۱۳۹۹ شهریور ۱۴, جمعه

رمز رهایی:
محاکمه وحدت
 !دین و قدرت





صرفنظر از اختلافات عقیدتی و سیاسی و خصومت ها و کینه هایی که نسبت به یکدیگر در دل دارند،  مخالفان و دگر اندیشان، بر سر یک موضوع، جنگ و جدلی با هم ندارند، مشترکا خواستار جدایی دین از قدرت و یا مذهب از سیاست اند. کمتر مخالف و دگر اندیشی را میتوان یافت که با این خواست در تواق نباشد. یعنی که همگان بدون اینکه در کنگره ای بزرگ و ملی شرکت کنند و رسما به توافقی برسند، بر سر جدایی دین و قدرت باهم اختلافی ندارند.

پس، چندان دور از حقیقت نیست اگر بگوئیم، مخالفان نظام، با هر گرایش عقیدتی، مشترکا خواهان آنند که آیت الله ها و حجت الاسلام ها از مسند قدرت فرود آیند، به حوره های علمیه باز گشته و تحصیل علوم الهی را از سر گیرند. که آخوندها، تفنگی را که در هنگام خطبه خوانی بر فراز منبر در روزهای جمعه در مشت خود  می فشارند، رها نموده، خطبه قهر و خشونت را پایان بخشیده، خود را از عرصه قدرت و سیاست بیرون کشیده، از مسند ریاست و وزارت و مدیریت فرود آمده، کار به متخصصین و نخبگان و فرهیختگان وا گذارده،  از امر و نهی دست برداشته و از بلندی های زهد و تقدس  به کار تخصصی خود، پند و اندرز و موعظه پرداخته، بجای ی نفرت افکنی و انتقام ستانی، خلایق را بسوی رواداری و احترام متقابل فرا خوانند. البته اکر بخواهند نامی نیکو از خود در تاریخ بجای گذارده و اسلام و حوزه های علمیه را از سقوط در قعر ذلت و بد نامی نجاب دهند.

چگونه و از چه راهی میتوان به این هدف رسید، که روحانیون صحنه قدرت را ترک نموده و به حوزه علمیه بازگردند، موجب اصلی بحث های تمام ناشدنی، پراکندگی و تفرق گروه ها، احزاب و سازمانهای سیاسی بوده و هنوز ادامه دارد. اما به جرات میتوان گفت که مشترکا امیدوارند که این جدایی به گونه ای مسالمت آمیز انجام شده و آیت الله ها و حجت الاسلام ها به رضایت از کار سیاست کناره گیری کنند. که گذار از یکتایی و یگانگی دین و قدرت به جدایی و دوگانگی آنان، بهتر است که گذاری باشد نرم و ملایم، نه چیزی جا بجا و تخریب شود و نه چیزی فرو ریخته از هم بپاشد. که نه دندانی بشکند و نه بینی ای خونین شود. بدون اینکه گسستی در روال زندگی عادی  بوجود آید. که در آرامش و خونسردی، قرارداد اجتماعی و میثاق نوینی تدوین شود به گونه ای که حق و حقوق هیچ دسته ای ضایع نشود.  بمنظور رسیدن باین هدف تاکنون نیز راهکارها و پیشنهاد های بسیاری از جمله رفراندوم و انتخابات آزاد هم ارائه شده است.

در اینکه جدا ساختن دین و قدرت از یکدیگر و شفافیت بخشیدن به مرز بین آن دو، هدفی ارزنده و والا ست، حرفی نیست. متاسفانه، اما، باید گفت که همراه است با کمی ساده اندیشی. زیرا که اگر نیک بنگری، چه در عرصه نظری و چه در قلمروی تجربی، قدرت را نمیتوان از ذات دین اسلام خارج نمود. چه در آئین اسلام، دین و قدرت، از بدو ظهورش، در دوران "رسالت" و حتی در دوران خلافت، هرگز دو عرصه جدا از یکدیگر شناسایی نمی شدند و شناختی از آنان بعنوان دو عرصه جدا از یکدیگر نداشتند. چه وحدت، یکتایی دین و قدرت درکلام الله نهفته است، در احکام، فرائض و فرامین الله.  چرا که کلام الله، خود بازتابنده چیزی نیست مگر قدرت. قدرت مطلق، قدرتی که میل و اراده اش، ماورا هر چون و جرایی ست و یا هر شک و تردیدی چه در رفتار و چه در گفتار.

شاید تاکید بر وحدت و جدایی ناپذیر بودن دین و قدرت، بدان معناست که نتوان از یکی گذر کرد بدون آنکه از دیگری گذرکنی. نمیتوانی براندازی نظام سیاسی را هدف قرار دهی بدون آنکه حتی یک تیر هم بسوی دین رها کنی. مصونیت بخشیدن به دین بهر دلیلی بویژه پرهیز از نقد مقدسات به بهانه اجتناب از "توهین " و "اهانت" به اعتقادات مردمان ساده دل، نتیجه اش پیش چشمانمان هست: استبداد مضاعف دین و قدرت.

بعضا، تصور میکنند که اگر بگوییم که حکومت ولایت، همان حکومت الله است، سخنی بگزاف گفته ایم. واقعیت آنست که اگر آخوند سید علی خامنه ای، خود الله نیست، جلوه الله هست. همچون او یکه و تنها است و بجز او هیچکس دیگری نیست. او دانا و توانا ست بر همه هرآنچه که هست. همه چیز از اراده فنا ناپذیر او ریشه برگیرد. او همچون الله، شبان بزرگی ست که از بیخ بیت رهبری اهل این خاک و بوم را از حیوانیت بسوی انسانیت، یعنی بسوی تسلیم و اطاعت و فرمانبری فرا میخواند. قدرت و توانایی ولی فقیه، همچون قدرت و توانایی الله نه مرز و حد و حدودی می شناسد، نه مسئولیت خسارت و یا خطایی را می پذیرد، نه پاسخ بنده ای را گوید و نه شکوه و شکایتی بگوشش رسد. البته که این مصونیت از مسئولیت، از وجود او در راس به فرشتگان مقرب بارگاه ولایت، کارگزاران وی، و به تمام امورکشوری و لشگری انتقال می یابد. نتیجه اش چیزی نیست مگر رخنه فساد در تمامی امور زندگی، چه خصوصی و چه جمعی، چه در اقتصاد و سیاست و چه در نظم و امنیت، چه در قضا و قانونگزاری.

درچنین صورتی،  آیا میتوان به براندازی جلوه الله، آخوند خامنه ای و نظامی که بر راس ان قرار گرفته اقدام نمایی بدون آنکه زخمی به اقتدار مطلق الله وارد کنی؟ چه، از هر زاویه که بنگری، ولی فقیه، را الله به ولایت خود برگزیده است، هیچ نکند و نگوید، دهان کسی را نبوید و شلاق بر پشت انسانی بجرم نافرمانی زخمین نسازد، زنی را سنگسار نکند، چشمان اسید پاش را از حدقه جشم بیرون نیاورد، کسی را بدار مجازات نکشد و شمشیر بر گردن کسی فرود نیاورد مگر باذن الله. البته این "عبودیت" و "بندگی" را باید بر سراسر حکومت و جامعه اسلامی عمومیت داد. اگر حجاب اجباری و جدایی جنسیت ها حکم الله نیست، حکم کیست؟ جهاد و شهادت، یعنی جنگ و خونریزی فرمان الله است نه فرمان آخوند خمینی و یا خامنه ای.

بعضا، بر آنند کشتاری که در نظام ولایت صورت میگیرد، از جمله اعدام قریب الوقوع وحید افکاری، کشتاری ست سیاسی، در حفظ بقای نظام با ابزار ایجاد رعب و وحشت. که میخواهند آتش خشم مردم را قبل از آنکه شعله ور شود فرو نشانند. حال انکه تا کنون هرکس را که به هلاکت رسانده است، بهتر است بگویم بجرم دینی-سیاسی، بجرم"محاربه" با خدا و "مفسد فی الارص" بقتل رسانده اند. وحید افکاری و هزاران هزار انسان دیگر که سرشان بر دار دین رفته است، گناه دیگری جز خروش و اعتراض، جز نا فرمانی و سرپیچی، مرتکب نشده اند. البته که متهم را زیر آزار و شکنجه طاق و تحمل سوز وادار به اعتراف به جرمی میکنند که مرتکب نشده اند. در دادگاه های الهی، اثبات جرم برای کیفر بخصوص کیفر نهایی چندان لازم نیست. آنچه ضروری ست اعتراف متهم است که به دستان وضوگرفته بازجویان در دوزخ الهی اخذ میگردد. تا کنون هر مخالف و دگراندیشی که به دست ولایت نیست و نابودشده است بر طبق حکم الله و بمنظور بقای حکومت ولی فقیه به قتل رسیده است.

باید اعتراف کرد، هر چند نا خوش آیند،جامعه ما ،اگر نه هرگز، اما باین زودیها زود نتواند خود را از اسارت در دست خداوند آخوند خامنه ای رها سازد اگر دل از خدایی بر نکند که انسان را بجرم محاربه با خود و بجرم سرپیچی از احکامش به هلاکت میرساند. فرض که آخوند خامنه ای، بر فراز منبر قدرت جان به جان آفرین تسلیم کند. او میرود. اما، منبر بر سر جای خود پا بر جا میماند. آیا احکام و فرامین الله نیز با او به خاک سپرده میشوند؟ آیا با سپری شدن حکومت آخوند خامنه ای، زنان نیز از بند اسارت حجاب اجباری رهایی خواهند یافت؟ احکام شریعتی همچون جدایی جنسیت ها آیا ملغی خواهتد گردید؟ مسلم است تا زمانیکه منبر بر جای خود ماندگار بماند و قواعد و مقررات شریعت اسلامی همچنان بر جامعه سلطه افکند و انسان را باسارت در آورده و همطراز حیوان نماید، اگر نه آخوند خامنه ای، آخوند دیگری بر فراز منبر جلوس نموده و خلایق را بار دیگر به تسلیم و اطاعت فرا میخواند. چه آینده تاریکی! تنها وقتی روشنایی بر خواهد آمد و رهایی را در آغوش کشیم که دست باقدامی کوچک بزنیم، به یکتایی و یگانگی الله شک و تردید ورزیم،  وحدت دین و قدرت را به محاکمه بکشانیم و از پیوند نامیمون آنها در آینده جلوگیری نمائیم.

  فیروز نجومی
Firoz Nodjomi



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر