۱۳۹۱ بهمن ۲۱, شنبه

کدام انتخابات؟ چه قانونی؟

از کدام انتخابات سخن میرانید، از چه قانونی؟ در شرایطی که قدرت در نهاد دین و مظهر آن ولایت تمرکز یافته است، انتخابات داری  چه معنا و مفهومی ست؟ مگر انتخابات به آن دلیل بر گزار نمیشوند که مردم بتوانند اراده خود را بمنصه ظهور برسانند؟ مگر برگزیده مردم در انتخابات تبلور اراده ملت نیست؟ در این معنا در حکومت اسلامی، انتخاباتی وجود ندارد. آیت الله ها و حجت الاسلام ها، "بیعت " را بجای انتخابات به ملت چپاند ه اند. علما و فقها از ترس اتهام به سیر قهقرایی و بازگشت بدوران بدوی، انتخابات را بعنوان یک فرزند نامشروع پذیرفتند که در پس آن بتوانند بیعت را به اجرا در آورند. چرا که  "بیعت. " از اطاعت و فرمانبرداری بر میخیزد، از بندگی و عبودیت. مردم با پیامبر اسلام بیعت میکردند باو رای نمیدادند. یعنی که مردم می پذیرفتند سروری پیامبر اسلام را و حرف و رای و اراده او را. که پیامبر همه چیز است و امت، هیچ. که پیامبر مالک و مردم رعیت. تمامی حق و حقوق از آن مالک است نه از آن رعیت. رعیت در اطاعت و تسلیم است که آزاد است نه در انتخابات. 

انتخابات از اراده آزاد و مستقل انسان بر میخیزد، از اراده انسان خود فرمانفرما و خود گردان، از آزادی گزینش، نه از اراده ای که از تسلیم و اطاعت برخاسته است و یا از بندگی و عبودیت. انتخابات در اسارت تنها میتواند به بیعت بیانجامد. رعیت آزاد نیست که خود بر گزیند بر اساس محاسبه ای که میکند، سود و زیانی که می سنجد. او آزاد است که بر گزیند یک تن را از میان انگشت شماری  که شورای فقاهت از پیش از فیلتر تف لیسی ولایت گذرانده اند.

 بهمین دلیل انتخابات در نظام ولایت آلوده است با فریبکاری. انتخابات  بیانگر تداوم سلطه ولایت است نه سروری ملت. در انتخاباتی که در نظام ولایت به وقوع می پیوندد برنده آن بر راس قدرت صعود نمی کند تا میل و  اراده رای دهندگان را به اجرا در آورد. چرا که رقابت های انتخاباتی  بر سر کسب قدرتی است که کسب شدنی نیست. چون در منظر علما و فقهای حاکم،  قدرت ناشی میشود از اراده الله، خداوند یکتا و یگانه، نه از اراده مردم. گیرم که مردم نماینده واقعی خود را در یک انتخابات "آزاد " بر گزینند. آیا میتواند از اراده ی ولایت سرباز زند به نفع اراده ملت؟ برنده انتخابات در کشورهای غربی به بالاترین مرجع قدرت صعود میکنند، چون برگزیده مردم اند. او مسئول است و پاسخگوی ملت. حال آنکه در حکومت ولایت، ملت رای میدهند که بیعت خود را با ولایت تجدید کنند. رای به ریاست جمهوری، بیانگر خواست و مطالبات رای دهنده نیست، بلکه باز تابنده ی تایید و تصدیق بندگی و عبودیت رعیت است نسبت به مالک، ملت نسبت به ولایت. چرا نباید ولایت در این شرایط بحرانی در بوق و کرنای انتخابات بدمد، چون او به معنا و مفهوم آن در قاموس اسلام بخوبی آگاهی دارد.

در انتخاباتی که در نظام استبداد مضاعف دین و قدرت برگزار میشود، نه انتقال قدرتی صورت میگیرد و نه اراده مردم به سروری میرسد. تا کنون کدام یک از روسای جمهور توانسته اند جلوه ی اراده ی ملت باشند. حرف ولایت، حرف آخر است. رئیس دولت موظف است که اراده و امیال و چشم انداز های ولایت را به پیش براند تا به سعادت و کمال در این دنیا و رستگاری در آخرت، برسند. رئیس جمهور به ریاست دستگاه دولتی میرسد که مالک و گرداننده آن ولایت است. بنابراین رئیس جمهور تحت نظارت دستگاه ولایت است که باید انجام وظیفه نماید. واقعیت آن است که مستقل از اراده ولایت، تا کنون دولتی وجود نداشته است و ندارد.همچنانکه قوه ی مقننه، مجلس "قانون گزاری " و قوه قضاییه تحت فرمان ولایت به چرخش در میاید. افزوده براین، ولایت، ریاست کل قوای کشور است. یعنی که او ست فرمانروای نهایی. برگزیده مردم در برابر برگزیده ی الله، ارج و شان و اعتباری ندارد. در چنین شرایطی، انتخابات یعنی چه؟ تاریخ کوتاه نظام ولایت هم بخوبی نشان میدهد که مهم نیست چه کسی به ریاست جمهوری برسد، باید حکم تنفیذ خود را از دست ولایت دریافت کند و در خدمت ولایت درآید، که خود بیانگر نمادین ذلت و خواری ملت است در برابر ولایت. چرا ولایت نباید مشتاق انتخابات نباشد؟

چرا رژیم دین در با شکوه برگزار بر گذار کردن انتخابات اصرار نورزد؟ چه ابزاری بهتر از انتخابات برای فریب ملت و جهان به نفع تداوم و استحکام نظام استبداد مضاعف دین و قدرت. شرکت وسیع مردم، نظام ولایت را از جهان طلبکار میکند. که بیایید و ببینید شکوفایی نظام دمکراسی را در سایه آئین مقدس اسلام.هر چه رقابت ها شدیدتر، پوشش بهتری برای پنهان ساختن  این حقیقت که قدرت مطلق در دست دین و مظهر آن ولایت تمرکز یافته است.

با وجود تهی بودن از معنا و مفهوم، انتخابات و پیروزی در آن به یک بازی پیچیده و سرگرم کننده تبدیل شده است چنانکه گویی دارای واقعیت و اصالت است و نتیجه ی آن متضمن تغییری در نظام مطلق گرای ولایت است..که برگزیده اکثریت ملت به قدرت میرسد. مسئولیتها را بعهده میگیرد و مطالبات مردم را یک به یک پاسخ میگوید.  با این وجود تحلیلگران اوضاع سیاسی نظام ولایت، انتخابات ریاست جمهوری را دیر زمانی ست که انگیزه ی اصلی گفتمان و کنش کنشگر ان سیاسی، شناسایی و در باره آن به بحث می پردازند. حتی "بد اخلاقی " های اخیر ریاست جمهوری، احمدی نژاد، در صحن مجلس نیز بخشی از رقابت ها و کشمکش ها و خصومت و ستیز ها ناشی از کسب قدرت در انتخابات بشمار میرود، قدرتی که در ید دیگری ست. بعضا بر آنند که کشمکش های درون ساختار قدرت ، رقابت ها را به جای باریک میکشاند و رژیم را با بحرانی عمیق روبرو میسازد.

حال آنکه برگزاری انتخابات، تشدید تشنج و تنش بین قوای سه گانه، نه بطور زرگری لزوما، بلکه بسیار طبیعی، ناشی از رقابت ها بر سر ته مانده های قدرت، دلالت بر نرمی و انعطاف نظام ولایت میکند. وقتی رقابت ها به در گیری و پرده برداری از آنچه ناگفته و پنهان مانده است، نه تنها سبب تضعیف ساختار دین و قدرت، نمیشود بلکه به آن استحکام و تداوم می بخشد. زد و خورد و شمشیر کشی بین قوای سه گانه در تقویت این باور است که نهاد های جمهوریت اگر از طریق ولایت مدیریت نشود پیوسته به هرج و مر ج و بی ثباتی سیاسی میانجامد. که ولایت منشا ثبات است و آرامش و امنیت. دخالت های حضرت ولایت در کشمکش های سیاسی، فیصله بخشیدن به بگو مگو ها حاکی از سلطه مطلق دین و مظهر آن ولایت بر قدرت است. مهم نیست این یا آن مقام چه میگوید و چه قول و قراری با کشورهای خارجی میگذارند. ولی فقیه همیشه و در همه موارد حرف آخر را میزند. چون حرف ولایت حرف شریعت است، حرف قوانین الهی در همه ی عرصه ها بویژه عرصه تعامل با قدرت های بزرگ جهانی که بر اساس بیگانه ستیزی و خوار داشت دشمن صورت میگیرد به آن منظور، که ضعف و ناتوانی خود را در برابر آنها بپوشاند. حال که نمیتوانی مانند آنها قدرتمند باشی، به آنها تنفر بورز و از نزدیکی به آنها اجتناب کن. بی جهت نیست که ولایت در تعامل با نیروهای جهانی بر سر قدرت هسته ای در راهی قدم گذارده است که بازگشت از آن چندان ساده نخواهد بود.

 آیا مهم است که رقابت های انتخاباتی به کجا میکشد؟ ما اخیرا شاهد اتهامات و پرده برداری از فساد تف لیسان ولایت بوده ایم، اما بوسیله تف لیس دیگری. مردم ایران شاهد بودند که چگونه حضرت ولایت هشدار داد که کارگزاران ش از بد اخلاقی دست بر کشند، بد اخلاقی هایی که ولایت خود منشا آن است. چرا که ولایت است خود کارگردان اصلی. او همه چیز را از با لا زیر نظارت دارد، چنانکه گویی همه چیز در زیر پای او و در نوک انگشتان ش میگردد. ولایت مستقل است از همه چیز، بالاتر و بر تر از هر انسانی و هر قانونی . جماعت گله است و او شبان. او مالک است و مردم، رعیت، او فرمانروا است و ملت فرمانبر. در تحت چنین شرایطی، براستی کدام انتخابات؟ چه قانونی؟

اخیرا نیز زمزمه ی "انتخابات آزاد " بگوش حضرت ولایت هم رسیده است. حتی آیت الله رفسنجانی و احمدی نژاد نیز تقاضامند انتخابات آزاد شده اند. چه بیهوده کدام انتخابات آزاد نبوده است، پاسخ دندان شکن ولایت بود به آنان که از انتخابات آزاد چنان سخن میگویند، گویی که تیر خدنگی ست که قلب ولایت را میشکافد. چه خیال باطلی.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmil.com


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر