عاشورا:
اسطوره یا واقعیت
نظام مقدس ولایت، اینروزها با
بزرگترین بحران دوران حکومت خود دست بگریبان است، بحرانی بسی بسیار خانمانسوز تر
از بحران اقتصادی، تعطیلی بخش عظیمی از نیروهای تولیدی، گرانی و بیکاری، گسترش فقر
و فساد و فحشا و عقب ماندگی، تخریب محیط زیست و خشکی رودخانه ها و دریا و دریاچه
ها و فرو ریزی سدها و یا بحران در روابط
با شیطان بزرگ و دیپلماسی جهانی. بحرانی
که نظام ولایت با آن روی در روی قرار گرفته است، بحرانی ست برخاسته از عدم نگاه
داری حرمت مقدس ترین روز در گردش روزگار. این بحران از برقراری مسابقه قوتبال بین
تیم ملی ایران و کره جنوبی در روز تاسوعا، بر میخیزد. چگونه میتوان در روز
عزا و سوکواری، در شام غریبان، در آخرین شام امام حسین، به شادی و هلهله پرداخت؟
فیفا (فدراسیون، فوتبال جهانی) نظام ولایت را مجبور کرد تن باین نکبت بزرگ بدهد.
البته مشروط بر اینکه دسته های عزاداری را باستادیوم راه بدهند.
واکنش رژیم دین به برگزاری یک
نمایش ورزشی در روز تاسوعا بیش از همیشه بما میآموزد که اگر تا کنون از کنار واقعه
عاشورا بی اعتنا گذر کرده ایم، دیگر نمیتوان به این سادگی از آن گذشت. چرا که
عاشورا بیشتر و عمیقتر از هر نهادی با وجود ما عجین گشته است. حتی آنانی هم که خود
را سکولار میدانند و به رسالت و امامت هم اعتقادی ندارند، به سختی میتوانند از
ستایش "قهرمانی" و "بزرگ منشی" امام حسین خود داری کنند.
البته نه امامی که در سال 60 هجری میزیسته است، یعنی که نزدیک به یکهزار و چهارصد
سال پیش، دورانی که هنوز بشر بطور کلی در دوران طفولیت خود بسر میبرده است، بلکه حسینی
که بر ساخته دست شیفتگان و دلدادگان خاندان پیامبراند، پیروان و یا شیعیان علی، آن
بخش از مسلمانانی که بر آن باور اند حکومت الهی، حکومت پیامبر اسلام، در خاندان او
ادامه می یابد در اختلاف با اکثریت پیروان محمد که دوران حکومت الهی را با مرگ
پیامبر خاتمه یافته و آغاز دوران "خلافت،" می پندارند، حکومتی ضرورتا
زمینی. آتش این اختلاف در ماه محرم، درصحرای کربلا و در روزهای تاسوعا و عاشورا
باوج خود میرسد. یعنی که حل اختلافات و تصفیه حسابها و کینه توزیها گاهی از راه
مذاکره و تعامل و دادن و یا گرفتن امتیاز، به بن بست میرسید و بخون ریزی و جنگ و
کشتار میکشید.
در نتیجه حسین برساخته هوا خواهان
او، موجودی ست آسمانی، پاک ولایزال و تبلور جوهر انسانی. بعضا حتی تا آنجا به پیش
میروند که او را "آزادیخواه "هم میخوانند. بهمین دلیل، بسیاری از سیاست
ورزان سکولار و چپ برآنند که نباید قهرمانی، مقاومت و ایستادگی امام حسین را در
برابر "ظالم " ناچیز و کم اهمیت شمرد. اگرچه عاشورا نقش مهمی در واژگونی نظام شاهی بازی کرده
است، با این وجود شاهدی در دست نیست که عاشورا هرگز منشا جنب وجوشی در میان
ستمدیدگان علیه نظام استبدادی بوده باشد. بعبارت دیگر، باور به معصومیت و مظلومیت
حسین در برابر خلافت یزید و دلسوزی او برای آزادی لزوما سبب بیداری باورمندان نسبت
به ظلم و ظالم و ورود آنها به صحنه مبارزه علیه استبدا نگردیده است. چه اگر داستان
عاشورا، عزاداران حسین را بر علیه ظلم و ستم بر میانگیخت باید بسی بسیار زودتر،
یعنی صدها سال پیش از این نظام استبداد شاهی را به زباله دان تاریخ میریختیم و
عروس آزادی را در آغوش میکشیدیم. این بدان معنا نیست که هم اکنون نتوان از مراسم
عاشورا، از گردهم آیی، از نوحه خوانی های آن بر علیه استبداد مضاعف دین و قدرت،
بهره برگرفت، بویژه در زمانیکه حاکم قادر کمتر از یزید بن معاویه، سفاک نیست.
اما، باور به مظلومیت و شهادت و امام
حسین در برابر ظالم را باید باوری مشترک در جامعه دانست که همه اقشار و طبقات
مختلف را برغم اختلافات مادی و معنوی شان، به هم پیوند میزند، باوری که بر ساخته دست اسطوره سازان دینی، علما و فقهاست
که از امام حسین شخصیتی فرا زمینی و افسانه ای ساخته اند که در خدمت "آرمانهای
الهی" زندگی خود و افراد فامیل و پیروان خویش را فدا نموده است. اگرچه اسطوره
چیزی نیست که در آن چند و چون آوری، با این وجود در اسطوره عاشورا دین و آزادی در
امام حسین تبلور یافته و ستیز و خصومت ماهوی آنها، بگونه ای سحر انگیز ناپدید
میشود. چه او در اخرین لحظات زندگی از دشمنانش میخواهد که "ازاده"
باشند.
این اسطوره سازی را بوضوح میتوان در مطلبی که
تحت عنوان "پیام عاشورا " در سایت پایگاه حوزه انتشار یافته است، مشاهده
نمود. سایت حوزه از عاشورا چنان سخن میراند، چنانکه گویی امام حسین به عمد و بنا
بر تدبیر قبلی و بر اساس رسالت و مسئولیتی که نسبت به بشریت احساس میکرده است،
عاشورا را بوجود آورده است که پیام سرنوشت ساز
خود را به مردم ابلاغ نماید. اما شاید شرایطی که در آن امام حسین پیام خود
را ابلاغ میکند از پیام هم مهمتر است. آن لحظه ی سرنوشت ساز را که به آفرینش غم
انگیزترین فاجعه بشریت می انجام، نویسنده سایت حوزه چنین توصیف میکند:
از اینرو امام العارفین سید الشهداء(ع) که
همراه پاکباختگان دین خدا به صحرای کربلا آمده بود، در آفتاب سوزان ظهر عاشورا
همچون نگین انگشتری در محاصره دشمنان اسلام و قرآن قرار گرفت. در آن موقعیت دشوار
که زنان و اطفال خردسالش در معرض اسارت وحشی ترین سفاکان روزگار قرار داشتند، در خیمه
هایشان حتی قطره ای آب یافت نمی شد و فریاد «العطش » کودکان از هر سو به گوش می رسید،
حسین بن علی - علیهما السلام - با دلی آرام، قلبی مطمئن و روحی بلند در برابر همه
سردمداران کفر و مزدورانشان ایستاد و پیام عاشورا را چنین ابلاغ کرد.
که بنابر تحلیل گر سایت پایگاه
حوزه، عبارتند از پیام آزادی، اقامه
نماز، ایستادگی در برابر باطل، تسلیم محض در برابر حق -جل و علا.
با این وجود واقعه ی عاشورا برغم بیرحمی و خشونت دلخراشی که در آن به نمایش
گذارده میشود واقعه ای بوده است عادی از نوع جنگ بر سر قدرت. اسطوره ی عاشورا، از
گذشت 20 سال تحمل حکومت معاویه و سکوت امام حسین در تمام آن دوران سخنی بمیان نمی
آورد. اشاره ای هم به ساخت و پاخت امام حسن با معاویه در آن زمان، نمیکند. این
بدان معناست که پس از مرگ برادر بزرگ و درگذشت معاویه است که امام حسین در مدینه
از بیعت با دستگاه خلافت برهبری فرزند معاویه، یزید، سر باز میزند و به سوی عراق
که مردم آنجا وی را به امامت دعوت کرده بودند عزیمت نمود. امام حسین فرمانروایی
سرزمین عراق را حق مسلم خود میدانست. اگر
این حرکت را سر آغاز حرکت امام حسین بسوی فاجعه عاشورا در صحرای کربلا بدانیم،
حرکتی ست نه در سوی تغییر روابط ظالم و مظلوم. نه سرنگونی ظالم و بر قراری حکومت
مظلوم. پیامبر اسلام هم دست به چنین امری نزد بلکه آنرا نظامند نمود. محمد، الله
را که یکی از سه بت بزرگ کعبه بود به آسمان پرواز داد و خود را جلوه آن ساخت و
همگان را بضرب دوگانه ی شمشیر و شریعت به تسلیم و اطاعت وادار نمود. نه در کلام
الله است و نه در سنت پیغمبر، منع فرمانروایی و فرمانبرداری، قبح نظام ارباب و
رعیتی و زشتی عبودیت و بندگی. در شریعت اسلام، ظلم وقتی صورت میگیرد که شک و تردید
ی نسبت به میل و اراده الله در ذهن آدمی جان بگیرد. این کنش به شرک میانجامد و کنش
گر را مشرک مینماید. از آنان ظلم بر میاید و ظالم میشوند. ظلمی که بر امام حسین رفته
است و انگیزه اصلی مقاتله او بوده است در واقع، محروم ساختن او از قدرت است. او
خود را وارث واقعی خلافت و شایسته فرمانروایی میدید. زیرا که او فرزند دخت پیامبر
اسلام، فاطمه زهرا، بود، همسر امام امان، حضرت علی، نخستین فردی که اسلام آورده
بود.
در مسیر خود بسوی کربلا بسیاری از افراد قبیله و
خیر خواهان و بزرگان به امام حسین اخطار کردند پند و اندرز دادند که نباید چندان
به دعوتنامه های عراقی ها بخصوص مردم کوفه اعتماد نمود. که آنها به پدر و برادرت
خیانت کرده اند. اما او وقعی به گفته ی آنان ننهاد به آن دلیل که احساس میکرد
محروم ساختن نوه ی پیغمبر، ظلم است و باید با آنکس که این ظلم را روا داشته است،
یعنی با ظالم به نبرد برود.
بنابراین، نبرد امام حسین با لشگر
یزید را در روز عاشورا در صحرای کربلا هرگز نمیتوان بازتاب اراده ی معطوف به
برانداختن نظام ظلم و ستمگری، نظامی که پیامبر اسلام خود بجای نهاده بود، خواند.
همه شواهد تاریخی از رضایت نسبی مردم در دوران خلافت حکایت میکند. زیرا که در خلافت نرمش ها و ظریف کاری هایی در امر
حکمرانی راه یافته بود که لزوما در ادامه ی سنت پیامبر نبود. یعنی در بکارگیری
شمشیر و شریعت حزم و احتیاط نشان میدادند. معاویه دست به نابودی دشمنان خود نمیزد،
دشمنان خود را تطمیع میکرد. همین کار را هم با امام حسن کرد که در پی مرگ پدر دعوی
امامت در سر میپروراند. آنچه عمر حکومت معاویه را طولانی ساخته بود، تدبیر معاویه
در مشاوره بود و مذاکره. بهمین دلیل توانسته بود که قدرت را در دست خود نگاه دارد
و توسعه ی اسلام را ادامه دهد.
پیام چارگانه عاشورا، آزادی،
اقامه نماز، ایستادگی در برابر
باطل، تسلیم محض در برابر حق -جل و علا،
بر ساخته دست اسطوره سازانی ست خیال پرور. البته میتوان در عالم لفاظی تضاد و
ناسازگاری آزادی با اقامه نماز از یک طرف و ستیز خصومت و ایستادگی در برابر باطل و
ظلم را با تسلیم محض در برابر حق- حل و علا، نادیده گرفت و ملغمه ای فریبنده
آفرید. زیرا که تسلیم محض به اراده الله که در اقامه نماز تبلور می یابد، در سوی
حفظ و نگاهداری نظام فرمانروایی و فرمانبرداری ست نه واژگونی آن. اما نویسنده حوزه
از تعهد امام حسین به آزادی در واپسین لحظات زندگی چنان سخن میراند گویی که حسین
نه در راه کسب قدرت و تسلیم محض به اراده الله
به تعبیر و تفسیر علما و فقها، جان خود و خانواده و همراهان ش را فدا ساخته و به
شهادت رسیده است، بلکه حسین شهید راه آزادی بوده است. تحلیلگر حوزه، مینویسد که:
آن حضرت نزدیک ظهر نیز پیام
آزادی را تکرار کرد و فریاد برآورد: هیهات منا الذلة، هرگز تن به ذلت نمی دهیم و
زبونی و خواری از جمع ما دور است.
آری امام حسین چیزی کمتر از خلافت
را دون شان خود میدانست. برای فرزند پیامبر دوری از مسند فرمانروایی بدون شک هم
طراز حقارت بود و خواری. اما، در همان حال تعهد خود به آزادی را در وخیم ترین و
دلخراش ترین شرایط همچنانکه نویسنده نقد "عقلانی" خود را به روضه خوانی
تبدیل میکند، بار دیگر به مردم ابلاغ میکند.
. در آخرین لحظات که پیکر پاره پاره اش بر روی زمین افتاده بود، خون
خدا از رگهای بریده اش بیرون می زد و آن نامردان از خدا بی خبر سمت خیمه گاهش یورش
می بردند، در زیر لب آنان را به آزادگی فرا خواند و چنین زمزمه کرد:
یا شیعة آل ابی سفیان ان
لم یکن لکم دین و کنتم تخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم; (4) ای پیروان
خاندان ابوسفیان، چنانچه دین خدا را کنار گذاشته اید و از روز رستاخیز نمی هراسید
پس در دنیای خویش آزاده باشید..
این عبارت را باید یک عبارت اسطوره
ای دانست زیرا که آزادی را هم طراز دین و شریعت اسلام میخواند. یعنی که بشریت
آزادی را باید در دین اسلام جستجو نماید. که این یک واقعیت تردید ناپذیر است که
دین اسلام مهد آزادی است. درست است اسلام آزادی را بیش از هر چیز دیگری ارج مینهد،
اما، نه اراده آزاد انسان را بلکه آزادی در بندگی و عبودیت را. بی دلیل نیست که
عبارت آزادیخواهانه امام حسین بر سر در حسینه ها و مساجد از جمله حسینیه ارشاد نیز
نقش بسته است.
مسلم است که نهادین ساختن عاشورا
به نفع پایداری و حفظ سلطه دین است که در قشری بنام عالم وفقیه جلوه یافته است.
عقل و خرد و علم و دانش آنان همیشه چالش ناپذیر بوده است. در واقع عاشورا یکی از
وقایع مهم تاریخی ست که حوزهویان، از روضه خوان و طلبه گرفته، تا فقیه و مجتهد،
آنرا فرصتی میبینند برای تجدید و ترمیم سلطه دین و شریعت اسلامی، برای قراری نظام
فرمانروایی و فرمانبرداری. آنها که میدانند، یعنی آنان که علم و دانش الهی را ملک
انحصاری خود میدانند، فرمانروا و اربابانند و آنها که از علم الهی از جمله فلسفه
عاشورا و رمز وراز آن به بهره اند، رعیت اند و بنده. بنابراین، عاشورا را باید
جلوه ای از ایدئولوژی فرمانروایان و ارباب ان خواند که تکرار سالیانه آن جان
تازه ای
در باورها و ارزش ها و نهاد های دینی میدمد و به نظام تسلیم و اطاعت وعبودیت
و بندگی، تداوم می بخشد.
"پیام
عاشورا" در سایت پایگاه حوزه در پیوند زیر ملاحظه فرمایید
http://www.hawzah.net
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر