۱۴۰۳ تیر ۸, جمعه

 

 

گفتمان انتخابات،

گفتمان گریز

از واقعیات انکار ناپذیر!


چه نیک، اگر بخاطر بیاوریم که انتخابات ریاست جمهوری که هم اکنون شاهد وقوع آن هستیم، مثل همه انتخابات دیگر، در جامعه آخوندی، میدانی ست که اراده مردم در واقع، نهایتا، در برابر اراده الله، خداوند یکتا و یگانه قرار میگیرد. خداوندی که ولایت فقیه، آخوند خامنه ای، بیش از 35 سال است که خود شخصا، بدون هیچ واسطه ای، بازتابنده قدرت مطلق و بی چون چرای آن بوده و هنوز هم هست. 

انتخابات ریاست جمهوری، چه در تجربه و چه در عمل، مفهومی ست سیاسی که بکسب و یا عدم کسب قدرت و یا پیروزی و یا شکست میانجامد. حال آنکه اگر با دقت بیشتری بنگری، انتخابات، در حکومت اسلامی پدیده ایست دینی. اگر بگفتمان انتخابات در مناظره 6 نامزد ریاست جمهوری  برای لحظه گوش فرا دهی و یا به ویدئوی آن بنگری چیزی جز بوی گند بمشامت نرسد. چرا که در گفتمان آنها جرقه ای از صداقت و شرافت راستی و درستی یافت نمیشود. چرا که هیچیک از نامزدهای ریاست جمهوری، فاقد آن جرات و شهامت لازم اند برای بیان حقیقت. نامزدهای انتخاباتی شدیدا مراقب بودند نا خواسته و یا ناخودآگاه، کلمه ای از حقیقت بزبان نرانند. متن سخنرانی را بیشتر از رو بسبک انشا نگاری میخوانند. چه جملات زیبا و آهنگینی ولی، سراسر، تهی از معنا و مفهوم، مگر آنکه طعنه و تهمت و ناسزایی که بسوی رقیب یا رقبا، همچون تیر از کمان رها میشد. 

نه سخن از وسعت و گسترش درد و رنج در جامعه بود و نه سخن از فقر و گرسنگی، نه از گرانی و بیکاری نه از فساد و اعتیاد و فحشا، نه از دزدی و قتل وجنایت، نه از رانت خواری و رشوه گیری، نه از تخریب محیط زیست، خشکی رودخانه ها و دریاچه ها و تالابها. چون همینان که امروز وارد میدان انتخابات شده اند، همانهائی بوده و هستند بر راس ساختار قدرت و مسئول مبتلا ساختن ملت به نکبت و مصیبت اند، مسئول پسروی و ذلت و خواری ملی هستند. همگان چنان سخن میگویند، گویی که خود هرگز نقشی در پیش آوردن شرایط موجود بازی نکرده اند. 

کم و بیش همزمان با مناظرات انتخاباتی، ولی فقیه، آخوند      خامنه ای، نیز، در حسینه جماران بمناسبت عید غدیر بر فراز منبر قدرت بخطبه خوانی پرداخت، مثل معمول در دو خطبه اول و دوم. خطبه اول، خطبه دینی ست که زمینه را برای نقد و تحلیل سیاست و قدرت، در خطبه دوم، فراهم میآورد. میتوان گفت ارتباط خطبه اول با خطبه دوم بطور نمادین، بیانگر وحدت دین و قدرت است، پدیده هایی جدائی ناپذیر از یکدیگر. در واقع هر آنچه که در جماران بچشم میخورد بیانگر، نه وحدت دین و قدرت با هم بلکه سلطه دین بر قدرت است که در وجود ولی فقیه تجلی مییابد ولی فقیه، نیز، بنظر میرسد از آن آگاه است. بی دلیل نیست بر فراز و در مرکز سکوئی بلند و وسیع و نه آن منبر های سنتی ظاهر میشود، سکویی که 10 یا 15 متر فاصله با مدعوینی قرار گرفته است که بر روی زمین نشسته اند. 

همچنانکه ملاحظه میشود، ما قبل از آنکه بعرصه قدرت و سیاست وارد شویم، نخست بعرصه دین است که ورود پیدا میکنیم. در اطرف حسینه بنرهائی را می بینی مزین به کلمات قرانی پوشیده با تمامی زیر و بمها و ضمه های، تزئینی و آرایشی که بر مرموز بودن و اقتدار کلمات میافزاید. تردید ندارم که ورود به جماران، بعید است با ورود بکاخ نیاوران یکی باشد. بعید تر بنظر میرسد اگر به جماران وارد شوی و خود را مرعوب و حقیر نبینی، در برابر با علائم و سمبل های دینی. 

ولی فقیه، آخوند خامنه ای، نیز، پس از آغاز با نام الله و آنچه پس از آن میاید، خطبه اول خود را به بحث در باره عید غدیر اختصاص میدهد. بطور خلاصه، او اعلام کرد، حکومت الهی، حکومتی که با رسالت آغاز گردید، از همان زمان همراه گردید با امامت که ااگرچه دوازدهمین امام، ناپدید گردید، ادامه می یابد در ولایت تا قیامت. تردیدی نیست که آخوند خامنه ای جایگاه خاصی برای امامت درتاریخ قائل است حتی آنرا مهمتر از مقام رسالت ارزیابی میکند، چرا ؟ وی توضیح میدهد که:

در رسالت، پیامبران، فرامین الهی را برای مردم بیان می‌کنند اما در شأن امامت، پیامبر فرامین الهی را در دل و اندیشه و عمل و کارکرد مردم جاری می‌سازد. 

چه ثمره دل انگیزی؟ همین بس که بوضع موجود بنگری تا بنقش مهم امامت و ولایت در استمرار حاکمیت اسلامی، سراسر خوشی و خوشدلی، سراسر رفاه و آسایش و رضای عمومی پی ببری. چه، بنا بر قول ولایت فقیه، آخوند خامنه ای، الگوی زیست اسلامی در "پرتو" امامت و ولایت از زمان امام خمینی، در کشور ما پیاده سازی شده است. حال شاید بتوانیم درک کنیم که چرا نکبت و مصیبت، اینگونه گریبان ملت را میفشرد. 

آخوند خامنه ای، در ادامه خطبه دینی اش، امامت امام علی و فضائل او را در اوج می بیند، و اعلام میکند که: 

مردمی بودن کامل نظام اسلامی را از مولای خود و آیات قرآنی آموخته‌ایم اما برخی‌ها به غلط می‌گویند جمهوری اسلامی، انتخابات، دموکراسی و مردم‌سالاری را از غربی‌ها یادگرفته اند.

حال امت اسلامی میآموزند که دمکراسی و مردم سالاری ریشه در اسلام و آموزشهای اسلامی دارد نه پدیده ای تولد یافته درغرب. البته که آخوند خامنه ای زمانی از حکومت ولایت بعنوان ادامه امامت سخن میگوید که نامزدهای ریاست جمهوری، سخت در رقابت با یکدیگراند، بشیوه دمکراتیک اسلامی، بگونه ایکه گوئی خطبه عید غدیر بگوششان نرسیده است و یا آنچه که برزبان میرانند، از خلوص نیت شان بر میخیزد و در آزادی مطلق سخن میگویند. آنهم، در جامعه ایکه در نهایت یک تن، گوینده حرف آخر و نهائی ست بنام ولایت فقیه که جایگاه او در عرش است و در راس جامعه. عرصه رقابتهای و مناظره های سیاسی، میان نامزدهای ریاست جمهوری، در واقع بعرصه رقابت در تف لیسی ولایت تبدیل میشود. چه خوشا آنکه بتواند ارائه دهد آیه ای از قرآن و قرائت کند جمله ای از نهج البلاغه در تایید ولایت فقیه بعنوان ادامه امامت. 

ولی فقیه، برگزیدن امامت در عید غدیر را در خطبه دوم بامر انتخابات ریاست جمهوری مرتبط دانست و توضیح داد که چرا باید در انتخاب "اصلح" و در انتخابات شرکت نمود. وی اظهار داشت "مهمترین اثر مشارکت بالا، سرافرازی جمهوری اسلامی ست." سپس، خاطرنشان نمود، هرگاه انتخابات با مشارکت پائین برگزار شده است سبب شادی دشمنان گشته است. پس توصیه میکند و از مردم میخواهد که در انتخابات شرکت کنند و از پیوستن به نه گویان و شاد کردن دشمن امتناع نمایند.

جالب آنجاست که تحلیلگران و اندیشمندانی که به سخنان ولایت فقیه میپردازند، نه تنها آنرا خطبه نمیخوانند بلکه، بطور کلی  در باره گفتمان آخوند خامنه ای بگونه ای سخن میگویند گویی اصلا خطبه اولی ویا خطبه ای دینی، خطبه ای که بر بنیان آن خطبه دوم و یا خطبه قدرت و سیاست بنیان گذاری میشود وجود ندارد. چرا که از درگیری با دین امتناع میورزند. چون عام را چندان خوش نیاید که از چنگ جزمگرایی و خرافه اندیشی رهایی یابند.

در پایان، این بدان معناست که ما نه تنها در مقابله و مبارزه با قدرت و سیاست قرار گرفته ایم، با ارزشها و باورها و سنتها و روشهای دینی ست که روی در روی قرار داریم. براندازی ساختار قدرت به تنهایی نه امکان پذیر است و نه  دلپذیر. بعید بنظر میرسد هرگز به براندازی ساختار قدرت نائل شویم بدون آنکه در سوی براندازی و یا دگرگون سازی روبنای فرهنگی، از جمله دین، بپا خیزیم. فرهنگی که بخش عظیم ان  از جزم نگری وخرافه اندیشی بخود شکل گرفته است،   

واقعیت، نیز، حاکی از آن است که وقتی از تغییر و تحول در زمینه فرهنگی و روبنائی جامعه سخن میگوییم در واقع از تغییرات و تحولاتی سخن میگوئیم که هم اکنون در حال وقوع است و رشد و گسترش است. کشف حجاب، مبارزه زنان، تلاش برای زیست انسانی رها از فقر و اندوه و کشف انسانیت در آزادی، در واقع نشانی ست بر ادامه انقلاب زن زندگی آزادی ست که حکومت دین را به فروپاشی تهدید میکند. امروز، ما با پدیده گریز از دین روبرو هستیم. این اندیشمندان و سیاست پیشگان محافظه کار هستند که نفی و نقد دین را زیانبار و مانع گرایش مردم به نظم جدید میشمرند. 

اگر، اکنون در این نقطه ی خاص از تاریخ قرار گرفته ایم بآن دلیل است که بیش از یکهزار وچهار صد سال است که از نقد و نفی دین آخوندی پرهیز کرده ایم.  آیا میتوانی ایده ای را بیابی رهایی بخش تر از زن زندگی آزادی؟ 

فیروز نجومی

firoz nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjem@gmail.com

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر