۱۳۹۲ دی ۲۷, جمعه

از سلطه افکنی تا سلطه ستیزی






این روزها همگان شاهد اند که چگونه کارگزاران ولی فقیه، فرمانروایی، برگزیده الله، تحت رهبری حسن روحانی- جواد ظریف، رئیس جمهور و وزیر امورخارجه بر سر میز مذاکره با قدرت های جهانی دست و پنجه نرم میکنند. مذاکرات ژنو 2  و آنچه در آنجا میگذرد، واقعه ای است که بعد از اخبار جنگ و ویرانی در سوریه،  توجه رسانه ها و شبکه های ارتباطاتی در سراسر جهان را بخود جلب کرده است. اگرچه هر جا که از سوریه نامی برده شود، بعید است از ایران نیز سخنی نرود. چه، از افتخارات بزرگ حکومت اسلامی ست که در رقابت با قدرتهای جهانی، اقتدار خود را تا سوریه توسعه داده و جوجه دیکتاتور هم کیش را زیر بال حمایت خود گرفته است. بدون امداد های مالی و نظامی برادر بزرگتر، "رهبر معظم انقلاب،" بشار اسد اگر به سرنوشت قدافی در لیبی دچار نمیشد باید همچون بن علی زین العابدین، رئیس جمهور پیشین تونس، پا به گریز میگذاشت و به خانه پاپا دیکتاتور دیگری، پناهنده میشد.

البته، باید بخاطر داشته باشیم توافقنامه ژنو 2  حاصل بیش از ده سال مذاکره قدرت های جهانی با حکومت اسلامی ست، ده سالی که در طی آن سانترفیوژ های در حال چرخش در کشور از 200، بنا بر گزارش های رسمی، به 19000 رسیده اند، چرخه غنی سازی هسته ای تکمیل و قله 20 درصدی هم تسخیر گردیده است که از آن پس تا دستیابی به یک بمب اتمی، فاصله بسی کوتاه ست و سهل العبور. اگرچه طبق مفاد توافقنامه، اورانیوم غنی شده 20 درصدی باید به 5 درصد تقلیل یابد و از چرخه غنی سازی خار چ و تعدادی از سانترفیوژ ها نیز از گردش باز ایستند و مضافن حکومت اسلامی باید امتیاز های شرم آور تری هم بدهد تا بتواند حق و حقوقی که در جامعه جهانی از دست داده است باز پس گیرد. آری، به تازگی فهمیده اند که تا چه حدی "اقتصاد اسلامی " و یا "ولایی " وابسته است به کشورهایی که با آنها دشمنی میورزد و دایم با شبح آن در زد و خورد است. نظام ولایت نمیتواند حتی مواد خامی که در بازار جهانی به فروش رسانده است، دریافت نماید. بگذریم که بسیاری از مشتری های نفت ایران یا بال و پر گرفته اند و یا خرید خود را به کمتر از ت50 درصد رسانده است.

با این وجود، چنانچه حکومت اسلامی خود را در این فاز از مبارزه با شیطان بزرگ و    همدستان ش برنده بخواند، چندان گزافه نگفته است، چون نظام، حقی که "حق مسلم " خود میداند، بدست آورده است. اگرچه حق غنی سازی تا 5 درصد محدود گردیده است. حقی که احتمالا میتوانست از طریق و تعامل و نشان دادن خوش نیتی، بدون تحمل تحریمات اقتصادی و ضرر و زیانهای نجومی به هزینه ملت ایران، بدست آورد. تا کنون یک کارشناس در ایران پیدا نشده است که اعلام بدارد که به نظر تخصصی وی غنی سازی هسته ای توجیه ای اقتصادی و یا عقلانی ندارد. چون برنامه ریزی اتمی، نه از پاسخ به نیازهای مادی مردم بر میخیزد و نه لزوما از محاسبه سود و زیان. چه اگر نظام ولایت به حفظ منافع ملت، می اندیشید، هرگز یک شاهی در امر غنی سازی هزینه نمیکرد. وقتی کشوری مثل فرانسه که داری بیش از 70 رآکتور اتمی مبیاشد، سوخت آنها را به قیمت ارزان تری از کشورهای دیگر خریداری میکند. آیا مسخره آمیز نیست که سرمایه ای بس هنگفتی را صرف تولید انرژی هسته ای  در کشوری کنیم  که از همه گونه انرژی های، آفتابی و بادی و آبی و معادن فراوان نفت و گاز بر خور دار است؟ برغم  واهی بودن استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای و غنی سازی، حکومت اسلامی ، در راهی  پر مخاطره و پر ضرر و خسران، راه غنی سازی هسته ای گام نهاد؟ کارشناسان هسته ای بر آنند که ساختن رآکتور هسته ای و ضرر بار تر از آن غنی سازی هسته ای چیز نیست مگر پول ریختن به صندوق شرکت های بزرگ هسته ای. چه چیزی میتواند توضیح دهنده این کنش باشد؟

.واقعیت آن است که غنی سازی هسته ای، هرگز یک تدبیر اقتصادی نبوده است، که تصمیمی بوده است دینی و سیاسی، سیاستی، برحسب روال حکومت آیت الله ها و حجت الاسلامها در جهت به پا کردن معرکه ای دیگر و غبار آلود ساختن فضا در جهت نهادین ساختن حکومت مطلقه ولایت فقیه.

از سر گیری غنی سازی هسته ای پس از روی کار آمدن احمدی نژاد، متوجه خاموش سازی جنبش اصلاح طلبی بود که از درون قشر آیت الله ها و حجت الاسلام ها بر خاسته بود، بدون آنکه لزوما نفی ولایت را در نظر داشته باشد رویای قانونمند سازی نظامی را در سر می پرور اند که بر اساس شریعت اسلامی طراحی شده بود. اگرچه روی کار آمدن محمد خاتمی با رای مردم به رژیم کشتار، به حکومت ولایت، که در منظر جهانی یک محکوم جنایی شناخته شده بود، اعتبار بخشید. با این وجود، حضرت ولایت اقتدار بیت رهبری را گسترش داد. موج جدید مطبوعات آزاد که با آغاز دوران اصلاح طلبی، ظهور یافته بود، هنوز نفس بر نیاورده بود که بدست دادستان قاتل، سعید مرتضوی نقش بر زمین گردید.اصلاح طلبان راستین در مجلس یا در محافل دانشگاهی راهی زندان شدند. قتل های زنجیره ای آغاز گردید با قتل و دستگیری اندیشمند و نویسنده شهیر، سعیدی سیرجانی و با سلاخی فروهرها به اوج خود رسید. بهترین اندیشمندان این دوران را از ملت ایران ربوده و آنها را زیر درد و رنج شکنجه خاموش ساختند. خیزش دانشجویی را در 18 تیز سرکوب نمودند. استادان دانشگاه مجبور به بازنشستگی شدند. دانشجویان ستاره دار و از تحصیل محروم گردیدند.  با از سر گرفتن فعالیتهای هسته ای و زیر پا گذاردن موافقتنامه ای که دولت خاتمی برهبری حسن روحانیت رئیس تیم مذاکره کنند گان به امضا رسیده بود، احمدی نژاد موفق شده بود که نقطه پایان را بر جنبش اصلاح طلبی بگذارد. غافل از اینکه، اصلاح طلبی در درون اصول گرایان هم نفوذ کرده بود و اینبار از میان آنان بود که سر به بیرون میآورد.

میر حسین موسوی و مهدی کروبی از بلند مقام ان نظام ولایت بوده و خود را پیرو صدیق امام خمینی میدانستند. بعضا در زحمت بودند که آنها را اصلاح طلب بخوانند- بویژه  چون آنها سخت خود را پایبند آموزش های امام خمینی میدانستند. اینان در انتخابات دور دهم، خاری شدند در چشم ولایت، چون در پاسخ به خواست ملت در برابر رای ولایت فقیه به مقاومت بر خاستند. پس از انتخابات 88 است که تنش و تشنج با کشورهای غرب برهبری آمریکا با لا گرفت. پرونده هسته ای ایران از آژانس بین المللی انرژی اتمی به شورای امنیت انتقال یافت که چهار قطعنامه مبنی بر تشدید تحریمات اقتصادی صادر نمود که به همه آنها خوشامد گویی بسیار گفته شد و رئیس جمهور آنها را "کاغذ پاره ای " بیش نجواند.

پس از انتخابات 88، بر طبل "فتنه " کوبیدن گرفت. گفتند که میلیونها مردم به حرف رسانه های خارج گوش فرا داده اند. به خیابان ها ریخته اند و حرف آنها را میزنند. گفتند که نظام در گیر جنگ نرم است چون ابر قدرت ها را در جنگ سخت شکست داده است. گفتند رسانه های آمریکایی و اروپایی از حوادثی که در جمهوری اسلامی در زمان انتخابات رخ میداد، قبلا با اطلاع بودند و فتنه گران را هدایت میکردند. در این دوران بود که احمدی نژاد پرچم  مبارزه با سلطه افکنان جهانی و بازگشت به سلطه ستیزی، خصیصه اسلام انقلابی، بر دوش گرفت. هنوز جریان فتنه تمام نشده بود که غنی سازی هسته ای تبدیل شد به یک جنبش ملی، جنبشی هم طراز جنبش ملی شدن نفت. یعنی که خواست غنی سازی هسته ای، خواست مردم است و بیانگر نیروی خلاق اسلام. نظام ولایت بخوبی آگاه بود که اصرار و تاکید بر کسب فن آوری هسته ای تنش و تشنج بین جمهوری اسلام و قدرت های اروپایی و آمریکایی را شدت می بخشد. سلطه ستیزی، اقتصاد مقاومتی و شکوفایی حکومت اسلامی بدون وابستگی به نیروهای خارجی، گفتمانی بود که تمامی مشکلات درونی نظام از خشک شدن دریای ارومیه و زاینده رود گرفته تا اختلاس های میلیارد دلاری، از گرانی و بیکاری تا افزایش فقر و در ماندگی، پنهان میگشت.

نباید تصور کرد که شرایط موجود، برای رژیم  شرایطی کمتر از مطلوب است. تحت سیاست تشنج و تنش آفرینی، بین کشور ما و دشمنان خارجی ولایت، مردم را به فضای امنیتی عادت دادند جاسوسان و خبر چین های بسیجی  و گارد های ضد شورشی معابر عمومی را تخت کنترل خود  قرار دادند چنانکه گویی آماده اند بجنگ آمریکا یروند. یعنی که منفذ ی برای جنبیدن و نفس کشیدن نمانده است. از همه مهمتر، نظم شریعتی براساس تسلیم و اطاعت در جامعه نهادین گردید. با برپا ساختن دار مجازات در معابر عمومی، نظام، پیوسته این پیام را به مردم مخابره میکند که این است جزای عدم اطاعت و نافرمانی.

همچنانکه کمی زودتر اشاره شد، معرکه و گرد و غبار به پا کردن بگونه ای که چشم، چشم را نبیند، غوغا براه انداختن، حرفه اصلی آیت الله ها و حجت الاسلام ها ست، روندی ست که خود را در رفتار و گفتار حکومت اسلامی نشان داده است. یعنی که نظام همچنانکه از معرکه  گروگان گیری و ادامه 8 سال جنگ تا مرز ورشکستگی، به سود بقای نظام بهره بر گرفت و توانست نظام اسلامی را با بخاک و خون کشاندن مخالفان و دگر اندیشان، تداوم و استحکام ببخشد، ترک مناقشات هسته ای را ممکن است در کوتاه مدت به سود خود نبیند ولی در دراز مدت،  بعید بنظر میرسد هرگز به مرحله نهایی خود برسد و ببار بنشیند. زیرا که مناقشات هسته ای نقش مهمی در بقای نظام ولایت بازی کرده است و میکند و در واقع  توافقنامه هسته ای را باید  معرکه ای دیگر خواند، معرکه ای که مردم را سحر میکند و خاموش، میسازد معرکه ای که حواس را میگیرد و جیب بر، بکار خود مشغول میشود. یعنی که نظام به خدعه و نیرنگ خود ادامه میدهد و سلطه تمام عیار خود را بر جامعه در پس سلطه ستیزی پنهان میسازد. مگر نظم ولایت چیزی بجز یک فریب بزرگ هم هست؟ در سوی این سلطه ستیزی است که نظام ولایت شدیدا در معرکه سوریه نقش بازی میکند. جامعه متلاشی شده سوریه را مثل آینه در برابر مردم ایران قرارمیدهد و میگوید این است عاقبت دمکراسی خواهی، جنگ و ویرانی و بی خانمان ی. پس ایمان آور ای هموطن که خداوندگار خامنه ای، یکی است و یگانه و نیست هیچکس دیگری جز او.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر