۱۳۹۳ آبان ۲۳, جمعه

امر به معروف، نهی از منکر و
!فرا رسیدن دوران کفر



براستی، چه اتفاقی رخ داده است که حکومت اسلامی را وادار ساخته است یکی از مهمترین احکام قرآنی، امر به معروف و نهی از منکر که فریضه ای واجب دینی بشمار میآید پس از 36 سال قانونمند و حمایت از آنانی که به وظیفه دینی خود عمل میکنند قانونی نمایند؟ بچه دلیلی حکومت اسلامی تا کنون  وظیفه شرعی و الهی خود را بر زمین نهاده است؟ چه چیزی میتواند این بی اعتنایی باحکام قرآن را توضح دهد. آیا فراموش کرده بودند که الله گفته است:
باید برحی از شما مسلمانان را به خیر و صلاح دعوت کنند و ایشانرا به نیکی امر واز بدی تهی نمایند ، این گروه بحقیقت رستگارند.(کناهان کبیره،ص 328).
چرا از همان آغاز سپاه آمران به معروف و ناهیان از منکر را تشکیل ندادند تا از غلتیدن جامعه در منجلاب کفر جلوگیری کنند؟  آیا کمی دیر به فراستش نیفتاده اند؟ برغم آنچه میخواهند وانمود کنند، جا دارد که بپرسیم، مجلس شورای ولایت با تصویب طرح حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر ، آنهم با دو فوریت بر کدامین یک از زخمهای ملت مرحم میگذارد؟ کدامین بار را از پشت خمیده اشان برگیرد؟ کدامین درد ملت را شفا بخشد؟ معلوم است که تصویب قانونی اینچنینی درد ملت را تشدید نموده و انسانیت آنها را کاهش میدهد. اما، نشانی ست از یک بیماری مهلک که گریبان نظام ولایت را گرفته است، بیماری انحطاط ، یا فرسودگی، پوسیدگی و سالخوردکی اعضای نظام. از آنروی که  منکر فرا گیر شده است و دوران کفر آغاز گردیده است، دوران زوال و بی ارزش شدن با ارزشترین ارزشها؟ بگذار که برای امام حسین بیش از همیشه خود را بزنند و گریه و مویه نمایند، اما در کنارش اسید پاشی زنجیره ای هم از سلسله جنایاتی ست که در جهت جلوگیری نظام ولایت از علتیدن در سراشیب انحطاط بوقوع میپیوندند همچنانکه حکم بیرحمانه و غیر انسانی قصاص ریحانه جباری، جنایتی بود سیاسی. ارزشهای دینی از سر ضرورت بی ارزش میشوند و شده اند.
برخی از "مقدسین " معتقدند که شرایط برای ظهور امام عج فراهم شده است و نشانه هایی هم در دست است. بگذریم که رئیس جمهور سابق، محمود احمدی نژاد، بدون امام عج در کنار او لقمه ای آبگوشت از دهانش پائین نمیرفت. مدیریت او اصلا بخشی از مدیریت جهانی امام عصر بود. احمدی نژاد بر آن باور بود که اگر آمریکاییها به عراق حمله کردند بآن دلیل بود که بوی امام عج از آن منطقه به مشام شان رسیده بوده است.
روایت فراون است که یکی از نشانه های ظهور امام زمان، فرا رسیدن دوران کفر است، دورانی که آمران و ناهیان امر به معروف، آنانی که خواسته اند بوظیفه ای که الله بر دوش آنها نهاده است عمل کنند، خوار و حقیر شمرده میشوند و مزدوری فرو مایه. وقتی مومنین و رستگاران  یک جامعه ذلیل و بی اعتبار گردند و مورد لعن و نفرین قرار گیرند. این واقعی ست که حکایت از دلهای آلوده به گناه میکند، از نفس هایی اسیر غرایز و خواهشها و شهوات درونی،  از فرو رفتن جامعه در قعر کفر. همه از بالار تا زیر کنند آنچه را که نباید کنند و یا هستند آنچه نباید باشند. آنکه نباید ظلم کند، میکند. آنکه باید صادق و وارسته باشد، دروغگو و ریاکار است. آنکه باید پاک و با شرف و زهد و تقوا باشد، ناپاک و بی شرف و دزد و کلاهبردار است. آنکه وزیر است و رئیس و مدیر یا باید گماشته باشد و یا پادو و یا جارو کش. چون همه مفتخراند به عبودیت و بندگی. چون از تف لیسان ولایت اند. حجاب باید نشان عفاف باشد، نشانی ست بر اسارت و بردگی. آیا این شرایط خبر از فرا رسیدن دوران کفر را نمیدهد؟ در چنین شرایطی ست که کفر گرایی رشد و نمو میکند و بارگاه دین و قدرت را از هم فرو می پاشد. رژیم دین از فراگیری کفر است که هراسان است..
 رحماندوست، یکی از نمایندگان شورای ولایت در توجیه تصویب طرح حمایت از آمران.. و ناهیان... با  دو فوریت به خبرگزاری مجلس میگوید:
 در ماه‌های اخیر متاسفانه به کسانی که اقدام به امر به معروف و نهی از منکر کرده بودند، بی‌احترامی شد و چند تن از این عزیزان شهید شدند.
وی در ادامه توجیه قانونمندی امر به معروف... و حمایت از آمران و ناهیان آن میافزاید:
در روزهای گذشته شخصی به خانمی که در اتومبیل خود حجاب خود را برداشته بود، تذکر داده بود اما در مقابل آن خانم اقدام به درآوردن لباس خود در ملأ عام کرده و در ادامه وقتی که کار به مراجع قضایی کشیده شده است، شخص آمر به معروف محکوم و با قید ضمانت آزاد می‌شود.
آیا دلیل و سندی بیش از این نیاز است برای قانونی ساختن تجاوز به حقوق انسانی مردم و تقلیل انسان به حیوان؟
روشن است که آقای رحماندوست، تجاوز به حقوق آن خانم را نه می بیند و نه زشتی و پلیدی آنرا احساس میکند. نمایان شدن چند تار موی زن که گفته میشود بر اساس احکام شرعی باید پوشیده باشد، بسنده است برای قانونی ساختن حق تجاوز فرد غریبه ای که تنها خدا داند که چه در دل دارد- به حریم خصوصی یک خانم؟  آنچه که در منظر رحماندوست اصلن تهی از اهمیت است، آن است که چه چیزی بر آن خانم گذشته است که سبب شده است که تمامی مرزها و ممنوعیت های اخلاقی را زیر پا گذارد، دیوارهای بلند معروف را بشکند  و بعملی دست برند چنان اعجاب آور، عملی کفر آمیز، عملی ارزش شکن.  یعنی که زن تن را در برابر چشمان عموم عریان کردن.  در منظر تف لیس ولایت در مجلس، بآن خانم ظلم نشده است بلکه این آمر معروف بوده است که مظلوم واقع گردیده است که به هیچ وجه معلوم نیست  هرگز مورد تنبیه و مجازات دستگاه قضایی حکومت اسلامی قرار بگیرد. این بدان معنی است جامعه ای که متجاوزین به حقوق ملت را مورد حمایت قانونی قرار میدهد، روی به زوال نظام اخلاقی و گسترش کفر دارد. چرا که قانونگزار یک نظام از درک توهین آمیز بودن رفتار آمر به معروف، از حیوانی بودن آن  عاجز است، از این حقیقت که امر به معروف و نهی از منکر تنها در خور شان حیوان و زندگی گله ای ست نه انسان. آن خانم با عریان شدن از انسانیت خود دفاع میکند. بر اطاعت میشورد، دست به اعتراضی میزند و در واقع حجاب را از ارزش ساقط میکند. اگر تار موی زن الله را می رنجاند وای بحال عورت عریان زن؟ از کجا معلوم الله در کهکشانها به رقص در نیاید؟
آیا اسیدپاشی های زنجیره ای را نباید واکنش کسانی بدانیم که از مرتبه لسانی امر به معروف عبور کرده و برای هدایت بسوی آن، یعنی وا داشتن زنان به اطاعت، خشونتبار ترین ابزار انتقام ستانی را برگزیده اند؟ در حالیکه افزایش منکر، بد حجابی، و گسترش کفر، عدم اطاعت،  خود معلول اند، نه علت. علت آنرا باید 36 اجرای امر به معروف و هدایت جامعه بسوی یک مدینه فاضله ولایت، بسوی جامعه ای برساخته از الگوی حوزه های علمیه، آنجا که به هیچ نیاندیشند مگر به الله و احکامی که برای سراسر بشریت صادر نموده است، جامعه ایکه زن را از چشمان مردان پنهان میسازد، چنانکه گویی که عامل اساسی گناهکاری ها و گسترش رفتار و گفتمان کفر آمیز را از میان بر میدارد. او را برده مردی میکند که خود بنده و عبد الله است، بنده و عبدی با چشمان بسته، نه خدا را می بیند و نه انسان را. یعنی که امر به معروف و نهی از منکر، چیزی نیست مگر فرا خوانی بسوی تسلیم و اطاعت، یعنی تن دادن  بداده شده هایی که بجای آنکه انسان را بسوی رهایی و آزادی رهنمون سازد، بسوی بندگی و عبودیت، بسوی حیوانیت، بسوی زندگی گله وار، سر بزیر افکندن، چشم بسته و بع بع کنان و زنگوله بگردن بچرا رفتن و نشخوار کردن.
بر افراشتن پرچم امر به معروف و نهی از منکر و حمایت قانونی آمران و ناهیان... در مجلس، بهانه ای بیش نیست. آنچه در پس این معرکه قرار میگیرد در واقع انکار و پوشاندن این حقیقت است که حکومت اسلامی از آغاز بر اساس احکام قرآنی امر به معروف و نهی از منکر بنیاد گذارده شده است. وضع موجود استبداد مضاعف دین و قدرت چیزی نیست مگر ماحصل اجرای این حکم الهی.
رحماندوست چنان سخن مبگوید گویی که برای اولین بار است که غریبه مردی، سر در داخل خودروی ای میکند و به خانمی تذکر میدهد که رو سری اش را بالا بکشد. گویی که امر به معروف با پدیده اسید پاشی زنجیری  پا به میدان گذاشته است. چر که اگر منظور از امر به معروف،  بنا بر تعریف یکی از آیت الله های مقدس، سید عبدالحسین دستغیب که شربت شیرین شهادت را نوشیده است، واداشتین دیگری را بر اطاعت و نهی از منکر باز داشت از معصیت است، در چنین صورتی آیا هست کسی که آزاد باشد و از اطاعت سر باز زند؟ آنهائیکه سر باز زده اند یا در حصرند و یا در اسارت و یا بدست آمران به معروف و ناهیان از منکر با طناب شریعت بدار انتقام آمیخته شده اند. مگر نه اینکه دادگاه های انقلابی، کمیته ها، سپاه پاسداران، نیروهای امنیتی و انتظامی بکار گرفته شدند که همگان را وادار به اطاعت نمایند. درست بر اساس مراتب امر به معروف از آغاز به نرمی، قول آزادی  و رفاه و آسایش همگانی، قولی که میدانستند هرگز به اطاعت و فرمانبری و واداشتن از رفتار های هنجار شکن منجر نمیشود، چون  مفاهیمی چون آزادی و رفاه و آسایش، غریبه اند در قاموس دین اسلام. بنابراین باید به مرتبه بالاتری از امر معروف صعود نموده  و بمنضور وا داشتن مردم به اطاعت و یاز داشتن از معصیت به زور، به خشونت و قوه قهریه متوسل شوند و شدند.
مگر نه اینکه حجاب و جدایی جنسیت ها از نمودهای  امر به معروف اند از همان آغاز بر زنان و جامعه تحمیل گردید. اما نه با ابزار زبانی بلکه با ابزار قهر و خشونت، تعقیب و دستگیری، تعهد و جریمه. بدحجابی نه تنها شفا نیافت بلکه به کنشی تبدیل گردید هنجار شکن، بیان شجاعت و اعتراض به اسارت در دست شریعت. بنابراین، بدحجابی به کنشی کفر آمیز تبدیل گردید که باید از بیخ و بن برکنده شود. مگر انواع گشت های ارشادی، نیروهای انتظامی و امنیتی برای نهی از منکر بدحجابی بوجود نیامدند  که نهایتا به آنجا رسید که خانمی در باسخ به امر معروف، و اطاعت از مقررات حجاب به کنشی رهایی بخش، کنشی کفر آمیز دست زند: عریان شدن در انظار عمومی - بنا بر قول نماینده مجلس شورای ولایت همجنانکه کمی زودتر بدان اشاره شد.  
مگر مردم از نوشیدن می و تولید و خرید و فروش آن، با ابزار خشم و خشونت، نهی نگردیدند؟ مگر در ملا عام به تخت شلاق بست و بر جسم شان زخم وارد نشده و روحشان شکنجه نگردید؟ آیا می نوشان و ساقیان ناپدید شدند؟ خیر. بزیر زمین فرو رفتند. واردات و تو لید و مصرف آن بیش از همیشه در جامعه رواج پیدا کرده و بداد و ستد میلیاردی تبدیل گردید. مگر نه اینکه مستی و شیدایی قدغن و ممنوع است. آنرا مشکل ساخته است اما نه تنها آنرا کمی تخفیف هم نداده است بلکه بر خواست آن افزورده است و یا آنرا به راهها خسارت باری کشانده است: مصرف مواد مخدر و تعداد اعتیاد به یک اپیدمی علاج ناپذیر منجر شده است. مگر به آتش کشیدن فاحشه خانه ها، شعله های غرایز طبیعی انسان را نیز خاموش نمود؟ روسپیگری یک حرفه زیر زمینی و بسی بسیار شکوفا گردید. همچنانکه شرایط اقتصادی سختر و بسوی فقر و عقب ماندگی پیش میرفت، زنان بیشتری را از اقشار مختلف جامعه برای اولین بار به حرفه روسپیگری جلب نمود، از جمله زنان طبقه متوسطه و زنان مزدوج و حتی زنانی در سنین خرد سالی در حدود 12 و 13 سال- بنا بر گزارشهای رسمی.
مگر  وزارتخانه "ارشاد،" گشت های مختلف ارشادی، نیروهای قضایی و انتظامی و امنیتی را برای  اجرای نهی از منکر و یا واداشتن به اطاعت و بازداشتن از معصیت بوجود نیامده اند؟ آیا آنها پلیس اخلاق در جامعه نیستند. آیا وقتی وزارت ارشاد مجوز انتشار کتاب و یا قطعه ای موزیک و یا تولید یک فیلم سینمایی، خود داری میکند اگر بدلیل  "منکرات " درون آنها نبوده و نیست، به چه دلیلی دستگاهی به ممیزی و کنترل و خفه ساختن نیروهای خلاقه در جامعه میپردازد؟ آیا وزارت ارشاد میتواند از انتشار کتاب، مجله و یا روز نامه ای دست بزند، بدون اینکه منکر و یا کفری را در بر داشته باشد؟
 یا زمانیکه زنان را بجرم بد حجابی، دستگیر و در درون یک "ون " محبوس میکنند،  بوظیفه دینی خود امر به معروف و نهی از منکر عمل نمیکنند؟ مگر از زنانی که بازداشت میکردند، بآن دلیل نبود که آنها را به اطاعت از معروف و اجتناب از "منکر " وا دارند؟ یا وقتی نیروهای انتظامی به حریم خصوصی مردم تجاوز و به دیش های ماهوره ای بر پشت بام ها حمله میبردند و آنها را از بیخ و بن بر میکنند ، نهی از منکر نمیکردند؟ مگر نه اینکه در لباس نیروی انتظامی به وظیفه دینی خود عمل میکردند بر اساس یکی دیگر از مراتب امر به معروف و نهی از منکر، استفاده از ابزار قهر، قدرت؟ آیا اینان از حقوق بگیران و ماموران دولت نبودند و یا نیستند؟ اگر نهی از منکر نمیکردند تحت کدام قانون کسی را که می نوشیده و یا آنرا خریده و یا فروخته و یا تولید نموده است در ملا عام به تخت شلاق می بندند، هم زخم برجسمش وارد میکنند و هم روحش را شکنجه میدهند؟ آیا میتوان گفت که 8 سال جنگ با "کفر، " سرکوب قهر آمیز مخالفین و کشتار و قتل عام آنها  در اسارت و نیز براساس وظیفه   قرآنی نهی از منکر صورت نگرفته؟
 حکومت آیت الله ها برغم داد و فغان بر فراز منبرها علیه حجاب، رابطه اسید پاشی های زنجیره ای با بد حجابی را انکار میکنند گویی که خشونت و جنایایتی که تا کنون در این کشور بوقوع پیوسته بر خاسته از چیزی دیگری جز احکام قرآنی بوده است. در این مدت دست شیاطین در همه جا بکار بوده است. حتی در اعدام دختر جوان بی گناهی که از خود در برابر تجاوز مردی به مقاومت بر خاسته است، ریحانه جباری. آنچه به گسترش بد حجابی، گفتمان و رفتار کفر آمیز، دامن زده است، توطئه ایست که بدست آمریکا و انگلیس و اسرائیل طراحی شده است و به هیچ وجهی به اجرای واداشتن مردم به اطاعت و باز داشتن از معصیت یا امر به معروف و نهی منکر، با ابزار خشونت و بیرحمی و انتقام ستانی، تعقیب و دستگیری و زندان و شکنجه و تنبیه و مجازات اعدام و سنگسار و قصاص نبوده است. نه حتی سرکوب هرگونه تمایلی به آزادی. روشن است بنای مدینه فاضله ولایت،  نمیتواند چیز دیگر جز کفر در درون خود بیافریند و پر ارزشترین ارزشها را بی ارزش نکند.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر