۱۳۹۲ مهر ۱۹, جمعه

ستیز با شیطان بزرگ
ستیز است با آزادی



35 سال ستیز و خصومت با غرب، بویژه آمریکا، بآن نقطه ای رسیده است که بازگشت از آن، شواهد نشان میدهد، اگر غیر ممکن نباشد، بسی  بسیار سخت و دشوار است و هرچه بیشتر غامض و پیچیده تر. حال که به زانو نشسته، رخ زرد و رنجور گردیده و بنیان ش تا بیخ و بن به لرزش درآمده است، حکومت ولایت، رفتار و گفتار مذبوحانه ای را آغاز کرده است که از آن نقطه باز گردد، بازگشتی که، بعنوان نمونه، در گفتمان «نرمش قهرمانانه،» «صلح» امام حسن و زمزمه "حدیث " حذف شعار «مرگ بر آمریکا» بازتاب مییابد،  و نیز تایید و تصدیق هالوکاست، تاریک ترین و شرم انگیز ترین جنایت ها در تاریخ بشری، پس از سالها انکار، و هم چنین مکالمه تلفنی حسن روحانی با اوباما، رئیس جمهور آمریکا.

اما، واقعیت این است که تا زمانیکه  در نظام ولایت گفتمان مصالحه و مذاکره کفر و گناه از سر وا داده گی بشمار میرود، هر گفتمان دیگری از جمله گفتمان «اعتدال،» ویا  گفتمان "بازگشت..." در برابر گفتمان ولایت چیزی نیست مگر کشک. گفتمان ولایت، مظهر دین، بیانگر اراده معطوف به قدرت است، نه معطوف به حفظ منافع ملت. ولی فقیه بیش از هر چیز به بقای حکومت آیت الله ها و حجت الاسلام ها، فقهای بزرگ و مراجع تقلید می اندیشد چرا که در زیر نظارت مستقیم آنها  ست که نظم و انضباط حوزه ای- نظمی شبیه نظم پادگانی، میتواند بر جامعه حاکم گردد. از این آبشخور است که ستیز با آمریکا آبیاری میشود. چه اگر ولایت منافع ملت را در نظر داشت بجای آنکه با همسایه روسی با سابقه ای  درخشان در امداد رسانی به ارتجاعیون و توطئه تجزیه کشور، و نیز در خدا ستیزی ونماد مادی پرستی، دشمن دیرینه فقاهت، نرد عشق ببازد. و در 
کشور و بارگاه سرمایه داران کمونیست چین تن به دریوزگی دهد، باید ، با آمریکا عهد مودت می بست. تا کنون تمام خسارات سنگینی که به این کشور و مردم وارد شده است، تنها از سیاست آمریکا ستیزی بر میخیزد. چرا که نظام استبداد مضاعف ارزش هایی را مورد ستایش و تبلیغ و ترویج قرار میدهد که در تضاد و دشمنی است با ارزشهایی برخاسته از اراده آزاد انسان. بی دلیل نیست که حکومت ولایت با طیب خاطر به استعمار  حکومتهای چین و شوری تن میدهد، چون نظام های استبداد یکدیگر را بسیار خوب میفهمند. چرا که دارای اهدافی مشترک اند. حکومت محدودیت ها و ممنوعیت ها در تمام عرضه های زندگی نمیتواند با حکومتی که بر اساس حفظ اراده آزاد انسان که بشود و بنمایاند آنچه که هست و میتواند بشود، سازگاری ندارند و آب شان در یک جوی روان نمیشود.. تنش هسته ای را باید بازتابی از یک تنش عمیق و اساسی تر یافت: تنش دو فرهنگ که متقابلا یکدیگر را دفع مینمایند. در چنین صورتی آیا محلی هست برای خوش بینی؟

افزون بر این، نظام ولایت و یا نظام محدودیت ها و ممنوعیتها، نظامی استوار بر شریعت اسلامی، چندان هم به بهبود شرایط مادی مردم، رفاه و آسایش عمومی، اعتنایی ندارد. به تجربه نیز آموخته است که بهبود شرایط مادی لزوما به سکوت و آرامش و تحکیم نظام تسلیم و اطاعت- به اراده مطلق ولایت نمی انجامد، حتی ممکن است که  سبب ارتقا انتظارات و ضعف هنجارهای دینی و اخلاقی، را نیز فراهم آورد و بینایان نظام را به لرزه در بیاورد.. نظام ولایت، نگران فقر و عقب ماندگی نیست. زندگی امام علی است که الگوی ایده ال زندگی ست: لنگه کفشی را زیر سر گذاشتن و بر پوستین خفتن و با تکه نان خشکی زندگی کردن. حضرت ولایت و هم قطار ان ش را هیچ ابایی از بازگشت بدوران شبانی و عشیرتی نیست. البته که بر اساس این باور که دین و ایمان فائق خواهد آمد بر غریزه ها و خواهش های روحی و یا جسمانی. مردم با نیروی ایمان بر درد بیکاری و گرانی، محنت و تنگدستی پیروز میشوند. و باید بشوند. این اراده ولایت است. آیا میتوان در این نظام عاقلانه اندیشید و اندیشه را به آزادی بیان نمود که حقیقت را گوید: «نه به غنی سازی هسته، آری به برقراری رابط با آمریکا؟» دهان را اگر نبندی. دهانت را ببندند با مشت و لگد، با آزار و شکنجه در زندانها اوین. از این بابت خاطر جمعی داده اند به مردم، امنیتی که مردم ترجیح میدهند بر بی خانمانی و ویرانی و آواره شدن مردم سوریه و یا کشتار عراق و وضع در هم پاشیده مصر. بعضا شکر گزار هم هستند. اگر هیچی ندارند، اگر جز اطاعت چاره دیگری ندارند، امنیت و آسایش که دارند.

بعبارت دیگر نظام فقاهت به رهبری ولایت، نگران بحران اقتصادی که هر روز روی به وخامت میگذارد، نیست. البته که خشنود خواهد گردید اگر تحریمات اقتصادی را الغاء نمایند تا بتواند ثروت ملت را بباد بدهد. راه و روش "اسلام ناب محمدی : "جهاد " و "شهادت "است، کشتار و و خونریزی. جنگ و سلحشوری ست. تمامی فرمانده هان ردیف فوقانی نیروهای نظامی، بویژه سپاه پاسداران، همه تشنه شربت شهادت در راه رضایت الله هستند. آنها بارها اعلام کرده اند که شهادت را برترین سعادت برای بشر بشمار میآورند و پیوسته آماده اند تا با آغوش باز آنرا بپذیرند.

مهم نیست که در پس این ظاهر، شیفته قدرت و ثروت باشند. آنچه مهم است آن است که  ساختار نیروهای انتظامی و امنیتی بر اساس گفتمان جهاد و شهادت، سازمان یافته اند.  بی تردید رهنمود ولایت مبنی بر "نرمش قهرمانانه " فرمان ترک آرمان جهاد و شهادت نیست. نظام ولایت در حالیکه برای جهاد و شهادت، آماده میشود، میخواهد که جامعه جهانی، از آنجا که نظام ولایت سابقه درخشانی در صداقت و درستکاری دارد باور کند که غنی سازی هسته ای هیچ هدفی ندارد مگر بهره ور ی صلح آمیز. چه ننگی، اگر به آرمان های جهاد و شهادت پشت نمود و با شیطان بزرگ و جوجه شیطان ها عهد و قرار داد بست. آیا این چیزی بجز رسوایی هم هست؟ آیا نظر سنجی میتواند این رسوایی را پنهان نماید؟ آیا مردم نخواهند پرسید که چرا حالا پس از تحمل سالها خسارات جبران ناپذیر؟ ا البته که ولایت را باکی نیست. او بیش از نیمی از کشور را بدست سپاه پاسداران سپرده است که از تاجی که حضرت ولایت در زیر عمامه اش پنهان کرده است دفاع نمایند. حضرت ولایت نیروی پاسداران را بوجود نیاورده است که از منافع مردم دفاع کند. پس از کسب این ثروت باد آورده، قدرت نا محدود سپاه پاسداران، نمیتوانند چیزی بیش از سگ های زنجیری ولایت بشمار آیند.

 این بدان معنا ست که حضرت ولایت نمیتواند چندان نگران وخامت اوضاع اقتصادی باشد. نیروهای امنیتی تمام منافذ را مسدود ساخته است. تنفس را دشوار نموده است. از تکرار تجربه سوریه هم کوجکترین ابایی ندارند. همان ویرانی ها که سپاه پاسداران در سوریه ببار آورده اند، چندین برابر آنرا میتوانند در ایران بوجود آورند. در منظر ولایت، در ته دلش، چه بهتر که وضع اقتصادی حتی وخیم تر هم  بشود. هرچه وخیم تر و درد انگیز تر وضع مادی، چاره ای نیست مگر اطاعت و فرمانبرداری. چه، بهتر شدن وضع مادی ضرورتا دسترسی به منشا اطلاعات و ارتباطات رسانه ای  را نیز همراه با خود به ارمغان میاورد، ارمغانی که دشمن شماره یک ولایت بشمار میرود، ارمغانی خطرناک، چون روی به  رهایی از قید و بندها و شکستن تابوها  و مقدسات بازدارنده، دارد، و نیز روی به بارور شدن و شکوفایی استعدادها، تواناییها و خلاقیت ها،روی به آزادی دارد. همه اینها، در منظر فقاهت، ناپسند و پلید هستند و به «اباحی " گری میانجامد، به الحاد و ارتداد، به شکستن تمامی هنجارهای مقدس و اخلاقی. آنچه در راه ولایت نیست، ضد ولایت است.

برغم شرایط سخت اقتصادی و فقر روز افزون، نظام ولایت نگران پدیده " بد حجابی  " ست، نگران زلف افشان خانم ها و آشکار شدن  برجستگی های اندام آنها ست. دل وا پس جدایی جنسیت ها در جامعه و در دانشگاهها در وسایل نقلیه و امکان عمومی، چه در کوه و چه در دریا و چه در زمین. اختلاط جنسیت ها و تبعات منفی و فساد زای آن همه مظاهر تمدن غربی ست.  حضرت ولایت نگران جوانانی ست که در دامن نظام معنوی اسلام پرورش یافته اند، اما، سراسر آماده اند  که روزنه ای بیابد  و بر علیه آن سر بشور ش و نافرمانی بردارند. حضرت ولایت دلشوره موزیک طرب انگیز و شادی آور را دارد.، دلشوره بیداری مردم را از طریق اینترنت و رسانه های ماهواره ای. نظام ولایت از فیس بوک هراسناک است. از گوگول وحشت دارد. وای اگر مردم بیدار شوند. بی جهت نیست که نظام فقاهتی که مظهر آن حوزه های علمیه است، بیش از 300 سال نظام آموزشی کشور را در اختیار داشت و تا اواخر سالهای 40 ، نود درصد مردم بیسواد بودند. آنها مکتب خانه میساختند و قرائت قرآن به کودکان میآموختند. چون با انسان بیگانه و با آزادی غریبه بودند، انسان را همچون حیوان پرورش میدادند، مطیع و فرمانبر تا در بندگی و عبودیت اعتلا یابد. فقاهت زمانی نظام استعماری را در جامعه بنیان نهاد که استعماری غربی هنوز پا به عرصه وجود نگذارده بود.  این استعمار درونی بود که زمینه را برای استعمار خارجی، آماده ساخته بود.

 بعبارت دیگر، خطر از درون بر میخیزید و نه از بیرون. خطر را بیرونی کردن در شکل و شمایل غرب و آمریکا، دشمن تراشی ست در جهت فریب و ریاکاری. جنگ با شیطان بزرگ ، ابزار اصلی اسلامیزه کردن جامعه ایرانی، جامعه ی محدودیت ها، ممنوعیت ها، در دست آیت الله و حجت الاسلام ها ست.  باید اطمینان داشت که  آنها بخوبی میدانند که گاو شیر ده  ستیز با آمریکا هنوز میتواند شیر بدهد. البته که بخشی از فقاهت برهبری رفسنجانی و خاتمی و روحانی بر آنند که هنوز فرصت بازگشت از نقطه غیر قابل بازگشت، امکان پذیر است. که میتوان با جهان از در آشتی درآمد بدون آنکه غرور و عزت اسلامی را بخطر بیاندازیم. که روند گذشته تقابل، تنش و تشنج در ظاهر و زد و بست و مذاکره و تعامل در پشت درهای بسته هتلهای مجلل و در دالان های پر پیچ و خم دیپلماسی، کارآیی خود را از دست داده است.

اگر به  حکومت دین از منظر منطق دیالکتیک بنگریم، می بینیم که این نظام آبستن انسان است، انسانی که در ذاتش آزادی نهفته است، آبستن چیزی که  نظام بندگی و عبودیت را از درون نفی میکند. این است مانع اصلی برقراری روابط مسالمت آمیز با غرب، بویژه آمریکا. هراسناک  که رابطه دوستانه با آمریکاف زایش انسان را تسریع نماید. حضرت ولایت حق دارد که بترسد، چرا که تجربه تاریخ نشان میدهد که در نبرد بین انسان و خدا، سر انجام انسان برنده بوده است. آنگاه زنان حجاب اسارت و بندگی از سر برگیرند. اختلاط جنسیت ها و آزادی در آمیزش جنسی- تهدید کننده ترین خطرها، به هرج و مر ج میکشد. نه هنجاری میماند و نه اخلاقی. ارزشی نمی ماند مگر مادی پرستی و افزون طلبی، فسق و فساد هم جا را فرا میگیرد، چنانکه گویی، چون زنان حجاب بر سر دارند، جامعه اسلامی سراسر پاک و بری از جرم و جنایت، زورگیری و غارت های بزرگ، فساد و فحشا است. نظام ولایت میتواند تا ابد با شیطان بزرگ بجنگد، اما از گنداب محدودیت ها و آئین شریعت است که شیطان های ریز رشد و نمو میکنند و سر انجام، نظام ولایت را سرنگون میسازند.  

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر