدیران روزنامه ها در نزدیکترین سطل آشغال پرتاب مینمودند. این مدیران خود اعتراف میکردند که اجازه ندارند مطلبی در نقد هسته ای انتشار دهند. معلوم است که کار و کاسبی شان بخطر میافتاد. بهتر از این نمیتوان نظام استبدادی را توصیف نمود. حق «نه» بر زبان راندن را از فرد میستاند و با ایجاد ترس و ارعاب، او را مجبور به سکوت و خاموشی و همکاری با حکومت مینماید. مدیر نشریه ای ممکن است خود مطلبی مثل نقد هسته ای باشد. اما، هراس از قدرت او را زبون نموده و مجبور به سرکوب بیان بنفع حکومت میکند.
زیبا کلام به صراحت برنامه هسته ای را برنامه ای سیاسی میخواند که بمنظور غرب، بویژه آمریکا ستیزی و بر اساس نگاه ایدئولوژی، نگاهی که لزوما با منافع مردم همخوانی ندارد، طراحی شده و از آن بعنوان ابزار سرکوب استفاده نموده اند. که نگاه ایدئولوژی دارای ارجحیت بود نه منافع ملت. بدین ترتیب، آری گویان به برنامه هسته ای، بقول احمدی نژاد انقلابی شدند و نه گویان خیانتکار. وی اظهار داشت که وقتی چندی پیش گفته بود که هسته ای چه گلی بر سر مردم زده، برای او اعلام جرم کرده بودند. چرا که اصولگرایان تندرو، بر آنند که مخالفت غرب برهبری آمریکا با فعالیت های هسته ای از سر باز داشتن جمهوری اسلامی از پیشرفت و شکوفایی علمی و صنعتی و تکنولوژی، نه از جهت تهدید به نابود سازی کشوری دیگر وامداد رسانی به گروههایی که در راه نابودی اسرائیل گام برمیدارند.  چه آنها پیوسته مدعی بوده اند که دست یابی به توانایی های هسته ای، 250 رشته تولیدی و صنعتی بوجود میآورد که امروز یکی از آنها را نمیتوانند نام ببرند.
در نهایت نگاه ایدئولوژیک را، زیبا کلام، سبب تمام "مصیبت" ها، سیه روزی ها و تیره بختی هایی دانست که کشور با آنها دست بگریبان است. وی در ادامه سخنانش اظهار داشت که وقتی نگاه ایدئولوژی میشود خیر و صلاح مردم جایگاهی پیدا نمیکند. چیزی ارزش پیدا میکند اگر با ایدئولوژی بخواند. وی تاکید کرد که این نگاه ایدئولوژی است که سیاست خارجی در لبنان و سوریه، جنگ و گروگان گیری را تعین و تعریف میکند نه سود و زیان ملت. چه ایدئولوژی مقدس است. زیبا کلام تصریح میکند که اگر یکی میخواست ما را بدبخت بکند بهتر از این نمیتوانست. چرا که تحریمات، اقتصاد کشور را به ویرانی کشانده است. اگر هم شهامت داشته و بپرسی هسته ای شدن تصمیمی کی بوده است میگویند تصمیم نظام.
در خاتمه سخنانش، زیبا کلام گفت که در نشستی از نخبگان و دیپلماتها از سید عباس عراقچی، معاون وزیر امورخاجه سوال کرده است که اگر هزینه هسته ای شدن را هزینه کشاورزی میکردیم آیا نسلهای آینده خوشبختر نبودند؟ وی اظهار داشت که پاسخ عراقچی باور نکردنی بود. گفت: نمیداند.
گفتمان شیرزاد و زیبا کلام، بدون تردید گفتمانی ست تابو شکن و باز تابنده ی بسی جرات و شهامت تحسین برانگیز. و لی آیا تابوی هسته ای را میشکند یا نه، جای بسی شک و تردید است. چرا که شرایط خفقان بار استبداد مضاعف دین و قدرت هرگز این فرصت را برای گسترش دامنه نقد هسته ای به نقد آنچه دیرینه است نقد دین اسلام، مسدود میسازد. چراکه بمحض انتشار خبر برپا داشتن میزگرد بمنظور نقد هسته ای، تف لیسان ولایت برهبری «بازجوی عزیز»، حسین شریعتمداری مدیر کیهان، ارگان بیت رهبری سخنرانان میزگرد را متهم به عبور از خط قرمز نظام متهم نمود و از دولت خواست که آنها را بیدرنگ مورد تنبیه و مجازات قرار دهد. بگذریم که متن سخنرانی زیبا کلام که در مطبوعات انتشار یافت همه بر گرفته از نسخه سانسور شده ای بود که ایسنا انتشار داده بود، نسخه ای که در ان ارتباط مستقیم برنامه هسته ای به برنامه آمریکا ستیزی حذف گردیده است.
واقعیت آن است که در شرایط موجود، تنها نگاهی که میتواند وجود داشته باشد، نگاه دینی و یا اسلامی ست که مظهر آن ولایت است و دستگاه فقاهت. واژه هایی مثل دین و یا اسلام و شریعت در گفتمان سخنرانان میزگرد یا حذف میشود و یا برای بیان منظور خویش از واژه های جانشینی استفاده میکنند، همچنانکه زیبا کلام نگاه ایدئولوژی " را جانشین نگاه دینی یا نگاه اسلامی میکند. بدرستی روشن نیست که زیبا کلام دین اسلام را یک ایدنولوژی میخواند و یا مفهوم خاصی از ایدئولوژی در نظر دارد. چرا که بزرگترین تفاوت بین آندو آن است که دین برساخته خدایی ست یکتا و یگانه که بجز او هیچکس دیگری نیست، قواعد و قوانین آن مطلق و مستقل از زمین و مکان است. حال آنکه ایدئولوژی بر ساخته عقل بشر است و زاییده زمان و مکان و تاریخی خاص. آنچه ماجرای گروگانگیری، هشت سال ادامه جنگی پوچ و بیهوده، سرکوب کثرت و برقراری وحدت با ابزار "جهاد " و " شهادت، " به جنگ کفر و باطل رفتن، سلطه ستیزی به پیروی از امام حسین، شاه شهیدان در صحرای کربلا، دست زدن به جنگ نرم و سخت و جنگ سایبری، همه برخاسته از نمادها، باورها و ارزشهای اسلامی ست. آیا وقتی حضرت ولایت به آنانیکه شرایط موجود را با شرایط شعب ابی طالب مقایسه میکنند نهیب میزند که ما در شرایط بدر و خیبر هستیم، نگاهی ست برخاسته از دین اسلام است که بسی بسیار دیرینه است  و یا از ایدئولوژی؟ شیطان، بویژه شیطان بزرگ که بیش از 35 سال است که حکومت اسلامی علیه او دست بمبارزه زده است، یک موجود قرآنی ست. یعنی یکی از اجزای ساختار دین است، شیطان نماد نافرمانی ست منشا تمام دسیسه ها، توطئه ها و فتنه ها، بویژه فتنه 88 که کماکان ادامه دارد. حکومت اسلامی برهبری فقیه عالم و عادل یک ضرورت دینی ست. شیطان بزرگ منشا ظلم و کفر است و فساد و تباهی. وجود قدرتی ظالم و ستمگر ضروریست برای آنکه مقاتله حسین در صحرای کربلا معنی خود را حفظ نماید. بدون آمریکا، ولایت فقیه به خلافت یزید تبدیل میشود.
مضاف بر این ایدئولوژی را نمیتوان با دین یکی شمرد به آن دلیل که ما با دین پا به عرصه وجود میگذاریم. دین اسلام با تار و پود ما آغشته است، در ما نهادین است، "ما " ای که فرا طبقاتی ست. دین راس و ذیل جامعه را بهم پیوند میزند، حال آنکه ایدئولوژی بازتابنده نگاه و منافع گروهی و یا طبقاتی است. تجربه نشان داده است که ایدئولوژی مثل دین از نسلی به نسل دیگر نیز انتقال نمی یابد و همچون دین اسلام بر سراسر فرهنگ سلطه نمی افکند، و اگرهم سلطه افکن گردند، پس از چند صباحی با جهان بیگانه و به عدم میپیوندند، همچنانکه سرنوشت دو ایدئولوژی بزرگ قرن بیستم، فاشیسم و کمونیسم، نشان میدهند. حال آنکه دین سلطه اش را تا واپسین لحظات زندگی حفظ میکند.
با خاطر جمعی بسیار میتوان گفت اگر حکومت آیت الله ها بر اساس ایدئولوژی بنیان گذارده شده بود تا کنون بدیار عدم پیوسته بود.  جامعه ما یک جامعه اسلامی ست، گشت های ارشادی و نظام تنبه و مجازات را بنا گزارده اند که رفتار و گفتار را به تبعیت از احکام شریعت اسلامی در آورد. نگاه ایدئولوژی را جانشین نگاه اسلامی در جامعه ای که بر اصل و اصول اسلامی، یعنی که فرمانروایی و فرمانبری، تسلیم و اطاعت، بنیان گذارده شده است، تنها زمانی قابل توجیه است که برای بقای نفس و بمنظور گمراه نمودن دین و قدرت بکار گرفته شود. وگرنه نقد هسته ای از منظر ایدئولوژی هرگز نمیتواند فریب و ریکاری نهاده در ذات دین وقدرت را آشکار ساخته و جامعه را از بند دین رهایی بخشد.
فیروز نجومی 
Firoz Nodjomi

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر