۱۳۹۲ آبان ۲۴, جمعه

از سلطه ستیزی تا دریوزگی






بگذار که آیت الله ها و حجت الاسلام ها بر فراز منبر دین، از تریبون مجلس ولایت و وزارت امور خارجه، در باره مذاکراتی که با بکار بست «نرمش قهرمانانه»  با قدرتهای جهانی داشته اند به لاف و گزاف و مبالغه بپردازند. بگذار رئیس تف لیسان ولایت، حسین شریعتمداری بر طبل ستیز با غرب سخت بکوبد. اینان، چنان سخن میرانند گویی که این نظام ولایت است که بعنوان فاتح و برنده جنگ از در صلح و مصالحه بر آمده و از سر رحمت و رحمان با شکست خوردگان به پشت میز مذاکره نشسته است تا بخش ناچیزی از غنایمی که در جنگ بدست آورده و سرزمین هایی که تسخیر کرده است به دشمن باز پس دهد. چه رویایی؟ حال آنکه این حکومت ولایت است که به عجز و لابه در آمده است. اگر هم اکنون به عجز در نیامده است، پرونده نظام نشان  میدهد که  همچون گذشته، در خفا زیر توافقنامه هایی را امضا میکند سراسر خفت و خواری. اگر تحویل بیش از 50 گروگان پس از 15 ماه و همراه آنها بر باد دادن میلیاردها دلار از ثروت ملت زبان بسته، عجز و رسوایی نیست چیست؟ اگر پس از 8 سال جنگ بمنظور واهی فتح قدس از راه کربلا امضای قطعنامه صلح، بیان عجز و ناتوانی نیست، بیان چیست، امری که در اوایل درگیری پس راندن دشمن از خرمشهر، در از ای اخذ میلیاردها دلار خسارت از کشورهای عربی، میتوانست انجام گیرد. بیچاره امام خمینی حق داشت که جام زهر را بنوشد.

رژیم دین نه راه پس دارد و نه راه پیش. ذخایر نفتی را باید در زیر زمین نگاه دارد چون از فروش آنها در جهان محروم گشته است. کشورهایی که نفت را از جمهوری اسلامی میخرند نمیتوانند پول آنرا  در حسابی متعلق به دولت واریز کنند. چون قدرتهای جهانی، حساب های دولت را بسته است و  از بکارگیری ابزار مدرن بانکی برای انتقال پول، نظام ولایت را محروم کرده است. دیر زمانی ست که میلیارد دلار حاصل از فروش نفت به چین و هند و و کره جنوبی، بلوکه شده است. باید با گاری و درشکه به این سرزمین ها سفر کرده و میلیارد ها دلار نقد را بار گیری نمود و به کشور باز گردانند. کارخانجات تولید و موسسات مالی و تجاری، همه با خطر تعطیلی و ورشکستگی روی در روی قرار گرفته اند. واردات و صادرات مواد و ابزار لازم، با دشواریها و تحمل چندین برابر هزینه، چرخهای اقتصادی کشور را سخت لنگ کرده است.

 پیش از آنکه کار تحریمات بجا های باریک بکشد و سبب تنگی نفس نظام گردد، البته که گفتمان ولایت گفتمان اقتصاد مقاومت بود، شکوفایی اقتصاد اسلامی، اقتصادی مستقل از قدرت های جهانی بویژه آمریکا، شیطان بزرگ. رئیس جمهور امام زمانی، محمود احمدی نژاد، خطاب به غرب میگفت، شما تحریم کنید ما پیشرفت میکنیم و شکوفا میشویم. حضرت ولایت بر هر نوع مذاکره ای به ویژه با آمریکا، یعنی طرف اصلی، خط بطلان کشیده بود. آنانی که سخن از مذاکره میراندند، شدیدا مورد سر زنش قرار میداد. آنها را "بی غیرت " و نادان و بی خبر از الفبای سیاست می خواند. این در حالی بود که اقتصاد کشور برغم درآمد هنگفت حاصل از فروش نفت،  رو به وخامت میگذارد. گرانی و بیکاری بیداد میکرد. یارانه های غیر نقدی را قطع نموده و قیمت کالاهای پایه را تا بیش از صد در صد بالا کشیدند تا بتوانند با ابزار یارانه های نقدی طبقات فرو دست را جیره خوار خوان ولایت نمایند. ارزش پول ملی و یا آنچه تبلور دسترنج ملت است در کوتاه مدتی هفتاد درصد کاهش یافت و فقر و عقب ماندگی را عمیق و گسترده تر نمود. اگر این واقعیت ها را "پیروزی شگفت انگیز " نتوان خواند، چه چیزی باید خواند؟ شکست؟ هرگز. مگر حکومت الله میتواند شکست بخورد؟

در دوران ریاست جمهور احمدی نژاد، تیم دیپلماسی ولایت بار ها با کشورهای 5+1 به پای میز مذاکره رفته اند، اما، نه برای داد و ستد ، صلح و مصالحه و یا کاهش تنش و تشنج بلکه رفته بودند که فخر فروخته و به نفوذ و قدرت در حال گسترش ولایت مباحات کنند، شعار داده و لیست طلبکار ی های خود را بر روی میز مذاکره بگذارند. که به مردم جهان نشان دهند که وقتی "اسلام ناب محمدی، " "اسلام سلطه ستیز " و "مظلوم پرهیز، " قدرت را بدست بگیرد، غرب را به سرعت پشت سر میگذارد. که میتوان جامعه ای معنوی و خدا محور بنا کرد و به لحاظ علم و صنعت و تکنولوژی غرب را نیز پشت سر گذاشت بدون اینکه مانند آنها خدا را به خاک سپرده و خود را از قید و بند ارزشهای متعالی و و فرا زمینی رها سازد. و البته که  قدرتهای جهانی را مجبور میسازد که "قطب " اسلام، اسلامی که قرنها  یتیم، و بقول ادوارد سعید، همچون یک دوشیزه باکره مورد تجاوزات غرب (اوریانتالیسم) قرار گرفته بوده است، برسمیت بشناسند. پس از آن اسلام که مظهر آن ولایت است میماند و شیطان بزرگ، آمریکا- تخیلی از جنس تخیل دنکیشوتی.

مست و مدهوش از قدرت، نظام ولایت همچنانکه بر تعداد سانترفیوژ ها می افزود، حلقه محاصره اقتصادی را بگرد خویش تنگتر میکرد.  پس از هر مذاکره ای نا فرجامی نوع تازه ای از تحریمات وضع گردید. حلقه تحریمات هنوز میتواند تنگتر هم بشود. دست راستی های توی کنگره امریکا، همان نوایی را سر دهند که حسین شریعتمداری رئیس تف لیسان ولایت، از دیر باز سر داده است، یا «مرگ و یا غنی سازی»* نه اینکه ادامه این تحریمات سبب فروپاشی و یا لزوما قیام مردم، شود. البته که ملت را به خاک سیاه می نشاند و چیزی جز پس روی ببار نخواهد آورد. اما، مکر این همان چیزی نیست که حکومت ولایت میجوید؟ روشن است که حکومت دین تنها میتواند بر دوش فقر و نادانی، بقا یابد. چه، دین ریاضت کشی را بر رفاه و آسایش ترجیح میدهد چرا که باز دارنده انسان است از انجام تکالیف دینی.

واقعیت این است که حکومت ولایت به  پشت میز مذاکره کشانده شده است. به نفس تنگی افتاده است.  آماده سازش و مصالحه هم شده است، همچنانکه در گذشته هم شده است. شاید کمی دیر فهمیده است که قدرتهای جهانی تنها قدرت هایی نظامی نیستند بلکه بازوهای قدرتمند اقتصاد جهان اند. قبل از آنکه دست به خشونت بزنند میتوانند با نرم افزار اقتصادی  حریف را به ضعف و تباهی بکشانند. مسلم است که در مذاکرات ژنو نمایندگان جمهوری اسلامی به آنچه که تا کنون تن نداده بوده اند، تن داده اند و آماده امضای توافقنامه ای هستند که در پایان کار، حکومت اسلامی باید رویای غنی سازی بیست درصدی و در نتیجه دست یابی به اسلحه را از سر بیرون نماید. اگر چنین توافق نامه ای در شرف وقوع نبود وز رای امور خارجه قدرت های جهانی شتابان در صحن مذاکرات در ژنو حضور نمی یافتند.

جواد ظریف پس از ناکامی مذاکرات هسته ای در ژنو(10 نوامبر) به آنچه مثبت بوده است و سبب امیدواری ست آن است که طرفهای مذاکره همه هم قد یکدیگر اند، برابر و با احترام متقابل (نقل به مضمون)، گزاره ای که حکایت از کسب غرور و عزت نداشته میکند.  و گرنه چگونه میتوان دیپلماسی در "آزادی " و دیپلماسی در "اسارت " را با یکدیگر مقایسه کرد و یا هم قد و برابر دانست.

مذاکره کننده گان نظام، به رهبری روحانی و ظریف، در صحنه دیپلماسی،  چنین وانمود میکنند که آنها بر خلاف پیشینیان شان، خرد ورز اند و شباهت بسیار دارند با خود غربیها در بکار بستن ابزار عقلانیت. نیز مانند آنها به " بلوغ " و مهارت  رسیده اند، اگرچه سخت به احیا و زنده نگاهداشتن چیزی التزام و تعهد دارند که تا کنون باید صدها کفن پوسیده باشد، شریعت اسلام، قانونمندی های عبودیت و بندگی. یعنی که اگر بخواهیم بدانیم که چرا نظام اسلامی محکوم به پس روی و در جا زدن در تاریخ است، نه بر شباهت ها بین مذاکره کنند گان، نظام اسلامی و مذاکره کنند گان غربی، بلکه بر تفاوت ها باید انگشت گذارد. چرا که غرب دین را از عرصه علم و  قدرت بیرون رانده  و خود را از قید و بندهای خرافات و تعصبات رها و آزاد ساخته است. حال آنکه نظام ولایت بر احکام مطلق و تغییر ناپذیر شریعت اسلام بنیان گزاری شده است. یعنی که طرف های مذاکره به لحاظ جهان بینی فرسنگها با هم فاصله دارند و نفی یک دیگر اند.

آقای ظریف، خوشرو و خندان، با ظاهری آراسته و پالایش یافته، نه چرکین و سیه چرده، نه همچون چریکی تشنه شربت شهادت، نه مثل مذاکره کنند گان سابق، در همه جا دیده میشود. در کنار خانم اشتون، مسئول امور خارجه اروپا، قدم میزند و خوش میگوید و خوش می شنود. در پشت میز مذاکره همه جا در حال تبسم دیده میشود. به هر کشور غربی که قدم میگذارد گویی که به کشور خانه بازگشت نموده است بویژه در آمریکا، کشوری که در دامنش پرورش یافته است.  با این وجود، ظریف، غافل است که چه بسیار اند آنانی که غل و زنجیر ولایت را بدست و پای وی بخوبی مشاهده میکنند. اگرچه نه بسم الله الرحمان الرحیم را غلیظ و پر رنگ از ته گلو بیان میدارد و نه ورد های طولانی از قرآن قرائت میکند.

 وزیر امور خارجه ایران که چهره همیشه خندان ش دلها را بوده است، فراموش میکند که رژیمی را نمایندگی میکند که اخیرا، محمد رضا نیکفر، بدرستی «رژیم کشتار» نامیده است، حکومتی که  ملت را از ابتدایی ترین حق و حقوق بشری محروم نگاه داشته است و در تداوم و نهادین سازی این محرومیت است که بدفاع از حق غنی سازی برخاسته است. بدون محروم سازی ملت از حق گزینش، ولایت نمیتواند یه میل و اراده خود  بر گزیند. دفاع از حق غنی سازی، گزینش حضرت ولایت است نه گزینش ملت. او برای ملتی بر می گزیند که از منظر او "مقلد " و نادان و صغیر  اند،ملتی که روحانیت در ذاتش تبعیت و اطاعت کاشته و او را با آزادی بیگانه نگاه داشته است، ملتی شیفته ی موهومات.  پس از گروگانگیری و هشت سال جنگ و فتوای قتل سلمان رشدی، غنی سازی هسته ای گزینشی بوده است که کوره ستیزه با غرب را گرم نگاه داشته تا نظام ولایت بتواند هر صدا، هر گرایش و نگرش و اندیشه  نا همگونی را از سر کین خواهی و بیرحمی، خاموش سازد.

نظام جمهوری اسلامی، نظامی که از گدایی به شاهی رسیده و شانه به شانه های قدرت های جهانی میزند، نظامی که تمدن اسلامی را نهایت و غایت بشر می پندارد، از زمانی که بحث مذاکرات هسته ای با کشورهای 5+1 بالا گرفته است، یعنی کمتر از یکهفته بیش از 40 نفر را به دار مجازات آویخته است، بعضا در ملا عام. شاید بازای توقف غنی سازی هسته ای، امتیازی که باید به غرب بپردازد. نظام باید سرهای بسیاری را بر فراز دار بیاویزد. مبادا که حقیقت آشکار گردد: دریوزه گی سلطه ستیز در برابر قدرتهای جهانی. شک نباید کرد که پایان نامه مذاکرات از هم اکنون نوشته شده است. درصد غنی سازی هسته ای، بازرسی و کنترل دقیق تاسیسات هسته ای و ادامه و یا توقف موسسات اتمی  را کشورهای 5+1 تعیین میکنند. بی دلیل نیست که مذاکره کنند گان ولایت از امضای توافقنامه خود داری نمودند. حرف جان کری، وزیر خارجه آمریکا را البته که باید معتبر تر دانست از حرف وزیر امور خارجه ای که خود را نه تابع اراده ملت که تابع اراده ولایت می پندارد. یکی کردن ملت و ولایت هم نمیتواند توجیه گر عبودیت و بندگی آقای وزیر بشود. مگر آنکه آماده باشد برای حفظ اصالت و شرافت انسانی خود سر بر شمشیر ولایت نهد. چه، او را برای دریوزگی به مذاکره گسیل داشته اند نه سلطه ستیزی.

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر