۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۷, شنبه

زوگیری در فضای مجازی



حکومت اسلامی تنها شهروندان دانا و بینا، آنها که بوی نفی و نقد قدرت از دهان شان به مشام میرسد، و یا آنچه بطور کلی "دگر اندیشان" نامیده میشوند در جهان واقعی "زورگیر" نمیکند. در فضای  مجازی نیز، قمه کشان مزدور نظام ولایت، عربده مستانه میکشند و  در پی نفس کش میگردند، بویژه در پی دین ستیزان بهر سوراخ سمبه ای سرک میکشند تا دین ستیزی را بچنگ آورند و بدندان بکشند، بخصوص اگر همچون این نگارنده بی نام و نشان باشد.  زورگیر کنند او را در فضای مجاز بی آنکه احدی با خبر شود.  چرا که حکومت اسلامی با هرچه که سر آشتی داشته باشد با "دین ستیزی" سر سازگاری ندارد. چرا که امروز حقیقت از دین ستیزی بر میخیزد و بس. یعنی که تا  زمانیکه مظهر دین اسلام در کشور ما، آیت الله ها و حجت الاسلام ها تاج قدرت بر سر نهاده و شمشیر شریع بدست گرفته اند تا دین را در موزه مردگان، حوزه های علمیه، زنده نگاهدارند و نگهبانی کنند، نه حقیقت آشکار شود  و  نه ملت هرگز به رهای و آزادی رسند.
درست است که هم اکنون مظهر اسلام راستین، ولی فقه، عاشقانه علم و پیشرفت های مادی را سخت درآغوش کشیده است و خود را پدر مشروع تجدد خواهی میداند.  از سر عشق به علم است، بویژه علم هسته ای ست که رژیم ولایت مردم ایران را بخاک سیاه نشانده و خوار و حقیر ساخته است.  این دین حوزه ای بوده است که در طول تاریخی از آن  بویی به جز بوی گند، بوی گند پس روی و مطلق گرایی، خرافات و بت پرستی، بویی دیگری به مشام نرسیده است. یعنی که این آئین اسلام بوده است و هنوز هم،  منشا تمام سیه روزی ها، تیره بختی ها، فقر  و عقب ماندگی جامعه ما بوده است. که استبداد دیرینه و تاریخی از اصل و اصول و ارزش های اسلامی  بر خاسته است.
امروز نه سرمایه دار و بورژوازی بر ما حکومت میکند نه دیکتاتوری پادشاهی،  حاکم بر ما دینی است که مظهر آن ولی فقیه و قشری ست به نام "روحانیت. حقیقت این است که  با  براندازی دینی که تاج قدرت را بر سر نهاده است میتوان حکومت اسلامی را از مسند قدرت به زیر فرو کشید. دین ستیزی در این معنای کلی حقیقتی است که تنها در فضای مجازی، در فضای اینترنتی  میتواند بروید و رشد نموده و به پدیده ای فراگیر، پدیده ای رهایی بخش تبدیل گردد. که انقلابی که در راه است بر دوش دین ستیزی به منزی رسد. که این دین است که گور خود را کنده و  زمینه مساعد را برای ظهور دین ستیزی بوجود آورده است. چرا که دین در زمانی به حکومت رسیده است  که در کنار جهان واقعی، جهانی که ما در آن تحت مقرارت و نظام و انصباط شریعت اسلای باسارت کشانده شده ایم، جهانی بوجود آمده است مجازی. جهانی که میتوانی در  آن حقیقت را انتشار دهی، چیزی که بقای دین و قدرت را تهدید میکند. هرچند حکومت اسلامی لشگری بسی بزرگ برای نظارت بر این جهان بوجود آورده است که انتشار حقیقت را سرکوب نماید بهمین دلیل است که  در داخل کشور بر فضای مجازی سلطه انداخته و از گسترش آن جلوگیری کرده است. نظام ولایت کشته مرده علم هسته ای و پیشرفت است اما دشمنی آشتی ناپذیر علمی است که دنیای مجازی را آفریده است، دینایی که حقیقت در آن پنهان نمی ماند. 
حکومت اسلامی همچنانکه در جهان واقعی حقیقت را بر نمیتابد در فضای مجازی نیز حتی سخت تر در پی سرکوب انتشار حقیقت اند؛ سرکوب دین ستیزی اند ستیزی که از اندیشه انتقادی ونقد و نفی دین برمیخیزد. حکومت دین، میکوشد که سلطه خود را بر فضای مجازی نیز بگستراند،  فضایی که میتوان حقیقت را از زیر ابرهای تیره بیرون کشید. به منظور سر کوب حقیقت در دنیای واقعی، ماموران  امنیتی ولایت مجبور اند که به کانون خانواده ای  شبیخون بزنند، زن و  بچه،  پیر و جوان را وحشت زده و هراسناک و پریشان و گریان سازند و دگر اندیش را از آغوش خانواده جدا سازند.  یا آنکه  دگراندیشان را در پس تاریکی یا حتی در  روز روشن زورگیر نموده و پس از مدتی جسد بی جانشان را در کنار جوی آب رها کنند.
اما در فضای مجازی، مزدوران امنیتی ولایت نیز مجازی اند، چنانکه گویی موجودیت خارجی ندارند، اما همچون مزدوران امنیتی در جهان واقعی، در پی یک چیز هستند، بستن دهانها، جلوگیری از  انتشار حقیقت و خفه نمودن  دین ستیز در نطفه خفه. همانگونه که در جهان واقعی در طول تاریخ اسلام بضرب شمشیر، از رویش دین ستیزی و پرورش ادبیات و گفمان و اندیشه انتقادی، جلوگیری کرده است. درست به همین  دلیل است که دگر اندیشان را در داخل ایران زورگیر میکنند و به اسارتگاه میکشانند. در فضای مجازی نیز هکرها و یا چماق بدستان ولایت در فضای مجازی با ابزار هک از جمله با ویروس به دگراندیشان حمله میکنند و آنها را همانگونه که  بر سر صندلی و پشت میز کارشان نشسته اند زورگیر میکنند و ابزاری که آنان را به فضای مجازی،  وصل میکند، ابزار الکترونیکی مصادره میکنند، ابزاری  که  زندگی دگر اندیش و دین ستیز را در جهان مجازی امکان پذیر میسازد. با مصادره مجازی این ابزار الکترونیکی است که هکر های ولایتی به پاک سازی دگر اندیش و دین ستیز از جهان مجازی، دست میزنند، ابزاری که بایگانی  تمامی اطلاعات است از شخصی و غیر شخصی، از شیوه ها تفحس و جستجو گرفته تا عادات روزانه تا اندیشه های انتقادی و دین ستیزی.
در  دنیای واقعی نیز در حکومت اسلامی وقتی به خانه دگر اندیش و یا مخالقی یورش میبرند که  دگراندیش و مخالف را زورگیر کنند، اولین چیزی را که مصادره میکنند ابزار الکترو نیکی است. با مصادره این  ابزار دگراندیشان است که  فکر میکنند میتوانند از انتشار حقیقت و ظهور اینبار جنبشی رنگ وا رنگ جلوگیری نمایند. این بدان معنا نیست که رژیم دین، شخص دین ستیز را در دینای مجازی  زورگیر نمیکند و جان او را زیر شکنجه نمی ستانند و یا لت و پار نمیکنند،  مثل ستار بهشتی ها و یا فروهر ها و بختیار و فرخزاد ها. ساکنان دنیای مجازی باید خشنود باشند که میتوانند زندگی خود را در دنیای مجازی از سر بگیرند.
این نگارنده باید اعتراف کند که اخیرا بدست چماق بدستان ولایت در فضای مجازی، زورگیر شده و ابزار زندگی اش در فضای مجازی مصادره نمودند که خود حاکی از آن است که صدای این دین ستیز از اعماق جهان مجازی بگوشش رسیده است. مسلم است که بسیاری مورد حمله هکر های رژیم قرار گرفته اند و با ضرر و زیانی که میرسانند آگاهی دارند، با این وجود ممکن است که زورگیر، نشده باشند. چون در این  زورگیر، هکرها حتی از دنیای مجازی خارج شدند تا مطمئن شوند تمام محتوی ابزاری الکترونیکی مصادره و خود ابزار را نیز نابود ساخته اند.
گرچه  آخر و عاقبت دگراندیشی که در جهان واقعی بوسیله مزدوران فضایی زورگیر  و به اسارتگاه کشانده شده، تحت اذیت و آزار و شکنجه بازجویی و مورد تحقیر و توهین قرار میگیرد، هر گز قابل مقایسه نیست. اما ضایعات و زخمهایی که به دگراندیش وارد میکنند بزودی التیام پذیر نیست. 
اول  آنکه وقتی بطور مجازی زورگیر میشوی، هیچ کس از آن خبر دار نمیشود. بعضا از جمله این نگارنده وقتی خبر دار میشوند که کار از کارگذشته و زورگیر شده اند، بدون آنکه بتوانند مدرک و سندی ارائه دهند که این زورگیری انگیزه نابود سازی اندیشه انتقادی و یا اندیشه دین ستیزی را داشته است، نه لزوما انگیزه های دستبرد به حساب های بانکی و  کارتهای اعتباری . ظاهرا در نظر این دوست نظر بلند در جهانی زیر سلطه اطلاعات، تنها اطلاعاتی دارای ارزش اند که پول محور اند. این دوست عزیز در شمار  روشنفکرانی است ضد روشنفکر و بلند اندیشی، درست مثل همان استاد دانشگاهی که هنوز برای عشق و علاقه اش به حقوق بشر و بر تابیدن دگر اندیش و دگر مذهب از امام علی، شمشیر زنی که در دو نیم ساختن  آنانکه که تن به تسلیم و اطاعت نمیداند شهرت خاصی در تاریخ دارد،  به عربی نقل قول میکند، استاد دانشگاهی  بیگانه با اندیشه انتقادی و یا اندیشه رهایی و آزادی، اندیشه دین ستیزی ست.
مثل همان دگر اندیشی که در جهان واقعی بدست ماموران امنیتی زورگیر شده و باسارت کشیده میشود،   قربانی زورگیری در فضای مجازی، احساس میکند به او نیز تجاوز شده است چنانکه گویی بدست رهزنان لخت و عریان، سپس در بیابانی برهوت، رها گشته است. سر در گم  و گیج و حیران میشود. نه خانه ای، نه خانمانی. همچنانکه  تنفس در  قفس، در اسارتگاه در دنیای واقعی  رنجبار و زهر آگین میشود. شبیه این احسااس نیز به کسی که در فضای مجازی زورگیر شده است، دست میدهد. دچار نفس تنگی میگردد چون دگر اندیش دین ستیز تنها در  فضای مجازی نفس میکشد و زندگی میکند. چون تنها در فضای مجازی ست که میتوان حقیقت را بزبان آورد. وقتی زورگیر میشود و  ابزاری که او را به فضای مجازی متصل میکند، مصادره میکنند، احساس میکند که اسیر شده است، دهان بسته و چشم و دست بسته گردیده است. چرا که تمام راه های دسترسی به فضای مجازی بسته شده است. حتی اگر برای کوتاه مدتی باشد. بدون شک برای چند صباحی احساس بی خانمانی و بی کسی میکند. از چنین  احساسی هم  دچار شرمندگی میشود، در برابر  آنچه بردگراندیشان و بشر دوستانی رود که به  دست بازجویان مومن و نماز خوان زورگیر میشوند. که در چه فضای تحقیر انگیز و مسمومی باید نفس بکشند.
با این وجود، برای چند صباحی نیز خود را میجوی و سر زنش میکنی. که باید این و نباید آن را انجام میدادی. چقدر ناشی، تا  چه حد ناپخته باید بود که بدام  هکر های فضای مجازی در افتی. براستی چه شرم آور است نادانی. از طرف دیگر ، اما، هکر ها با چهره های مشروع و در لباس کسانی ظاهر میشوند که حرفه شان جنگیدن با متجاوین و مهاجمین فضای مجازی اند، اگر چه در نظر بعدی با کمی دقت میشد پی برد که علائم و     نشانه های ی یک سامانه  مشروع اینترنتی با ناشی گری طراحی شده است، چنانکه گویی میتواند توجیه نادانی و سادگی شود.
طبیعی ست که نتوانی آبی که رفته است به جوی باز گردانی و همه چیز را بحالت اصلی بازگشت دهی. اما ذهی خیال باطل، رژیم دین با این گونه زورگیری نشان داد که صدای حقیقت، آوای این دین ستیز را هر جقدر گمنام و بی نام نشان باشد میشنود و به خاموشی آن به هر وسیله ای متوسل میشود. ذهی خیال باطل. رژیم دین باید بداند که این نگاارنده خاموش نشود مگر طناب شریعت را بر گردنش افکنند.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر