۱۳۹۳ خرداد ۳۰, جمعه

بهشت با شلاق ؟



بحث بکار گیری "شلاق " در رهسپار ساختن مردم به "بهشت،" که اخیرا در میان سردمداران کشور بالا گرفت، بحثی ست بدون تردید جالب و شنیدنی، چون بحث بر سر توهمات است، و گریز از واقعیات، پدیده ای نه  چندان تازه در حکومت اسلامی. اما، این بحث بین کسانی در گرفته است که هم از راه بهشت و ملزومات و ضروریات آن باخبرند، هم شلاق در دست دارند. برغم نقش اساسی و تعین کننده ای که بحث بهشت با شلاق در جامعه و شیوه زندگی، بازی میکند، بحثی ست اختصاصی که خارج از حلقه ساختار دین و قدرت نمیتواند صورت بگیرد. چرا که آنجا که توهم به حقیقت تبدیل میشود، جایی برای چون و چرا نمیگذارد، مفهوم "بهشت " حقیقتی است که در آن شک و تردیدی و جود ندارد. چه اگر نشان دهی که حقیقت آن است که بهشت، توهمی بیشت نیست، آنگاه "محارب " شناخته و بدار مجازتی آویخته میشوی که بر توهم بنا گردیده است. .

شاید بتوان آغاز بحث بهشت با شلاق را به دستگیری نقش آفرینان ویدیوی "هپی " که در فضای مجازی، انتشار یافته بود نسبت داد. در حمایت و دفاع از آزادی در اینترنت و مخالفت با فیلترینگ، رئیس جمهور، حسن روحانی، گفتمان حاکم و یا گفتمان ولایتمداران تف لیس را به نقد میکشد و این جمله معروف را بزبان میراند که "نمیتوان مردم را با زور شلاق به بهشت فرستاد." که بعضی "متوهم " اند و بیهوده دلوا پس دین و آخرت مردم اند. که بهتر است مردم را به حال خود و گذارند و در زندگی شان اینقدر دخالت نکنند. که اینان نه میدانند دین چه هست و نه آخرت. که دین را باید به علما و فقها ی حوزه های علمیه، مراجع تقلید و فرهیختگان و صاحبنظران واگذار نمود و حوزه مدیریت جامعه را به دولتی سپرد که دینی است. که از دولتی کردن دین باید اجتناب نمود.

 بدرستی روشن نیست که آیا جو مرتبه (ریاست) است که گریبان رئیس جمهور را گرفته  و او را چنین متحول و "لیبرال " و "دمکرات " ساخته است، چنانکه گویی از حزب جمهوری خواهان آمریکا برخواسته است و یا در 35 سال گذشته دست به "تقیه " زده و تمایلات سکولاری و لیبرالی خود را پنهان داشته است؟ رئیس جمهور منتقدین حوزه ای خود را "بیکار " و "متوهم " و مقاومت آنانرا در برابر "نوسازی" بسی بسیار دیرینه میخواند. وی با هزل و طنز از واکنش تحجر آمیز حوزه ای ها نسبت به بستن خزینه ها، و جانشین ساختن انها با بنای دوش با آبهای تمیز و تصفیه شده در سالهای 40 و تغییر ساعت اشاره میکند که نشان دهد منتقدین حوزه ای او چقدر از غافله تمدن پس افتاده بودند، حوزه ای که خود در آن پرورش یافته بوده است. در اینجا لازم به یا آوری ست که خزینه ها، گند آب هایی بودند که بر طبق مقرارت شریعت در آن مومنین "غسل " میکردند تا آثار لذت را از تن بشویند که بتوانند با بدنی پاک برابر خدای یکتا و یگانه، الله به حقارت و خواری خود اعتراف نموده، سر عبودیت و بندگی بآستانش بسایند. گویا آب لوله کشی و تغییر ساعت بر حسب صرفه جویی در انرژی، سخت اختلال در توهمات شان ایجاد کرده بود و طبق روایت روحانی چنان واکنشی از خود نشان داده بودند گویی که نیمی از دین از دستشان گریخته بود.

نقد رئیس جمهور، خشم امامان جمعه، از جمله امام جمعه تهران و مشهد، آخوندا حمد خاتمی و آخوند علم الهدی را بر می انگیزد. آنان نیز بر فراز منبر،  رئیس جمهور را مورد شماطت قرار میدهند که چه میگویی، وظیفه دولت هموار کردن جاده بهشت است نه جهنم. به زور شلاق هم که شده است باید راه بهشت را پیمود. احمد خاتمی خطاب به رئیس جمهور میگوید:

این که مردم را آزاد بگذاریم هر کاری خواستند بکنند در عرصه اخلاقی، اقتصاد و فرهنگ آزاد باشند امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشیم، به صراحت می‌گویم این معنی مورد تایید هیچکس نیست و معنای نادرستی است

امامان جمعه بخوبی آگاه اند که راه بهشت ادامه دارد هم شلاق است و هم شمشیر. اما، بحث آن بگونه ای صورت میگیرد، چنانکه گویی یک بحث حوزه ای ست، چنانکه گویی در 35 سال گذشته شلاق توهم بر گرده ملت فرو نیامده است و مردم بجای آنکه به بهشت برسند وارد دوزخ نگردیده اند. از همان لحظات آغازین به قدرت رسیدن دین که در وجود آیت الله خمینی که سراسر زندگی خود را در  در توهم گذارانده بود، تبلور می یافت، راه بهشت نیز آغاز گردید، راهی که وابسته شد به "حجاب " زنان و از آن مهمتر توقف مصرف هرگونه نوشیدنی که از آن بوی الکل به مشام میرسید، به جدایی جنسیت ها، به نثبیت کنترل تام برآنچه دیدینی و شنیدنی ست، ازجمله استفاده از رسانه های ماهواره ای، و یا اینترنتی و تحمیل صدها ممنوعیت و محدودیت و محرومیت های  دیگر بر جامعه، بویژه بر زنان بزور شلاق و شمشیر.

از آن لحظه که ملت توهم زده برهبری ولی فقیه، در راه بهشت گام نهادند، شلاق توهم نیز بر گرده شان فرود آمد ه است  و هنوز هم مبادا از راه بهشت به انحراف روند. چگونه میتوان انتظار داشت، زنی با موهای افشان، با چهره ای پالایش یافته و درخشان، با برجستگی های اندام نمایان، در راه بهشت گام نهد؟ شهوت، این نیروی شیطانی را در مردان بر انگیزد و همگان را از راه بهشت منحرف، مینماید. مسلم است که اگر شلاق نبود، اگر ترس از تنبیه و مجازات، هراس از گشت های ارشادی و انتظامی نبود و نباشد، زنان با بد حجابی و عریان ساختن خود، جامعه را آلوده و مردم را  به گناه میکشانند. بدون شلاق، این آفت اجتماعی، بد حجابی، سبب انحطاط اخلاقی و بهشت گریزی میشود. بی جحت نیست که در حکومت اسلامی حجاب همه چیز است مهمتر از آنچیزی شد که میپوشاند، چیزی بیش از آنچه که هست: نماد عفاف و عفت و پاکدامنی، آنچه برای زن ضروری و مرد را نیازی بدان نیست. حتی بسی بسیار مهمتر از این، چه اگر زن حجاب از سر بر گیرد هرچه اسلامی ست از هم فرو خواهد پاشید.  با ابزار حجاب و تکیه بر شلاق است که نظام ولایت توانسته است نیمی از جمعیت را به اسارت بکشاند و رهنمون راه بهشت سازد، راهی که نیست مگر زاییده توهم.

اما راه بهشت به  "جهاد " و "شهادت،" به نبرد با کفر و باطل، نابود ساختن تمامی مخالفین، با هر رنگ و رویی و یا بوی و طعمی و نیز کسب اسلحه نهایی سخت نیازمند بوده است. مگر در راه بهشت نبود که بر روی "کافر " و "منافق،" چپ و راست،  لیبرال و دمکرات، کرد و بلوچ و عرب و سنی و درویش گنابادی،  شمشیر بر کشیدند و هزاران جوان پرشور و انقلابی را در نقاط مختلف، در بیرون و در درون  زندانها بخاک و خون کشیدند؟ مگر راه اندازی  قتل های زنجیریه ای، قصابی کردن رهبران سیاسی در داخل و در خارج  و هزاران توطئه و فتنه از جمله آخیرترین آنها "فتنه " معروف سال 88 در راه بهشت بوقوع نپیوسته اند؟

مسلم است، چنین راهی هرگز به مقصد نرسد اگر شلاق و شمشیر نباشد. چه اگر بهشت یک مفهوم انتزاعی و ماورایی ست و زاییده توهم است، شلاق یک شی واقعی است و دارای وجود عینی، شلاق نماد خشونت و بیرحمی ست، ابزار درد است و شکنجه، بدون شلاق؛ بدون تنبیه و مجازات، بدون نمایش خشونت و بیرحمی چگونه میتوانی همگان را، کل مردم یک جامعه را رهسپار راهی نمود که تمام پستی و بلندی های آن از پیش روشن گردیده است. چنین جیزی امکان پذیر نیست، مگر افراد آن جامعه را با شلاق و شمشیر به گله ای از گاو و گوسفند تبدیل نمود. همچنانکه شلاق برای به چرا بردن حیوانات لازم است، در حکومت اسلامی نیز سخت بدان نیازمند است تا انسان را به حیوان تبدیل نموده و به بهشت رهنمون نمایند.

 اما، بدون رو در بایستی باید گفت از سخنان رئیس جمهور بویی بر نمیخیزد مگر بوی فریبکاری. چرا که بحث بهشت با شلاق را یک بحث انتزاعی می بیند، نه یک واقعیت تاریخی با نتایج هولناک. چرا که او خود یکی از معماران هموار ساختن راه بهشت بوده است. گویا تنها در مسند ریاست جمهوری است که میتوان نقش مخالف و منتقد دین را بازی کرد و با جدا ساختن دولت از ولایت  بطور مصنوعی، بقای نظام را تداوم بخشید. رئیس جمهور به قدرت محدود خود آگاه است. درست است که همردیفان خود را "متوهم " می نامد ولی او خود بیش از هرکس دیگر ی دجار توهم بوده و هست. وی حتی حقایق تاریخی را بنفع توهم تحریف میکند و در همان سخنرانی مدعی میشود که رسول الله هرگز شلاق بر گرده کسی فرو نیاورده است که آئین اسلام را بپذیرند. روحانی از پیامبر اسلام، فردی که حرفه پیامبری را با راهزنی در بدر و گردن زدن اسیران آغاز کرده است، چنان سخن میگوید گویی که محمد، کسی که جهاد و شهادت و قواعد و مقررات قصاص و سنگسار و بیرحمی و انتقام ستانی را با خود به آرمغان آورده است، عیسی مسیح بوده  است که گردن به شمشیر داده تا نوع بشر را به رستگاری برساند، که او نه فرمانروا و شمشیر کش بلکه "نزیز" و "بشیر" بوده است. آیا میتوان به کسی که بیش از 35 سال شلاق بدست صاف کن راه بهشت بوده است، امروز برحسب شرایط حرف خود را تغییر میدهد، اعتماد نمود؟


فیروز نجومی

Firoz Nodjomi

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر