بقای حکومت آخوندی
تا براندازی حجاب اسلامی!
در سالگرد
روز جهانی زن، سزاست بخاطر آوریم که در چهار دهه پیش از این، با جلوس دین بر منبر
قدرت، زنان، بویژه، زنان "امروزی،" نان آور و مستقل و خود آئین، مورد
غضب و خشم و خشونت نظام اسلامی قرار گرفتند. یعنی که قبل از آنکه حکومت اسلامی
برهبری آخوند خمینی، بسرکوب گروها، تشکیلات و سازمان ها و احزاب سیاسی و مخالفان
منطقه ای بپردازد، دیر زمانی بود که ستیز را با زن آغازکرده بود، چنانکه گویی زن
دشمنی بود آشتی ناپذیر، دشمنی که از کنترل او هرگز نباید لحظه ای غافل گردید و
نگردیدند. در واقع، با اجباری ساختن حجاب بود که حکومت اسلامی پا بعرصه وجود نهاد.
یعنی که پس از فروپاشی نظام پادشاهی، قبل از آنکه تعییری در جامعه رخ دهد و تحولی
بوجود بیاید، نیمی از جامعه و یا بخش زنان را متولیان دین، آخوند و فقیه، به تسلیم
وا داشتند. یعنی که زنان سرانجام بحجاب اجباری تن دادند، البته که نه برضایت و
پشت میز مذاکره، زنان تسلیم شدند باندلیل که گرز و چماق بدست جهل بود، بدست جزم و
نادانی، بدست دینی بود که مظهرش آخوند و فقیه بود غرقه در اندیشه معماری یک جامعه
اسلامی، جامعه ای نوین بسی بسیار برتر از جوامع غربی و شرقی.
بدین منظور
روحانیت حاکم، ساختار جامعه اسلامی را با محروم ساختن زنان از آزادیهایی آغاز نمود
که زنان درشرق، بویژه در غرب از آن بر خوردار بودند. اگر زنان موها افشان کنند،
چهره خود بیارایند و برجستگی و برآمدگیهای پیکر خود را بمعرض نمایش بگذارند و
مردان را بمعصیت و گناه بکشانند، چگونه میتوان آنرا یک جامعه اسلامی بنامیم؟ بدین
ترتیب حجاب تبدیل شد به برجسته ترین نماد و هویت یک جامعه اسلامی تحت رهبری فقاهت،
جامعه ای با تقوا و پرهیزکار برکنار از هر گناهی. البته چه بسیارند که هنوز سنگ پاکی
اسلام را از احکامی همچون حجاب، سخت بسینه میکوبند و آنرا بر ساخته دست فقها می
پندارند. که یز خلاف اراده الله بر آفرینش زنان و مردان در کنار یکدیگر همانگونه
که در قران امده است، فقهای حاکم دست بجدایی جنسیتها زده اند.
ادامه این بحث موضوع این گفتار نیستٍ بلکه غرض
تکرار سخنی ست که در گذشته نیز بیان گردیده است که اگر زن حجاب از سر گیرد، نظام
اسلامی فرو خواهد ریخت. یعنی وقتی میتوانیم که بساط حکومت اسلامی را بر چینیم که
زیر بنای فولادین آنرا که چیزی نیست مگر حجاب اسلامی، از ریشه بر کنیم. یعنی که تردید مدار که براندازی نظام اسلامی،
از براندازی حجاب اجباری میگذزد. تا حجاب هست، حکومت اسلامی هم هست.
بیابراین، چندان تفاوتی ندارد که حجاب را میتوان
از متن کلام الله، قران، استخراج کرد یا نه. چون هنوز مبرهن نگشته است که قرآن،
خود، کلام الله است و یا کلام پیامبر؟ که وحی، وهم است یا یک پیام الهی که
الله به فرشته برگزیده خود، جبرئیل سپرده بود که تا به رسول او مخابره نماید؟ این
بدان معناست قبل از انکه در یابیم که حجاب ریشه در کلام الیه دارد و یا بر ساخته
دست فقها، باید بکلی از افسانه ها و اسطوره هایی که اساس و بنیان دین اسلام، مثل
هر دینی دیگری را که تشکیل میدهند، باید باور و ایمان آوریم. حال آنکه جای تردید
بسیار است که الله بزنان و مردان همچون انسان مینگرد، یعنی که همچون موجودی آزاد،
با خرد و مستقل و خود آئین. الله خود را خالق بندگان میخواند نه انسانها،
بنده کسی ست که بجز الله نباید بجیزی و یا کسی دیگری لحظه ای بیاندیشد و در راهی
گام می نهد که الله نشان داده است "راه مستقیم." اگرچه الله زن و مرد را
باهم آفریده است، ولی باید بیاد داشته باشیم که الله زن را برای خدمت و رضای مرد
خلق کرده است و کنترل و اداره زن را بمرد سپرده است. زن چندان حضوری در قران ندارد
یعنی که جهانی را که الله مخاطب خود قرار میدهد، جهان مردان است نه جهان
زنان.
با این وجود،
زنان هرگز تماما بحجاب اجباری تن ندادند. زنان، رفته رفته به آشکار ساختن آنچه
باید پنهان میداشتند مبادرت ورزیدند. رو سری هایی که زنان را دچار نفس تنگی میکردند
بتدریج باریک و باریکتر گشتند و انبوه مو یا گره میخوردند از جلو و رو ببالا و یا
افشان میشدند، ظاهرا بدلیل لغزیدن خود بخودی رو سریها. مانتوهای اسلامی که زنان را
به خم پنیر و یا ترشی تبدیل میکرد، تنگتر و کوتاه و کوتاه تر گردیدند و از آشکار
نمودن برآمدگی ها و برجستگی وجود خود شرم و خجلت بخود راه ندادند. عملا تا کنون زنان
بندهای اسارت بار حجاب را پاره پاره ساخته و همچنان بدان ادامه میدهند.
اینروزها بیش
از همیشه شاهد مبارزه زنان بر علیه نظام ستمگر اسلامی هستیم. رمز رهایی جامعه از
سلطه حکومت دین در جنبشی نهفه است که بدست زنان راه اندازی و رهبری میشود، از
زنانی همچون نسرین ستوده، و نرگس محمدی گرفته تا دختران انقلاب. بهمین دلیل بیش از
42 سال استکه خطبه گویان نظام بر فراز منبر قدرت چه شکوه و شکایت ها که از بدحجابی
سر نداده و نمیدهند و مسئولین را پیوسته به نا دیده گرفتن هنجار شکنی ها متهم کرده
و میکنند. آری، جوش و خروش زنان نگران کننده است.این، برغم نگاهداشتن حجاب اجباری
ست بر سر زنان با ابزار قهر و خشونت و یا گرز و چماق جهل و تعصب و نادانی ویا در
خدمت گرفتن انواع و اقسام نیروهای انتظامی و امنیتی و بسیجی و گشت ها ی گونا گون
ارشادی مثل، گشتهای ثارالله و انصار حزب الله.
یادآوری این نکته نیز ممکن است که چندان ضرر بار
نباشد که در 42 سال پیش از این، حجاب بر زنان
و بر جامعه تحمیل نمیگردید و زنان تن بحجاب نمیدادند اگر انقلابیون و
آزادیخواهان آن زمان، حجاب را نه ستم بر زنان بلکه ستم بر تمامی جامعه و اسارت
زنان را اسارت مردان نیزبحساب میآوردند، بعید بنظر میرسد هرگز با چنین روز سیاه و
پر نکبتی روبرو میگردیدیم. چون بدین منظور نیروهای مخالف، بویژه انقلابیون چپ باید
در اندیشه مبارزه با امپریالیسم جهانی و مماشت با ارتجاع درونی،تخفیف میدادند و
لحظه ای به آزادی میاندیشدند. آیا میتوان تصور کرد که تاریخ چگونه رقم میخورد، اگر
همه نیروهای مخالف متحد و دست اندر دست یکدیگر به دفاع از آزادی، بویژه آزادی زنان
در برگزیدن پوشش بپا می ساختند؟
گرفتاری،
اما، آنجاست که فعالان سیاسی، گروها و سازمانها و احزاب سیاسی هنوز نمیتوانند
باورکنند که باید بهمان عملی دست بزنند که 42 سال پیش از این بدان عمل میکردند:
براندازی حجاب. که امروز، همچون دیروز، همانقدر نیازمند رهایی ست که براندازی نطام
بدان محتاج است . رهایی، خود البته زمانی عینیت پیدا میکند که درون خویشتن را از
باور بقواعد و مقررات شریعت اسلامی، از تعصبات خود آگاه و ناخودآگاه پاکزدایی
نماییم، پاکزدایی درون از قواعد و مقرراتی که خرد و استقلال، خود آئینی و خود
فرمانفرمایی انسان را نفی میکنند.
شاید باید
تمامی مردم روزی مجبور شوند که آتش جهنم را بجان بخرند، تا بتوانند اول بساط حجاب
را بر چینند و سپس نقطه پایان را بر حکومت مقدس اسلامی بنهند.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot
.com
fomjem@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر